رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۷ مرداد ۱۳۸۶

من شاعرم و نویسنده، همین

مصاحبه من با خانم ساقی قهرمان منجر به توقیف روزنامه شرق شد. بگذریم که اکثریت قریب به اتفاق معتقدند که این مصاحبه بهانه بوده است. اما با توجه به اتهاماتی که بعضی رسانه‌های منتسب به اصولگرایان به نگارنده نسبت داده‌اند، ناگزیرم توضیحاتی را ارائه کنم.
۱- مصاحبه من با خانم ساقی قهرمان درباره شعر بوده و زبان شاعرانه. مصاحبه کاملا تخصصی و ادبی بود و در آن هیچ نشانی از مسایل جنسی نیست. گفت‌و‌گو درباره جنسیت در شعر و زبان است و نه مسایل جنسی. اگر آقای کیانی این موضوع ساده را نمی‌فهمند، مشکل خودشان است و من بی‌تقصیرم.

۲- من از کجا باید می‌دانستم که ساقی قهرمان همجنس‌خواه است؟ از مجله‌ای به نام چراغ نام برده‌اند که من هنوز ندیده‌ام. اما اگر در گوگل هم سرچ کنید نشانی از چنین مجله‌ای نمی‌بینید. در عین حال من اصلا فکر نمی‌کردم بانویی ۵۰ ساله با دو فرزند تمایلات همجنس‌خواهانه داشته باشد! این ندانستن من گویا دردسرساز شده.

اما انصاف بدهید، من که نمی‌توانم از تمام مصاحبه‌شوندگان بخواهم برگه عدم سوء پیشینه بیاورند! خانم ساقی قهرمان ۱۸ سال است که مادر است. در مخیله من هم نمی‌گنجید که ایشان چنین تمایلاتی داشته باشند.
من هیچ علاقه‌‌ای به همجنس‌خواهی و گروه‌ها و دسته‌جات همجنس‌خواه نداشته و ندارم. کار من ادبیات است. تمام دغدغه من ادبیات است و به جز ادبیات به چیز دیگری فکر نمی‌کنم. به‌عنوان یک خبرنگار با یک عنصر ادبی مصاحبه‌ای کردم و نظراتش را بازتاب دادم. همین. کار من تجسس در زندگی دیگران نیست.

۳- سایت رجانیوز در مطلبی که ترکیبی از مصاحبه با مدیر محترم روزنامه شرق و ادعاهایی عجیب است، اتهاماتی بی‌اساس به نگارنده نسبت داده. ناچارم پاسخ بدهم. ابتدا خطابم به گردانندگان این سایت است که اگرچه ممکن است با من و امثال من اختلاف فکری داشته باشند اما نباید برای تامین اهداف سیاسی خود، اتهامات واهی به کسی ببندند. دین اسلام به هیچ مومنی اجازه نمی‌دهد که ناجوانمردانه به یک انسان اتهام بزند.

اما درباره اتهامات فرموده‌اند که «مجتبی.پ» كه مصاحبه مزبور را تهیه كرده، مصاحبه‌های تفصیلی صفحه ادبیات شرق را تهیه می‌كند و طی روزهای قبل از آن نیز گفتگوهایی با گراناز موسوی، شاعره فمینیست، پهلوان و زرین‌پور، از اعضای كانون نویسندگان (دارای سابقه همكاری با سازمان مجاهدین خلق (منافقین)) ترتیب داده است.

اولا من با آقای پهلوان مصاحبه نکرده‌ام. ثانیا خانم گراناز موسوی در مصاحبه‌‌شان هرگونه دیدگاه فیمینیستی در شعرهایشان را انکار کرده‌اند پس نمی‌توان ایشان را «شاعره فیمینیست» خطاب کرد (البته من تا همین امروز نمی‌دانستم که این عنوان می‌تواند جزو اتهامات کسی تلقی شود!).
اما ناجوانمردانه‌ترین اتهام متوجه بهزاد زرین‌پور است. او فقط شاعر است. همین. او شاعر یکی از ماندگارترین شعرهای جنگ است. آن‌ها که می‌خواهند جنگ را با پوست و گوشتشان حس کنند بهتر است این شعر را بخوانند. من نمی دانم این آدم کجایش ربط پیدا می‌کند به سازمان منافقین؟!! ضمنا من اطلاعی هم از عضویت او در کانون نویسندگان نداشته و ندارم. اما فکر نمی‌کنم عضویت در این کانون باعث شود که شخصی ممنوع‌ المصاحبه باشد.

من با سیمین بهبهانی مصاحبه کرده‌ام که عضو شورای دبیران کانون نویسندگان هم هست. اما فقط درباره غزل‌هایش با او حرف زده‌ام. با محمد علی سپانلو هم که عضو کانون نویسندگان است، مصاحبه کرده ام. اما او همان کسی است که به کرات با خبرگزاری اصولگرای فارس هم مصاحبه کرده است. چرا من باید محکوم بشوم؟!

۴-در جای دیگری از این مطلب آمده است: مجتبی.پ، مسوول صفحه ادبیات روزنامه شرق، در وبلاگ شخصی خود، زشت‌ترین مطالب جنسی و پورنو را به سبک افرادی نظیر ساقی.ق، همجنس‌باز مصاحبه شونده در قالب شعر و داستان منتشر می‌كند. اولا من مسوول صفحه ادبیات شرق نیستم. دوستان باتجربه دیگری این مسوولیت را برعهده داشته‌اند. همان‌طور که آقای رحمانیان گفته‌اند، من نیروی حق‌التحریر روزنامه بوده‌ام. اگرچه از اولین شماره شرق در این روزنامه نوشته‌ام. قبل از آن هم در روزنامه همشهری‌جهان با همین گروه کار می‌کرده‌ام و در آخرین شماره این روزنامه که در روز ۳۱خردادماه (یا تیرماه) سال ۸۲ منتشر شد گفت‌و‌گویی با نادین گوردیمر با ترجمه من منتشر شده است.
در وبلاگ شخصی خودم هم تا جایی که به یاد دارم داستان یا شعر پورنو نگذاشته‌ام!! تاکنون همیشه به قوانین کشورم پایبند بوده‌ام و هیچ‌وقت آن‌ها را نقض نکرده‌ام. دو کتاب منتشر کرده‌ام که ممیزی‌های معمول در آن‌ها اعمال شده‌است. همیشه هم در چارچوب قانون مطبوعات فعالیت کرده‌ام.

۵- اما شاهکار قضیه این پاراگراف است: رحمانیان در پاسخ به این سؤال كه چرا روزنامه شرق علاقه‌ای به انعكاس دیدگاه‌های شاعران و نویسندگان انقلابی ندارد، گفت: آقای بادامچیان حاضر به مصاحبه نشدند.

دوستان لازمه نوشتن یک مطلب داشتن حداقل اطلاعات است. من در روزنامه شرق با عبدالجبار کاکایی مصاحبه کرده‌ام در دو صفحه، با عکسی چهارستونی. اهالی روزنامه‌ می‌دانند که چاپ مصاحبه‌ای با این تفصیل کم سابقه است. مصاحبه با محمدعلی بهمنی هم یادتان نرود. ضمن اینکه من بارها با آقای قزوه قرار مصاحبه گذاشتم اما ایشان هربار موکول به هفته بعد کردند (می‌توانید از خود ایشان بپرسید). با علی معلم هم سعی کردیم گفت‌و‌گو کنیم اما تلفن ایشان جواب نمی‌داد و بعد مطلع شدیم که او مدیر برنامه دارد. اما تلاش ما برای پیداکردن مدیر برنامه‌های ایشان بی‌نتیجه ماند.

جان کلام

مصاحبه‌ای در روزنامه شرق چاپ شد با خانم قهرمان که انصافاً نه من و نه مسوول صفحه ادبیات از سوابق همجنس‌خواهانه ایشان آگاه نبودیم و اگرنه هیچ خبرنگاری دوست ندارد روزنامه‌اش توقیف شود. سردبیر روزنامه نیز می‌داند که ما واقعا اطلاعی نداشتیم. از او معذرت‌خواهی کردم. روزنامه هم در دو نوبت معذرت‌خواهی کرد. ما نمی‌دانستیم. اگر می دانستیم برای خودمان هم که شده این مصاحبه را کار نمی‌کردیم. ضمن اینکه فراموش نشود مجتبی-پ یعنی اینجانب تنها مسوول چاپ مصاحبه نیستم. ما در یک سیستم کار می‌کنیم. اشتباهی دست جمعی بوده که به خاطرش عذر خواهی هم کردیم. من هم رسما و در همین‌جا بابت انجام این مصاحبه باز عذرخواهی می‌کنم. ما بی‌اطلاع بودیم ولی بی‌اطلاعی ما الان مرهمی بر درد ما و همکاران از کار بی‌کار شده‌ی ما نیست.

امروز روز خبرنگار است. مصاحبه‌ی من باعث بیکاری تعداد زیادی از همکارانم شده که واقعا احساساتشان را درک می‌کنم و از تک‌تک آن‌ها معذرت می‌خواهم. یکی دو نفر از اعضای تحریریه در وبلاگ‌‌شان مطالبی احساسی نوشته‌اند که باعث رنجش خاطرم شد. همکاران عزیز! من بسیار متأسفم که بیکار شده‌اید. اما اگر شما از امروز به بعد درآمد ندارید سه بار توقیف شرق باعث شده که حداقل من حق‌التحریر هشت تا ده ماهم را نگیرم. می‌خواهم بگویم که من هم سرنوشتی چون شما دارم.

امروز روز خبرنگار است ولی دارم فکر می‌کنم که روزنامه‌نگاری چه شغل خطرناکی است. یک نفر اشتباه می‌کند سهوا و عده‌ای بی‌شمار تاوانش را می‌پردازند. آخر چرا؟ چرا باید همیشه در همه چیز توطئه دید؟ چرا اصل را نباید بر برائت گذاشت؟ اگر تا خرخره زیر قرض نبودم همین امروز روزنامه‌نگاری در این شرایط را ول می‌کردم و تمام وقتم را می‌گذاشتم برای عشقم، شعر و ادبیات.

خیلی از دوستان این‌روزها دلداری‌ام داده‌اند. از همه‌ی آن‌ها تشکر می‌کنم. من تردید ندارم که مردم این مرز و بوم حرف‌های مرا می‌فهمند و اشتباه من و همکارانم را مانند برخی رسانه‌ها خیانت تلقی نمی‌کنند.

ای‌کاش فضای کار حرفه‌ای در این کشور می‌توانست به اغراض شخصی و سیاسی آلوده نباشد.

با احترام

----------------------
برگرفته از وبلاگ هفت‌ها

مرتبط:
مجتبا پورمحسن و ساقی قهرمان از مصاحبه‌ي «شرق» می‌گویند

Share/Save/Bookmark