رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۷ خرداد ۱۳۸۶
گفت‌وگو با مهدی غبرایی

بگذار دیگران‌ آن‌ را هوا كنند

مجتبا پورمحسن

مهدی غبرایی، ناراحت است. شدیدا هم ناراحت است. کتاب "بادبادک‌باز" نوشته ی خالد حسینی و "هرگز ترکم نکن" به قلم ایشی گورو وهر دو با ترجمه او در اداره ممیزی وزارت ارشاد مانده‌اند. این در حالی است که ترجمه‌ی دیگری از کتاب "بادبادک‌باز" مجوز گرفته و در حال حاضر در بازار موجود است. غبرایی متولد 1326 در لنگرود است و یکی از برجسته‌ترین مترجمان آثار ادبی در ایران محسوب می‌شود. در کارنامه‌ی او ترجمه آثار درخشانی همچون "موج‌ها" اثر ویرجینیا وولف"، دفترهای مالده لائو ریس بریگه" اثر راینر ماریا ریلکه، و "دل سگ" نوشته بولگاکف دیده می‌شود.
گفت‌وگوی رادیو زمانه با مهدی غبرایی را اینجا گوش دهید یا بخوانید:


مهدی غبرایی- عکس از خبرگزاری کار ایران

آقای‌ غبرایی، جریان‌ انتشار بادبادك‌‌باز به‌ كجا كشیده‌ شد؟
همچنان‌ با سكوت‌ برگزار شده‌ و جواب‌ مثبت‌ نمی‌دهند. این‌ همه‌ نوشتم‌ و گفتم‌ و خواستم‌ و نامه‌ مستقیم‌ به‌ خودشان‌ نوشتم. حتا وقت‌ ملاقات‌ هم گرفتم‌ که كنسل‌ شد. در مطبوعات‌ هم‌ مرتب‌ دوستان‌ خبرنگار می‌پرسند كه‌ وضعیت انتشار كتاب‌ به کجا کشید. من‌ پی‌گیری کردم ولی هیچ‌ كس‌ توجهی‌ نمی‌كند. حتی‌ یكی‌ دو هفته‌ی‌ گذشته‌ جلسه‌ای‌ در شهر كتاب‌ دایر شد و راجع‌ به‌ كتاب‌ من‌ صحبت‌ كردند. آقای‌ بی‌نیاز و محمدحسین‌ حسینی‌ و یک نویسنده‌ افغانی (که‌ متاسفانه‌ اسمش‌ یادم‌ نیست) هم‌ آنجا بودند و راجع‌ به‌ این مساله‌ صحبت‌ شد. ولی‌ متاسفانه‌ هیچ‌ اتفاقی که منجر به انتشار کتاب شود‌ تاكنون‌ رخ‌ نداده.

یک نکته جالب وجود ترجمه‌ دیگری از این‌ كتاب‌ در بازار است.
هم‌ در مورد این‌ كتاب‌ و هم‌ در مورد كتاب‌ "هرگز تركم‌ مكن" این‌ موضوع‌ اتفاق‌ افتاده. یعنی‌ ترجمه‌ دیگری‌ از این کتاب‌ها در بازار است. البته من‌ هیچ‌ اشكالی‌ نمی‌بینم‌ كه‌ به‌ دیگری‌ مجوز دادند. ولی‌ سوال من‌ این‌ است‌ كه‌ چطور شما به‌ کسانی که غالبا سابقه‌ كارشان‌ از من‌ كمتر است مجوز می‌دهید، آنوقت به‌ من‌ که سالها كار كرده‌ام‌ مجوز نمی‌دهید؟ البته هیچ‌ بنی‌ بشری‌ هم نیست‌ كه‌ به‌ من‌ جواب‌ بدهد.

بادبادك‌‌باز قبلا مجوز گرفته‌ بود، نه؟
بله، چاپ‌ اولش‌ مجوز گرفته‌ بود که نشر همراه‌ چاپ‌ كرد. متاسفانه‌ آن‌ نشر تعطیل‌ شد. کتاب هم مجددا حروف‌‌چینی‌ شد و من‌ آن‌ را به‌ نیلوفر سپردم.

آیا به‌ حجم‌ کتاب‌ اضافه‌ شد؟
چیزی‌ اضافه‌ نشد ولی‌ كتاب‌ اصلاح‌ شد. یعنی‌ اشكالات‌ كوچكی‌ كه‌ در ترجمه‌ و حروف‌‌چینی ‌بود، رفع‌ شد و كتاب‌ پیراسته‌تر درآمد. من‌ امیدوار بودم‌ همانطور كه‌ چاپ اولش با استقبال‌ روبه‌رو شد چاپ‌ دوم‌اش‌ هم با استقبال‌ روبه‌رو شود.

خودتان آن‌ ترجمه‌ای‌ را كه‌ در بازار هست، خوانده‌اید؟
نه، چون‌ وقتی‌ من اصل‌ متن‌ را خوانده ام‌ دیگر اصلا رغبت‌ نمی‌كنم‌ كه‌ ترجمه‌ دیگری‌ را بخوانم.

فکر نمی‌کنید که ممکن است در آن‌ ترجمه‌ چیزهایی‌ حذف‌ شده باشد كه‌ در كتاب‌ شما حذف‌ نشده‌ و به همین خاطر الان‌ كتاب‌ شما با مشكل‌ مجوز مواجه‌ شده.
بالاخره‌ این قضیه باید یک منطقی‌ داشته باشد. یعنی اگر به‌ فرض‌ چیزی از آن یکی ترجمه را حذف‌ كرده اند، كه‌ به‌ احتمال‌ قوی‌ نكرده‌اند، خب از ترجمه من هم، همان را‌ حذف‌ كنند. ما که نه‌ دعوا داریم‌ و نه‌ مشكل‌ دیگری‌. منطق‌ هم که‌ هست. البته این‌ كتاب‌ اصلا كتابی‌ نیست‌ كه‌ چیزی‌ حذف‌ كردنی‌ داشته‌ باشد. پیشنهاد من‌ هم‌ در مورد این‌ كتاب‌ و كتاب "هرگز تركم‌ مكن" صریحا همین‌ است. این را مستقیما‌ نوشتم‌ و گفتم‌. ولی‌ اصلا كسی‌ جواب‌ نمی‌دهد و توجه‌ نمی‌كند. متاسفانه‌ هیچ کس پاسخگو نیست.

"هرگز تركم‌ مكن" قبلا مجوز گرفته یا برای بار اول است که منتشر می‌شود؟
نه‌، چاپ‌ اولش‌ است. تقریبا هم‌زمان‌ فرستادیم. یعنی‌ در آذر ماه 84 نشر افق‌ آن‌ برای دریافت مجوز به ارشاد فرستاد.

چاپ‌ اخیر شما از بادبادك‌ باز در همین‌ دولت‌ مجوز گرفت‌ یادولت قبلی؟
درست‌ خاطرم‌ نیست‌. ولی‌ احتمالا در زمان دولت قبلی بوده.

و هیچ‌ نهادی‌ هم‌ مبنی‌ بر اینكه‌ چرا مجوز نمی‌دهند پاسخگو نیست.
نه متاسفانه‌. یا پاسخ‌ كتبی‌ به‌ من‌ بدهند یا شفاهی‌ و بگویند که ما به‌ فلان‌ دلیل‌ مجوز نمی‌دهیم‌ و اصلا موافق‌ نیستیم‌ منتشر شود. همانطور‌ كه‌ در مورد كتابهای‌ دیگران‌ این روال بوده‌ كه‌ البته در مورد من‌ تا حالا مصداق نداشته است‌. حرف من هم این است که یك‌ جوابی‌ به‌ من‌ بدهند تا از بلاتكلیفی‌ دربیایم. با همه این تفاسیر من خودم را تابع‌ قانون‌ می‌دانم و‌ نمی‌خواهم‌ كه‌ خلاف‌ قانون‌ رفتار كنم.

شما مترجم‌ كم‌ حاشیه‌ای‌ هستید که معمولا جدل‌ هم‌ ندارد.
ببینید، كار من‌ فقط‌ ادبیات‌ است‌. اصولا نه‌ سر دعوا دارم‌ و نه‌ با مجامع‌ مختلف‌ رفت‌ و آمد و نه‌ وقت این کارها‌ را دارم.

كتاب‌ بادبادك‌ باز از طرف‌ ارشاد اعلام‌ وصول‌ شده‌?
استعلام‌ اعلام‌ وصول‌ برای‌ موقعی‌ است‌ كه‌ همه‌ كارها انجام‌ شده‌ باشد، کتاب چاپخانه‌ رفته‌ باشد و می‌خواهد ترخیص‌ بشود. آن‌ وقت‌ اعلام‌ وصول می‌کنند. یعنی‌ از طرف‌ ارشاد‌ یك‌ نفر می‌آید و كتاب‌ را از چاپخانه‌ مرخص‌ می‌كند. که بادبادک باز من هنوز به این مرحله نرسیده است.

منظورم‌ این‌ است‌ كه‌ این‌ كتاب‌ در دبیرخانه‌ ارشاد برای‌ گرفتن‌ مجوز ثبت‌ شده؟
حتما ثبت‌ شده. چون‌ من‌ شماره‌اش‌ را دارم‌ و خدمت‌ شما می‌دهم. وقتی‌ برای‌ مجوز كتاب‌ را ثبت‌ می‌كنند شماره‌ هم‌ می‌دهند. هر دو كتاب‌ را، هم‌ شماره‌ و هم‌ تاریخ‌ زده‌اند.

شما خودتان‌ هنوز امیدی‌ دارید یا اینكه‌ فکر می‌کنید قضیه‌اش‌ منتفی‌ شده و ناامید شده‌اید؟
نه‌ حتما جای امیدواری‌ هست. برای‌ همین‌ هم‌ می‌نویسم. برای‌ اینكه‌ من‌ دلیلی برای این ناامیدی‌ نمی‌بینم. اگر هم دلیل‌ منطقی‌ای‌ وجوددارد به‌ من‌ اعلام‌ كنند. آن‌ وقت‌ من‌ می‌گویم‌ خیلی‌ خوب‌. ولی‌ وقتی‌ دلیلی‌ نمی‌آورند من هم فکر می‌کنم از بی‌توجهی‌ است‌ که مجوز نمی‌دهند و هیچ‌ دلیل‌ خاصی‌ ندارد.

آقای‌ غبرایی‌ اگر دلیلش‌ بی‌توجهی‌ باشد هم‌ ناشر شما، ناشر شناخته‌شده‌ای‌ است‌ و هم‌ شما مترجم‌ شناخته‌ شده‌ای‌ هستید. ممكن‌ است‌ این‌ بی‌توجهی‌ در مورد یك‌ ناشر و مترجم‌ نوپا اتفاق‌ بیفتد ولی‌ فكر می‌كنم‌ عجیب‌ است‌ اگر این مساله را به‌ بی‌توجهی‌ نسبت‌ بدهیم.
حالا استنباط‌ من‌ این‌ است. من‌ مقداری‌ با مدارا و اغماض‌ نگاه‌ می‌كنم‌ برعكس‌ جاهای‌ دیگر!

عدم‌ صدور مجوز روی‌ كار شما تاثیر گذاشته؟
قاعدتا تاثیر می‌گذارد. چون‌ من‌ مترجم‌ حرفه‌ای‌ هستم‌. البته‌ وقتی‌ با دوستان‌ صحبت‌ می‌كنم‌ و‌ می‌گویم حرفه‌ای‌ام،می‌گوید ادعای‌ تو درست‌ نیست. مگر تو می‌توانستی‌ از این‌ راه‌ زندگی‌ خانواده‌ات‌ را تامین‌ كنی. اگر همسرت‌ كارمند نبود تو می‌توانستی‌ این‌ زندگی‌ را با این‌ كار بچرخانی؟ بنابراین‌ تو حرفه‌ای‌ نیستی‌ و نیمه‌ حرفه‌ای‌ هستی. ولی‌ من‌ ادعایم‌ این‌ است‌ که من هیچ‌ كار دیگری‌ نمی‌كنم‌ و ممر درآمدم‌ از این‌ راه‌ است. من‌ حرفه‌ای‌ هستم. چون‌ كار و حرفه‌ی‌ دیگری‌ ندارم. بنابراین‌ خودم‌ را حرفه‌ای‌ محسوب‌ می‌كنم. گذشته‌ از این‌ من‌ با شیفتگی‌ كار می‌كنم. اگر این‌ شیفتگی‌ از نظر آقایان‌ كافی‌ است‌ خودشان‌ جوابگو باشند،و من‌هم تسلیم‌ هستم. چون‌ سن‌ كلنجار رفتن‌ را پشت‌ سر گذاشته‌ام‌. من‌ حق‌ دارم‌ از راه‌ قلم‌ به‌ هر حال‌ چیزكی‌ دربیاورم‌ كه‌ قابل‌ قیاس‌ نیست‌ با درآمدهای‌ كلان‌ خیلی‌های‌ دیگر در این‌ مملكت. به‌ هر حال‌ من‌ هم‌ كسی‌ هستم‌ كه‌ افتادم‌ در این‌ كار، اگر نجار هم‌ می‌شدم‌ نجار قابلی‌ می‌شدم‌ یا مثلا هر حرفه‌ دیگری‌ پیش‌ می‌گرفتم‌ با علاقه‌ كار می‌كردم. من‌ مدعی‌ هستم‌ كه‌ این‌ كار را با عشق‌ و علاقه‌ می‌كنم‌ و زندگیم‌ از همین‌ راه‌ می‌گذرد. اگر من‌ حق‌ دارم‌ از راه‌ قلم‌ زندگی‌ كنم‌ بسیار خب! انتظار دارم، بالاخره‌ كار و زحمتی‌ كه‌ كشیده‌ می‌شود مجوز هم‌ بگیرد، با موانع‌ هم‌ رو به‌ رو نشود و من‌ هم‌ اذیت‌ نشوم. به‌ هر حال‌ اذیت‌ روی‌ شاخش‌ است‌ و اینجوری‌ نه‌ زندگی‌ و نه‌ روزگار نمی‌گذرد. ما هم‌ که كار دیگری‌ كه‌ بعد از این‌ سن‌ شصت‌ و دو سالگی‌ به‌ دنبالش‌ برویم، نداریم.

آقای‌ غبرایی‌ كار جدیدی‌ در دست‌ ترجمه‌ یا انتشار دارید؟
اجازه‌ بدهید نگویم. به خاطر این‌ مشكلاتی‌ كه‌ در بازار وجود دارد و خیلی‌ها كه‌ در بازارند و بیكارند و خیال‌ می‌كنند ترجمه‌ ادبی‌ كار ساده‌ای‌ است‌ می‌روند سراغ‌ كارها و كار خوب‌ درنمی‌آید. من‌ مثلا اگر ببینم‌ كه‌ كسانی‌ هستند كه‌ من‌ كم‌ و بیش‌ كارشان‌ را قبول‌ دارم‌ وقتی‌ ببینم‌ كتابی‌ را دستشان‌ گرفته‌اند و من‌ خبرش‌ را بشنوم‌ به‌ احترام‌ آن‌ آدم‌ كتاب‌ را كنار می‌گذارم. چون‌ در عین‌ معذورات‌ و سلایقی‌ كه‌ ما داریم‌ كتاب‌ زیاد است‌ كه‌ به‌ عمر من‌ قد نمی‌دهد و به‌ عمر خیلی‌های‌ دیگر هم‌ قد نمی‌دهد و حالا حالاها ما می‌توانیم‌ بر روی‌ خروارخروار كتابی‌ كه‌ در جهان‌ حتی‌ اگر به‌ یك‌ زبان‌ هم‌ باشد كار كنیم. برای‌ همین‌ من‌ فكر می‌كنم‌ در این‌ كار، رقابتی‌ با كسی‌ ندارم‌ و به‌ محض‌ اینكه‌ بشنوم‌ كسی‌ كتابی‌ را دستش‌ گرفته‌ من‌ آن‌ را كنار می‌گذارم. من‌ پایبند اخلاق‌ حرفه‌ای‌ هستم‌ ولی‌ خب‌ خیلی‌ها ممكن‌ است‌ این‌ پایبندی‌ را نداشته‌ باشند. ایرادی‌ هم‌ نیست. ما كه‌ تابع‌ قانون‌ كپی‌ رایت‌ نیستیم. هر كسی‌ هر چه‌ دوست‌ دارد انجام‌ بدهد.

آقای‌ غبرایی‌ برای‌ شما آرزوی‌ موقیت‌ دارم‌ و امیدوارم‌ كتاب‌ بادبادك‌ باز شما نوشته‌ی‌ خالد حسینی‌ به‌ پرواز دربیاید.
ممنون، اما جوابی‌ كه‌ از آقایان‌ شنیدم‌ این‌ بود كه‌ بادبادك‌ بازی‌ با سن‌ تو جور درنمی‌آید، بگذار دیگران‌ آن‌ را هوا كنند.

Share/Save/Bookmark