رادیو زمانه > خارج از سیاست > ادبیات > چیزهایی باارزش دربارهی چیزهای بیارزش | ||
چیزهایی باارزش دربارهی چیزهای بیارزشمجتبا پورمحسنmojtabapourmohsen@gmail.com«هیچ چیز ذاتا ارزش ندارد. حتی حقیقت؛ و نه حتی همین حقیقت» بالاخره اولین رمان «جان بارت» به فارسی ترجمه شد تا کتابی از این نویسنده در ایران منتشر شود. بارت، یکی از نویسندگان بزرگ معاصر است که هر سال موقع اعلام برنده جایزه نوبل ادبیات، نام او به عنوان یکی از نامزدهای نوبل مطرح میشود. «اپرای شناور» با ترجمهی سهیل سمی توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است. اثری پست مدرن
«اپرای شناور»، رمان اول این نویسنده در سال ۱۹۵۶ منتشر شد. البته ترجمهی فارسی کتاب بر اساس نسخهی منتشر شده در سال ۱۹۸۸ انتشارات بنتم انجام شده است. اما «اپرای شناور» در سال ۱۹۵۶ با پایانبندی متفاوتی چاپ شد. پس از اینکه شش ناشر، اولین رمان بارت را نپذیرفتند، ویراستار او پیشنهاد کرد که کتاب را با پایانی امیدوار کننده منتشر کند. به نظر ناشرین و ویراستار، «اپرای شناور» بیش از اندازه تلخ بود. یازده سال بعد بالاخره بارت توانست کتاب را با پایانبندی اصلیاش چاپ کند. «اپرای شناور»، تحت تاثیر دو جریان مهم در آمریکا است. این رمان، بازتابی از نیهیلیسم تجربی دههی شصت آمریکا و همچنین انقلاب سترگ در اندیشهی سکس است. این دو جریان، محور اصلی «اپرای شناور» قرار میگیرد. در زندگی شخصیت اصلی رمان، تاد اندروز مسالهی زندگی یا مرگ و تغییر نگاه به سکس بر تمام اتفاقات تاثیر میگذارد. رمان با معرفی شخصیت اول آغاز میشود. تاد اندروز در روز ۲۱ یا ۲۲ ژوئن سال ۱۹۳۷ تصمیم میگیرد خودکشی کند و البته در پایان همان روز نظرش عوض میشود. تاد اندروز، از یک طرف درگیر مسالهی «بودن یا نبودن» است و از سویی دیگر سکس به عنوان یکی از بنیادهای «هستی»، برایش امری مضحک به نظر میرسد. او در جریان روایت داستانهای فرعی زندگیاش به این نتیجه میرسد که باید خودکشی کند، چون دلیل قانع کنندهای برای زندگی ندارد. «۱.هیچ چیز ارزش ذاتی ندارد. بنابراین او در روز ۲۱ یا ۲۲ ژوئن ۱۹۳۷ تصمیم گرفته بود خودکشی کند، چون دلیلی برای زنده ماندن نداشت. ارتباط سه نفرهی هریسون، جین و تاد نیز روایت انتقادی بارت از انقلاب جنسی در دههی ۶۰ است.اگر چه هریسون در جریان رابطهی تاد و جین هست و حتا با تاد دربارهاش حرف میزند، اما دیالوگهایی که چندی بعد بین جین و اندروز در اتاق خواب رد و بدل میشود، هجویهای بر انقلاب جنسی است. هریسون که به همراه همسرش تصمیم گرفته، ارتباطی آزاد و سه نفره با تاد ایجاد کند نمیتواند منطق شکلی رابطهشان را تحمل کند. هریسون، تاد را تشویق به ادامهی ارتباط با همسر خود میکند. اما وقتی احساس میکند اندروز با زن دیگری ارتباط دارد معترض میشود. رابطهی آنها بر اساس پشت کردن به اصل وفاداری در زندگی زناشویی تعریف شده است اما هریسون انتظار دارد تاد به آنها وفادار بماند.
دخالت نویسنده در رمان با استقبال از نویسندگان پست مدرن در ایران، بعضی داستاننویسان ایرانی از ابتداییترین شگردهای رمان نویسان پست مدرن تقلید میکنند و نویسنده را در روایت دخالت میدهند و نتیجهی کار در اکثر موارد ناموفق است. چرا که در چنین آثاری دخالت نویسنده در اثر، وصلهی ناجور است و توی ذوق میزند. حال آنکه در اثری مثل« اپرای شناور» دخالت نویسنده هم تنفسی در روایت ایجاد میکند و هم آنقدر برجسته نیست که اصل داستان را تحت تاثیر قرار دهد. روایت آمیخته با طنز نظر نویسنده دربارهی شگردهای داستان، با اندیشهی جاری در متن روایت، یعنی بیاعتبار ساختن چیزهای با معنی هماهنگ است: «خواننده، اگر شما هم فیلسوف نیستید، به توصیهی من خوب دقت کنید. باید بگویم این واقعیت در گلوی بعضیها میماند. ... خواننده، نمیتوانم نوک قلمم را روی کاغذ نگه دارم: روده بر شدهام؛ اشکهای خندهام همین صفحهای را که حال میخوانید خیس کرده!»
روایت مضحک چیزهای مضحک با این همه تاد اندروز بیش از هر چیز درگیر چیستی هستی خودش است. او تصمیم گرفته اپرای شناور را که یک قایق تفریحی است منفجر کند. «.... به یاد یادداشتهای شبانهام افتادم، و به سراغشان رفتم و به نظریهی پنجم مطلبی در داخل پرانتز اضافه کردم: «زندگی کردن هیچ دلیل قانع کنندهای ندارد (یا حتا خودکشی کردن).» ترجمهای هنرمندانه «برای کسی مثل من که فعالیتهای ادبیاش از سال ۱۹۲۰ بیشتر به خلاصهنویسی پروندههای حقوقی و استفسارنویسی محدود بوده، دشوارترین بخش کار پیشرو ـ یعنی شرح یکی از روزهای سال ۱۹۳۷ که در خلال آن نظرم عوض شد ـ شروع آن است....» مترجم با درک نیت نویسنده برای ایجاد تردید دربارهی ماهیت راوی و نویسندهی کتاب، از نوشتن هرگونه مقدمهای بر کتاب (که احتمالاً باعث زایل شدن قصد نویسنده میشد) اجتناب کرده است. |
نظرهای خوانندگان
بسيار عالي بود آقاي پور محسن ، ممنونم . خوشحالم كه بالاخره كتابي از جان بارت داره تو ايران چاپ ميشه ، تا آنجا كه خبر دارم مهدي صداقت پيام هم در حال ترجمه ي كتابي از اوست .
-- سبا ، Feb 3, 2008 در ساعت 02:14 PM