رادیو زمانه > خارج از سیاست > با خانم نویسنده > جایزهی خورشید؛ زورآزمایی زنانه | ||
جایزهی خورشید؛ زورآزمایی زنانهشهرنوش پارسیپور
امروز دربارهی جایزهی خورشید برای شما صحبت میکنم. این جایزه به شعر زنان ایران مربوط میشود که در دیماه امسال به پاس بیش از دو دهه حضور چشمگیر زنان ایرانی در عرصهی شعر با عنوان جایزه بهترین کتاب شعر سال زنان برگزار میشود. آگهی که برای من فرستادند این موارد را بیان میکند؛ تشویق زنان شاعر ایرانی به حضور هرچه پررنگتر و پردوامتر در عرصهی شعر. معرفی معیارهای شاعران و منتقدان برجستهی زن در انتخاب بهترین کتابهای شعر زنان به منظور ایجاد انگیزه در زنان شاعر برای ارتقای سطح سرودههایشان. خانم سپیده جدیری، بنیانگذار و دبیر جایزهی خورشید است. داوران دورهی نخستین این جایزه را که همگی از میان زنان شاعر، پژوهشگر و منتقد ادبی انتخاب شدند به شرح زیر معرفی کرده است. بنفشه حجازی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر – آزیتا قهرمان، شاعر، نویسنده و مترجم – رویا تفتی، شاعر و منتقد ادبی – پگاه احمدی، شاعر، مترجم و منتقد ادبی و مهدی جعفری، شاعر، منتقد ادبی و فعال حقوق زنان و کودکان. حامیان مالی جایزه خورشید نیز که از میان عرصههای مختلف شغلی داوطلب پشتیبانی از این جایزه شدهاند عبارت هستند از دکتر فریده فرهادی، رییس بیمارستان الغدیر تهران – دکتر فاطمه حقبین، جراح و متخصص بیماریهای چشم و اعظم پاکی، دبیر بازنشسته آموزش و پرورش. الان دیر است که اعلام کنم کتابتان را بفرستید، چون مهلت آن تا پایان تیرماه ۱۳۸۷ بود. بنابراین این آگهی دیر به دست من رسیده است. گویا با ارسال ۵ نسخه از کتابتان به آدرس: تهران، صندوق پستی ۳۷۱۷/۱۵۸۱۵ میتوانید در این رقابت شرکت کنید. ماه تیر را پشت سر گذاشتیم، بنابراین دیگر نمیتوانید کتابتان را بفرستید ولی به نظر من بایستی این جایزه تشویق بشود و کمکی باشد برای اینکه زنان شاعر بتوانند خودشان و شعرشان را به جهانیان عرضه بکنند. درعین حال برای من این سوال پیش میآید که آیا ما باید شعر زنان و مردان را از هم جدا بکنیم. البته میدانید رقابت بین دو جنس کار بسیار غلطی است. اصولاً انجام هر نوع مسابقهای بین دو جنس کار غلطی است. اگر در بسیاری از مسابقات رخ بدهد، مردان برنده هستند. اگر مسابقهی دو بگذاریم، مردان میبرند یا اگر بخواهیم مسابقهی کشتی برگزار کنیم مردها میبرند و دلیلی ندارد زنها ببرند. بعضیها عقیده دارند در مسایل فکری چطور؛ آیا یک مرد و زن میتوانند در یک مسابقهی شطرنج با هم شرکت کنند. البته من شخصاً فکر میکنم شاید این کار صحیح نباشد. چون اگر زنی از مردی در شطرنج ببرد بعد این سوال پیش میآید که مرد کمهوشتر از زن است و این موضوع میتواند از نظر روانی مشکلات زیادی ایجاد بکند. بنابراین ما باید سپیده جدیری را تشویق کنیم که برنامهی جایزه خورشید را برای زنها برقرار کرده و امیدوارم که قصدهای فمینیستی پشت این کار نباشد که نیست. صرفاً حالتی است برای تشویق زنها تا در این نوع زورآزماییهای زیبای هنری شرکت بکنند. من به خانمهای شاعر و دستاندرکاران تمام رشتههای هنری پیشنهاد میکنم که بیایند و برای همهی رشتهها این مسابقات را برگزار بکنند. این نوع رقابتهای ظریف و زیبا خیلی خوب است و میتواند به پیشبرد و تعالی هنرهای مختلف کشور کمک بکند. از سپیده جدیری هم درخواست دارم کتابهایی را که برنده میشوند برای من به آدرسی که در سایت رادیو زمانه اعلام شده بفرستند تا من بتوانم این کتابها را در برنامههای ادبی آینده معرفی بکنم. این فرصت بسیار خوبی است که ما بتوانیم زنان شاعر را به مجموعهی ادبی ایران بشناسانیم. در این میانه نکتهی مهم، شرکت زنانی است که کار میکنند. یعنی خانم اعظم پاکی یا فاطمه حقبین یا فریده فرهادی که دکتر و پزشک یا دبیر بازنشسته آموزش و پرورش هستند؛ کمک مالی کردند تا جایزه خورشید بتواند جایزهی نقدی هم داشته باشد. در تمام دنیا کسانی که کار را پیش میبرند؛ کسانی هستند که سرمایه میریزند. یعنی فقط خود کار نیست که مهم است. هر کاری یک سرمایه هم لازم دارد و واقعاً رشد جهان همیشه در گرو همین نوع فعالیتها و همکاریها و همیاریها است که رشد و ترقی و پیشرفت را امکانپذیر میکند. خانمها به میدان آمدند و متوجه این حقیقت شدند که راه رشد این است که دست به دست هم بدهیم؛ اگر پول داریم و امکانات مالی، این امکان را در میان بگذاریم و اگر کاری بلد هستیم، کار را در میان بگذاریم و کمک بدهیم. باید بدانیم که نخستین شاعر جهان، انهدوانا که ۴۵۰۰ سال پیش زندگی میکرده یک زن بود. پس زنان در ۴۵۰۰ سال پیش قلم به دست داشتند و مینوشتند و شعر میگفتند. در این دوره است که فراق و فاصله افتاد و زنان فرصت کار کردن و اندیشیدن را از دست دادند. امروز هم میتوانیم با یاری زنان این عقبماندگیها را که ناشی از نظام پدرسالاری درازمدت بوده جبران کنیم. زن میتواند شعر بگوید و زیباترین نوع شعر را هم بگوید. نمونهی آن هم فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی و بسیاری از شاعران دیگری که ما داریم و عرصهی حیات بشری را از زیبایی و صمیمیتی که در کارشان ارایه شده لبریز کردند. به هرحال به سپیده جدیری تبریک میگویم. |
نظرهای خوانندگان
خانم پارسی پور عزیز_
-- جغد ، Aug 20, 2008 در ساعت 12:04 PMاین مسابقه ورزشی نیست حتی شطرنج هم نیست بلکه این یک عرصه فرهنگی است که در این عرصه داشته ها و برداشتها به معرض قضاوت گذاشته میشود. مثالهایی که زده بودید معلوم می کند که شما انگار خیلی نسبت به این موضوع نگاه سطحی کرده اید و یا اینکه اصلن نمی خواستید نگاه کنید .
شما گفته اید اصولن انجام هر نوع مسابقه ای بین دو جنس غلط است بعد هم برای تایید حرفتان مثالهایی زده اید از مسابقات ورزشی . خب بدیهی است که در ورزش قدرت بدنی متفاوت زن و مرد باعث شده است که آنها از هم مجزا شوند و تفاوتهای فیزیکی میان آنها مد نظر بوده اما در کارهای فرهنگی و علمی این طور نیست. جایزه نوبل بخش زنانه مردانه ندارد و همین طور کنکور دانشگاهها و تمام مواردی که به علم و سواد و هنر و تفکر مربوطه. آنوقت شما چطور معتقد هستید که این مسابقه فرهنگی باید زنانه مردانه باشد؟ بنا براین شما به تفاوت مغزی و فکری زنان و مردان معتقدید و با این حساب فکر می کنید که اگر این مسابقه جدا بر گزار نشود مردان در آن برنده می شوند؟
-- بدون نام ، Aug 20, 2008 در ساعت 12:04 PMخانم پارسی پور، راست اش بدلیل وضعیت ویژه ی شما خیلی سعی میکنم با شما برخوردی ملایم داشته باشم. ولی شما بی اعتنا به فروتنی رادیو زمانه ایها و مخاطبین، بی پروا عقده های خود را بهر نحو اعمال میکنید.
آخه جان من، عزیز من، بزرگ و سرور من، در شرایط وخیم میهن، در حالیکه فقر،اعتیاد، خانه بدوشی، زندان، شکنجه و اعدام و غیره خشن ترین تشنج را به جامعه تحمیل کرده، شمای مدافع صیغه و مخالف دگرگونی این شرایط، جنگ بین زن و مرد را چراتبلیغ میکنید؟ گیرم پذیرفتیم که زنِ تاریخا ذلیل ایرانی توانایی حتا بیش از مردان دارد، و شعر زنانه هم شکوفاست. بدون با هم بودن دو جنس کدام مسئله حل شدنی است؟ چطور باید بخاطر شکست عشقیِ شما، درآتش انتقامجویی تان سوخت و «کیان» مادرسالاریِ مسلح به «کیان» تمام فنون را تحمل کرد؟ خانم، در شرایطی که مرد و زن هر دوذلیل اند، ادعای برتری شما از مردان واقعا مزاحم است.
مخاطب زن ایرانی
Shahrnoosh jaan az to baeed bood.
-- loona ، Aug 20, 2008 در ساعت 12:04 PMcheghadr sathi aziz?
doostan-e radio zamaneh ham ke dar chap-e bari be har jahat ostadand!
man ba do nazr-e ghabli khaili movafegham
merci
این که دیدم نویسنده بزرگی چون شما این حرکت را تشویق کرده، خستگی و رنج هایم را از فحش هایی که سر این جایزه خورده بودم برطرف کرد. محبت شما قابل جبران نیست اما در سپاس از بزرگواری تان به زودی مطلبی خواهم نوشت و در اینترنت منتشر خواهم کرد. شبهه های دوستان کامنت گذار هم با خواندن آن یادداشت برطرف خواهد شد. البته امیدوارم.
-- سپیده جدیری ، Aug 20, 2008 در ساعت 12:04 PMبا پوزش فراوان (و یادآوری این که به عنوان یک مردِ هوادار برابری بی چون و چرای دو جنس، یا برابری همه ی جنسیتهای موجود در روی زمین و آسمان، به هر حال زنان را در جایگاهی بسیار ویژه و "بالا" می انگارم) اینکه باستانی ترین نمونه ی شعر به دست آمده از آن یک زن است چرا باید این برداشت را برای ما بیاورد که اولین شاعر دنیا حتماً یک زن بوده است؟
شاید شاعران مرد اهل نوشتن و ثبت کردن کارشان (به هر دلیلی، حتی بی سوادی!) نبوده اند، یا همچون "ملامتیان" یا کاهنان تبتی و بعضی از هنرمندان "لحظه ای"، آثار دست نبشته یا نقاشی خود را پس از ساعتها یا حتی روزها کار طاقت فرسا، به سادگی و با خلوص بسیار، در جوی آب می شستند و به نیستی می سپاردند؟
شاید انهدوانا مردی بوده که آثارش را به نام یک زن (مثلاً معشوقه اش) امضاء می کرده و حتی اشعارش را با "دید زنانه" می آفریده؟ (نمونه های امروزی این مورد وجود دارند.)
شاید ...
امروزه هم تعداد زنان تحصیلکرده و با سواد (به نسبت جمعیت و شرایط) در کشورهای خاصی بیش از مردان، یا برابر با آن است یا اگر هم کم باشد، فاصله ی عددی چندانی ندارد. (که البته در ایران [و خیلی جاهای دیگر] این امر دلایل خاصی دارد و الزاماً به این معنا نیست که همگی زنان از درس خواندن راضی هستند و این کار را با عشق و علاقه ی واقعی انجام می دهند. بسیاری از مردان نیز همچنین! بیشتر مردم درس می خوانند تا مدرکی بگیرند و شغلی نان و آبدار، یا دست کم کاری به غیر از حمالی و خلاشوری در آینده داشته باشند.)
در چین، تا همین اوایل قرن بیستم و در جامعه ای عمدتاً مردسالار، به ویژه در روستاها و به شکلی کاملاً سنتی، زنان بودند که درس می خواندند و بیشتر مردان، (به دلیلی تنبلی؟ به دلیل کار زیاد؟ به دلیل ...؟) اهمیت چندانی به درس خواندن و با سواد شدن نشان نمی دادند. مردان روستایی و چوپانهای بی سوادی را هم در ایران خودمان داریم که حتی از نوشتن نام خود درمانده اند اما اشعار بسیاری را از حافظ و دیگران "از بر" می خوانند ...
اشارات و نتیجه گیریهای خانم پارسی پور (به عنوان یک غیر فمینیست اما با نگاهی جدی به مسایل زنان) متاسفانه گاهی این احساس را در شنونده یا خواننده ایجاد می کند که ایشان یک فمینیست افراطی هستند. شاید باید "نثر" خود را پیش از انتشار بیشتر بازبینی کنند و در ساختمان آن دستکاریهایی.
با سپاس،
-- شرمین پارسا ، Aug 21, 2008 در ساعت 12:04 PM"سپیده جدیری" می نویسد> این که دیدم نویسنده بزرگی چون شما این حرکت را تشویق کرده، خستگی و رنج هایم را از فحش هایی که سر این جایزه خورده بودم برطرف کرد.< این حرف مرا کشاند به موضوعی که مدتهاست ذهن مرا مشغول کرده و یادداشت هایی هم درباره ی آن جمع آوری کرده ام، اما هنوز بطور جدی به آن نپرداخته ام. آن موضوع "وارونه دیدن معنای زندگی" است، یعنی لذت بردن. این نوع وارونه دیدنِ تلاش برای کسب لذت بیشتر و یا والاتر، در تعبیر آن تلاش به کار و رنج است و احساس خستگی کردن. انجام کارِ اجتماعی و هنری را به کاری خسته کننده تعبیر کردن عادتی شده است که کمتر به آن توجه می شود. کسی که کاری اجتماعی و یا فرهنگی/هنری می کند، کسی او را مجبور به اینکارنکرده است. تنها بیگاری است که خسته کننده ی بدن و روح است. اگر فردوسی می نوشت: بسی حال کردم در این سال سی/عجم زنده کردم بدین پارسی، حرف درست و بجایی زده بود. اما متاسفانه او از "رنج" صحبت می کند. فکرمی کنم ما ایرانی ها هنوزهم با اشتباهی که فردوسی کرد تولید کارهنری را می بینیم. هدایت دیگران را "رجاله" می خواند و گله از نفهمیدنش در جامعه می کند و خود را تنها حس می کند و سرانجام شجاعانه دست به خودکشی می زند. محمود دولت آبادی در نشست معروف برلین ازتلاشی که در پهنه ی داستان نویسی کرده با عنوان زحمت نام می برد و منت سر خواننده ها و شرکت کنندگان آن جلسه می گذارد که چرا به اندازه ی کافی به زحمتی که کشیده است بها نمی دهند. حتا امروزه کاربجایی رسیده است که بسیاری حاملگی و مادرشدن را به رنج تعبیر می کنند. کدام لذتی بالاتر از پروراندن کودکی در رحم برای یک زن وجود دارد. برای فهم این لذت، نگاه کنیم به افسردگی ای که زنان نازا دارند. همه ی این تولیدات انسانی( کودک، هنر، طراحی و ...) برای کننده اش با لذتی وافر همراه بوده است. نمی فهمم چرا خانم جدیری از خستگی حرف می زند. بهترنمی بود ایشان می نوشت» این که دیدم نویسنده بزرگی چون شما این حرکت را تشویق کرده، لذت تلاشم چند برابر شد«؟ این نوع پیش تصور، منظورم جابجایی لذت با بیگاری است، چندین عوارض شخصی و اجتماعی را باعث شود. مهمترین آن اشاعه و تثبیت اجتماعی خرده فرهنگ "مظلوم نمایی" است که خودبزرگ بینی، نارسیسم و سواستفاده از دیگران را درخود پنهان دارد.
-- ali siami ، Aug 21, 2008 در ساعت 12:04 PMببخشید که وقتتان را گرفتم.
علی صیامی/هامبورگ/21.08.08
حرکت خانم جدیری داوران و حامیان محترم این جایزه حرکت نیک و جسورانه ای در فضای راکد این روزگار است . دست مریزاد شهرنوش پارسی پور عزیز.
-- Mitra Davar ، Aug 21, 2008 در ساعت 12:04 PMآقای صیامی عزیز، خودتان هم به نقل قولی که از من آورده اید، توجه کافی نشان نداده اید. می بینید که من نوشته ام خستگی و رنجی که از فحش ها برایم به وجود آمده و صدالبته نه از خود جایزه و برگزار کردن آن. مسلماً به خودم اجازه نداده و نمی دهم بابت انجام چنین کاری منتی سر کسی بگذارم. اصلاً جایزه هنوز فقط مراحل فراخوان و جمع آوری کتاب ها را پشت سر گذاشته که زحمتی هم برایم نداشته و اگر هم داشته، در مقایسه با لذت انجام کار، می توان نادیده اش گرفت. رنج من از توهین ها (نه نقدها) بود که به خاطر این حرکت نثارمان شد، که خوشبختانه هنوز لذت کار، این رنج را هم تحت الشعاع قرار داده. پس نظر شما درست است و اصلاً نباید حرفی از رنج به میان می آوردم. در ضمن، از خانم میترا داور عزیز هم سپاسگزارم.
-- سپیده جدیری ، Aug 21, 2008 در ساعت 12:04 PM[جایزه شعر مردان هم راه اندازی بشه. بعد هم جوایز صنفی هنری مثل جایزه شعر زنان فروشنده جایزه شعر مردان مسافر کش جایزه شعز قصابان جایزه شعر بنگاهی ها جایزه شعر زنان کارمند جایزه شعر مردان کارگر ووووو
-- بی نام ، Aug 21, 2008 در ساعت 12:04 PMسلام خا نم عزيز
-- mohammad ، Aug 21, 2008 در ساعت 12:04 PMخيلی وقته که وقتی نوبت برنامه شما ميشه ميزنم بره جلو. ولی خوب بعضی وقتها از دستم در
ميره و ناخواسته شنونده ميشم . ولی اين برنامه اخرتون خيلی درد داشت. خاطرات ميرزا آقا عسگری
آخه خانوم عزيز اگه دوست داريد نقش فيلسوفان جامعه شناس رو بازی کنين، اگه احتمالا کتاب "تبار شناسی اخلاق"
نيچه رو خوندين و دوست دارين مفاهيم بهشت و جهنم رو ريشه يابی کنين ، يا اگه
دوست دارين چرايی شروع مکتب چپ رو در ايران برّسی کنين، آيا بهتر نيست بجای نشستن پای ضبط صوت
و فی البدايه به سبک جلسات هييتی که هرچی مياد به ذهن به هم ميبافين، يه يک ساعتی فکر کنيد تا
حداقل جمله ها و استدلال ها در حد شعور يه بچه 14 ساله در بياد؟
اگه هم توانايی اينکارو ندارين حد ا قل به فهم شنونده های راديو زمانه احترام بزارين و يا فقط داستانتون
رو بخونين يا اينکه اين ميکروفن رو به دست يکی ديگه بدين که شايد بتونه بهتر از اين فرصت استفاده کنه
برای يه بارم که شده اين برنامتونو با دقت گوش کنيد
ممنون
از تفاوتهای فیزیکی که بگذریم تمام تفاوتهای فکری و عاطفی مردان و زنان نتیجه تربیت است.
اگر زنان حساس تر از مردان هستند، این بخاطر تربیت است.
اگر زنان در ریاضی و علوم مجرده به پای مردان نمی رسند، این از تربیت است
اگر مردان در زمینه شعر، ادب، هنر، و فلسفه جلوتر از زنان اند و آثار بیشتری دارند، این از تربیت است.
عالم انسانی محتاج دو بال است: زن و مرد؛ اگر یکی ضعیف و دیگری قوی باشد، پرواز میسر نمی باشد. پس باید به هر روش به تقویت بال ضعیف تر پرداخت.
انجام این مسابقات بدون حضور مردان تنها یک ورزش و تقویتی برای جامعه زنان به منظور حضور فعال تر و موفق تر در مسابقات مختلط است.
بنده با نظر خانم پارسی پور در مورد اینکه ممکن است مردان ناراحت شوند موافق نیستم. باید توجه کنیم که اصلا خود مسابقه برای شکوفایی استعداد های جامعه و ایجاد یک جامعه پربار است که در آن زن و مرد در کنار هم هستند.
-- بدون نام ، Aug 22, 2008 در ساعت 12:04 PMدرضمن، فرمودید که تمام داوران از بین زنان بوده اند و بعد مهدی جعفری را هم در بین داوران ذکر کردید! امیدوارم باعث کدورت خاطر ایشان نشود.
bahse shoma dar morede jodayi e mosabeghate mard o zan besyar bi-mantegh ast, va be moshkelate khde zanan daman mizanad.
-- بدون نام ، Aug 22, 2008 در ساعت 12:04 PMدوست گرامی، آقای علی صیامی، با تمام احترام و عشقی که به فردوسی و شاهنامه دارم و اهمیت آثار صادق هدایت یا دولت آبادی را هم انکار نمی کنم (کار زیادی هم با جشنواره از هر نوع آن ندارم اما وجود آن را نیز پذیرا هستم،) حرفهای شما در باره ی مقایسه ی رنج و لذت و فرهنگ مظلوم نمایی ما ایرانیان (که آنهم در شرایط خاص ایران یا هر جای مشابه دیگری کاملاً قابل درک و شاید حتی توجیه پذیر نیز باشد) اما حرفهای بسیار درستی است.
از آشنایی با شما خوشوقت و از راه بسیار دور دست شما را به گرمی و ملایمت می فشارم، امیدوارم آن را رد نکیند.
سپاسگزار،
-- شرمین پارسا ، Aug 23, 2008 در ساعت 12:04 PMبا سلام،
«بدون نام» فرموده اید، "عالم انسانی محتاج دو بال است: زن و مرد؛ اگر یکی ضعیف و دیگری قوی باشد، پرواز میسر نمی باشد. پس باید به هر روش به تقویت بال ضعیف تر پرداخت."
با ایشان بسیار همنظر هستم! و در ادامه و تکمیل حرفهای شما، متاسفانه، امروزه حتی در جوامع به اصطلاح پیشرفته نیز که به زنان بهای کافی یا حتی زیاد داده شده، وضع بیشتر به صورتی است که به جای "تقویت بال ضعیف تر" دارند اولاً بال (به ظاهر) قوی تر را تضعیف می کنند، و دوماً تقویت زنان نیز بیشتر جنبه ظاهری داشته و از آنان موجودی مرد نما می سازند که گویا قرار است کلاً جای مرد را در جامعه اشغال کند بطوریکه در آینده ای نه چندان دور، جامعه دو جنسی یا حتی چندجنسی امروز به محیطی بدون جنسیت (خنثی) تبدیل شود. (شاید هم اینطوری بالاخره مشکلات ناشی از تضاد جنسی حل شود اما چه بر سر "تکامل جنسی" خواهد آمد؟)
بگذریم، این دو بال امروزه هر دو بیشتر به "شکسته بال و ریخته پر" می مانند که پرنده را نه تنها لنگ که اصلاً از ریخت و قیافه و حال پرواز کردن انداخته است!
خوشا به حال مرغی که قفس ندیده باشد
خوشتر حال آن مرغی کز قفس پریده باشد
چه رها چه در بند آن مرغی که
پر و بالش بریده باشد!
(مطمئن نیستم که شعر را درست و کامل آورده باشم، ببخشید!)
با احترام،
-- دُرّه دورِکی ، Aug 24, 2008 در ساعت 12:04 PM