رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۹ آبان ۱۳۸۶
نگاهی به مجموعه داستان «بازی عروس و داماد» نوشته‌ی بلقیس سلیمانی

داستانِ جامعه‌ی متناقض

ماهی نمی‌تواند مسیر رودخانه را تغییر بدهد
اما مسیر خود را می‌تواند عوض کند
از متن کتاب

بلقیس سلیمانی، نویسنده‌ای که تا پیش از انتشار کتاب «بازی آخر بانو» به عنوان منتقد شناخته می‌شد چندی پیش مجموعه‌ای از قصه‌هایش را با نام «بازی عروس و داماد» منتشر کرد. این کتاب، مجموعه‌ای از داستان‌های بسیار کوتاه است که توسط انتشارات چشمه انتشار یافته است.


طرح جلد «بازی عروس و داماد» نوشته‌ی بلقیس سلیمانی

داستان‌های چند کلمه‌ای
داستان‌های مجموعه‌ی «بازی عروس و داماد» Flash Fiction هستند. این نوع داستان‌ها را با عناوین مختلفی می‌شناسند. «داستان‌های کوتاه کوتاه» (short short story) «داستان‌های کوچک» (mini fiction) «داستانک» و «داستان‌های چند کلمه‌ای» از جمله عناوینی است که برای این نوع داستان‌ها به کار می‌رود.

در ایران غالباً فلش فیکشن‌ها را با سقف کلمات تعریف می‌کنند. مثلاً داستان‌های هزار کلمه‌ای، داستان‌های دویست کلمه‌ای، داستان‌‌های صد کلمه‌ای و ...

اما داستان‌های کتاب «بازی عروس و داماد» بدون توجه به محدودیت کلمات، به معنای واقعی کلمه «فلش فیکشن» محسوب می‌شوند. بعضی داستان‌های کتاب چند سطری و بعضی دیگر دو صفحه‌ای هستند. اما نکته‌ی مهم این است که نویسنده دو قاعده‌ی اصلی برای نوشتن فلش فیکشن را به خوبی رعایت کرده است.

داستان‌های «عروس و داماد» هم با کمترین کلمات ممکن نوشته شده‌اند و هم در ابتدا یا انتهای داستان، ضربه‌ی داستانی وجود دارد. از این حیث کتاب بلقیس سلیمانی یکی از بهترین مجموعه فلش فیکشن‌هایی است که در سال‌های اخیر منتشر شده است.

نویسنده از قبل نیندیشیده است که داستان‌ها کمتر از دویست کلمه داشته باشند. مهم این است که سلیمانی قاعده‌ی نوشتن فلش فیکشن را دقیقاً رعایت کرده است. در داستان‌های «‌بازی عروس و داماد» کمتر فضاسازی می‌بینیم. ایده‌ی نویسنده، مهم‌ترین عنصر داستان است. شخصیت‌ها، اشیا و خط اصلی روایت در اختیار ایده‌ی نویسنده قرار می‌گیرد.

اما این گفته به معنای آن نیست که در داستان‌های «بازی عروس و داماد» فرم، اهمیتی ندارد. نوشتن یک ایده‌ی داستانی در حداقل کلمات در شرایطی که متن خصوصیات داستانی‌اش را حفظ کند، قطعاً به ایده‌ی نویسنده، فرم می‌دهد.

روایت نویسنده در کتاب آن‌قدر روان است که گاه مخاطب احساس می‌کند یکی از صفحات میانی رمانی از نویسنده را می‌خواند و به اندازه‌ی کافی فرصت داشته تا از طریق نثر نویسنده وارد دنیای متن شود.

روایت هجوآمیز فرهنگ امروز
اسمش را«پست‌مدرن» نمی‌شود گذاشت ... نه، پست‌مدرن نیست. «بازی عروس و داماد» روایت جامعه‌ای است که رفتارهای ضد و نقیض‌اش، طنزی تلخ را می‌آفریند. جامعه‌ای که در عصر مدرن، همچنان بقایش را در خلق فرا‌روایت‌ها می‌داند و آن‌وقت در عکس‌العملی عجیب، با منطق جهان مدرن با فرا‌روایت‌ها برخورد می‌کند.

در داستان «من و جوجه» مادر و دختر شهیدی سر قبر او می‌روند. برای جوجه (خواهر شهید) خواستگار آمده است. مادر سر قبر فرزندش رفته تا از او اجازه بگیرد.

دخترش، جوجه می‌رود سر قبر برادرش و از او می‌خواهد که به خواب مادرش برود و او را منصرف کند. در مقابل شهید از خواهرش می‌خواهد ۱۰ هزار تومانی را که او از امام‌زاده طاهر دزدیده است، به او برگرداند!

ادامه‌ی ماجرا هجوآمیز‌تر است وقتی که خواهر شهید از او می‌خواهد که به خواب هم‌سنگری‌اش برود و از او بخواهد به خواستگاری جوجه برود.

«من و جوجه» داستان‌ آدم‌های جامعه ماست. آدم‌هایی که مثل نقل و نبات «ارزش» می‌آفرینند و ساده‌تر از آن ارزش‌های خودشان را به هجو می‌کشند.

در کمتر جامعه‌ای همزیستی همزمان این دو روند متناقض دیده می‌شود. داستان‌های کتاب «بازی عروس و داماد» شورشی است علیه این تناقض. تناقضی که اگر چه همه‌ی ما درگیرش هستیم، اما سعی می‌کنیم نادیده‌اش بگیریم.

بلقیس سلیمانی در داستان‌های این کتاب نگاهی ضد ایدئولوژیک به وقایع دارد. بسیاری از نویسندگان وقتی علیه یک ایدئولوژی می‌نویسند، خود در دام ایدئولوژی دیگر می‌افتند. اما بلقیس سلیمانی صرفاً با نگاهی طنزآلود به جامعه‌ی ایدئولوژی‌زده‌ای می‌نگرد که آدم‌هایش اولین کسانی هستند که ایدئولوژی خود را تضعیف می‌کنند:
«گفت: مسعود یک چیزی بهت می‌گویم‌ها.
می‌دانستم که می‌گوید خوبیت نداشت به شهید چیز ناجوری بگوید.»
صفحه‌ی ۱۹

در دو داستان«مراسم آبرومندانه» و«شازده» رگه‌هایی از میل به خودنمایی مردم جامعه‌ی ما را می‌بینیم. بلقیس سلیمانی نه با خشم بلکه با طنز واقعیت‌های تلخی را نشانمان می‌دهد که چشم به رویشان بسته‌ایم. البته گاهی طنزِ نویسنده کارکردی صرفاً ژورنالیستی پیدا می‌کند و متن، از ماهیت داستانی خارج می‌شود:

رییس‌جمهور از تلویزیون درآمد ناخالص ملی را با احتیاط تمام اعلام کرد. رییس بانک مرکزی روی دسته‌ی مبل کوبید و گفت باز هم اشتباه کرد؛ هشت سال است اشتباه می‌کند. زن از آشپزخانه داد زد: خودت را ناراحت نکن! مگر این هشت سال کسی فهمیده یا اعتراض کرده؟ رییس بانک مرکزی گفت: حرفِ این چیزها نیست. باید تمام ارقام را دوباره عوض کنیم.
صفحه‌ی ۶۰

کوتاه؛ اما تکان‌دهنده
اگر چه غالب داستان‌های کتاب، درون‌مایه‌ای طنز دارند، اما گاهی داستان‌ها انعکاس مستقیم اتفاقات تلخ است. اتفاقاتی که در آن‌ها مقصر وجود ندارد و اگر کمی دقیق‌تر نگاه کنیم، تمام شخصیت‌ها قربانی‌اند.

در یکی از داستان‌های این مجموعه به نام «سند آزادی» زن، قربانی اجاره‌ی رحمش به یک زوج بدون بچه‌ی پول‌دار می‌شود. زن این کار را کرده تا همسرش را از زندان آزاد کند. و آن وقت مرد پس از آزادی، به ظن خیانت، زنش را می‌کشد.

در داستان «یک تکه گوشت» با مادری مواجه هستیم که فرزند معلولش را با خواهر خود تنها می‌گذارد. خواهری که اعتقاد دارد انسان معلول، فقط یک تکه گوشت است. در پایان داستان وقتی راوی در نگاهِ مادر، ترس، انزجار و سپاس می‌بیند متوجه می‌شویم که مادر تعمداً فرزندش را تنها گذاشته است تا خواهرش، یک تکه گوشت را خفه کند.

داستان‌های کوتاه و جذاب کتاب«بازی عروس و داماد» خیلی راحت خوانده می‌شوند. در عمق داستان‌های خیلی کوتاه بلقیس سلیمانی، رد پای پارودی را می‌بینیم. همراهی کمدی و تراژدی جامعه‌ی ما در کلمات هنرمندانه‌ی نویسنده. بیش از این از یک کتاب چه می‌خواهیم؟

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

دست مریزاد. معرفی خوبی بود. لطفاً باز هم از این کتابها معرفی کنید. در ضمن به گفتۀ دوست و دشمن، ایران در هیچ دوره ای این همه نویسندۀ زن نداشته است. خدا بیشترش کند!

-- منصور ، Nov 19, 2007 در ساعت 02:46 PM

خوشم اومد از این داستانهایی که معرفی کردی. کی کتابشو بهم می ده؟ من خیلی دورم. دستم بهش نمی رسه آخه!

-- نارسیس ، Nov 20, 2007 در ساعت 02:46 PM