رادیو زمانه > خارج از سیاست > با خانم نویسنده > آیا شتر و گاو از یک جنم هستند؟ | ||
آیا شتر و گاو از یک جنم هستند؟شهرنوش پارسیپوردر برنامهی شماره ۵۵ درباره میترای گاوکش نوشته بودم و کار او را مقایسه کرده بودم با مراسم شترکشی در تهران. آقایی بدون نام نوشته بود: «شتر چه ربطی به گاو و میر نوروزی داشت آخه. ذهن ایرانی شما آسمون رو به ریسمون میچسبونه و چون خیالتون از نقد پیش از انتشار راحته، نه زحمت ارجاعدهی درست رو به خودتون میدهید و نه احساس نیازی به استدلال برای این همه مدعا میکنید. ولله این همه ادعا و تخیل برای داستاننویسی هم معقول نیست؛ مگر این که منطقی رو رعایت کنید. فقط خشمگین بودن از مردسالاری به کمک ما نمیآید. باید روشمند سخن گفت.»
آقای بدون نام، اگر ما اندکی تجربه اجتماعی داشته باشیم متوجه میشویم که واقعیتها و حقایق اجتماعی، و یا داستانها و اسطورهها، در مسیر حرکت خود مجبور به تحمل تحولاتی هستند که اجباریست. دلیل این اجبار این است که هر نسلی دادههای ذهن خود را به واقعیتهایی که شنیده و یا داستانهایی که برای او تعریف کردهاند اضافه میکند، و یا بهکلی آنها را تغییر میدهد. من این را در زندگی خودم تجربه کردهام. دو کتاب از کتابهایی که نوشتهام به وسیلهی خوانندگانی که در عین حال دست در کار نشر هم بودهاند تغییر کرده است. دقت کنید که من هنوز زنده هستم و دارم حرف میزنم، اما آنها در کار من دست بردهاند. من در خاطرات زندان از مراسم عقربکشی حرف میزنم که در حضور خود من رخ داده. همچنین در جایی از مسئلهی زنا صحبت میکنم. ناشرانی که دهها هزار نسخهی این کتاب را فروختهاند و یک شاهی به من ندادهاند این قطعات را از شکم کتاب بیرون کشیده و آنرا ناقص کردهاند. کتاب دیگر من به نام ماجراهای ساده و کوچک روح درخت را به نحوی مثله کردهاند که عملآ دیگر به اصل کتاب شباهت ندارد. نامش را هم عوض کرده و گذاشتهاند مردان در برابر زنان. اگر در زمان حیات یک شخص چنین داستانی اتفاق میافتد، در طول هزاران سال چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اخیرآ آقای خوانندهای به دلیل محدودیتهای آوازخوانی زنان خواننده، آثار آوایی خوانندگان قدیم زن را دوباره خوانی میکند. نسل جوان که خوانندگان قدیم را نمیشناسد ممکن است فکر کند خوانندهی اصلی همیشه همین مرد بوده است. چند دهه پیش داستان گیلگامش از کتابخانه الواح گلی آشوربانی پال بیرون کشیده شد. در این داستان میخوانیم که بانو خدا آرورو برای جلوگیری از تندرویهای جنسی گیلگامش با استفاده از خاک و آب مردی میسازد به نام انکیدو و به او جان میبخشد و او را روانه صحرا میکند. این داستان از اسطورهی آفرینش یهودیان که یهوه انسان را از خاک و آب میسازد، به اندازهی دو سه هزار سال قدیمیتر است. حالا به نظر شما اشکالی دارد که بگوییم بابلیان و یهودیان این اسطوره را از سومریان وام گرفته و تغییراتی در آن بوجود آوردند. مثلآ جای خدای زن را با خدای مرد عوض کرده و سپس اسطورهی آفرینش خود را ساختهاند که برحسب آن مردوک، خدای خدایان با استفاده از خاک و گل یک مرد و یک زن میسازد؟ و یا یهوه آدم را از گل میسازد و حوا را از دنده چپ او بیرون میکشد؟ اما حالا به نظر شما اشکالی دارد که بگوییم یهودیان این داستان را از بابلیان وام گرفتهاند، و تغییراتی در آن بوجود آوردهاند؟ آنها حداقل دو تغییر بزرگ بوجود آوردند: نخست آنکه تمامی خدایان را حذف کرده، و یک خدای نرینه را نگه داشتهاند و سپس خلقت زن را هم حذف کردهاند و او را از دنده چپ آدم بیرون کشیدند، تا وابستهای ابدی باشد. به طوری که میبینید از شکم یک خدای زن که یک مرد وحشی را آفریده است، چندین داستان متفاوت بهوجود آمده است. عین همین است مسئلهی گاوکشی و شترکشی و بزکشی. حتی خروسکشی، که وقتی اینها را با هم مطابقت میدهیم، متوجه میشویم که میتوانند یک منشاء داشته باشند. آن منشاء دست برقضا به داستان همان زن بازگشت میکند که یک مرد وحشی میسازد. این داستانها همه در مقاطعی شکل گرفتهاند که باید دیسیپلین جنسی سختی بر جامعه غلبه میکرده. به هرحال من منظورم این نیست که شما بیایید و حرفهای مرا باور کنید، قصد من صرفآ ایجاد حالتی برای اندیشیدن دربارهی مطالبیست که به طور معمول به آنها نمیاندیشیم. مشکل از اینجا ناشی میشود که شما این اسطورهها را نمیشناسید. من هم سواد اندکی درباره آنها دارم، اما البته به خود اجازه میدهم آنها را بررسی کنم. البته شاید این برنامهها به درد رادیو نخورد و بیشتر خورند یک کلاس درس باشند. اما بد نیست بدانید وضع من شبیه موجودیست که شاخه نوری را به دست گرفته و در تاریکیهای تاریخ حرکت میکند و هرچه را که می بیند تعریف میکند. اما حالا سؤالی را مطرح میکنم: من اگر مرد بودم شما اینقدر به خودتان اجازه میدادید که توهینآمیز حرف بزنید؟ شما ابدآ از یک زن انتظار ندارید که وارد معقولات بشود؛ و حالا که چنین اتفاقی افتاده، برخود فرض میبینید که او را تخطئه کنید. ما حق نداریم درباره میترای گاوکش حرف بزنیم، چون حضور او در انحصار پدرسالار است. ما مردم عادی فقط باید او را بپرستیم. بررسی و تحلیل گاوکشی او به ما نیامده است. حالا به راستی فکر میکنید که این گاو رمز و نماد چیست؟ لطفآ یادتان باشد که زیاد آخوندی پاسخ ندهید. اندکی فکر کنید. من میدانم که ما ملت مقلدی هستیم و در طول تاریخ عادت کردهایم که به جای ما فکر کنند، و ما از فکر کننده تقلید کنیم. اما آقای محترم من به خود اجازه فکر کردن میدهم، ولو آنکه ابن کار رسم نباشد. حالا پرسشی مطرح میکنم و از شما میخواهم پاسخ بدهید: اگر در این زمینه اندیشیدهاید لطفآ به من بگوئید چرا آخوندها عادت به خودزنی دارند، و در عین حال با نوحه خوانی و حرکات مشابه اشک مردم را در میآورند؟ چرا سینهزنی را تشویق میکنند، و چرا فکر میکنند گریه بر هر درد بیدرمان دواست؟ اینها پرسشهای سادهای هستند، اما من مطمئن هستم در این باره مطالعهای انجام نگرفته است. پس شما که بدون نام هستید بدون وحشت به میدان بیایید و بانام یا بینام در این باره صحبت کنید. من در اینجا نخواهم گفت که چه فکری در این باره در ذهن دارم، و قول میدهم که اگر شما هم نتوانستی راز این مسئله را پیدا کنی من ساکت باقی بمانم و این مسئله را مورد بحث قرار ندهم. اما رهای عزیز، گاوی که میترا میکشد یک گاو نر است و کنایهایست از پایان دورهی دو هزارسالهی عصر گاو. در این باره میتوانید واژه «میترائیسم» را به انگلیسی در گوگل تایپ کرده، و به اطلاعات مفصلتری دسترسی پیدا کنید. من در برنامهی قبلی ادعا کردم که این گاو باید نمایشگر پایان عصر گاو باشد، و وقتی به ویکیپدیا مراجعه کردم، دیدم حق با من است. اما این هم هست که این گاوکشی به معنای پایان دادن به عصر مادرتباری و آغاز عصر پدرسالاریست. بعدتر اگر عمری به دنیا بود، در این باره گفتی خواهم داشت. |
نظرهای خوانندگان
بانوی نازنین ولی من یکی بی صبرانه منتظر هستم همین مبحث را ادامه دهید ، به نظر م بی نهایت قابل تعمق و تفکر و تفحص است و هر جمله ی شما ، دقیقا همان شاخه ی نور است در تاریکی و راه گشا و راهبر . رادیو زمانه برای من فقط یعنی شنیدن صحبت های شهرنوش عزیز / نمی دانید با هر برنامه ای که از شما می شنوم ، با چه سرعتی خودم را به اسطوره ها می رسانم و زمان را در حین خواندن و تفحص از یاد می برم .
-- مینو ، Sep 22, 2009 در ساعت 01:57 PMبی نهایت سپاسگزارم از شما و رادیو زمانه
بانوی نازنین ولی من یکی بی صبرانه منتظر هستم همین مبحث را ادامه دهید ، به نظر م بی نهایت قابل تعمق و تفکر و تفحص است و هر جمله ی شما ، دقیقا همان شاخه ی نور است در تاریکی و راه گشا و راهبر . رادیو زمانه برای من فقط یعنی شنیدن صحبت های شهرنوش عزیز / نمی دانید با هر برنامه ای که از شما می شنوم ، با چه سرعتی خودم را به اسطوره ها می رسانم و زمان را در حین خواندن و تفحص از یاد می برم .
-- مینو ، Sep 22, 2009 در ساعت 01:57 PMبی نهایت سپاسگزارم از شما و رادیو زمانه
آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
-- مریم ، Sep 23, 2009 در ساعت 01:57 PMنوشته ی عمیق و دلنشین شما، مرا حقیقتن به فکر فرو برد.
بسیار سپاسگزارم.
سلام
من كلام سنجيده اي از شما يادم هست كه مردم ايران در حال پوست انداختن هستند؛ يادتان هست؟
با حرفاتون موافقم.
زياد به اين اظهارنظرهاي سطحي نگرانه نپردازيد..
به قول دكتر كامران در مناظره با سفير خامنه اي در فرانسه اگر در ايران آزادي وجود داشت كتاب من چاپ مي شد!! شما را كه بدتر از آن تحريف ميكنند.
كتابهاتون رو اميوارم روزي در ايران ببينيم
كتاب هايي از راسل تو بازار ايران هست كه كلي تحريف كردند.. ترجمه هاي به جد غلط و عمدي..من وقتي تاريخ اجتماعي راوندي را با قبل از انقلاب مقايسه كردن ديدم چطور به عقايد رازي را جويده اند كه پيامبران را بزهاي ريش دار معرفي كرده بود.يا مباني فلسفه خانم آصفي يا ازين قبيل كتابها كه واقعانقطه عطف در ترجمه انديشيده شده هستند!
زنده باشيد
-- kianoush ، Sep 23, 2009 در ساعت 01:57 PMit is not possible to download the audio file
-- shahrokh ، Sep 23, 2009 در ساعت 01:57 PMخانم پارسی پور من اتفاقا از برنامه شما بسیار لذت میبرم جالب است که من اولین بار از برنامه شما بود که متوجه تجاوزات شدم بعد از فکر کنم چند هفته این اخبار در سطح رسانه ها پخش شد پس در جواب کسانی که به شما غیر منصفانه تاخته اند باید بگم شنونده های پر و پا قرصی دارید البته اگر یک وقتی فرصت شد کمی بیشتر در باره گیل گمیش توضیح دهید چون بسیار برایم جذاب است یک بار آن را خوانده ام ولی واقعا خیلی جالب است که اکثر داستانها ی ادیان ابراهیمی درش به نوعی وجود دارد اگر واقعا این کتیبه اینقدر قدیمی باشد علامت سوال بسیار بزرگی در برابر ادیان ابراهیمی هست
-- احد ، Sep 23, 2009 در ساعت 01:57 PMبا تشکر
متاسفانه تنها رابطه مرد-زن نیست که تبدیل به تابو جامعه ما شده، هرچند که در دهههای اخیر هر روز بیشتر و بیشتر جوانب آن مورد نقد و موشکافی قرار میگیرد و به ویژه شما همواره با ریزبینی جوانب آن را در رویدادهای چندوجهی مختلف باز مینمایید.
به تازگی برخی مسائل عربی-عجمی هم به مشکلات قدیمی اضافه شده و نزد گروهی ما از تبدیل به "معیار کل" شده است. مقایسه هر حیوانی با "شتر سامی " و یا ارایه هرگونه تحلیل تبارشناختی که سر از سرزمین بین دو رود پیشاهخامنشی دربیاورد و یا اتکای کاملی به اوستا نداشته باشد، کج روی و سرهمبندی است. گویی که گوهر ایرانی ثابت و بیتاریخی وجود دارد که نه چیزی گرفته و نه تحولی پیدا کرده. توجه باید همواره به آن چیزی باشد که به سایر تمدنها داده شده. البته همان هم با شیوه مرسوم به جای مانده از گذشته صورت میگیرد که هر شباهتی را عین انطباق به حساب میآورد و مثلا نیوتون را همان خیام و ابوریحان تصور میکند...
من فکر میکنم که ما هنوز با همان اسطوره "علت اولی" و یگانه قدیمی زندگی میکنیم و چندبعدی و چندوجهی بودن واقعیت را چندان برنمیتابیم. از همین جاست که تحلیلهای غیرسیاسیتر برخی چون شما نزد گروهی از ما "آسمان و ریسمان بافتن" جلوه میکند. شما باید چیزی در رابطه با خباثت ذاتی مسببین مشکلات کنونی بنویسید و نشان دهید چگونه هیچ ارتباطی بین ما و ایشان نیست!
ولی آنچه بیشتر مرا در این نوشته تحت تاثیر قرار داد خبر مثله شدن آثارتان بود که پیش از این از آن چیزی نشنیده بودم. آیا چاپهای کاملی از کتابهایی که نام بردهاید در دست هست؟ اگر هست و امکان دارد لطفا بنویسید این چاپها مربوط کدام ناشر یا ناشرین است.
بسیار سپاسگذارم
-- مرداویچ ، Sep 23, 2009 در ساعت 01:57 PMکاش خانم پارسی پور گرامی لینکهای تحقیقاتی را که در مورد میترائیزم و گاوکشی، بخصوص به عنوان پایان عصر گاو / مادرسالاری، انجام داده اند در اینجا نیز می آوردند.
متاسفانه بحثهای زیادی در آکادمی های معتبر دنیا بر سر "معتبر" بودن دانشنامه ویکی پیدیا در اینترنت هست. علت هم آن است که این دانشنامه کاملاً باز و قابل دستکاری از سوی هر کسی است که مایل به انجام آن باشد و به همین دلیل هم بسیاری از اطلاعاتی که در آن می آید، غیر تخصصی یا نیمه تخصصی است اگر چه که در مواردی هم این دانشنامه به اصطلاح آماتوری، به هر حال منبع خوبی است دست کم برای شروع به تحقیق.
با سپاس از پاسخ خانم پارسی پور
-- رها ، Sep 25, 2009 در ساعت 01:57 PMدوست گرامی که درباره فرهنگ شتر و ارتباط آن با اعراب نوشته بودند باید توجه بفرمایند که فرهنگ ایران نیز به همان اندازه فرهنگ اعراب با شتر در آمیخته است. ایران راهدار جاده ابریشم بوده و این راه را شترهای ایرانی هموار کردند/ البته می دانیم که نوع شترهای ایرانی با شترهای عربی فرق دارد. شتر ایرانی یک
-- شهرنوش پارسی پور ، Sep 28, 2009 در ساعت 01:57 PMکوهانه است و شترهای عربی دو کوهان دارند. ایرانی ها مسیر جاده بریشم را با شتر می رفتند و این شترها بارهای بازرگانی را حمل می کردند. شتر بخشی از فرهنگ ایرانی است، چنان که در فرهنگ عربی نیز از اهمیت وافری برخوردار است.
در مورد دوستی که درباره ویکی پدیا توضیح داده اند. البته این فرهنگ دارای ویژگی های قابل تاملی ست. مطالب مربوط به میترائیسم در این فرهنگ به نظر من بسیار جالب و در خور تامل آمد.
با سپاس از پاسخ خانم پارسی پور و در جهت تایید و تکمیل بخشی از سخنان ایشان در باره شتر: در ایران از این حیوان بسیار مفید هم در جنوب گرمسیر و هم در بعضی از نقاط سردسیر، حتی در آذربایجان و در مناطق کوهستانی، استفاده می شود. شترهایی که به چشم خود در منطقه سبلان استان اردبیل دیدم، پشمهای بلندی داشتند. شتر در هیمالیا نیز موجود است و حتی انگلیسی ها تعدادی از آنان را پس از کشف استرالیا به آن قاره بردند و در ترابری از آنها استفاده کردند. هنوز هم تعدادی شتر که اینک طی سالیان دراز رها و وحشی شده اند در آن قاره موجود است. (می گویم "آنان" چون همانطور که می دانیم، اعراب شتر و درخت نخل را با واحد "نفر" و همچون انسان شمارش می کنند.)
در مورد دانشنامه ویکی پیدیا نیز "حسن" آن نقطه ضعف آن نیز هست. چون به روی همگان باز است هر کسی می تواند هر چیزی به آن بیفزاید اما متاسفانه کمتر پیش می آید که حرفه ای ها خود مستقیماً چیزی در آن وارد کنند و در مجموع دچار »آشفتگی« است اما به هر حال منبع خوب و قابل توجهی است.
-- رها ، Sep 28, 2009 در ساعت 01:57 PMسلام خانوم پارسی پور
-- بدون نام ، Oct 16, 2009 در ساعت 01:57 PMمن در شماره 55 کامنتی را گذاشتم که شما را ناراحت کرده بود و موجب شد در شماره 58 به آن بپردازید. متاسفم که از لحن تند من ناراحت شدید. من تازه الان بعد از مدت ها برنامه هایتان را می بینم . قصد طولانی کردن این مجادله ندارم. به هیچ وجه عقل را در انحصار جنسیت نمی دانم و در فلسفه زنانی هستند که از آنها بسیار می آموزم از جمله باتلر, کوزوسکی سجویک, دوبوار, آرنت و دیگران اما آنچه باعث می شود در برابر قدرت استدلال ایشان سر فرو آوردم پیوستن سخنان ایشان به یک دیسپلین از دانش و شبکه دانشی است که به آن تعلق دارند.
در فلسفه علمی وقتی ما می توانیم مدعی را موجه سازیم که دو فرآیند را طی کرده باشیم: نخست اینکه صورتبندی معقولی از تز ارائه کنیم یعنی امکان عقلی چیزی را بیان کنیم و سپس مشاهداتی دقیق در جهت اثبات اجزاء آن صورتبندی معقول بیاوریم. گزاره های شما چه در مقاله 55 و چه در مقاله 58 این فرآیند را طی نکرده است. حداکثر یک امکان کلی را بیان کرده است. شما سه اسطوره یا پدیده تاریخی-اسطوره ای را نقل می کنید: میر نوروزی, آیین شترکشی در تهران و اسطوره گاو کشی. به لحاظ اسطوره شناسی ما در اینجا یک وضعیت آناکرونیک داریم یعنی رویداد هایی که زماناً بر هم تطبیق نمی کنند. همانطور که می دانید ما دو رویکرد تحلیلی می توانیم به اسطوره ها داشته باشیم رویکردی که توالد اسطوره ها را از هم پی می گیرد. و دوم رویکردی که تطبیق اسطوره های ناهمزمان و آناکرونیک را دنبال می کند. در صورتی که می خواهید به صورت دوم به اسطوره های بپردازید احتمالاً رویکرد شما باید ساختارگرایانه باشد. مانند آنچه در کارهای لوی استروس هست. او اسطوره های سرخپوستی و اسطوره های اروپای را که به لجاظ توالدی ربطی به هم ندارند در کنار هم بررسی می کند. توجیه این کار این است که او در پی توالد نمی رود بلکه فرض را بر این گذارده است که چون ذهن آدمی همه جا تابع ایک قاعده و ساختار است بنابراین می توان این نابهنگامی را پذیرفت. اما شما مشخصا رویکردی در اسطوره نگاری تان ندارید که توجیه گر این گونه مدعایی که می کنید باشد. مدهای شما توالدی است یعنی می خواهید ریشه این اسطوره های نابهنگام را زماناً تعیین کنید و هر یک را به دیگری ارجاع می دهید. پس ساختار گرا نیستید. اما اگر توالدی به اسطوره های می نگیرد موجه نیست امور نابهنگام را بدون طی کردن دو بخش از فرآیند تببین که گفته شد به هم مربوط بدانید. حداکثر می توان حدس هایی زد مشروط به اینکه فرآیند تببینی که گفته شد را طی کنید. اما شما در شماره 58 تنها به چند احتمال اشاره کرده اید و هنوز روشن نشده است که چگونه این احتمال که در زندگی اجتماعی پدیده ها بسط پیدا می کنند , که یک تز کلی است, این مدعی مشخص شما را می تواند اثبات کند. به نظر شما این استدلال مطابق با شرایط منطقی برهان است؟
ازاینکه زنی مانند دیگر زنانی که از آنان یاد شد گفتار منسجمی ندارید هرگز این نتیجه نمی آید که زنان توانایی استدلال ندارند. تنها این نتیجه حاصل می شود که شخص ایکس این توانایی را ندارد. به نظر من واقعا این امر به ژورنالیستی بودن این نوع نوشتارها مربوط است. این نشریه شما را وادار به تبیین علمی و استناد به مراجع معتبر نمی کند. تلاش کنید این مقاله ها را در یک مجله معتبر اسطوره شناختی چاپ کنید.