رادیو زمانه > خارج از سیاست > با خانم نویسنده > «آب» زبان پارسی در اسطوره آفرینش سومریان | ||
«آب» زبان پارسی در اسطوره آفرینش سومریانشهرنوش پارسیپوردر یازده می امسال، برگزیدگان جشنواره «شعر صلح نهم خرداد» معرفی میشوند. ریرا عباسی، دبیر دومین دورهی جشنواره شعر صلح در نشست روز بیست اردیبهشت گفت برای برگزاری مراسم پایانی با خانهی هنرمندان هماهنگیهایی به عمل آمده است.
در همین نشست، جواد مجابی داور دومین جشنواره شعر صلح در سخنانی با اشاره به لزوم توجه به شعر صلح اعلام کرد که کتابهای رسیده به دبیرخانه جشنواره بیشترینشان درباره صلح نبوده است. ریرا عباسی نیز گفت با اینکه ده کشور در این جشنواره شرکت داشتهاند اما این نهاد با مشکل ترجمه روبهرو بوده است. کوشش خواهد شد که دور بعدی این جشنواره به نحوی متفاوت جهت داده شود. در نمایشگاه بینالمللی کتاب، دگرباشان به سانسور حاکم بر نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران اعتراض داشتند. سانسور به دو صورت دولتی و خودسانسوری عمل میکند. اما کسانی هم در دل جامعهی ایران هستند که از دیدگاه دولت «نیستند». کسی که نیست نمیتواند بنویسد، پس نمیتواند کتابی را روانه بازار کند. نویسندهای که این چنین به نیستی تهدید میشود، یا با خودسانسوری شدید، زیر صورتکی که خود واقعیاش نیست مینویسد و اجازهی چاپ میگیرد، یا با نام مستعار در فضای آزادتر اما همچنان خطرناک اینترنت به زندگی فکری و ادبی خود ادامه میدهد و یا ادامه نمیدهد. بخشی از کتابهایی که دگرباشان عرضه کردهاند عبارت میشود از: «قبیله پسرهای در به در» نوشته مهدی همزاد. «درست گفتم؟ حرف های ما همیشه این طور بوده»، نوشته خشایار خسته. «درد را بریز توی تن من»، نوشته حمید پرنیان. «ما برای فتح ثانیهها آمدهایم»، نوشته باربد شب. «سیزده روایت ما اینجا هستیم»، نوشته چیترا. «مجموعه ای از داستان و شعر به قلم دگرباشان جنسی ایرانی آمریکا»، نوشته آلن گینزبرگ، ترجمه رامتین. «خاکسترهای آبی»، نوشته ژان پل دوا، ترجمه رامتین. «ایرج میرزا»، به کوشش سپنتا. «دست من است و دست من میبرد»، نوشته ساقی قهرمان. و کتاب انگلیسی ساقی قهرمان به نام: And, all of a sudden, we are here کتابهایی نیز در آینده منتشر خواهد شد. از جمله: مجموعه شعرهای هم سرشت، مجموعه مقالات حمید پرنیان و مجموعه داستان کوتاه نویسندگان دگرباش. مزدک پنجهای به طور مرتب سایت خود را که بیشتر حاوی اشعار و مقالات خود ایشان است برای من گسیل میدارند. اشکال بررسی این سایتهای اینترنتی این است که باید مقدار زیادی کاغذ و مرکب برای چاپ آنها مصرف کرد. اگر دوستان کتابهای خود را به آدرسی که در رادیو زمانه داده شده، گسیل دارند کار من بسیار آسان خواهد شد. ادیب از زابل نوشتهاند که شخص نمیتواند هم عینک داشته باشد و هم رنجیده خاطر نگاه کند. دوست عزیز، شخص میتواند «رنجیده خاطر» جملهای بگوید و به سوی شما نگاه کند. مهدی نوشتهاند ازدواج برون گروهی، نخستین قانونی است که انسان وضع کرده. مهدی عزیز، البته نه نخستین قانون، بلکه یکی از نخستین قانونهای درست همین است که شما میفرمایید. اما در نظر بگیرید که انسان میلیونها سال است که در روی زمین زندگی میکند و حداکثر هفت هزار سال است که خط نوشته به دست میدهد. در زمانهای دور به دلیل عدم امکانات تکنولوژیکی و کوچک بودن اجتماعات انسانی ازدواج درون گروهی، به روایت اساطیر، بسیار گسترده بوده. لیلا نوشتهاند چرا لیلیث به لیلا تغییر شکل یافته. عزیزم، لابد به همان دلیل که «اشاوهیشتا» تبدیل به «اردیبهشت» شده است. مریم درباره کتاب جالب «دریای گوهر» نوشتهاند و اینکه لیلا که درخواست کرد به زمین بیاید در ایران قرار گرفت. مریم عزیز من این کتاب جالب را نخواندهام و بسیار مایلم آن را بخوانم. کاش شما آن را برای من میفرستادید. اما این باید درست باشد. آغازینه درهم شدن امواج پراکنده شکارچیان آریایی که به فلات ایران سرازیر میشدهاند با اقوام سومر باید حداقل پنج هزار سال قدمت داشته باشد. من ابداً فکر نمیکنم که ایرانیان در سه هزار سال پیش وارد این فلات شده باشند، بلکه داستان باید بسیار قدیمیتر باشد. در اسطوره آفرینش سومریان نام آب شیرین که نر است «آبسو» میباشد. آب در این نام همان آب زبان پارسی است. این اسطوره حداقل پنج هزار سال قدمت دارد. من در این باره در آینده برای شما برنامه خواهم داشت، اما به همه توصیه میکنم تا میتوانند درباره ارتباطات اقوام ایرانی و سومری مطالعه بفرمایند. این کار بسیار ضروری است. کاش عدهای داوطلب آموختن زبانهای سومری میشدند. مجتبی نوشتهاند منبع اسطوره لیلا را ذکر کنم. دوست گرامی من به طور پراکنده در این مورد مطالعه کردهام و چون دانشمند نیستم و هر وقت کتابخانه درست کردم مجبور شدم آن را بگذارم و بروم نمیتوانم منبعی ارائه بدهم. اما شما به گوگل بروید و بزنید لیلیث (Lilith) بیدرنگ منابع زیادی پدیدار خواهد شد. اورینب پافشاری دارند که من منبعی را که بر اساس آن ادعا میکنم اهریمن مادینه است ذکر کنم. اورینب عزیز، من نگفتم اهریمن مادینه است، بلکه گفتم «اهریمن یعنی مادینهگی هستی». در این مقام نیمی از وجود هریک از ما ـ اعم از زن و مرد ـ اهریمنی است. حالا پرسش این است که چرا باید اینطور باشد؟ دلیلش این است که با آغاز عصر پدرسالاری نیمی از هستی «زشت و بدبو» طبقهبندی شده، و آن نیمه مادینه هستی است. دلیل این امر این است که اندام زایشی زن پنهان است و کودک در فضای تاریک زهدان رشد میکند. و خون عادت ماهیانه زن بو میدهد و... بالاخره قلم در دست مردان بوده و انتقام خود را از میلیونها سال مادرتباری گرفتهاند. اما البته در این لحظه «اوستا» دم دستم نیست (من همه چیز را براساس حافظه مینویسم، چون مسافرم و در دو سه چمدان زندگی میکنم)، اما در این کتاب بسیار باارزش «اوستا»، در همان صفحات نخست آمده است که «تو اهریمن را همان پتیاره دان» اگر کتاب را خواندید لطف کنید و عین واژگان را بنویسید. خاطره از اینکه با مرد متأهلی ارتباط برقرار کردهاند، احساس پشیمانی میکنند. دوست گرامی، انسان جایز الخطاست، اما همین که انسان متوجه احترام گذاشتن به حریم دیگران باشد جای سپاسش باقی است. بهروز با خشم از اینکه من از اصطلاح انچوچک استفاده کردهام انتقاد کردهاند و تأکید کردهاند که غربیان متمدنتر از ما هستند. بهروز عزیز، انچوچک نام یک میوه وحشی است که در جنوب ایران خورند دارد. اینجا مثل این است که من به مرد فرانسوی گفته باشم: آهای غوره مویز نشده!! بعد هم میخواهید باور کنید و میخواهید باور نکنید رفتار این فرانسویها اصلاً خوب نبود. و دیگر این که من از اینکه ایرانی به دنیا آمدهام و برحسب مدارک خانوادگی با تمام بیابانهای وحشی و عقب مانده دور و بر ایران خویشاوند میشوم هیچ عقده حقارتی ندارم. ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند، میتوانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند: Shahrnush Parsipur |
نظرهای خوانندگان
خانم پارسی پور برخی واژه های سومری که در زبانهای عیلامی و اکدی و حتا عربی هم به شکلهای دیگر هستند، (بطور عمده در زمان هخامنشیان) وارد زبان فارسی باستان شده، و البته از زبان فارسی باستان هم به زبانهای آنها واژه هایی راه یافته، اینکه چون آبسو به همان معنی آب است، نشان نمی دهد ایرانیان (منظورتان باید پارسیان باشد؟) در پنج هزار سال پیش با سومریان محشور شدند و یا مهاجرت اقوام ایرانی بسیار قدیمتر از سه هزار سال پیش و یا حتا بسیار قدیمتر از پنج هزار سال پیش بوده باشد. گردش واژه ها در زبانهای دنیا بسیار پیچیده است و نمی توان به صرف شباهت آنها تعیین کرد که منشأ اصلی این زبان بوده و یا آن زبان و یا اقوامی که آنها را تکلم می کنند لزومن با هم در ارتباط هم بوده اند و یا در یک منطقه واحد زندگی کرده اند. بخصوص در مورد اقوام گله دار و مهاجر این مسئله سختتر و پیچده تر می شود، چون آنها در طول قرنها از این مکان به آن مکان حرکت کرده اند و در سر راه خود با اقوام دیگری امتزاج یافته اند و از آنها به لحاظ زبانی و فرهنگی تأثیر گرفته اند، بهر حال ریشه یابی واژه ها یک کار بسیار تخصصی زبان شناسانه است که بر فاکتورهای علمی بسیاری باید منطبق باشد، اما آن چیزی که اینجا و در دیگر نوشته های شما به نظر می رسد ااین است که شما سعی می کنید به یک ترتیبی (حالا هر چقدر هم غیر مستند و غیر علمی باشد) مهاجرت اقوام گله دار ایرانی را به فلاتی که حالا ما به آن می گوئیم فلات ایران به پنج هزار سال پیش یا خیلی قدیمتر برسانید تا با آن حس برتری جویی پارسی - ایرانی-آریایی خود را ارضاء کنید.
-- بدون نام ، May 27, 2009 در ساعت 01:38 PMسلام خانم پارسيپور دوستداشتني
در موردِ واژهي «آب» در متونِ سومري نوشته بوديد. ممكن است بفرماييد متونِ سومري كه به الفبايِ تصويري يا ايديوگرام هستند اساساً چطور كشف رمز شدهاند؟ من حتي از سومرشناسان پرسيدهام (خانم علميه معزز جيغ) جوابي نرسيده است. به نظر ميرسد در حالِ حاضر خواندنِ كتيبههاي سومري در حدِ غيرممكن باشد. لطفاً اگر مرجع يا روششناسي سراغ داشتيد برايام بفرستيد.
-- تقي ، May 27, 2009 در ساعت 01:38 PMممنونم جناب پارسی پور که پرسشم را پاسخیدید
اما اینکه جایی اندر اوستا آمده "تو اهریمن را همان پتیاره دان" و های تانیث را در واژه پتیاره دلیل بر مادینگی اهریمن گرفته اید و اینکه «اهریمن یعنی مادینهگی هستی» در اندیشگان زرتشت، باید متاسفانه بگویم چنین داوریها به دیوان قم کنند
«در پهلوی پتیارَک بمعنی مخالفت و بغضاء و ستیز و خصوصاً مخلوقات اهریمنی که برای تباه کردن آفریدگان اهورمزدا پدید آمده اند و اصل اوستائی آن پئی تیارَ است» دهخدا
زنانه قلمدادکردن اهریمن به اندیشگان زرتشت وصله ای ناچسپ است. هورمزد مثل زن آفریننده است و اهریمن مثل مرد قاتل و شکارگر. هم کیومرث را میکشد و هم گاو را. از نظر زمانی هم اندیشه های ضدزن اخیرتر از زرتشت و اوستایند
از این واضحتر؟ وانگهی در همان اوستا هورمزد بزرگترین گناهان را از زنی میداند که شیر از کودک نوزاد خود دریغ کرده به دایگی توانگران رود. و باز بزرگترین گناهان از مردی است که «با مردی دیگر کون ورزی کند». که هر دو این گناه ضد باروری و آفرینندگی هستند.
زن ستیزی به ایران با آراء یونانیان بر نیزه های شش متری ارتش اسکندر واردشد. خلاصه که: بله زن به دلیل زایندگی و خون ماهانه همسایه مرگ است! با زنان نباید آمیزید خطرناک است، البته جز برای تولیدمثل! و زنان شایسته عشق و لذت نیستد! و مرد عاقل باید که با پسران نرد عشق بازد و ... واصطلاح شیرین عشق افلاطونی از همینجا درآمده که ازسطو شاگرد نازنینش به اسکنر کبیر چنان نیک آموخت که حضرت اسکندر را تخم و ترکه ای نماند
و این بنیاد فلسفی بعدها با خرافه های سامی توسعه یافت. اسلام عزیز بر پایه سنتهای زن ستیزانه یهودیان هم تخته ای شد بر در یونانیان و بر ما ان برفت که تو جانا نیک دانی
شاد باش و شاد زی
-- اورینب ، Jun 5, 2009 در ساعت 01:38 PMاورینب