رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۹ تیر ۱۳۸۸

از اصلاحات تا انقلاب

«خط امام» در برابر «انقلاب سـبز»


نوشتهء عبدی کلانتری



فايل صوتی

موضع‌گيری قاطع آيت الله خامنه ای در سخنرانی نماز جمعهء نوزدهم ژوئن يک بار ديگر واقعيتی را مؤکد کرد که بسياری از «اصلاح طلبان» و هواداران‌شان هميشه آنرا انکار کرده و هنوز هم می‌کنند: تحقق دموکراسی در نظام پوپوليستی ـ فاشيستی و اسلامگرای ايران از راه رفورم در چارچوب نهادهای موجود امکانپذير نيست. آنچه امکانپذير است استمرار اين نهادها با «ظاهري» از اصلاحات نيمبند است که رژيم را ماهيتاً دست نخورده باقی می‌گذارد.

اين تجربهء دوران خاتمی بود و می‌توانست به خوبی بار ديگر با موسوی يا کروبی تکرار شود؛ و البته شبه کودتای دوازده ژوئن (تقلب بزرگ انتخاباتي) نشان داد که بلوک قدرت حاکم، آنکه هميشه و از ابتدا دست بالا را در اين رژيم داشته (خط اصيل امام خميني)، مصمم شده همين حد از «اصلاحات» را هم قبول نکند حتا به بهای شکاف در هيأت حاکمه، و احياناً خونريزی بسيار، تا قدرت به دست بلوک تازه ای از اسلامگرايان ليبرال نيفتد که منافع طبقاتی شان آنها و رژيم را به غرب نزديک تر می‌سازد.

چه شد که بلوک قدرت حاکم (خط امام) ــ نيرويی که در نظام اسلامی از ابتدا تا کنون دست بالا را داشته ــ حاضر به مصالحه با اصلاحگرايان «خودي» نشد؟ آيا شکاف درون هيأت حاکمهء نظام به مرحله ای بحرانی و سازش ناپذير رسيده بود؟

از اصلاحات تا انقلاب
از زمان رياست جمهوری هاشمی رفسنجانی، درون هيأت حاکمهء ايران به تدريج بک بلوک قدرت سرمايهء بزرگ شکل گرفت و رو به رشد گذاشت. اين همان بخشی از هيأت حاکمه است که با نامهای «آقازاده ها» يا «اشرافيت نظام» شناخته می‌شود و همواره از ارکان رژيم اسلامی محسوب می‌شده است. منافع اين بخش ايجاب می‌کرد که دير يا زود راههای مبادلهء اقتصادی با غرب هموارتر شود و بسياری پيش بينی می‌کردند که «راه توسعهء چيني» به معنی ليبراليسم اقتصادی و مشت آهنين سياسی و ضدليبرال بهترين تبلور هويت اقتصادی و سياسی اين جناح خواهد بود.

اما نئوليبراليسم اقتصادی در کشورهای فقير جهان سوم همواره انبوهی از اقشار فرودست را فقيرتر و بی خانمان تر می‌کند و صدای اعتراض محرومان را عليه «فساد»، «رانت خواري»، و امتيازات آقازادگان، و همچنين عليه «غرب»، «امپرياليسم»، و «استکبار جهاني» برمی‌انگيزاند. شکافها افزايش می‌يابد و جامعه قطبی تر می‌شود. همزمان اما طبقات متوسط شهری از بازگشايی درهای اقتصاد به سمت «جهان آزاد» سود می‌برند و از آزادی های محدود مدنی و فرهنگی و آمد و شد با غرب، رضايت بيشتری کسب می‌کنند. در حالت فقدان دموکراسی واقعی، تحصيل کردگان، هنرمندان، روشنفکران، دانشجويان، و متجددان چاره ای ندارند جز آنکه به حمايت از جناح {به اصطلاح} «ليبرال» هيأت حاکمه برخيزند.


پيروزی محمود احمدی نژاد بر هاشمی رفسنجانی در انتخابات جناحي‌ی چهارسال پيش نشانهء پيروزی جناح پوپوليست خط امام بود اما انتخابات هفتهء گذشته برای نخستين بار اين هراس را در خط امام ايجاد کرد که موج اعتراضی طبقات متوسط مرزهای مجاز را درهم شکند و خودی هايی نظير موسوی و کروبی را نيز با خود ببرد. خط امام برای نخستين بار در تاريخ نظام مقدس، تصميم به حذف خودی های بلوک رقيب کرد، اقدامی که به درستی بايد آنرا کودتای «خط امام» عليه خودی های اصلاح طلب دانست.

همين اقدام به طور مؤثری راه «اصلاحات» را مسدود کرد و رهبری «خودي» ی آن را به خارج از نظام پرتاب نمود. جناح خودی موسوی ـ کروبی، علارغم ميل باطنی خود، به رأس جنبشی پرتاب شدند که اکنون، به ناچار و با تحريک رژيم، از چارچوب اصلاحات خارج شده و حالت انقلابی به خود گرفته است. اصلاحات سبز به انقلاب سـبز اعتلا يافته است.

دو واکنش از جناح راست
نو محافظه کاران آمريکايی به نبرد دو بلوک قدرت حاکم در ايران و مبارزات انتخاباتی ـ خياباني‌ی آنها دو برخورد کاملاً متفاوت نشان داده اند.

گروهی از نوـ محافظه کاران آمريکا از نگاه و رويکرد باراک اوباما به خاورميانه دل پری دارند. آنها اصرار دارند به کاخ سفيد ثابت کنند که دست آشتی دراز کردن به سمت رژيم اسلامی برای آمريکا و اسراييل عواقب مرگبار به دنبال خواهد داشت. به گمان آنها سياست خارجی باراک اوباما به اين توهم دامن می‌زند که رژيم اسلامگرای ايران می‌تواند «ليبراليزه» يا «دموکراتيزه» شود، با غرب کنار بيايد، حضور اسراييل را در منطقه بپذيرد، و از حمايت تشکيلات نظامی اسلامی در فلسطين دست بردارد. تنها چيزی که می‌تواند اين توهم را بزدايد آن است که رژيم ايران ماسک را برداشته، چهرهء واقعی اش را نمايان سازد. و اين چيزی نيست جز احمدی نژاد در قدرت. احمدی نژاد است که می‌تواند راه غلط اوباما را به مردم آمريکا و اسراييل نشان دهد. (لابی اسراييل و روشنفکرانی نظير دانيل پايپز در اين جناح قرار می‌گيرند. رئييس موساد نيز در مصاحبه ای همين نظر را تأييد کرد.)

اما گروه ديگری از نوـ محافظه کاران آمريکايی ، همصدا با ليبرالها، با شم تيز خود به ماهيت طبقاتی نزاع در ايران پی برده اند. آنها جنبش سـبز و هوادارانش را در درون هيأت حاکمه به درستی نشانهء بازگشايی فضای پيوند با اقتصاد گلوبال و ادغام بيشتر در نظام نئوـ ليبرال جهانی ارزيابی می‌کنند، چيزی که در حال حاضر نه تنها به نفع طبقات متوسط شهری و بخش ضعيف سرمايهء خصوصی در ايران است، در نهايت به نفع منافع هيأت حاکمهء آمريکا نيز هست. اين دسته از نئوليبرالهای آمريکايی علاقهء خاصی به «دموکراسي» يا منافع محرومان در ايران ندارند هرچند در بيانيه های خود طبق معمول از زبان «آزادی، حقوق بشر، دموکراسي» مدد می‌گيرند. آنها طی روزهای اخير از طريق دو مجلس کنگرهء آمريکا و رسانه های راستگرای آمريکايی به کاخ سفيد فشار آورده اند که جهت گيری قاطعانه تری در دفاع از جنبش مردم بگيرد. به زغم آنها اوباما بايد از بی طرفي‌ی کنونی اش دست بردارد و (همانند ريگان در مقابل اردوگاه کمونيسم) به طور فعال از انقلاب سبز و «مخملي» ايران دفاع کند.

چپ ايران و «انقلاب سبز»
بخشی از چپگرايان سنتی (استالينيست) ايرانی و متحدان شان در کشورهای غربی، همواره دو عامل را در مشی سياسی خود اصل شمرده اند: ضديت با سياستهای آمريکا و جداسری از نظام گلوبال نئوليبرال. همين برای آنها کافی بوده است تا از رژيم های پوپوليستی يا «پوپوليستی ـ فاشيستي» در جهان سوم که اين دو شرط را دارا هستند حمايت کنند. «دموکراسی، حقوق بشر، و آزادی های ليبرالي» برای آنها کمترين اهميت را داشته، به ويژه زمانی که ايالات متحده به رهبری جورج بوش نيز از همين زبان در سياست خارجی خود مدد می‌گرفت. استالينيست های کهنه کاری که ميخاييل گورباچوف را «خائن» و مسؤل سقوط اردوگاه ضد غرب می‌شناختند، آشکار يا پنهان خدمات خود را در اختيار رژيم های پوپوليست جهان سومی قرار داده اند و در عمل به همدستان و همکاران فاشيسم جهان سومی بدل شده اند.

چپ دموکراتيک و سوسياليستهای کاسموپاليتن ايرانی می‌بايد همچون گذشته صفوف خود را از استالينيست های کهنه کار و بومی گرايان {به اصطلاح} پست کولونيال، جدا کنند و در مرحلهء کنونی از انقلاب سبز طبقات متوسط دفاع نمايند، نه از «خط امامی ها» (يا همان پوپوليسم «ضدامپريالستي»). چپ دموکراتيک ايران می‌داند که محرومان ميليونی ای که به محمود احمدی نژاد رأی داده اند دشمن نيستند بلکه قربانی عوام فريبی های بلوک قدرت حاکم شده اند. مانع دموکراسی، تنها همين بلوک و ستون فقرات نظامی امنيتی آن يعنی نيروهای بسيج و سپاه است. انقلاب سـبز هرگز پيروز نخواهد شد اگر اين ستون فقرات در هم شکسته نشــود.

بيستم ژوئن ۲۰۰۹

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

من با تعبیر این حرکت سبز به یک انقلاب مخالفم. یعنی هنوز وارد مرحله انقلاب نشدیم. به دو دلیل: اول اینکه رهبران این جنبش آقایان موسوی و کروبی خود خواستار سیستم حکومتی موجود یعنی جمهوری اسلامی هستند. دوم اینکه: مردم شعارهایی که تا این لحظه داده اند در شدیدترین حالت شخص رهبر رو نشانه گرفته و نه سیستم حکومتی جمهوری اسلامی. زمانی به مرحلی انقلاب وارد می شویم که مردم از خواسته های رهبران این جنبش عبور کرده، شعار رفراندوم عمومی سر بدهند

-- علیرضا شعبانی ، Jun 21, 2009 در ساعت 04:03 PM


حکام نظام آخوندی میگويند « با الله اكبر نمي شود به جنگ جمهوري اسلامي رفت» ولی مردم میگويند : با جمهوری قلابی و کودتايي چطور؟!

-- ناظر ، Jun 21, 2009 در ساعت 04:03 PM

بلوک قدرت حاکم امروز همانی نیست که دیروز بود. چرا کلانتری این واقعیت عریان را نمیبیند؟ او دوباره به همان محفوظات سابق یعنی " شکستن دستگاه دولت" و "ستون فقرات نظامی امنيتی آن يعنی نيروهای بسيج و سپاه" پناه میبرد. دوباره واقعیت چند سویه را در تجرید فرو میبرد واز آن رهنمود سیاسی استنتاج میکند.
بفرما ستون را بشکن.
غور در فلسفه الزاما روشن بینی سیاسی به همراه نمیاورد.من که دورادور تحول فکری رفقا را دنبال میکنم، خیلی متاسف شدم.

-- بیژن حکمت ، Jun 22, 2009 در ساعت 04:03 PM

بنده از پایه واساس با این نوع تحلیل مشگل دارم .
مسایل را می پیچاند .

-- sadegh ، Jun 22, 2009 در ساعت 04:03 PM

بنده از پایه واساس با این نوع تحلیل مشگل دارم .
مسایل را می پیچاند .

-- sadegh ، Jun 22, 2009 در ساعت 04:03 PM

بنده از پایه واساس با این نوع تحلیل مشگل دارم .
مسایل را می پیچاند .

-- sadegh ، Jun 22, 2009 در ساعت 04:03 PM

lبر خلاف این نظر فعلا این انقلاب هم (تأ یینجا) به رهبری همان خطه امامی‌های سابق یا اصلاح طلبانه امروز است.

اگر روشنفکرانه ما (مثلا همین آقای کلانتری خودمان) بجای نوشتن تحلیل برای ۵۰ سالگی مدونا، به مشکلات ایران میپرداخت خیلی‌ زودتر این تحولات شروع میشد


بهتر است همه ما از تئوری پردازی و رهنمود دادن خود داری کرده و فقط از حرکت مردم ایران حمایت کنیم، آنها بهتر از ما میدانند چکار کنند و به کجا بروند

-- Reza ، Jun 23, 2009 در ساعت 04:03 PM

علاوه براین این را فراموش نکنیم که خامنه ای از نظر تشنه قدرت بودن و داشتن قساوت قلب همان صدام حسین است که چنین دستور ریختن خون مردم خواهان حق خود اعم از دختر و پسر و پیر و جوان می نماید با این فرق که صدام بنام حزب بعث وخامنه ای بنام اسلام این کارها را انجام دادند و وی هنوز انجام میدهد . مهدی

-- مهدی ، Jun 23, 2009 در ساعت 04:03 PM

نویسنده ی مقاله ی فوق درست قبل از انتخابات در وبلاگش اعلام کرد که همه ی کاندیداها کودن هستند و به آن ها رای نمی دهد! نتیجه ی رای دادن ما این است که می بینید: اگر هم موسوی انتخاب نشده، خط کشی ها در نظام برای مردم روشن شده و آقایان مجبور به رفتن به سمت دیکتاتوری مطلق شده اند. این یعنی پایان آنها!
نتیجه ی رای ندادن چه می توانست باشد؟

-- فرهت ، Jun 23, 2009 در ساعت 04:03 PM

جالب بود که بالاخره آقای کلانتری از روال تحلیلگر منتزع از عالم کوچک سیاست داخلی خارج شد و لفظ باید در متن اش می بینیم. این تاکید بر خط امامی بودن حرکت فعلی حکومت هم به نظرم بیشتر طعنی به ماترک خمینی بود تا روشن کردن هر نکته ی تاریخی. ظاهرا اصطلاحات شما برای نامیدن جریان های داخلی با اصطلاحات داخل کشوری همپوشانی ندارد. شاید هم آگاهانه می خواسته اید تاکید موسوی بر خط امامی بودن خودش رو دیفیوز کنید و نشان دهید که جنگ قدرت جناح های مجمع و جامعه را مهم به حساب نمی آورید. در پیاان نگفته اید چطور باید ستون فقرات رژیم شکسته شود؟ با استعاره های این چنین آبی برای کسی گرم نمی شود. در ضمن این چپ استالینیست موافق احمدی نژاد کیستند که هر بار لازم می بینید توی سرشان بزنید؟ شفاف از باشنده های واقعی دنیای سیاست صحبت کردن دون شان شما می باشد؟ به علاوه با کامنت بالا موافقم که این جنبش مردمی متاسفانه هنوز با وضع انقلابی فاصله دارد و باز هم متاسفانه با حلوا حلوا گفتن دهانی شیرین نمی شود.

-- فرهاد ، Jun 23, 2009 در ساعت 04:03 PM

در پاسخ آقای فرهت ــ کماکان به آنچه پیش از انتخابات نوشتم باور دارم (به عنوان یک نظر شخصی به دور از سرزنش دوستانی که رأی دادند). اگر فردا شورای نگهبان رأی به ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات مجدد بدهد و آقای میرحسین موسوی با تأیید وفاداری به نظام و خط امام و ولایت فقیه دوباره نامزد شود، بازهم بر این باور خواهم بود که به عنوان یک روشنفکر سکولار چپ نمی توانم مهر تأیید بر مشروعیت یک تئوکراسی فاشیستی بگذارم.
.
هم کودتای انتخاباتی ـ سیاسی خط امامی ها و هم واکنش مردم که ظرف چند روز به یک جنبش تبدیل شد، دو رویدادی بودند که نه من، نه شما، و نه هیچ فرد دیگری می توانست آنرا پیش بینی کند. سناریوی موجه تر همان «خاتمی دوم» در هیأت کابینه‌ی موسوی بود که نهادها و ارکان اصلی نظام مقدس را دست نخورده باقی می گذاشت. کودتا یک قمارسیاسی بزرگ و بدون طرح قبلی از سوی بخشی از هیأت حاکمه علیه بخش دیگر بود. اگر کودتاگران می توانستند واکنش مردم را پیش بینی کنند شاید دست به آن قمار نمی زدند و به «خاتمی دوم» رضایت می دادند.
.
هدف من در مقاله‌ی بالا (که به عمد کوتاه و شماتیک نوشته شده) آن بود که بگویم حالا کار از کار گذشته است و «اصلاحات» از خط ممنوع به بیرون پرتاب شده. این خواست «اصلاحات» نبود که چنین شود، کودتا با او چنین کرد. شرکت در یک انتخابات فرمایشی هرگز یک «جنبش» نیست. اما اکنون واکنش مردمی شکل جنبش به خود گرفته و به احتمال زیاد به یک حرکت انقلابی (کامیاب یا ناکامیاب) تبدیل خواهد شد. تاکتیک انقلابی (و صلح آمیز) روز سوگواری حرکت مؤثری در جهت اعتلای جنبش بود. خبر از اعتلای بیشتر، اعتصاب سراسری و تعطیل بخشی از خدمات، می رسد. شاید گام بعدی جداشدن بخشی از بدنه‌ی نیروهای نظامی و شکل گیری جوخه های مردمی و درگیری های خیابان به خیابان باشد. شاید هم جنبش انقلابی در نطفه خفه شود.
.
در این معادلات نقش آقای میرحسین موسوی (و همسر و هم رزمش خانم زهرا رهنورد) نیز به تمامی تغییر کرده است. او اکنون در مرز نظام و بیرون نظام ایستاده و مانور می دهد. بیعت دوباره‌ی او با «رهبر» به معنی شکست جنبش مردمی است. پایداری او زمانی به دموکراسی خواهد انجامید که ارکان قدرت نظامی و امنیتی رژیم خنثا شوند، وگرنه انتخاب مجدد وی فقط نمای ویترین را عوض خواهد کرد. حال که آقای میرحسین موسوی داوطلب شهادت شده، طبعاً احترام من هم نسبت به او افزون شده است. /// عبدی کلانتری

*

-- عبدی کلانتری ، Jun 23, 2009 در ساعت 04:03 PM

در پاسخ آقای فرهاد ـ کاربرد «خط امام» و «خمینیسم» در اینجا و سایر نوشته های (غیرسیاسی) من تأکید دوباره بر خصلت پوپولیستی ـ فاشیستی و «جنبشی»ی بلوک قدرت اصلی در هيأت حاکمهء ایران است. اینکه این خط به راستی ضداستکباری، ضدغرب، خلق گرا، و «انقلابی» است و از حمایت بخش بزرگی از محرومان (حتا خارج از ایران) نیز بهره می برد. آنها نمایندهء منافع محرومان نیستند اما با «حمایت» ارباب منشانهء خود بخشی از این اقشار را زیر چتر خود پناه می دهند. خصوصیات دیگر: نگاه فراملیتی، یهودی ستیز، حامل کیش رهبرـ پیشوای کاریزماتیک، و گاه تمایلات مهدی گرایانه، تشنهء تکنولوژیِ معطوف به قدرت، و بهره ور از تکنیسین ها و متخصصان تحصیل کردهء مؤمن به همین تمایلات. آقای خامنه ای (روشنفکر/ انقلابی دینی / خطیب / پیشوا) چهرهء وحدت بخش این جناح است و نیز آشتی دهنده و میانیجی این بلوک با جناح دیگر هیأت حاکمه که سرمایهء بزرگ و اقتصاد بازار را نمایندگی می کند (اشرافیت نظام) و دست بالا را (هنوز) ندارد.
.
استحالهء رفورمیستی «نظام»، چنانچه روزی متحقق شود، به معنی شیفت قدرت از خمینست ها به اشرافیت نظام است، همانها که خود روزی خط امامی بودند اما دیگر نیستند. اولی ها استخوانی و مبارز و مؤمن اند؛ دومی ها فربه و چموش. به گمان من این اشتباه است که ساختار قدرت را به «احمدی نژاد» و باند مافیایی سران سپاه و بسیج کاهش دهیم که از قِـبـَل قدرت سیاسی، بخش هایی از اقتصاد را نیز قبضه کرده اند و هیچ ارتباط ارگانیکی نیز با مردم ندارند. این اشتباه در تحلیل ساختار دولت منجر به اشتباه در تحلیل سیاسی نیز خواهد شد: اینکه حذف «احمدی نژاد» در رأس، راهگشای دموکراسی در بدنهء نظام و در جامعهء مدنی است. /// عبدی کلانتری

-- Abdee Kalantari ، Jun 23, 2009 در ساعت 04:03 PM

فکر می کنم تمام کسانی که نظر داده اند اساسا با نحوه کار تئوریک اشنا نیستند. کار یک تئوریسین این نیست که راه حل روزانه مانند اینکه مردم چه بکتتد بدهد .او مسائل را تحلیل وسازوکار انهارا بررسی میکند . از اقای عبدی متشکرم که در این شرایط که عملا هیچ روشن فکر تئوریسینی دیده نمی شود ؛ همت کرده اند و می نویسند.

-- بدون نام ، Jun 23, 2009 در ساعت 04:03 PM

بر خلاف برسی‌‌های آقای کلانتری و دوستان ایشان در رسانه نیلگون اینبار نیز مردم ایران با شعارهای . الله اکبر و نصر من الله به صحنه آمده اند. لطفا آقای کلانتری نظر "تئوریک" خودشان را در این مورد بدهند.

-- Reza ، Jun 23, 2009 در ساعت 04:03 PM

گفته شده که اگر٥٠٠٠٠٠ نفر سر یک لحظه اتو روشن کنن برق قطع می شه و ما که بیشماریم , پیشنهاد می کنم اینکار هماهنگ بشه با ب بسم الله گوینده خبر سراسری شب تلویزیون شبکه ١ . و بعد الله اکبر و شعار شروع بشه تو تاریکی مطلق. هم کسی آسیب نمی بینه هم شبکه دروغ محدود میشه هم جنبش روحیه بهتری پیدا می کند.

-- ایرانی ، Jun 24, 2009 در ساعت 04:03 PM

Election is a form of the class struggle- Lenin
What Iran need is a Democratic/Bourgeois revolution and fortunately after 100 years found it's class representative in Mr Mosavi's leadership and young middle class.
I am amazed that why Iranian intellectuals have a personal reaction to the religion. who cares if Makhmalbuf and Mosavi believe in god or want to keep the islamic name for their republic.
The new opposition rightly taking our society toward a more democratic form of Bourgeoisy.
Saide Canadai

-- بدون نام ، Jun 24, 2009 در ساعت 04:03 PM


به کجا چنین شتابان...
انقلاب سبز به معنای دقیق کلمه می تواند همان تحول اجتماعی باشد که ایران در طی صد سال اخیر به دنبالش بود. انباشت سرمایه درایران بخصوص در ١٥ سال گذشه برای اولین مرتبه زمینه مادی را برای شکل گیری نوعی از بورژوازیی ایجاد کرد که قابلیت دموکراتیک دارد . جمهوری اسلامی موسوی ضرورتا برای حفظ سرمایه انباشته شده موجود درایران حقوق به ناچار دموکرات شده سرمایه داری- همانطور که درساایر ممالک بورژواشده می یبییم - را رعایت و اجرا خواهد کرد. بی دلیل نیست که جنبش سبز بیش از هر چیز به دنبال ازادی و حقوق بشر است. من نمی توانم بفهمم چه فرقی میتواند باشد بین یک حکومت سوسیال دموکرات مسیحی- بورژوا- و یک حکومت سوسیال دموکرات اسلامی بورژوا ...
به کمک بورژوازی ایران بشتابیم و امکان حرکت انقلابی انرا در همان حدی که این طبقه ضرفیت دارد فراهم کنیم.
سعید کانادایی.

-- Saeed ، Jun 24, 2009 در ساعت 04:03 PM

یکی از کمبودهای این نبودن تحلیل رابطه ی متقایل بین سیاست های خامنه ای و رسیدن به قدرت هسته ای است. پیشنهاد می کنم باری دیگر آخرین نظر نیکفر در اینباره را با هم بخوانیم.

-- ع.ص ، Jun 24, 2009 در ساعت 04:03 PM

جنبش جوانان و شهروندان دمکرات درسراسر ایران نباید ناچار شوند به سمت اشکال خشن تر مبارزه روی اورند این دامی است که فاشیستهای پوپولیست حکومت در سر راه انها پهن کرده اند.
. مارکس بی دلیل نبود که از بورژوازی به عنوان موجود خلاق و مدرن سخن گفته بود. به کمک بورژوازی ایران بشتابیم و امکان حرکت انقلابی انرا در همان حدی که این طبقه ضرفیت دارد فراهم کنیم. در انقلاب ٥٧ شتابان و بدون ضرفیتهای طبقاتی جنبش رادیکالیزه شد و امکان تحمل و حمایت از بورژوازی ملی
درون دولت انقلابی از طرف همه نفی شد نگذاریم اینبار تنها بمانند. بلاشک در حکومت سوسیال دمکرات مسلمان خواسته های حقیقی اقشار و طبقات تحت ستم امکان ابراز جدی خواهند داشت.

-- kanadai saeed ، Jun 24, 2009 در ساعت 04:03 PM

بسیار واقع بینانه. امید و خوش بینی در بیشتر تحلیلهای هموطنانم از شرایط اخیر نمایان است اما این تحلیل عاری از هرگونه دل خوش کردن واهی است. شناخت عمیق تاریخی نیز قطعا به کمک نویسنده آمده است، باز هم در تضاد با بسیاری از روزنامه نگاران و هنرمندان عزیز که ظرف هفته گذشته به کارشناسان سیاست تبدیل شدند و به قلب چنگ خورده ما تلنگر زدند. این مقاله ظاهرا هفته قبل چاپ شده و من امروز برای بار اول آن را خواندم، تحلیل اگر در کنار پاسخ امروز شورای نگهبان و رفتار سپاه و بسیج گذاشته شود صحت استدلال آن نمایانتر می شود. درود فراوان

-- سوری ، Jun 30, 2009 در ساعت 04:03 PM