رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ > سرچشمه های عقلانيت | ||
سرچشمه های عقلانيتبررسی تطبيقی عقلانيت در اسلام و غرب ـ بخش دوم نوشتهء توبی هاف در مغرب زمين، اين تصاوير دينی ، باوری بی سابقه را به عقل و انتظام عقلاني ِ عالم طبيعی پديد آورد. اين متافيزيک عقل گرايانه، از زمان يونانيان باستان پشتوانهء جهان بينی علمی [در غرب] بوده است. در جوار پنداشت های منحصراً دينی از نظم امور، بايد به پنداشت های حقوقی نظر بيندازيم که از بسياری جهات از طريق آنهاست که حالات و انگيزه های منحصراً دينی خود را به صورت نهادی شده مستقر می سازند. پژوهش ما بسيار محدود خواهد شد اگر تأثير مستقلی را که احکام کانونی حقوقی، آيين های حقوقی، و اصولاً ذهنيت حقوقی بر ساختمان شکل های معتبر عقل و عقلانيت در پراتيک روزانهء حل و فصل اختلافات داشته، ناديده بگيريم. از سوی ديگر، تاريخنگاران علم توجه شان را محدود به يافتن سرچشمه های عقلانيت در هنرهای دستی و صنعتگری کرده اند، يعنی در تکنولوژی متداولی که در انواع صنعتگری و افزارمندی به کار گرفته می شد. حتا ماکس وبر نيز در مقاطعی از زمان به همين منوال می انديشيد. وبر تأکيد داشت که، «روش تجربه و آزمون» از دل هنرهای دستی و فنون رنسانس بيرون آمد. (۴) ماکس وبر در کتاب «دين در چين» می نويسد، «هنر ارزشمند رنسانس که بر «تجربه گري» (experimenting) استوار بود، خود فرزند آميزه ای منحصر به فرد از دو عنصر بود: مهارت فنی تجربی (امپيريک) متعلق به هنرمندان مغرب زمين که بر افزارمندی و صنعتگری تکيه داشت، و آرمانهای عقلانی آنها که متأثر از شرايط تاريخی و اجتماعی بود. اين هنرمندان با ارتقاء هنر خود به سطح «علم» در صدد بودند برای خويش منزلت اجتماعی و برای هنرشان اعتبار جاويدان کسب کنند.» (۵) به همين روال، جامعه شناسان ادگار زيلسل (۶) و جوزف نيدام، و پژوهشگران ديگری تا همين امروز، بروز شکل های متعدد تجربه گری [در غرب] را به صنعتگری و حتا هنرها نسبت داده اند. اما تحقيقات آنها بر روی هم از يک جهت ناقص است به اين لحاظ که تاريخ فعاليت های تجربی را در علوم عربی (Arabic science) ناديده می گيرد. جوزف نيدام، با آنکه مطلع تر است، تأکيد عمدهء خود را بر نقش «افزارمندی پيشرفته» (۷) می گذارد، تأکيدی که از گرايش اوليهء مارکسيستی او ناشی می شود، گرايشی که زيلسل هم در آن شريک است. همهء مباحث مربوط به اين حوزه دچار اين کمبود هستند که احکام روشنی را که در مورد منطق علوم تجربی از سوی دانشمندان عرب سالها قبل از رنسانس بيان شده، دست کم در سه علم متفاوت، ناديده می گيرند. گذشته از اين، همين مباحث دربارهء فنون و تکنيک ها بود که در قرنهای دوازدهم و سيزدهم ميلادی [از تمدن عربی ـ اسلامي] به غرب منتقل شد. (۸) خلاصهء کلام، نقش و تأثير تجربه گری مبتنی بر «هنرـ و ـ صناعت» [دورهء رنسانس] در توسعهء انديشه و پراتيک علمی جايگاه دوم را دارد و جايگاه اول به آن احکام [عقلي] دقيقی تعلق می گيرد که فيلسوفان طبيعی و خود دانشمندان دربارهء تجربه گرايی بيان کرده بودند. برای نمونه، پژوهشگر مصری عبدالحميد صبرا مفهوم «تجربه» را در علوم عربی ردگيری کرده و آنرا در قرن يازدهم در کار «ابن هيثم» (وفات حوالی ۱۰۴۰-۱، Ibn al-Haytham) و علم بصـَر [نورشناسی و علم ديدگان] اين دانشمند عرب يافته است. هرچند مترادف عربی کلمهء «تجربه» (اکس پری منت، experiment) و واژه های همريشه با آن نوظهور و تازه بود اما به گفتهء عبدالحميد صبرا، در قرون وسطا مترجمی که گفته های ابن هيثم را به لاتين ترجمه کرده، «ترديدی به خود راه نداده که در برابر واژهء «اعتباره» (i'tabara)، کلمهء لاتين تجربه (اکس پری منتاره، و اکس پريری، experimentare - experiri) را بگذارد، و در برابر واژهء «اعتبار» ('itibar) واژه های تجربه/ اکس پری منتوم (experimentum) يا تجربي/اکس پری منتاتيو (experimentatio)، و در برابر کلمهء «معتبر» (mu'tabir)، کلمهء لاتين اکس پری منتاتار (experimentatar) را بگذارد.» (۹) *** ۲- ص ۳۲۳-۵۹ مقالهء ماکس وبر در اينجا: ۳- ص ۹۰ در فصلی از کتاب کليفورد گيرتز در اينجا: ۵- ص ۱۵۱ از کتاب ماکس وبر در اينجا: ۶- دو مقالهء ادگار زيلسل در اينجا: ۷- کتاب هفت جلدی جوزف نيدام و کتابهای ديگر او در اينجا: ۹- مقالهء عبدالحميد صبرا در اينجا: ~ |