رادیو زمانه > خارج از سیاست > موسیقی کلاسیک > خوشحالم که روسیه را انتخاب کردم | ||
خوشحالم که روسیه را انتخاب کردمپژمان اکبرزادهpersia_1980@hotmail.comفایل شنیداری هنرستان عالی موسیقی یا کنسرواتوار شهر سنت پترزبورگ در روسیه تاکنون پرورش دهندهء رهبران، آهنگسازان و نوازندگان بسیاری بوده است. به تازگی برای نخستین بار، دیپلم عالی آهنگسازی این کنسرواتوار، موسوم به دیپلم قرمز، به یک ایرانی اعطا شده است؛ به محمدرضا تفضلی، آهنگساز 33 سالهء ایرانی. محمدرضا تفضلی از هنرستان موسیقی در تهران، دیپلم نوازندگی ویلنسل گرفته و از دانشگاه آزاد، مدرک کارشناسی موسیقی دریافت کرده است. تفضلی از سال 1380 تحصیلات خود در رشته آهنگسازی را در کنسرواتوار سنت پترزبورگ پی گرفت. وی از مدارک کنسرواتوار، فعالیت های اجرایی و حال و هوای تحصیل موسیقی در روسیه می گوید؛ کشوری که به ندرت مقصد دانشجویان و مهاجران ایرانی است.
در روسیه معمولاً برای پایان تحصیلی دو مدرک میدهند. یکی مدرک آبیست، یکی هم مدرک قرمز. مدرک قرمز، مدرک عالی محسوب میشود و مدرک آبی مدرک عادی. مدرک قرمز برای کسانیست که تحصیلات را بهتر طی کردهاند. البته این به معنای این نیست که کسانی که مثلاً دیپلم آبی میگیرند، موزیسینهای ضعیفتری باشند. بسیاری از کسانی که دیپلم آبی گرفتند از موزیسینهای بسیار خوبی بودند. مسئلهء تحصیلات و نمرات خوب گرفتن البته میتواند به قدرت موسیقیایی ربط داشته باشد، ولی این همیشه بهطور مطلق نیست. کما اینکه همدورههای ما که دیپلم آبی گرفته اند موزیسینهای بسیار خوبی هستند. چه شد که برای تحصیل موسیقی، روسیه را انتخاب کردی؟ خیلی اتفاقی پیش آمد. ولی من از قبل در ایران، همیشه جریان موسیقی قرن بیستم را که طی میکردم از سیستم موسیقی روسی خیلی خوشم می آمد. آهنگسازانی که در روسیه بودند مانند سرگی راخمانینوف و دیمیتری شوستاکویچ را میشناختم. این سیستم را به جریانات دیگر ترجیح میدادم. هنگامی که وارد کنسرواتوار سن پترزبورگ شدم، دیدم آن سیستم کلاسیک خودش را با نظام جدید حفظ کرده و هنوز اسلوب کلاسیک در آن وجود دارد. زیرا نه همه ولی بیشتر آهنگسازان آنجا، یعنی در کنسرواتوار سن پترزبورگ شاگردان شوستاکویچ هستند. البته در اینجا استثنای بزرگی هم مانند سرگئی میخایلویچ اسلونیمسکی هم وجود دارد که برای خودش اصلاً مکتبی دارد. همچنین استاد خود من که یکی از برجستهترین شاگردان شوستاکویچ است این سیستم کلاسیک را همچنان حفظ کرده است اما نگاه، نگاه جدیدتری است نسبت به موسیقی مثلاً نیمهء اول سدهء بیستم یا اوایل نیمهی دوم قرن بیستم. خیلی خوشحالم که اینجا را برای تحصیل انتخاب کردهام.
فکر میکنی مهمترین تفاوت های روسیه در زمینه آموزش موسیقی با اروپایی مرکزی - غربی یا آمریکا و کانادا چیست؟ ببینید اصل دوران تحصیل در روسیه برخلاف اروپا و آمریکا که ۴ساله است، ۵ ساله است. این البته میشود گفت بطور کلی ربط پیدا میکند به سیستم تحصیلی آنجا. اما در مورد موسیقی شاید بشود گفت که اصیلترین مکاتب موسیقی در دنیا سه مکتب هستند. مکتب آلمانی و در کنارش مکتب اتریشیست که در واقع مکتب اتریشی هم بهنوعی با تفاوت های اندک، مشتق شده از مکتب آلمانی است. یکی دیگر، مکتب فرانسویست که سبک خودش را دارد و دیگری هم مکتب روسیه. مکتب روسیه از آن دو مکتب بسیار جوانتر است، به دلیل اینکه خود روس ها اصلاً نسبت به کشورهای دیگر که صاحب موسیقی کلاسیک شدند و به جایگاه پیشرفتهای هم دست پیدا کردند، خیلی دیرتر شروع کردند. در قیاس با فرانسه، ایتالیا و آلمان حتا به دویستسال هم نمیرسد. ایتالیا و فرانسه بیش از هزار سال است و آلمان هم نزدیک به هزارسال میشود که فرهنگ این نوع موسیقی را دارد، اما در روسیه دویست سال هم نیست. با این حال توانسته مکتب اصیلی را ایجاد کند. درواقع میشود گفت از دو مکتب فرانسوی و به ويژه آلمانی الهام گرفته است و در عین حال به زبان شخصی خودش دست پیدا کرده است. این برمیگردد به یک سری پایههای موسیقیایی. یعنی پایههایی که درواقع از راه آن، شخصیتسازی و شکلگیری ذهنیت موسیقیایی در دانشجویان و هنرآموزان شکل میگیرد. می توان گفت این نه تنها در آهنگسازی، بلکه در نوازندگی و خوانندگی هم وجود دارد و به هیچ عنوان هیچکدام از این مکتبها برتر از آن دیگری نیست. هرکدام از اینها مانند گلی هستند با رایحهء خودشان. فضای کنسرواتوار سن پترزبورگ که خودت در آنجا درس میخواندی و کلاً فضای آموزش موسیقی در روسیه چه تفاوت های عمدهای با ایران دارد، استادها،... همه چیز! تفاوت ها از زمین تا آسمان است. البته من کسی هستم که واقعاً خیلی چیزها از استادان ایرانی یاد گرفتهام. خودم را مدیون کسانی میدانم که ازشان چیز یاد گرفتم و تعدادشان خوشبختانه کم نیست؛ احمد پژمان، شاهین فرهت، سعید شریفیان، اینها کسانی بودند که من از آنها یک سری مبانی و شناخت موسیقی کلاسیک را یاد گرفتم. در دانشگاه هم درس های موسیقی قدیم ایران را از فرهاد فخرالدینی را هیچگاه فراموش نمیکنم ولی خب فضای اینجا واقعاً فرق میکند؛ یعنی آنقدر فرق میکند که قابل بحث نیست. اینجا موزیسین خیلی بیشتر است، موزیسین باسواد خیلی بیشتر است. چون تعداد موزیسینهای دانا و باسواد زیاد است میان استادان، یک تواضع خاصی دیده میشود. میبینید که طرف، کوه علم پولیفونی است، کسی است که از آلمان دعوتش میکنند که بیاید درباره باخ صحبت کند یا بیاید روی اسنادی که از باخ وجود دارد پژوهش کند ولی در عینحال آنقدر خاکی است که میشود در خانه کنارش نشست و راجع به این مسایل با او صحبت کرد؛ هر کمکی هم که از دستش بربیاید انجام میدهد. استادان و دانشجویان بسیاری وجود دارد. اینها چون از بچگی کار میکنند تقریباً به سن ۲۰ سالگی که میرسند، موزیسینهای بسیار جاافتاده ای میشوند. یعنی از آن بهبعد باید خط پیدا بکنند، تکنیک را پیدا کردهاند. در ایران معمولاً در این سنین، تازه موسیقی را به طور جدی آغاز میکنند! پس تفاوتها خیلی بیشتر میشود. در این دوره، یک سری از کارهایت هم در کنسرواتوار اجرا شد، کارهایی که خودت ساخته بودی. در مورد این برنامهها هم برایمان بگو. سه کار اجرا شد، منتها در مورد اجرای دو کار اگر بخواهم توضیح بدهم، یکی سونات ویلنسل و پیانو بود که در کنسرتی از دانشجویان ایرانی اجرا شد. جا دارد اینجا از هردوشان نام ببرم، آرمان حبیبی و مهدی حسینی. هردو واقعاً آهنگسازان خوبی هستند. باعث غرور من است که من در کنار چنین ایرانیانی در کنسرواتوار همراه بودم. آن کنسرت که برای من خیلی بهیادماندنیست، در یک سالن خیلی کوچک اجرا شد، در سالن کنفرانس کنسرواتوار. از دوستان ایرانی من، کوارتت زهی اجرا شد و از خود من، سونات ویلنسل و پیانو. یک کنسرت دیگر هم همین امسال اجرا شد که کنسرت کوارتتهای زهی بود در جشنواره ای که توسط یکی از استادان من که استاد آنالیز و فرم کنسرواتوار است اداره می شود. جشنواره ای به نام «از آوانگارد تا امروز». در این جشنواره بخشهای گوناگونی بود. یک بخشاش کوارتتهای زهی آهنگسازان کنسرواتوار بود که در آن هشت اثر اجرا شد. این دو کنسرت، مهمترین کنسرت های من بودند ولی در عینحال کنسرت های پایان تحصیلی هم باید به اینها اضافه شود. اکنون که میخواهی به ایران برگردی چه فعالیتی میخواهی داشته باشی؟ در ایران مانند همهجای دنیا، خیلی امکان آهنگسازی جدی وجود ندارد. کلاً موسیقی هنری در تمام دنیا موسیقی مظلوم و محجوری است. اگر ما بتوانیم دعوت بکنیم از یک سری نوازندگان اینجا که به ایران بیایند و کارهای ما را بزنند میتواند یک حرکت خوبی باشد. در ایران بچههایی هستند که خوشبختانه فعالند. اگر بشود با آنها کار کرد هم خوب است. میشود یک نوع تبادل فکری از نظر هنری ایجاد کرد. استعدادهای خوبی در ایران وجود دارد. ولی تمرکز من بیشتر روی تدریس خواهد بود و اگر فرصتی پیش بیاید که کار من اجرا بشود، خب، چه بهتر! این مسئله برای بسیاری از آهنگسازان دنیا به ویژه آهنگسازان نسبتاً جوانتر صادق است، در همه دنیا همینطور است و من هم البته نسبت به آن معترض نیستم.
|
نظرهای خوانندگان
Albate khili khub mishod aghe dar bare zendegi dar Sankt petersburg ham sobati mikard. zira ma Irani-ha khili kam az mardomesh va nahve zandegi dar Russie etela darim.
-- babol44442000@yahoo.de ، Jun 29, 2007 در ساعت 07:03 PMmerci Djavad
khob ey kash dar morede hazinehaye daneshgah v zendegi dar in shahr ham ettelaati dade mishod chon ahle music hame jibe pori nadaran v ina masaele mohemmi mahsoub mishan
-- راما ، Jul 8, 2007 در ساعت 07:03 PM