رادیو زمانه > خارج از سیاست > ویژه برنامه ها > پورمحسن و قهرمان از مصاحبهی «شرق» میگویند | ||
پورمحسن و قهرمان از مصاحبهی «شرق» میگویندپژمان اکبرزادهpersia_1980@hotmail.comروز گذشته در ایران، روزنامهی «شرق» به دستور هیات نظارت بر مطبوعات توقیف شد. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، مهدی رحمانیان، مدیر مسئول روزنامهی «شرق» توقیف این روزنامه را تایید کرده و دلیل توقیف را انتشار گفتگویی با یکی از نویسندگان خارج از کشور عنوان کرده است. رحمانیان افزوده: «ما موردی در این مصاحبه پیدا نکردیم، اما گفته میشود علت توقیف این روزنامه چاپ این مصاحبه بوده است.» اشارهی رحمانیان به مصاحبه ساقی قهرمان، شاعر ایرانی مقیم کانادا بوده که روز شنبه در صفحهی ادبیات این روزنامه به چاپ رسیده است. از سوی دیگر، روزنامهی کیهان در ستون «خبر ويژه» که دیروز، دوشنبه به چاپ رسیده در مطلبی با عنوان «پذیرفتنی نیست!» به گفتوگوی «شرق» با ساقی قهرمان حمله کرده است. ساقی قهرمان، شاعر و نویسنده، عضو گروه مؤسس «سازمان دگرباشان جنسی ایران» است. دیروز،روزنامهي «شرق» مطلبی با عنوان «توضیح و پوزش» دربارهی این گفتوگو منتشر کرده است. متن مصاحبه از تارنمای روزنامهی «شرق» حذف شده است. در همین رابطه با مجتبا پورمحسن، روزنامهنگاری که با ساقی قهرمان برای روزنامهی «شرق» مصاحبه کرده، گفتوگویی اختصاصی کردهایم که در ابتدا از محتوای مصاحبهي چاپشده میگوید: مجتبا پورمحسن در این مصاحبه چیز خاصی مطرح نشده است. ما دربارهي زبان زنانه و زبان مردانه در شعر صحبت کردیم و کسانی هم که برداشتهایی داشتهاند، برداشتهایشان سوءتفاهمبرانگیز بوده است. این یک مصاحبهی کاملاً انسانی دربارهی مرد و زن بوده و از این نظر میتوانم بگویم در آن هیچ کلمهای نمیتوانید پیدا کنید که خلاف امنیت ملی یا خلاف عفت عمومی بوده باشد. اینجا، خب مسئلهی زبان است، یک مسئلهی تخصصی در ادبیات است. اصلاً مصاحبه هیچ ربطی به هرگونه گرایش شخصی، سیاسی و ... نداشته است. پس مطالبی که در برخی از رسانهها منتشر شده که در مصاحبه به گرایشهایی اشاره شده صحت نداشته و تنها بهخاطر سوابق خانم قهرمان بوده؟ نخیر! فقط در یک جایی از مصاحبه اشاره شده که «زبان ما فرصت مادرشدن از مرد را گرفته است» که گویا دوستان متوجهی این منظور نشدهاند. منظور از «مادرانگی» به معنای این نیست که از نظر جنسی، مرد مادر بشود. از نظر حس مادرانگیست که در زبان مرد [هم] وجود دارد و یک مسئلهی کاملا انسانیست. فکر نمیکنم کسی با این مخالف باشد که مرد هم بتواند نقش مادر را از نظر احساسی ایفا بکند و در زبانش هم بهکار ببرد. عمدتاً در خبرهایی هم که آمده به سوابق خانم قهرمان ـ حالا نمیدانم این سوابق اصلاً وجود دارد یا نه چون من خودم بیاطلاع هستم ـ به این اشاره شده وگرنه هیچکدام اشارهای به خود مصاحبه نکردهاند. با توجه به فعالیتها و گرایشهایی که خانم قهرمان داشتهاند و در نوشتههایشان بههرحال تا حدی منتشر شده، شما پیش از آنکه مطلب را چاپ کنید، فکر نمیکردید که ممکن است حساسیتزا شود؟ راستش من فقط خبرنگاری بودم که برای یک گروه کار میکردم. ما اصلاً روشمان این نیست. نه میخواستیم مشکلی ایجاد کنیم نه چیز دیگر. ما کارمان فرهنگیست و اینگونه موضعگرفتنها، مثل موضعی که روزنامهی کیهان گرفته، برای من جای تعجب دارد. از زمان چاپ مصاحبه با ساقی قهرمان تا حالا آیا تماسی با شما گرفته شده؟ راستش تنها دوستان همه اظهار نگرانی کردهاند. ولی هنوز نه! تماسی گرفته نشده است. فکر نمیکنم هیچ خبرنگاری در دنیا بخواهد عمداً کاری کند که روزنامهاش متوقف بشود یا دستکم محل اعتبارش از بین برود. من اصلا فکر نمیکنم این مصاحبه مشکلساز بوده باشد. اصلاً اگر مصاحبه را بخوانند و ببینند اگر چیزی غیر از مفاهیم انسانی در آن وجود دارد، لااقل در حد شعور من چنین چیزی در مصاحبه وجود ندارد. ساقی قهرمان و اما صحبتهای ساقی قهرمان دربارهی این مصاحبه: کلاً بحث بر سر زبان زنانه و زبان مردانه در شعر بود و اینکه در ادبیات و شعرهای من این زبان چگونه مطرح میشود؛ آیا من زبان مردانه را جایگزین زبان زنانه کردهام یا اینکه مرز میان زبان زنانه و زبان مردانه را برداشتهام. توضیح من هم این بود که اصولاً معتقد نیستیم به این تقسیمبندی جنسیتی زبان و فکر میکنم زبان باید جنسیت خودش را تعیین بکند. این بحث در حوزهی ادبیات بود. از گرایشهای جنسی شما هم در مصاحبه موردی مطرح شد؟ اصلاً. فکر نمیکنم کلاً کسی اجازه داشته باشد این سوالها را بکند. معمولاً این برمیگردد به زندگی خصوصی که اول میپرسند، میتوانند سوال کنند یا نه. اصلاً چنین موردی پیش نیامد در مصاحبه با «شرق». فکر میکنید این موضعگیری که نسبت به روزنامهی «شرق» الان در ایران بوجود آمده، به گرایشهای جنسی مصاحبهشونده مربوط بوده یا اینکه دلیل دیگری داشته؟ ببینید، من واقعاً بخاطر این که داخل ایران نیستم، نمیتوانم نظر بدهم. نمیدانم چه اتفاقی آنجا میافتد. چیزی که من میتوانم بگویم این است که مجتبا پورمحسن، «ساقی قهرمان» را بهعنوان یک شاعر میشناسد و چیز دیگری نمیداند. همهي پرسشهای مصاحبه هم در همین حد هستند. اما ساقی قهرمان در اینور دنیا بهعنوان «ساقی قهرمان بایسکسوال» شناخته میشود و بهعنوان نخستین شاعری که شعرهایش بهعنوان شعر یک «لزبیین» معرفی شده است. در ایران من به این شکل اصلاً شناخته نشدهام. بنابراین این مورد، وجود ندارد. اما در داخل ایران فرهنگ هموفوبیک دارد غوغا میکند. مصاحبهشونده و روزنامهی «شرق» اطلاعی نداشته، اما آن فرهنگ عمومی و حتا قانون دولتی دنبال یک چیزی میگردد که فشار بیاورد دوباره به مسئلهی همجنسگرایی در داخل ایران. این غلط است. از نظر ادبیات و بحث جامعهشناسی غلط است. مسئلهی گرایشهای من اصلاً مهم نبوده در این مصاحبه؛ در مورد آن بحث نمیشود. شاید دولت دارد استفاده میکند از این مصاحبه، تا به جامعهی همجنسگرای داخل ایران حمله کند و این یکجور سوءاستفاده است. شاید هم به دلیل نزدیکبودن انتخابات قرار است که کلاً تریبون «شرق» از دست برود. این حدسیست که من میزنم و فکر میکنم هردو، یکجور سؤاستفاده کردن از این مصاحبه باشد. با اشعار شما، با گرایشهای شما، از طریق اینترنت هرکسی در هرجای دنیا میتواند آشنایی پیدا کند. با توجه به این که با این گسترش ارتباطات، فضا بهگونهای نبود که فکر کنیم صرفا ًدر خارج از ایران افرادی میدانند شما چه گرایشهایی دارید، خودتان برایتان عجیب نبود که مصاحبه با شما قرار است در ایران چاپ بشود؟ من یک چهرهی ادبیات هستم. اگر ایران تصمیم بگیرد با من صحبت کند، کار بسیار خوبی کرده است. چرا باید تعجب بکنم؟ |
نظرهای خوانندگان
شعرهای این خانم هیچ ربطی به لزبینیسم ندارد، ایشون به عشق شهرت و جنجال خود را چسباندند به گروهی از همجنسگراهای مرد.
-- بدون نام ، Aug 7, 2007 در ساعت 02:33 PMخانم ساقی قهرمان ضمن تبریک به شما به خاطر بزرگواریتون . می خواستم بگم که کسانی که شما را به هر طریق می شناسند از هم جنس گرا بودن شما هم اطلاع دارند و یا حالا بایسکس بودنتون . و خود به خود باید انتظار داشته باشید که حساسیت ایجاد کنه مصاحبه با شما . اینجا ایرانه مملکت مطلق گرایی و سیاه و سفید بینی. اینجا سوئد که نیست یا دانمارک یا نروژ . اینجا مردم عادت به خلط کردن مسایل با هم دارند . اینجا در نظر مردم سیاستمدار باید قدیس باشه . اینجا تمایلات کوییر را خارج از انسانیت می شناسند و اگر کسی کوییر باشد برایش برابر یک سگ ارزش قایل میشوند. عامه مردم تمایلات کوییر را بر نمیتابند . البته تمام اینها به شما مربوط نیست به شرق مربوط است . که البته کار با جرات و جسارتی کرده است. ولی از اول تابلو بود که با چنین مصاحبه ای درش را می بندند.اسم ساقی قهرمان اصلا" تابلوست نزد سیاستمداران.
-- salman ، Aug 7, 2007 در ساعت 02:33 PMبه هر حال به شما تبریک می گم چون انسان بزرگواری هستید .
می دونم که جوانان بسیاری بودن که روز و شب رو با تامل و تفکر و بینش و شهود و مطالعه و تحقیق سپری می کردن و به این امید بودن که یک مقاله نیم صفحه ایی در روزنامه مورد علاقه شون که ندای شکست انحصار طلبی رو می داد بنویسن و نشد. میدیدم که چه جور عقده شهرت و شهوت جلوی شهود شرقی شونو گرفته بود و به جای یاد از غریبهای هموطن، هوای بیگانه های اونور اقیانوس داشت خفه شون میکرد. نفرت انگیز بود مقالاتی بی محتوا و انباشته از نام های تکراری بزرگ (و البته بزرگ از تکرار) که هر روز صفحات روزنامه شرق رو پر میکرد. و عجیب اینکه با وقاحت تمام شترسواری رو دولا دولا می خاستن.
آخه شما که از دست دادن با یک زن شرم می کنین و از اون زشتر دروغ می گین (دروغ! خدای من، چه واژه زشتی برای کسایی که دعوی زیبایی داشتن)، شما چه جور می خاین سرنوشت ملتی رو به دست بگیرین و فکرشونو هدایت کنین.
به نظر من شرق محکوم به غروب بود. نه به دلیل استبداد، نه به دلیل سانسور، و نه هیچ دلیل سیاسی و جنسی دیگه. شرق بیمار بود. غده های عقده اش زده بود بیرون. ببینین:
"و شايد حتي نيما را هم بايد با شعر شاملو قرائت کرد، چونان که شعر حافظ و شاعراني ديگر را، کاري از آن دست که مثلاً هرولد بلوم در مورد شعر رمانتيک و شعر اشبري کرد" روزنامه شرق / صفحه ادبیات/شماره 914 / سه شنبه، 2 مرداد 1386
http://www.sharghnewspaper.ir/Released/86-05-02/255.htm#12824
این پاره اییه از یکی از سه مقاله ایی که آقای شهریار وقفی پور در همون روز در این روزنامه نوشته بود. هزاران بار بخونین و ببینین چه بر سر ما می یارن این مدعیان اصلاحات:"کاري از آن دست که مثلاً هرولد بلوم در مورد شعر رمانتيک و شعر اشبري کرد"
-- فرزاد اقبال ، Aug 7, 2007 در ساعت 02:33 PMفاعتبروا یا اولی الابصار
آقاي پورمحسن خيلي زياده روي كردند. البته بر ما روشن است كه ايشان اين خانم را خوب ميشناختهاند. او در حقيقت به شرق و خوانندهگانش خيانت كرد. ساقي قهرمان هم كه ميداند فعلا او و همفكرانش در ايران _ به هر لحاظي _ جايگاه ندارند. ايشان كمي انرمال تشريف دارند.
-- مخاطب شرق ، Aug 7, 2007 در ساعت 02:33 PMاگر «ایران» تصمیم بگیرد با من صحبت کند!
-- مانی ب ، Aug 7, 2007 در ساعت 02:33 PM...
خداوندا!
دورود /
ما جماعت چه تبحر شگرفی داریم در چهره کردن بی چهرگان و شهره کردن کم نامان ..
«ساقی قهرمان بایسکسوال» ..
این مدل استفاده قشنگ ! از اسم خود بخود
هنره ...
اما از شوخی گذشته .. کیه که ندونه شرق دیر یا زود باید بسته می شد ؟
وقت خوش ././././././..
-- گنجشکک اشی مشی ، Aug 7, 2007 در ساعت 02:33 PMآه كه اينطور...
-- مونا ، Aug 7, 2007 در ساعت 02:33 PMآقاي پورمحسن، شما می توانستید حداقل یک سری به سایت نشریه « چراغ» که خانم قهرمان سردبیر آن هستند و در مصاحبه هم به آن اشاره شده (نمی دانم به چه دلیل؟!) بزنید. من تصور می کنم اعلام آن سایت دلیل اصلی ایجاد حساسیت در این مورد شد و گرنه کسی نمی فهمید که ساقی فهرمان کیه. شما نمی دانستید که «چراغ» ارگان چه سازمانی است؟ تصور آن سخت وگرنه باید به کار روزنامه نگاری شما شگ کرد. این ایراد بر سردبیر «شرق» هم وارد است که چون برای شناخت این مصاحبه شونده باید به سایت «چراغ«» نگاهی می شد. من یک شیطنتی در این میان می بینم . شما باید بهتر بدانید که در چه فضایی دارید کار می کنید. این کار ساده ا ی است همینطور که کیهانیان به راحتی انجام دادند.
-- پویا ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMکسی که می خواهد جلو آزادی را بگیرد از کسانی استفاده می کند که دید افراطی دارند و نگاهشان پیش بیشتر افراد جامعه شناخته نیست. خودشان هم به خودشان اعتماد ندارند و پشت به دوربین می ایستند. به گمانم این مصاحبه کاملا حسابشده بوده. اول انقلاب یادتان نیست؟ همین سروش مصاحبه تلویزیونی نمی کرد تا حزب الهی ها سرکار بیایند؟
-- سامان ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMمصاحبه با این بیمار چه معنی داره جز تلاش برای عادی کردن همجنس بازی....خجالت داره
-- فرشاد ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMپورحسن کاملا از احوالات ساقی قهرمان باخبر بوده و به نظرم همانگونه که دوستی در بالا اشاره کرده وی به شرق و خوانندگان آن خیانت کرده.
-- آریابد ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMآقای پورمحسن
-- روزنامهنگار شرق مرحوم ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMچرا باید باور کنیم که شما از سابقه این خانم خبر نداشتهاید؟ شما شعرهای ایشان را کجا خواندهاید؟ روی سایتشان؟ در وبلاگشان؟ کجا؟ متاسفانه در این قضیه بوی شیطنت و مهمتر از آن غرضورزی و استفاده شخصی میآید. از همه اینها مهمتر شاعری مهمتر از ساقی قهرمان وجود نداشت که با او مصاحبه کنید؟ چند نفر در ایران شعرهای او را خوانده بودند که یک صفجه شرق را به او اختصاص دادید؟ مطمئن باشید که ما نویسندگان شرق، نام شما و حسن محمودی را خوب به خاطر داریم و اصلا فراموش نمیکنیم که شیطنت و غرضورزی شما باعث بیکاری و آوارگی ما شده است.
من با تمايلات جنسي خانم قهرمان كاري ندارم. ولي جالب براي من تجاهل آقاي پور محسن است و به كوچه علي چپ زدن خودشان.آقاي پور محسن براي دفاع از خود ئر تعطيل يك نشريه در اين مرحله حساس كه مي دانستند كلمه به كلمه اش توسط ديگران نه خوانده كه خورده مي شود روش نادرستي اتخاب كرده اند.
-- شهاب ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMديگر اينكه آقاي پور محسن دو استعداد غريب دارند و شايد يكي! و آن نبش قبر ادبي است. شعر حجم و شعر ديگر اگر پتانسيلي داشت در زمان خودش توسعه مي يافت امروزه بي معني سرائي را لذت شنيداري مي نامند مثل هم جنس طلبي كه شده است دگرباشي.
شعر امروز مهجور و رو به مرگ است. براي اين كه تهي شده است از آرمان هاي انساني ( با آرمان هاي سياسي اشتباه نشود) و تن و مسائل شخصي شاعر شده است دستمايه شعرش.
ديگر استعداد آقاي پور محسن چهره كردن بي چهره گان است! آنها كه "لذت شنيداري" را عين مدرنيته ميدانند و نمي خواهندبدانندكه نيما پايه گذار مدرنيسم در شعر بودو به عمد سر چشمه را گل آلود مي كنند.تاكسي چون خانم قهرمان در شرق بگويند تاريخ ادبيات آينده ايران را "دگرباشان" ميسازند و كسي نباشد جلوي اين شكر خوري هاي اضافه بايستد تا مبادا نامش بعنوان ضد مدرنيته دررودكه اين نان به نرخ روز خوري روشنفكر ايراني خود قصه حقير ديگري است.
اين خانم اصلا ميدونه شعر و ادبيات يعني چه؟ عقدهي شهرت كورش كرده و صرفا داره از چند تا نويسندهي اروپايي دههي هفتاد، هشتاد، نودي تقليد مي كنه.
-- ليلا ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMواي به حال روزنامهنگارا و خبرنگارايي كه تو روز خبرنگار غصهي تموم عالم توي سينشونه
آقای پور محسن با اینکارش مخاطبان شرق را محروم و یتیم کرد و از دیگر سوی روزنامه نگارانی که در شرق کار می کردند و نانی به کف می آوردند.
-- خیانتکار ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMاین خود شیرینک بازی ایشان برای مصاحبه با فردی که در محافل ادبی ایران هیچ جایگاه و پایگاهی ندارد مسلماً برای کسب شهرت و اعتبار برای رفتن به ینگه ی دنیاست.
خانم قهرمان/آقای پورمحسن/بیشت از 200 نفر آدم شغلشلن را از دست دادند. فقط یک زلزله چند ریشتری یا یک سیل سهمگین می تواند چنین بلایی سر یک کشور بیاورد.
-- مهران ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMاین خانم همجنسگرا نیست. متأسفانه روشنگری درباره ی مسئله ی همجنسگرایی دکانی شده برای ایجاد جار و جنجال و نان خوردن و کسب شهرت. پرونده ی اتهامات علیه رئیس سازمان مربوطه شان در مورد اختلاس هنوز بسته نشده. البته این یکی همجنسگرا هست اما آبرویی برای دیگر کسانی که شرافتمدانه در این زمینه کار می کنند، باقی نگذاشته. اما همه اینها دلیلی نمی شود که بر سرکوب رژیم صحه گذاشته شود. این خانم کارش در نازل ترین حد هم که بوده، کسی خواسته با او مصاحبه کند. باید این آزادی باشد.
-- بدون نام ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMبا سلام
-- آرش ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMنه خانم ساقی قهرمان چیزی خلاف شرع عنوان کرده اند و نه اصولا کسی از خواندن مصاحبه منظور بدی برداشت می کند مشکل در حکومت ج.ا است که هر روز دایره خودی ها در آن تنگ تر می شود و هر روز خطوط قرمز جدیدی تعریف می شود دوره خاتمی خط قرمز رهبر بود حالا دولت هم به آن اضافه شده است و هر منتقدی که از دولت انتقاد کند مشمول اتهام های آقایان می شود زیاد ناراحت نباشید اینها با این اتهامات واهی بر رسوایی خود بیشتر تاکید می کنند.
بایسکسوآل یا لزبین تکلیف ما رو روشن کن ؟ جفتش که نمیشه میشه .
-- شانا ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMاقا مجتبی اشتباه و خطا از تو نيست! از سيستم روزنامه نگاری ايران است که مثل همه چيز اين مملکت در و دروازه و پايه و اساس ندارد. آخر برار جان اين دوستان روزنامه شرق يا همشهری يا راديو زمانه به تو و امثال تو که اصلن دوره روزنامه نگاری نديده ايد و نمی دانيد الفبای روزنامه نويسی و يک گفت و گوی روزنامه ای چيست چطور اطمينان می کنند؟ از من دلگير نشو اما قبول کن که چند سالی است هر که از عمه اش قهر می کند می رود با يک دو شاعر و نويسنده مصاحبه ای می کند و بعد اسم خودش را می گذارد روزنامه نگار. فرقی هم نمی کند که روزنامه اصلاح طلب يا راست و محافظه کار يا کارمند ورق پاره ای ننگين مثل کيهان باشد. پس برار جان اول یرو و حرفه ای را از پايه و اساس بياموز و بعد شروع به کار کن. نگاه کن در کشورهای ديگر روزنامه نگاری علم است و تحصيل و تجربه می خواهد. حالا تو امثال تو چه تحصيلی در اين رشته داشته ايد؟ معلوم است که وقتی کسی از اصول روزنامه نگاری به اطلاع باشد از اين «شاهکارها» هم انجام می دهد. در اين خرااب شده عذر و بهانه هم که زياد است. اينکه بگوييم مرتضوی دنبال بهانه بوده عذر بدتر از گناه است. تو اگر پيش از مصاحبه مخاطبت را می شناختی و آثارش را خوانده بودی و مجله اينترنتی را که سردبيری می کند نگاهی کرده بودی (تمام اينها از مقدمات بديهی کار روزنامه نگاری حرفه ای است) با آگاهی و اطلاع کافی به سراغ طرفت می رفتی. نه اينکه حالا که کار از کار گذشته بگوئی نمی دانستم، نمی شناختم، پيدا نکردن. اينها همه نشان از غيرحرفه ای بودن و سهل انگاری تو دارد. اميدوارم از من دلگير نشوی و کمی تأمل کنی به اين چند سطری که از روی دلسوزی برايت نوشتم. موفق باشی
-- مجتبی ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMآقاي پورمحسن دروغ ميگويد كه از احوالات اين خانم بيخبر بوده؛ چون همهي ما مطمئنيم كه يك خبرنگار قبل از مصاحبه، براي پيدا كردن سوال و سوژه از زندگي يك شاعر يا حالا هركسي ديگري، به تمام ابعاد شخصيتي و فكري او سرك ميكشد تا با دست پر به مصاف برود. او يك دروغگو است؛ مثل عموم ايرانيان.
-- با فانوس ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMساقي خانم هم دروغ ميگويد كه همجنسگرا است. آخر چطور ميشود كه آدم نصف عمرش را شوهر داشته باشد و با او صاحب دو فرزند بشود و بعد نصف ديگرش را تازه يادش بيايد كه اي داد و بيداد من همجنسگرا هم بودم! اين مزخرف است. لذا اين خانم قهرمان دارد تظاهر به اين امر ميكند. او يك متظاهر است؛ مثل عموم ايرانيان!
آقاي پورمحسن دروغ ميگويد كه از احوالات اين خانم بيخبر بوده؛ چون همهي ما مطمئنيم كه يك خبرنگار قبل از مصاحبه، براي پيدا كردن سوال و سوژه از زندگي يك شاعر يا حالا هركسي ديگري، به تمام ابعاد شخصيتي و فكري او سرك ميكشد تا با دست پر به مصاف برود. او يك دروغگو است؛ مثل عموم ايرانيان.
-- با فانوس ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMساقي خانم هم دروغ ميگويد كه همجنسگرا است. آخر چطور ميشود كه آدم نصف عمرش را شوهر داشته باشد و با او صاحب دو فرزند بشود و بعد نصف ديگرش را تازه يادش بيايد كه اي داد و بيداد من همجنسگرا هم بودم! اين مزخرف است. لذا اين خانم قهرمان دارد تظاهر به اين امر ميكند. او يك متظاهر است؛ مثل عموم ايرانيان!
متاسفم؛در شرایطی که وجود روزنامه ای چون شرق بیش از همیشه احساس میشد(البته این شرق بسیار محافظه کار تر از سابق بود)شرقیها این فرصت را به تندروهایی چون کیهان دادند تا بارد یگر ما را از داشتن روزنامه ای که در این وانفساکمی روشنگرانه تر می مود،محروم کنند.این سهل انگاری از جانب تیمی حرفه ای مانند شرق بسیار بعیدونابخشودنی است.کاش اگر بنا بود روزنامه توقیف شود بابت چیزی توقیف میشد که ارزش آن راداشته باشد.ای کاش شرق بابت مقاله ای بسته میشد که درمورد اعدامهای وحشیانه ی اخیر،واینکه چگونه فعالان سیاسی را به نام اراذل و اوباش بازداشت کرده اند،افشا گری می کرد.نه برای مصاحبه با شاعری گمنام که تا به حال اسمش هم به گوش ما نخورده!
-- افسانه ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PM.
فانوس خانم یا فانوس آقا، کسانی بودند و هستند که همجنسگرا یند و گرایش خود را عمری پنهان می کرده اند و یا بر گرایش جنسی خود آگاهی نداشته اند و بعدها بر ان واقف شده اند. خانم شاعر مذکور البته نه همجنسگراست و نه بای سکسوئل . شعرشان هم ، حالا با ارزش یا بی ارزش، همین را نشان می دهد. اما در مورد گمنام بودن و یا نبودن ایشان: این مسائل نباید دلیل این حملات به فرد مصاحبه کننده شود. شاید از نظر ایشان این شاعر جای معرفی داشته، حالا گمنام هم بوده باشد، چه اشکالی دارد؟ اگر چه در مهاجرت و تبعید، اهل قلم همه همدیگر را می شناسند. دنیای اینترنت هم که دیگر دهی است برای خودش. پس انها که در ایران هم هستند بی خبر نیسند دیگر و کیست که نداند دیگری دارد چه کار می کند؟ بنابراین نه گمنام بودن و نه شهیر بودن هیچ کدام مهم نیست. حق آزادی بیان باید برسمیت شناخته شود. این مهم است. اینها هم که می نالند نانشان آجر شده، نشان می دهند که جز بقال قلم بدست چیز دیگری نیستند.
-- بدون نام ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMمن از این بابت متاسفم که اول شرق تعطیل شد و من می دانم که این روزنامه بخصوص برای جوان ها چه منبعی بود. تاسف بیشتر من از عدم آگاهی بیشتر روزنامه نگاران روزنامه های اصلاح طلب نظیر همین شرق و هم میهن و اعتماد و غیره است که جوانیشان باعث شده تا مثل دهاتی ها فکر کنند هر که آن طرف مرز است/ تحفه است. لااقل بعنوان منتقد ادبی باید بدانند که 99% آنها که در خارج ادعای نویسندگی و شاعری دارند/ کمترین ارزش ادبی ندارند/ درست مثل همین ساقی قهرمان که از نظر ادبی صفر مطلق است/ چه لزبین باشد و چه نباشد. شما آقای محسن روی چه اصلی با این زن مصاحبه کردید؟ کدام ارزش ادبی را در ایشان دیدید؟ حتی اگر یک شعر از او خوانده بودید متوجه می شدید که باو ه ضرب نام بردن از آلات تناسلی در حد وقیح و نه در حد مثلا گینزبرگ یا ژنه سعی در جلب نظر دارد. متاسفم که یک صفر باعث تعطیلی شرق و ارضای حس جاه طلبی خودش شد.( شما بحتی اگر از شعر های این زن متوجه نمی شدید که لزبین است - که قطعا باید می فهمیدید مگر این که کور و کر لال بودید/ !)
-- سیمیار ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMمصاحبه کننده و دبیر سرویس به همه مخاصبان شرق خیانت و ظلم کردند که در چنین فضای بسته ای سراغ این موضوع رفتند. کاش شرق به خاطر یک مطلب با ارزش بسته می شد ، نه به خاطر مصاحبه با کسی که حتی شاعر مطرحی نیست و می تواند دردسر ساز باشد
-- زهره ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMبا درود
-- روژان ايرانی ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMواقعاً متأسفم برای برخی از خوانندگان اين سايت که با اينکه به سايت های آزاد دسترسی دارند هنوز انقدر
دگم و کوتاه و جزمی و ابلهانه ميانديشند که به خود اجازه ميدهند که در رختخواب انسانها داخل شوند آيا
کسی از شما ميپرسد و آيا اجازه دارد که بپرسد که با همسر خود يا شريک جنسی خود چگونه رابطه ايی
داريد؟
از سخنان شما بوی اين رژيم ميايد و هرچه بيشتر ميگزرد اين رژيم را شبيهترين رژيم به ملّت ايران ميبينم
و امّا در مورد اين مقاله من بوی خوبی از اين مورد استشمام نميکنم اگر حافظه ی خود را به کار اندازيد و کمی با دقت
نگاه کنيد ميبينيد چنديست که در همه ی رسانه های گروهی وابسته به رژيم سخن از همجنسگرايان هست
از سخنان قاضی مرتضوی،سردار رادان،سردار احمدی مقدم،روزنامه ی کيهان،سايت های قدس،بازتاب،رجا نيوز،
شرق و ...گرفته تا سطح جامعه و اين گرايش جنسی و فردی را به عنوان يک روش زندگی اختياری غربی مورد
نکوهش قرار ميدهند و در خواست برخورد شديد با اين بخش از جامعه را دارند از آنجا که در طی امار های موجود
و به گفته ی روانشناسان 6% تا 12% يک جامعه را همجنسگرايان ان تشکيل ميدهند و يک نظر کوتاه به سايت های
دوست يابی خواهيد ديد که چه بخش بزرگی از ايرانيان در اين سايت ها همجنسگرا،دوجنسگرا،دوجنسگونه هستند
و اين زنگ خطر مهمی برای اين بخش از جامعه ما هست از تجربياتی که از اين رژيم داريم من احساس خطر ميکنم
به ويژه چرا از اين همه اديب و نويسنده ی زن که خيلی هم شاخص هستند ماننده آذر نفيسی،شهرنوش پارسی پور و
ديگرانی که حس زنانه ی قوی در کارهايشان وجود دارد در روزنامه ی به اين مهمی و تنها روزنه ی اطلاعات نسبتاً
پالوده مصاحبه شود؟با تمام احترامی که به سرکار خانم قهرمان دارم و کارهايشان در مورد تابو شکنی در ايران
و رسيدن بخشی از جامعه به حقوق نخستين خود کرده اند ولی اين گزارش جز بر دم مار زنگيه رژيم پا گزاردن چيز ديگری
نيست. شاد زيويد
من خبرنگار ادبی یک خبرگزاری داخلی هستم، و سخن ام هم از این جایگاه است.
-- محمد ایزدی ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMدر این امر نمی توان شک کرد روزنامه شرق از طرف حامیان دولت تحمل می شد و نوای توقیف آن به گوش می رسید و مصاحبه مجتبا پورمحسن با ساقی فهرمان بهانه به دست ارشاد داد. البته هیات نظارت اکنون در تدارک پرونده سازی است و اتهامات دیگری نیز مطرح خواهد شد.
در هر صورت مصاحبه پورمحسن بهانه به دست بهامه جویان داد ، از این بابت او مقصر است. در ضمن مطمئن هستم مصاحبه با گراناز موسوی نیز در اتهامات گنجانده می شود.
اما چرا این را نوشتم؟ شاید به نظر شخصی ام درباره تحریریه شرق بازگردد و به همین دلیل اسم ام را آورده ام. اما خود بر این گمان نیستم.
ظهر همان روز که خبر توقیف آمد به ابک زنگ زدم و جویای خبر شدم و او نیز با آن لحن همیشگی اش می خندید شاید از سر درد یا نمی دانم چه. از او سراغ غلامی را گرفتم، نشد و ابک هم چیزی نگفت در پاسخ.
به باور من تقصیر این غائله شاید نه بر دوش هوشیار انصاری فر و نه غلامی و غیره باشد که به باورم این قصور از جانب تیم غیر مسئولی باشد که گمان می کنند اکنون سال 77 یا 78 است. یعنی کسی گراناز موسوی و ساقی فهرمان را نمی شناسد؟آیا مصاحبه با این افراد آن هم در این دوره سخت جایز است؟ آیا غلامی نمی داند با این جهت گیری ها چه گروهی را تحریک می کند؟
شاید پرگویی و دق دلی من باشد اما تا وقتی روح استبدادی ما ایرانیان است، آنگونه که مهدی یزدانی خرم در مصاحبه با براهنی و میلانی تمام میراث روشنفکری چپ را زیر سوال می برد و هوشیار انصاری فر آن گونه در باب میراث شعری ایران سخن می گوید نباید دور از انتظار باشدحذفی از بالا صورت نگیرد.
تا زمانی که ابک در کنار کار شرکتی به کار در حداقل سه نشریه مشغول است باید هم بخندد در هنگام تعطیلی یکی از این نشریه ها.
این جاست که باید گفت آنها هم کار خودشان کردند همانطور که ما اهالی مطبوعات کار خودمان را می کنیم.
نکنه با این مصاحبه میخواستی ایز گم کنی؟
-- بلا ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMخود گویی و خود خندی، انتهای هنرمندی آقای جامی!شما از مجتبی پ. دفاع نکنی بابت گندی که بالا آورده، من باید دفاع کنم؟ یعنی شما مخاطبتان را هویج فرنگی و احمق تصور کردید؟ یعنی کسی نمیداند که یک خبرنگار برای بیارزشترین مصاحبه هم حداقل پنج دقیقه روی اینترنت سرچ میکند؟ یعنی واقعاً آقای مجتبی پ. سایت ساقی قهرمان را ندیده؟ یعنی واقعا ندیده؟ یعنی روزنامهیی به آن عریض و طویلی این آدم را نمیشناخته؟ وقتی ایران بودید، حتماً ضرب المثل دم خروس و حضرت عباس را شنیدید. مگرنه؟
-- بدون نام ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMاقای مجتبی پور محسن شما شیطنت کردید اما انگار اصلا قرار بود شرق توقیف شود و تقصیر شما نبود !
متاسفم !
باور نمی کنم ... یعنی دیگه شرق نمیارن دم خونمون ؟
-- فرزانه ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMاینجا تهران است ... شهر بی آسمان !
-- سمانه نائینی ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMداستان این است که ساقی قهرمان توده ای بود و بعد از آن سال های جهالت ، نتوانست مرام توده ای و چریکی اش را زمین بگذارد . مرامی که _ بلا نسبت _ مثل گاو به دل دشمن می زند و یکی برای همه و راجع به ساقی قهرمان همیشه و همیشه همه برای یکی .
پور محسن روزنامه نگار ِ بی مهابایی ست که بارها تلاش کرده است بحث همجنس خواهی را بگشاید _ ما همجنس خواه ها هم مثل بچه ی وسط مانده ایم _ . این بار کمی بی احتیاطی کرد و شد آن چه شد .
ساقی قهرمان شاعر نیست و نویسنده هم نیست . این را همه ی آن هایی که او را می شناسند می دانند . او به یمن همکاری اش با سازمان _ که کم کم دارد کله ی همه را آن جا زیر آب می کند _ سرزبان ها افتاد . آن هم سر زبان های یک سری همجنس خواه که قحطی زده بودند .
حرف آخر این که من به مثابه ی کسی که توی چهار شماره ی اخیر مجله با چراغ کار کرده ام خوب می دانم که ساقی قهرمان از آن نویسنده هایی ست که فخر می فروشند تا ادیب باشند و خودش هم نمی داند چی می نویسد . _ به مقالات سردبیری اش بنگرید _ .
بگذریم ... یاد شرق به خیر ؟! چه قدر دل خوش خریدن اش بودن وقتی نان و خامه و گاهی سیگار می خریدم و با طلوع افتاب باز-اش می کردم ! یا می ایستادم تا بیاید و به دکه ای کمک کنم تا یکی برای ام مرتب کند ...
-- شروین ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMپس کی اين جنسيت دست از سر ما برمیداره؟ روزنامهی شرق توقيف شد؛ به اين علت که با يک شاعر مصاحبه کرده بود و اون شاعر همجنسگرا از کار درآمده بود. حال اين در موقعی اتفاق افتاد که در مجلس امريکا در مورد ازدواج همجنسگراها قانونی در حال تصويب است.
-- شبح آزادی ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMآقا اینجا مملکت سانسوره...هر کی هم اگه خودش خودشو سانسور نکنه سانسورش میکنند! تمام
-- یک جوان ایرانی ، Aug 8, 2007 در ساعت 02:33 PMگفت وردی سخت نیک آورده ای
-- آرش کرامتیان ، Aug 9, 2007 در ساعت 02:33 PMلیک سوراخ دعا گم کرده ای
مثل همیشه آوانگاردهای اقراطی راه را برای مرتجعان باز می کنند.
الان همه شدند متخصص ادبیات و زبان فارسی. اول برید یک نگاهی به کارنامه های طلایی دوران مدرسه تان بیاندازید بعد اظهار نظر و نقد کنید.
-- مهروش ، Aug 9, 2007 در ساعت 02:33 PMاگر ساقی قهرمان را نمی شناختید و یا می گویید که معروف نیست دلیلی جز عدم مطالعه ی شما ندارد. یک کم مطالعه و تحقیق می داشتید این حرف را نمی زدید.
خانم ساقی قهرمان بارها و بارها فروغ زمان خوانده شده اند و به حق درست است.
-- دلارام ، Aug 9, 2007 در ساعت 02:33 PMالان مردم تازه فهمیدند فروغ کی بود و چی گفت و چه کارها براش می کنند.
اما فروغ وقتی زنده بود این همه احترام رو ندید. همه بهش گفتند جن.ده است. هرزه است. خراب و... هزاران چیز دیگه.
الان خدا شده.
امروز ساقی قهرمان هم همین شرایط رو داره
هرزهگرد شده، دروغگو و بدنام و .... شده است و وقتی که بمیرد تازه روحیه مرده پرستی ما گل می کند که فخر ادبیات و تابو شکن زمانه رفت.
شرم بر ما ایرانی های مرده پرست که تا وقتی چیزی داریم مخالفیم و وقتی از دست دادیم سوگوار
درود...نمي دانم...کلماتي که درذهنم شکل مي گيردرابايد بياورم يا نه...اما تا جاي که به خودسانسوري نرسد مي آورم....خوب...مجتبي پورمحسن.....پس تو يک آدم نسبتا فعال درحوزه ادبيات هستي...وخوشحال که باشي...اين چندجمله به خوبي نشان مي دهد که تو..ساقي قهرمان رامي شناختي ...باکارهايش وبا نشريه چراغ..هم آشنا بودي احتمالا...اما نه تو...براي من يعني ناما جعفري ارزش داري نه ساقي که ق..قاف دارد تا ق...قهرمان..به همجنس گرا بودن کاري ندارم...به توهم کاري ندارم...واين نوشته ها هم ...به تو...و به ساقي کاري ندارند..اما هميشه دريچه هاي کوچک درتاريکي راشماها يا نه خوده خودما مي بنديم...شرق بسته شد...خود..تو بسته شدي...يک بسته به نام ساقي که به هيچ ترياکي خانه ي پست نمي شود...شرق هم يک دريچه کوچک درتاريکي بود...که توشايد فکرمي کردي که خيلي بزرگ هستي ومي تواني بااين نوشته هايا مصاحبه هاي چرندکه من اسمش رامي گذارم چرند...وبازتکرارمي کنم چرند..تا خردشوداعصاب چشم هايت .بزرگترشوي....اما کوچکترازبزرگ بودي...وفرق اين دو را ندا نستي ..به هرحال ...ساقي قهرمان عزيز...قهرما نا نه به تو تبريک مي گويم...به خاطردفاع ازهمجنس خودت.بازي که بازي مي شود به بازهاي باز..وبه تو مجتبي پورمحسن..به پورهاي که گاهي تورمي شوند...بزرگ بود تعطيلي شرق ...کوچک بودمصاحبه تو...واين دورا راتبريکانه تبريک....
-- ناما جعفری ، Aug 9, 2007 در ساعت 02:33 PMسلام، واقعا تا کی باید همه چی رو بههمه چی ربط داد؟!! هرکسب روش ها، عقاید و مدل زندگی خودش رو داره و هنوز اینو ما یاد نگرفتیم که به دنیای خصوصی دیگری کار نداشته باشیم. توی این مملکت- کاری به سیاست ندارم- کم کم زن بودن داره جرم می شه! از مدت ها قبل بوی توقیف شرق می یومد و حالا با این بهانه واهی این روزنامه رو بستن. حالا این خانم هر خصوصیتی اخلاقی یا غیر اخلاقی دراه به کسی مربوط نیست. از فضولی در گذشته و زندگی خصوصی دیگران دست بردایم و منتظر توقیف روزنامه ی اعتماد باشیم! این بار شاید یه بهانه اعلام وضعیت هوا یا جاده های کشور!
-- مریم ش ، Aug 9, 2007 در ساعت 02:33 PMآقای احمدی نژاد هم با اندرسون کوپر(یکی از مهم ترین همجنس بازان ایالات متحده) مصاحبه کرد. در تلویزیون بی بی سی. آن هم سوتی بود. در حد بزرگتری هم روی داد اما چرا...
-- بدون نام ، Aug 9, 2007 در ساعت 02:33 PMما ایرانی ها البته عادت داریم. نکته مهم تر اتفاقی است که برای پور محسن افتاده و انهم جوگیر شدن از نوع دهه هفتادی آن است. ناگهان چه می شود که سریال مصاحبه با جماعتی از هر ده نفر کار یکیشان هم فاقد ارزش است به راه می افتد؟آیا پور محسن از کسی پول گرفته بود تا باعث تعطیلی شرق نازنین شود؟آیا تهدید شده بود؟ تطمیع چه طور؟نه فقط جو گیردهه هفتادی شده بود.
-- حسین ، Aug 9, 2007 در ساعت 02:33 PMقهرمان هم که تکلیفش روشن است.یک عشق شهرت به قول خودش بایسکسوال و به قول دیگران لزبیین که به من ربطی ندارد در آن سر دنیا چه شکری می خورد.مهم این است که به خاطر یک جو گیری و انتخاب نادرست در شرایط حساس شرق تعطیل شد.کاش حداقل از آن مصاحبه کذایی چیزی یاد می گرفتیم تا دلمان کمتر بسوزد
عزیزان این مجتبی عامل نفوذی راستها در شرق بود تا بهانه برای توقیف شرق درست کند که کرد.حرفهای امیر ابراهیمی را یادتان هست؟که برای اصلاح طلبها شلوغ میکردند تا معروف شوند.حالا بر عکس شده.
-- بدون نام ، Aug 9, 2007 در ساعت 02:33 PMبهقول كرمانيها ْاي كاش به كراي خر ميارزيدي بارّ.
-- پرويز ، Aug 9, 2007 در ساعت 02:33 PM. ولي واقعاً اين خانم شاعر است؟ داستاننويس است؟ منتقد ادبي است؟
من كه هر چه در گوگل جستجو كردم مصداق به درد بخوري براي شاعر و... بودن اين زن پيدا نكردم.
بله كسي به پايين تنه اين زن كاري ندارد .
مسئله اين است كه امكانات ادبي يك روزنامه تاوان كسي و موضوعي را ميدهد كه اصلاً ربطي به ادبيات ندارد.
يعني ْاي كاش به كراي خر ميارزيدي بارّ
این متن را برای عذرخواهی از همه می گذارم ؛ بالاخص ساقی قهرمان .
ادبیاتی که من به کار بردم و شکل مطرح ساختن ِ انتقادی که داشتم ، بی هیچ پایه و اساس ِ منطقی شکل گرفته بود و بابت ِ آن ساقی قهرمان و حمید مقابل انتقادی بی منطق ، احساس گرا و غیر قابل پذیرش قرار گرفتند .
از ساقی قهرمان عذر می خواهم بابت ِ همه ی مزخرفاتی که در نظر- گیر خودم ، خانه ی هنر و رادیو زمانه راجع به اش نوشتم . و این که سخن سردبیرهای اش را فخرفروشانه خواندم . راجع به ساقی قهرمان عزیز :
انتقاد- ام به مصاحبه ی ساقی با شرق به قوت اش باقی ست و این که بی مهابا این کار را کرده است اما او را از همه ی صفات زشت و نادرستی که نسبت دادم به اش مبری می دارم . هنوز مثل قبل دوست اش دارم .
از مجتبی پور محسن که متهم اش کردم به عامدانه مرتکب ِ این خطا شدن . و از بقیه ای که در گوشه و کنار این درگیری های کامنتی ، دل خور شدند .
و می گویم : امیدوارم همه شان بپذیرند که شروین به اشتباه اش پی برده است
-- شروین ، Aug 10, 2007 در ساعت 02:33 PMبه نظر بنده هم، تعطيلي شرق ارتباط چنداني با اين مصاحبه ندارد. به هر حال دير يا زود شرق نيز مانند هم ميهن تعطيل مي شد. شرق و هم ميهن بر طبق تحليلي درون حاکميت اجازه نشر گرفتند و پس از اينکه بر خلاف انتظار آنان توانستند به تيراژ نسبتا بالايي برسند بر طبق تحليل ديگري توقيف شدند. بنابراين اساسا در اين بحث نمي توان پور محسن و قهرمان را مقصر دانست.
ولي در اين ميان يک سئوال جدي براي من مطرح شده است. آن هم اين است که بر طبق اصول بيولوژيک بدن انسان، آدمي از يک سن بخصوصي به تدريج کليه قواي جسمي و از جمله قواي جنسي اش تحليل مي رود. بطوري که کم و بيش نيروي جنسيش به صفر ميل مي کند. حال چطور است که خانم قهرمان، سرپيري، پس از اينکه در تمام سنين جواني و ميانسالي در کنار همسرش زندگي کرده است، تازه متوجه شده است که دگرباش جنسي است. من هم مانند برخي ديگر از نظردهندگان معتقدم که به قول ما ايرونيها اين هم يک دکاني است براي خانم قهرمان که اجناس (اشعار) بنجلش را تحت عناوين پرطمطراق به جوانان فارسي زبان بندازد.
-- آذر ، Aug 11, 2007 در ساعت 02:33 PMبرای هنر تاسف می خورم چون همجنسگرای از خدا بیخبر نام شعر بر چرندیات خود می گذارد . هنر بسیار مقدس است و آلودن دامن آن با اشعار هجو و دگرباشانه گناهی نابخشودنی است.
-- حامد ، Aug 12, 2007 در ساعت 02:33 PMباید تاسف خورد که چرا روزنامه شرق با چنین فردی مصاحبه می کند ، آیا در کشور هیچ صاحب هنری یافت نمی شد که با آن مصاحبه کنید؟
ببینید اشعاری همچون حافظ و سعدی دارای بار دینی ،فرهنگی و ملی فراوانی است و وقتی به آنها شاعر می گوییم یعنی از تاریخ و هویتمان سخن می گوییم اما آیا چرندیات ساقی قهرمان که برآمده از عقده است را می توانیم شعر بنامیم .
خدايا چه مي بينم؟كسي دزد اصلي را نمي بينه!عجيبه!! اونا كه شرق را بستند مجرمند، يا مصاحبه كننده و شونده؟ خدايا اظهار نظرها را بخوانيد! همه تف و لعنت به اين دو نفر است!! و سانسورچي و ديكتاتور اصلاً مقصر نيست كه نيست! چه مردمي داريم ما، اميد به چه بسته ايم؟ مگر من و شما موظف به دانستن اسرار نهان ديگران هم هستيم؟مگر مهم است؟؟ حضرت سعدي كه از بزرگترين بزرگان جهان است، خود بواسطه شرفي كه دارد مي گويد:"..درعنفوان جواني چنانكه افتد و داني.." آري مگر من و شما يا هر كس كه هر ادعايي دارد، جزو 14 معصوميم؟ همه اتان بدرونتان بنگريد،با اين حساب مطمئنم نمي توان با يك نفرحتي دركل جهان مصاحبه كرد!!
-- دكتر ع ، Aug 12, 2007 در ساعت 02:33 PMتا کی می خواهید از خود بیگانه باشیم؟؟؟؟
-- متین ، Aug 12, 2007 در ساعت 02:33 PMبا سلام
-- مصطفی ، Aug 13, 2007 در ساعت 02:33 PMاگه سربازی رفته باشید می دونید که وقتی یه دژبان می خواست بهتون گیر بده بالاخره یه آتویی پیدا می کرد و بقیه ماجرا...
حالا این مسئله مصاحبه و جاروجنجال و تعطیلی شرق هم همینه.حکومت نمی تونست تحمل کنه روزنامه منتقدی وجود داشته باشه به هر حال به این بهانه نشده یه بهانه دیگه پیدا می کرد و شرق رو می بست.مشکل از مصاحبه یا خبرنگار یا این خانم یا تمایلات جنسی این خانم نیست مشکل از حکومت هستش.
برای یک خبرنگار خیلی زشته که بگه با کسی مصاحبه می کنه که از سوابق و کارهاش خبر نداشته///
-- وغ وغ صاحاب ، Aug 13, 2007 در ساعت 02:33 PMدوما توی همین اروپاش هم هنوز این روابط در میان خانواده ها جا نیافتاده چه برسه در ایران که روابط معمولی و نرمال بین زن و مرد حتا زن و شوهر هم باید پنهان باشه.
بعد مگه آدم باسواد و ادبیات چی در خود ایران کمه که هنوز نامی نشده اند و بسیار باسواد هستند که بند کردید به خانم قهرمان که کتابش در خود کانادا پشت ویترین نیست.
آيا هيچ برايتان سوال نيست كه چرا در اين
-- يك آگاه به قضيه ، Aug 13, 2007 در ساعت 02:33 PMقضيه از "احمد غلامي" اسم برده نميشود؟
مگر صفحه ادبيات زير نظر او نبود وهمه مطالب
باok او درج نميشد؟ مگر حقوق ماهيانه ثابت
و خوبي براي همين كار نميگرفت؟ بورمحسن
كارمند غيرثابت و حق التحريري اي بود كه زير
نظر احمد غلامي كار ميكرد .
آيا هيچ برايتان سوال نيست كه چرا در اين
-- يك آگاه به قضيه ، Aug 13, 2007 در ساعت 02:33 PMقضيه از "احمد غلامي" اسم برده نميشود؟
مگر صفحه ادبيات زير نظر او نبود وهمه مطالب
باok او درج نميشد؟ مگر حقوق ماهيانه ثابت
و خوبي براي همين كار نميگرفت؟ بورمحسن
كارمند غيرثابت و حق التحريري اي بود كه زير
نظر احمد غلامي كار ميكرد .
دعوت می کنم متن منو هم در این اشارات بخونیدWWW.SHODANHA.BLOGFA.COM
-- زینب ، Aug 13, 2007 در ساعت 02:33 PMمن در اساس به حرکت آقای پور محسن،چه با شناخت قبلی و چه نه،ایرادی وارد نمی دانم.اما این تبختر خانم قهرمان که در جنس نگاه ایشان پیدا ست،جای تامل بیشتری دارد.چه اینکه کم نداریم اندیشه های ذلال و گمنام را در ادبیات داخل مرز ایران.شاید اعتدال در زبان ادبی واژه ای نا مانوس باشد،اما در حرفه ی روزنامه نگاری اندکی متفاوت است.به امید دموکراسی و روشنفکری،بدون اما و اگر.
-- مخاطب شرق ، Aug 14, 2007 در ساعت 02:33 PMمتاسفم كه دور روشنفكران ما را دگر باشها گرفته . انها هم در صدد توجيهند توجيه نقاطي كه مردم نسبت به ان به علت شرايط جامعه ئ دين حساسن
-- شسئ ، Aug 16, 2007 در ساعت 02:33 PMپور محسن! یک روزنامه ی خوب تو ایران در می آمد که اونم با ندانم کاری تو و ساقی قهرمان بسته شد.
-- سوسا ، Aug 17, 2007 در ساعت 02:33 PMواقعا خنده دار است اگر باور كنيم مصاحبه كننده از سوابق غير اخلاقي ساقي قهرمان بي اطلاع بوده.
-- اميد ، Aug 18, 2007 در ساعت 02:33 PM1. تقريباً همه خوانندگان شرق واقف بودند كه شرق ممكنه به كوچكترين بهانهاي بسته بشه ( اگر غير از اين بود جاي تعجب داشت!!!)
-- Tangerine ، Aug 27, 2007 در ساعت 02:33 PM2. آقاي پورمحسن دست به شيطنتي زد كه براي روزنامه و تعداد زيادي از خوانندگان آن گرون تموم شد. شايد بعيد ميدونست اين كارش بهانه به دست مخالفين بده و به خيال خودش خواسته بود باحالبازي دربياره، اما مگر ميشه در عصر اطلاعات كه به سه شماره ميشه جد و آباد گمنامترين آدمها رو پيدا كرد، اين آقا سري به وبلاگ شخصي اين خانم نزده باشه و به اصطلاح شعرها و داستانهاي كوتاهشو نخونده باشه؟ و اگر اين كار رو كرده مگر امكان داره لحظهاي به ذهنش خطور نكرده باشه كه مصاحبه با چنين آدمي ميتونه بهانه موعود رو به دست ارشاد بده؟
3. آيا صرف بيپرده صحبت كردن از كمر به پايين و خيالپردازي در مورد پوزيشنهاي مختلف عشقبازي با همجنس/غيرهمجنس، شيوههاي مختلف خودارضايي، و اغراقكردن درمورد گرايشات جنسي ميتونه دال بر شاعر بودن يك آدم باشه؟
من كه اينطور فكر نميكنم...
چند وقت پيش مصاحبه اين خانم رو با شاهرخ رئيسي خوندم و متاسف شدم كه يك مشت آدمهاي در كف مانده و نديد بديد به اين آدم لقب فروغ زمانه رو دادن... اين (ادعاي)همجنس گرا بودن اين خانم نيست كه آدم رو مشمئز ميكنه بلكه طرز ابراز كردن عقدههاي فروخوردش تو شعرها و داستانهاشه كه به نظر من كمترين ارزش ادبياي نداره!
4. به شخصه مشكلي با همجنسگرايي ندارم ولي بديهيه كه با اين طرز فكر مردم،يك قرن طول ميكشه تا اين مساله تو ايران جا بيفته! اما مسالهاي كه خيليا ناديده گرفتن اينه كه اين خانم به هيچوجه نماينده گروهي كه ادعا ميكنه نيست!! و من متاسفم كه اين مساله دستآويزي شده براي مشهور شدن هرچه بيشتر ايشون!!