رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۱ شهریور ۱۳۸۸
با خانم نویسنده

غزل پست مدرن، نشريه‌ای طناز

شهرنوش پارسی‌پور

می‌خواهم درباره يک نشريه‌ی بسيار جالب براى شما بگویم. اما پيش از آغاز اين گفتار، بايد اين نکته را يادآور شوم که به طور مرتب آدرس سايت‌هاى جالبى به دست من مى‌رسد.

Download it Here!

از آن جمله مى‌توانم از سايت‌هایى که مزدک پنجه‌اى، مسعود رضایى خليق، مهرداد عارفانى، بيژن باران، حامد رحمتى مى‌فرستند نام ببرم. همچنين از سايت سه پنج، سه پنج.

مشکلى که من با اين سايت‌ها دارم اين است که استخراج مطالب از ميان آن‌ها مشکل است. رونوشت‌بردارى کار بسيار مشکلى است و اگر بخواهم مطالب آن‌ها را چاپ کنم تا براى يک‌بار بخوانم بايد هفته‌اى يک بسته جوهر و کاغذ مصرف کنم.

در نتيجه، مدت‌هاست در جست‌وجوى راهى هستم که چگونه مى‌توان با هزينه کم از روى اين سايت‌ها يادداشت‌بردارى کرد. مثلاً حامد رحمتى، کتاب بهزاد زرين‌پور را در حجمى بزرگ ارسال داشته است.

چاپ اين کتاب براى من با هزينه بزرگى همراه است. از اين دوستان عزيز مى‌خواهم اگر برايشان امکان داشته باشد رمان‌ها و اشعار را به صورت کتبى به نشانى که در راديو زمانه به دست داده شده، براى من بفرستند. در چنين وضعى براى من اين امکان هست که در‌باره اين آثار با ارزش برنامه‌اى درست کنم.

اما در اين ميان، فصل‌نامه «غزل پست مدرن» به دست من رسيد که عنوان کلى آن «همين فردا بود» است که کمى عجيب به نظر مى‌رسد. صاحب امتياز آن کانون ادبى دانشگاه علوم پزشکى مشهد، و مدير مسوول، فاطمه اختصارى، و سردبير سيد مهدى موسوى است.

هيأت تحريريه نيز از جمع کثيرى تشکيل شده و نشريه بسيار جذابى فراهم آمده است. در سفر اين نشريه را مى‌خواندم و به شدت مى‌خنديدم. اين دوستان به طور شوخى، جدى مفهوم پست مدرنيسم را دست انداخته‌اند.

البته من اهل دست انداختن مفاهيم نيستم، اما در اين‌که گاهى در درک مفهوم پست مدرنيسم درمانده مى‌شوم در کنار اين دوستان قرار مى‌گيرم.

حرف نهایى آن‌ها اين است که بايد کوشيد فرم غزل را حتى در مرحله پست مدرنيسم حفظ کرد. بعد البته شاعران مختلف اشعارى را به دست داده‌اند. از جمله:

قى آبه در دهان تُمرگيدن، آغاز باز مفت دويدن‌ها
حالاى روزهاى مترسک‌سا، امروز هم برو به درک تنها
از جنگ از مکاشفه از وحشت، از پخش زنده زنده‌ى تکرارى!
حالت که به هم مى‌خورد از اين‌طور خاموش‌ها به خاطر روشن‌ها
...ابرم/رم چه جاى کجا هرجا
اينجا کمى کلنگ زدن باشد
جان سنگ آفريده‌ى بى‌بختى
کف خواب اکس و اشک کشيدن‌ها
ابرم/هم چه هرچه همين شب‌ها، بهتر سقوط از عمر فلاکت بار
ـ شوک! خلق متن از سر آزارش!
يک کفتر سفيد و پريدن‌ها...
ترسم پريده! رنگ کمى بدتر، خش‌دار گيج منگ کتک خورده
يک مشت‌زن و واژه چرانيدن، اين‌بار قافيه مثلاً من‌ها!
تا چشم‌هام بسته نمى‌بايد
دارد مرا نمى‌شنود بايد و حتماًها
نزديک تخت واژه‌ى «بيمارى» خود را به جاى واژه‌ى «دکتر» زد!
:مرحوم يک نمونه‌ى تاريخى است از ابتلا به عاشقيت! زن‌ها!
يک رد صاف و بوق...
پيامت را ديگر کسى نمى‌شنود، بگذار
-هى! من کلاغ آخر قصه‌ام، خسته شدم از اين نرسيدن‌ها
يک عده حرف، اين همه بيراهى، گاهى خداى گريه ولى تنها
بندى ضخيم، تبصره‌اى معصوم، قانون تير جنگل آهن‌ها...

اين شعر پست مدرن از افاضات مغز مرحوم عليرضا نسيمى است که براى من معلوم نشد پيش از سرودن شعر، فوت فرموده يا پس از آن.

به هرحال به نظر مى‌رسد اين دوستان مقيم مشهد، در مقام پزشکان آينده از نابسامانى جهان ادبيات معاصر به تنگ آمده‌اند و خود رأساً دست به کار شده‌اند تا سامانى به اين نابسامانى بدهند.

اما کيميا تاج‌نيا به نحو ديگرى افسار پاره کرده و اين شعر را سر قلم رفته:

خنده‌هاى تو منتشر شده باز
در لعاب غليظ آيينه
باز بشقاب دست‌هايت را
چيده‌اى روى ميز آيينه
سوپ جو گندمى موهايم
در عرق ريز مايکرو ويو جهان
انتشار جزيره‌اى آزاد
انفجار انار در آبان
خنده زنبورى عسل ناکت
روى اضلاع من دراز شده
هرکجاى شباهت خانه
خنده‌هاى تو طاقباز شده
از خطوط برهنه آزادى
هرچه را خواستى به باد بده
سادگى‌هاى ذهن و ذائقه را
به قضاياى کهنه ياد بده
يک نشانه... فقط کمى کلمه
يک سر خط خطى... جهان تميز
و نقاطى کبود و... و آدم‌ها
شوک ماهيچه... در دو ابر ليز
دامنت در کشاله‌هاى سبک
اتفاقى عجيب خواهد شد
توى خياط خانه‌هاى جهان
دکمه‌هاى تو سيب خواهد شد...

به طورى که مى‌بينيد و با توجه به اين‌که اين نشريه از انتشارات کانون ادبى دانشگاه علوم پزشکى مشهد است، چنين به نظر مى‌رسد که پزشکان آينده ايران از شاعران و نيمه شاعران آينده ايران انتقام مى‌گيرند.

حقيقتى است که من اغلب در درک شعر معاصر ايران احساس درماندگى مى‌کنم. بسيار جالب است که شعرهاى به اصطلاح پست مدرن اين شاعران مشهدى يا مشهد پناه به رغم جنبه‌ى موهومى که دارد حداقل دچار وزن و قافيه است و در نتيجه مى‌شود آن‌ها را حفظ کرد.

بد نيست به اين شعر صالح دروند هم نگاهى بيندازيم:

مواد لازم: کاغذ، قلم...و شاخه نبات
تمام پست مدرنات محترم صلوات!
قلم به کاغذ لغزيده شد، کمى ليقه
مچاله کرد، مرکب رسيده شد به دوات
نمى‌توانم وصف کنم زنى را که
به جاى «شکر» مى‌ريزد از لبت شکلات!
زنى که درمانده در برابرت وزن
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات!
زن گريخته از سوره سوره انجيل!
زن رها شده در آيه آيه توارت!
زنى که مضمون تازه‌ى غزل‌هايم
هر آنچه مى‌کنم از خنده‌هات استنباط!
«زن درست نمى‌دانمت!» نمى‌دانم
تنت مفرح ذات است يا ممد حيات
تو نيستى که پر از واژه مى‌شود تلفن
و واژه واژه مرا حلقه مى‌زنند صدات
کنار لمس تو من نيستم، نمى‌دانم
که دست‌هات، که انگشت‌هات، ناخن‌هات...

به آخر برنامه رسيده‌ام و اما اين نشريه يک جدول کلمات هم دارد که بدنيست ستون افقى شماره دو آن را برايتان بخوانم:

«نصف صداى حيوانى که نماد فرعون مصر سفلى بود، به اين حيوان در زبان چينى مى‌فنگ مى‌گويند و در چين نماد مردى است که عاشق زنى باشد.»

از آنجایى که «طنز» پديده‌اى نادر در ادبيات معاصر فارسى است و ما بيشتر با هزل روبه‌رو هستيم، من برنامه آينده را نيز اختصاص به اين نشريه طناز خواهم داد.

Share/Save/Bookmark

ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسی‌پور، کتابی بفرستند، می‌توانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند:

Shahrnush Parsipur
C/O P.O. Box 6191
Albany CA 94706
USA

نظرهای خوانندگان

به گمان من آنچه را که خانم پارسي پور (سه پنج) مرقوم فرموده اند بايد (سپنج)به معناي موقت و غيردايمي نوشته شود.سراي سپنج را از فردوسي رابه ياد مياوريد؟

-- شهرو ، Jan 1, 2009 در ساعت 01:00 PM

خانم پارسی پور ممنون که به این موضوع پرداختید. مدتهاست جریانهای ادبی مثل غزل پست مدرن کمتر مورد بحث قرار گرفته است. غزل پست مدرن یکی از جریانهایی است که در ادبیات معاصر راخل ایران راه افتاده است. من همیشه به این جریانها به دیده تردید می نگرم چون فقط به دنبال ارائه قالبهای جدید و به ظاهر زیبا هستند متاسفانه بسیاری از این جریانها از سوی باندها و سازمانهای دولتی حمایت می شوند.خوشحال می شم این بحث در رادیو زمانه به طور جدی مطرح شود.

-- ایمان ، Jan 1, 2009 در ساعت 01:00 PM

سرکار خانوم پارسی پور
بنده دوستی نزدیکی با این عزیزان دارم. فقط میخواستم بگویم بر خلاف تصور شما این دوستان پست مدرنیسم را دست نمی اندازند و مسخره نمیکنند بلکه عمیقا به آن معتقدند و به نوعی خزعبل نویسی افتاده اند و به قول شما مفاهیم موهومشان را شاهکارهای غزل پیشروی معاصر فرض گرفته اند. فکر میکنم کمی در درک نگاه این شعرا به قضیه پست مدرنیسم دچار اشتباه شده اید.

-- ف. ش ، Jan 1, 2009 در ساعت 01:00 PM

همانطور که "ف. ش" اشاره کرده و خانم پارسی پور نیز گفته اند، این کارها بیشتر هجو و هزل است تا یک کار جدی تحت عنوان پست مدرن یا هر چیز دیگر. به هر حال بامزه است و برای وقت گذرانی و تغییر ذائقه هیچ بد نیست!

در ضمن اگر برای خانم پارسی پور خیلی خرج بر می دارد که بخواهند متون پر حجم را از روی اینترنت چاپ کنند، که گذشته از مخارج، وقت گیر نیز هست، چرا آن ها را بصورت فایل روی هارد دیسک درایو کامپیوتر خود ذخیره نمی فرمایند و هر وقت لازم شد از روی مانیتور کامپیوتر آن را بخوانند؟ همچنین می توان آن ها را بر روی سی دی ضبط کرد و روی صفحه تلویزیون مشاهده کرد.

-- بی نام ، Jan 2, 2009 در ساعت 01:00 PM


khanum parsi poor, hamishe az mataalebe jalebi ke dar weblog-e-taan eshaareh mikonid estefaadeh-ye faraavaan bordeh -am.
azshoma dar-khaasti daashtam:
agar momkeneh, be shaa'er-e shaa'eraan-e gheir-e farsi zaban amaa irani ham tavajoh neshaan dahid. man ahle tehran va farsi zaban hastam vali hamishe ehsaas mikonam ke yek jodaa'ee-ye amighi beyne farsi zabanha va gheire farsi zabaan haa bekhusooos (particularly) ahle adab va shaa'erani (poets) ke be zabanhaaye turki , kordi, lori, arabi,.. she'r migan vojood dareh.
unfortunately, ehsas-e irani budan dar maa iranihaa az hamijaa latmeh ye shadid khurdeh.
lotfan be shaa'eran-e aghaliyat mesle armani , zartushti, yahudi, ham tavajoh neshaan bedid.
va albateh shaa'erane vatanparast (nationalist) ham hamintur.
motmaen baashid, maa iranihaa dar in bakhsh haa ( fields) kheili be-tavajohi neshaan daadim
mamnunam
parsa

-- parsa ، Jan 2, 2009 در ساعت 01:00 PM

پارساى عزيز،

من بسيار علاقمند بودم درباره شاعرانى كه به زبان هاى تركى، كردى و...مى نويسند برنامه درست كنم، اما بدبختانه من اين زبان ها را نمى شناسم و به آنها آشنائى ندارم. اين كار را كس ديگرى بايد انجام دهد
در مورد شاعران و نويسندگان يهودى، زرتشتى و مسيحى، اگر به فارسى بنويسند قطعا برنامه تهيه خواهد شد. البته كتاب هاى آنها بايد به دست من برسد.

شاد باشيد

-- شهرنوش پارسى پور ، Jan 12, 2009 در ساعت 01:00 PM

خانم پارسی پور!
نمی دانم چرا باید با کار های نو مشکل داشته باشیم. تمام غزل های که از این دست شاعران ایرانی به نشر رسیده این چنینی نیست که شما مثال آورده اید. شعر های بسیار زیبا و در عین حال نو هم از همین شاعران می توانید بخوانید اگر کمی زحمت بکشید. امیدوارم که در زمینه نقد و پژوهش زحمت بیشتر به خرج بدهید.

-- ح. خ. ، Feb 17, 2009 در ساعت 01:00 PM

هکسها یی یرانی ها


-- بدون نام ، Sep 12, 2009 در ساعت 01:00 PM