رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۸ بهمن ۱۳۸۶

نیکفر: مرگ به ما تولرانس را می آموزد

محمد رضا نیکفر فیلسوف برجسته ایرانی مقیم آلمان مادر خود را از دست داد. مادر ایشان که در ایران زندگی می کرد بعد از یک بیماری طولانی چندماهه که حدود پنج‌­ شش ماه او را بستری کرده بود سرانجام روز گذشته فوت کرد. وی در زمان مرگ ۸۰ سال داشت. محمدرضا نیکفر فرزند میانی مادر از پنج فرزند اوست و آخرین بار سه سال پیش به دیدار مادر رفته بود. در گفتگویی با دکتر نیکفر از او در باره مادر و مرگ و مهاجرت پرسیدم:

همیشه شما بعنوان یک فیلسوف در انظار عمومی مطرح بوده اید. می‌توانم بپرسم، یعنی در حقیقت با فوت مادر تغییری در نگاه شما بعنوان یک فیلسوف به قضیه مرگ پیش آمده یا اینکه همان نگاه قبل را دارید؟

خب، می‌دانید که... یعنی می‌شود گفت که یک ارتباط مهمی با جهان از دست می‌رود. بویژه مادر خیلی خاص است. یعنی در واقع یکبار... یعنی پیوند (عمیق‌تری) می‌گیری با جهان. یعنی یک تکیه‌گاه عاطفی را آدم حس می‌کند از دست داده است. این شاید احساس روزهای اول باشد. بعد، ولی نه. نمی‌توانم بگویم یک تغییر اساسی، ولی بهرحال (حس) به مادر حس عجیبی‌ست.

کلا نگاهتان به قضیه مرگ چه هست؟
خب، مرگ بخشی از زندگی‌ست، رویدادی‌ست که ریشه در خود زندگی دارد. گریزی از آن نیست، جزیی از این زندگی‌ست و نشان‌دهنده‌ی پایان‌پذیربودن ماست. بر این مبنا ما همه چیز را باید روی پایان‌پذیری بگیریم. یعنی شما نمی‌توانید مثلا یک نظم مطلق را برقرار کنید، چون ما انسانهای پایان‌پذیریم. یا نمی‌توانیم تا به آخر اصولی رفتار بکنیم، چون پایان‌پذیریم. نمی‌توانیم از یک موضوع تجربه‌ای بیندوزیم تا به آخر، چون پایان‌پذیریم. نمی‌توانیم روی اصول پافشاری مطلق داشته باشیم، چون پایان‌پذیریم. چون یک پروسه‌ی طولانی می‌خواهد، ولی ما پایا‌ن‌پذیریم. بدین جهت به دلیل این پایان‌پذیری باید دعوت به تولرانس کنیم. یعنی از این پایان‌پذیری تولرانس را می‌توانیم نتیجه بگیریم. یعنی سخت نگیریم بر یکدیگر.

می‌توانم بپرسم اینکه در غربت هستید، چقدر تاثیر می‌گذارد در مواجه‌شدن‌تان با خبر درگذشت مادر؟
خب می‌دانید، کسانی که مثلا کسی‌شان درگذشته و از ابتدا شاهد همه چیز بودند، بیماری، مرگ، خاکسپاری، می‌توانند وداع کنند. ولی ما که این (امکان) را نداریم، این وداع صورت نمی‌گیرد. مثلا در مورد مرگ پدرم نیز اینطور بود. وقتی که رفتم به خانه‌ی پدری، هنوز این انتظار داشتم که او آنجا باشد. یعنی اصلا نمی‌توانستم تصور کنم یک (تکه) از جهان را بدون او. این بدین معنا بود که وداع نکرده بودم با او. ولی وقتی آدم می‌رود سر (مزارش)، دیگر به عنوان واقعیت درمی‌آید. الان هم من نمی‌توانم یک گوشه‌ از آن خاک مملکت را تصور کنم، که مثلا مادر نباشد. چون این وداع صورت نگرفته است. یعنی از این نظر دردناک است در خارج، وقتی آدم این خبر را می‌شنود.

متشکرم آقای نیکفر. فقط بعنوان سوال آخر می‌توانم از حضورتان بپرسم، آیا مادر هم در زمینه‌های فرهنگی فعالیتی داشتند؟
نه. مادر من یک زن خانه‌دار زحمتکش بود، ولی خب مشوق همه‌ی ما بوده است.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سلام. آقای نیکفر تسلیت عرض می کنم. ما رو هم در غمتون شریک بدونید.

-- هادی ، Dec 25, 2007 در ساعت 05:11 PM

بر آقای نیکفر تسلیت میگویم امید که همیشه تن درست باشند.

-- بدون نام ، Dec 25, 2007 در ساعت 05:11 PM

آقای نیکفر گرامی

بسیار متاسفم از درگذشت مادر گرامیتان. می دانم به سوگ مادر نشستن هنگام دوری از او، تاب آدمی را می شکند. برای شما آرزوی شادکامی و شکیبایی دارم.

-- امین شریعت زاده ، Dec 25, 2007 در ساعت 05:11 PM

aghaye nikfar
az dast dadane madare geramietan ra tasliat migooyam .

-- mahnaz mobasher ، Dec 26, 2007 در ساعت 05:11 PM

تسليت خودم و نيز همه دوستاني را كه با اشتياق نظرات و نوشته هاي ژرف شما را پي ميگيريم بپذيريد، و اميد واثق داريم كه همواره سالم و پرنشاط باشيد.

-- سهراب ، Dec 26, 2007 در ساعت 05:11 PM

جناب آقای محمدرضا نیکفر
با سلام و احترام
از شنیدن خبر درگذشت مادر گرامی شما بسیار اندوهگین و متاسف شدم. همان گونه که خود نیز اشاره کردید پایان پذیری ویژگی مطلق آدمی است و انسان را گریزی از مرگ نیست. اما چگونه زندگی کردن و تاثیری که انسان بر اطرافش می گذارد، پایان پذیری او را زیبا و یا زشت خواهد کرد. آرزوی تندرستی و شادکامی برایتان دارم (گویا شما چند صباحی نیز بیمار بوده اید).
یا حق.

-- روزبه ، Dec 26, 2007 در ساعت 05:11 PM

آقای نیکفر
به خوبی می فهمم "مرگ بخشی از زندگی است"
ولی کابوس از دست دادن مادر سالهاست با دوری همیشه گی از میهن برای من یکی شده و شده مفهوم "غربت"
تسلیت و تأسف مرا هم بپذیرید

پژمان
آفرین که این گفت و گو را تهیه کردی

-- ماهمنیر رحیمی ، Dec 26, 2007 در ساعت 05:11 PM

samimAneh tasliyat go hastam.yAdesh gerami

-- Mohsen Malmo ، Dec 26, 2007 در ساعت 05:11 PM

آقای نیکفر عزیز تسلیت و هم دردی مرا نیز پذیرا باشید.

-- بابک ، Dec 26, 2007 در ساعت 05:11 PM

از كلام دكتر مشخص بود ناراحتي و نا آرامي درونيش. و نشان داد كه يك انديشمند خردگرا و نقاد نكته سنج سكولار نيز داراي دلي مهربان و خاطري حساس است.

براي ايشان آرزوي سلامتي و آرامش دارم و براي روان پاك مادرشان شادي و آرامش.

-- ماني جاويد ، Dec 26, 2007 در ساعت 05:11 PM

آقاي نيکفر عزيز،

از دست دادن مادر را به شما تسليت مي گويم و براي شما شکيبايي آرزومندم. مرا هم در غم خود شريک بدانيد.

-- پرويز جاهد ، Dec 26, 2007 در ساعت 05:11 PM

سلام، جناب نیکفر.

یاد مادر زحمت کش تان گرامی باد،
عذر تاخیرم را بپذیرید.

بله همان طور است که در مصاحبه تان گفته اید. باید سخت نگرفت.
الحق که خوش گفتید!
بیشتر مشکلات از توهم ماندگاری‌ی (- ابدی مان) برمی‌خیزد. گاهی این توهم در من است و جا را برای تو تنگ می‌کند، گاهی نیز برعکس. این‌گونه است که دنیا، برای بیشتر آدمیان، می‌شود تنگنا.
عجیب است! در ورای همه‌ی انواع اندیشه ورزی های عمیق بشری، سرانجام به گزاره ای می رسیم که ممکن است سال ها پیش، از رهگذری یا دنیا دیده ای گمنام شنیده باشیم.

-- شاگردتان ، Feb 7, 2008 در ساعت 05:11 PM