رادیو زمانه > خارج از سیاست > سياست > سياست در کار روشنفکر و رسانه | ||
سياست در کار روشنفکر و رسانهمصاحبه با دکتر علي اکبر مَهدي فايل صوتی نيلگون: طي يکي دو سال اخير، ميان روشنفکران ايراني خارج از کشور شکافي افتاده. برخي با اشتغال در ستادهاي فکري محافظه کار ثمرهء تحقيقات شان را به شکل «مشورت» و «توصيه» به کابينهء بوش ارائه کرده اند و برخي ديگر، مثل پست کولونياليست ها، مسؤوليت اصلي روشنفکرانه يا آکادميک خود را در انتقاد از سياست هاي استعماري در خاورميانه، انتقاد از آمريکا، و «مبارزه با امپراتوري» مي بينند. گروه اول، گروه دوم را متهم مي کند که در خدمت سياست ها تبليغاتي حکومت تئوکراتيک ايران در آمده اند و گروه دوم گروه اول را «خبرچينان بومي» خطاب مي کند که به خاطر منافع وطن خودشان را به امپرياليسم فروخته اند. نظر شما در بارهء اين اختلافات چيست، آيا روشنفکران و استادان دانشگاه مي توانند مستقل از اين دو گروه بايستند و همزمان منتقد دو دولت محافظه کار و متخاصم باشند. يا بناگزير، گرايش به يک سمت قوي تر خواهد شد؟ آيا از درگيري ها ايدئولوژيک گريز يا گزيري هست؟ اکبر مهدي: شکي نيست که ميتوان مستقل بود و ميتوان بطور همزمان ناقد نقض حقوق بشر و اعمال سلطه امپرياليستي بود. اما اين فقط يک کليت است. در عمل انسانها وابستگي ها، نيازها، و امکانات شغلي، خانوادگي، و سياسي فراواني دارند که در موقعيت خاص خود عملکرد متفاوتي را مي طلبد. هم مستقل بودن و هم دلبسته بودن به يک پايگاه نظري و يا نهاد سياسي هزينه هاي خودش را دارد. اما اينکه آيا گرايش به سمت يکي از ايندو قطب، قوي تر يا ضعيف تر خواهد شد بستگي به عوامل دروني و بيروني زيادي دارد که فقط در صورت مشخص کردن آنها ميتوان با قاطعيت بيشتري در اينمورد صحبت کرد. مثلا اگرحملهء آمريکا به ايران به حقيقت بپيوندد، بي شک شما تعداد بيشتري از ايرانيان را مدافع ايران خواهيد يافت. شما امروز شاهديد که آقاي داريوش همايون، يعني يکي از مخالفان و نظريه پردازان مشروطه خواه جمهوري اسلامي، گفته است که اگر به ايران حمله بشود او مجبور به دفاع از کشور در ترکيب سياسي فعلي آن خواهد شد. اين نمونه شايد از ظريف ترين لايه هاي اين واقعيت باشد. در صورت حمله به ايران، ما ناظر لايه ضخيم تري از حمايت از جمهوري اسلامي بود ــ چرا که بهرحال دولت حاکم و موجود در کشور مسؤول دفاع از کشور در مقابل حمله خارجي است. در رابطه با مسألهء گريز و گزير از ايدئولوژي، بايد عرض کنم که اين بستگي به همان امکانات و دلبستگي ها و وابستگي ها دارد. اگر استادي دلبستگي هاي ارزشي قوي داشته باشد و اين دلبستگي ها با وابستگي هاي شغلي گره خورده باشد، امکان گريز از اين ارزش ها اگر غير ممکن نباشد، آسان نيست. فردي که در «دانشکده دفاع آمريکا» تدريس مي کند بسختي ميتواند افکار مخالفي را اشاعه دهد که با منافع دولت آمريکا در تضاد است. اما فردي که مثلا در دانشگاه کلمبيا تدريس مي کند، نه تنها مي تواند وابستگي هاي ارزشي قوي اي داشته باشد بلکه مقاله اي سخت انتقادي نسبت به رييس دانشگاه خود نوشته و آنرا به چاپ هم برساند. بيشک اين عمل هم هزينه هايي دارد، ليکن اين هزينه ها بسيار کمتر و قابل تحمل تر از هزينه ايست که استادي در دانشگاه دفاعي آمريکا بايد بپردازد. همين فرمول در مورد ايران هم کار ميکند. شما نمي توانيد در دانشگاه امام صادق تدريس کنيد و مقاله اي مخالف با جمهوري اسلامي به چاپ برسانيد. نيلگون: نقش رسانه هاي فارسي زبان در خارج از ايران را در فضايي که ذکر کرديم چگونه مي بينيد؟ با توجه به اينکه تعدادي از اين رسانه ها بودجه شان را از دولت هاي آمريکا يا دولت هاي اروپايي مي گيرند، آيا آنها مي توانند از جهت گيري هاي ايدئولوژيک مبرا باشند؟ اکبر مهدي: به نظر من نقش رسانه هاي فارسي زبان در خارج از ايران هم تابع همان قاعده کلي وابستگي هاست. اگر رسانه، نهادي وابسته به حزب يا دولت خاصي است وهزينه هاي آن از طرف آن حزب يا دولت تأمين مي شود، مشکل بتوان تصور کرد که اين رسانه بتواند جهت گيري هايي خارج از، يا مخالف با اهداف آن حزب يا دولت اتخاذ کند. البته، اين احزاب و دولت ها داراي ماهيتي متفاوت هستند و ميزان طرفداري آنها از اصل استقلال انديشه و نيز ضريب تحمل آنها نسبت به افکار مخالف و متضاد با اهدافشان فرق مي کند. من مشکل ميتوانم تصور کنم که يک راديو کمونيستي ضد جمهوري اسلامي از يک موافق جمهوري اسلامي دعوت کرده و از ايشان بخواهد که در فضايي قابل احترام و آرام از افکار خودش دفاع کند. اگر هم از اين نوع اتفاقات رخ دهد، اغلب براي تخريب اين فرد ميباشد تا ترويج افکارش. شما در آمريکا هرروز شاهد اينگونه دعوت ها در تلوزيون «فاکس» هستيد. در رابطه با جهت گيري هاي ايديولوژيک بايد عرض کنم که اغلب کشورهاي غربي سياست هاي ليبرالي را دنبال مي کنند که آنها را مجبور مي کند که ميزاني از آزادي بيان را رعايت کرده و از تنوع فکري و ايجاد فضاي باز سياسي دفاع کنند. اما اين واقعيت وجود دارد که اولاً همهء کشورهاي ليبرال غربي سياست رسانه اي يکساني در مورد کشورهاي خارجي ندارند، و ثانيا، آنها هم از شيوه هاي ظريف گفتمان سازي، جهت بخشي به افکار عمومي، تحميق و تبليغ استفاده ميکنند و در مواقع و مواردي کارنامهء آنها از بعضي دولت هاي غير ليبرال درخشان تر نيست. با اينحال، مشاهدات من اينطور نشان مي دهد که در ميان راديوهاي فارسي زباني که از طرف دولت هاي خارجي تاسيس شده اند، تفاوت هاي قابل ملاحظه اي از نظر خط مشي، ميزان آزادي عمل، برنامه سازي، و غيره وجود دارد که به قول خودمان همهء آنها را نميتوان با يک چوب راند. نيلگون: آيا مي توان ميان نقش روشنفکران و نقش رسانه تشابه قايل شد؟ مثلاً آيا بحث هاي گرامشي يا ادوارد سعيد دربارهء نقش روشنفکران در قبال قدرت و «هژموني» قابل انطباق بر نقش رسانه ها نيز هست، يا اينکه چنين مقايسه اي را درست نمي دانيد؟ اکبر مهدي: تشابه هست و نيست. اين درمورد همخواني افکار آقاي سعيد و گرامشي هم صادق هست. تفکرات ايندو نسبت به روشنفکر يکسان نيست. اين بستگي به موضوع و موقعيت و رسانه دارد. اگر فقط به نقش رسانه نگاه کنيم، موضوع ساده تر است، ولي اگر بخواهيم نقش روشنفکران را در جامعه و رسانه ها به ميان بکشيم، کارمان پيچيده تر خواهد بود چرا که واژه روشنفکر تعاريف مختلفي دارد که تا ما منظور و تعريف خودمان را از آن مشخص نکنيم، به نتيجه درستي در بحث نخواهيم رسيد. براي اينکه بطور مختصر پاسخگوي اين سوال باشم عرض مي کنم که نقش هر رسانه اي با اهداف نهادي که آنرا تأسيس مي کند تعيين مي گردد. در تفکر ليبراليستي اين انديشه وجود دارد که رسانه ها در جامعه بايد نهادهاي مستقلي باشند که همه افکار و منافع جامعه را جلوه گر باشند. متأسفانه، خود اين انديشه بيشتر ايديولوژيک است تا يک واقعيت علمي. اگر رسانه توسط يک نهاد خصوصي تأسيس شود، نقش آن بيشک در جهت اهداف آن منبع خواهد بود. اگر توسط دولت تأسيس شود، در جهت اهداف دولت خواهد بود. حال اگر منبع و مرجع، دموکراتيک انديش باشد، رسانه دموکراتيک تر عمل خواهد کرد و اگر غير دموکراتيک باشد، کمتر ارزش هاي دموکراتيک را منظور مي کند. بگذاريد بطور مشخص تر صحبت کنم، من تا بحال در راديو اسراييل به زبان فارسي برنامه اي نديده ام که جنبهء مخالفت يکدست نبست به جمهوري اسلامي نداشته باشد. اين راديو، عين راديو هاي جمهوري اسلامي عمل مي کند، حتي اخبار آنها حاکي از زباني مخالف گونه و همراه با واژه هاي مغرضانه است. اما شما چنين ويژگي را در اخبار راديو بي بي سي نمي بينيد. اما در رابطه با نقش روشنفکران بايد عرض کنم که اين بستگي به تعريف شما از روشنفکر دارد، آيا منظور شما از روشنفکر شخصي است که بايد در مقابل قدرت قرار گيرد، يعني تعريفي که آقاي سعيد از روشنفکر بدست مي دهد، يا روشنفکر کسي است که امرسون او را به عنوان انديشمندي فعال در جامعه و مدافع منافع جمعي جامعه ميشناسد؟ ببينيد، از نظر من روشنفکر يکي از پيچيده ترين، آلوده ترين، لايه مندترين، رومانتيک ترين، و در عين حال بدشناخته ترين واژه هاي عمومي است. تعريف من از روشنفکر خيلي موقعيتي و تکنيکي است، در حالي که تعاريف ارزشي از روشنفکر را ميشناسم و به بعضي از آنها علاقه بيشتري دارم. روشنفکر حزبي، وظيفه اش تحرک آفريني و گفتمان سازي براي حزب خودش است، روشنفکر نهادي نقش اش جهت بخشي به افکار عمومي ِ جامعه در جهت نهاد خودش ميباشد. شما ديروز در واشنگتن پست خوانديد که آقاي دانالد رامسفلد هر روز دهها يادداشت کوچک مينوشته که روي آن مشخص مي کرده که چه کسي چه مقاله اي را راجع به چه موضوعي و يا در پاسخ به مقاله چه کسي به چه روزنامه اي بفرستد. پس مي بينيد که در پس مقالات و گفتمانهايي که در رسانه ها جلوه ميکنند، شخصيت ها، نهادها، و انگيزه هاي سياسي و خصوصي وجود دارد. درست است که رسانه يک نهاد عمومي است، ليکن نمي توان آبشخور خصوصي آنرا ناديده گرفت. اما بگذاريد از برخورد آکادميک قدري خارج شده و بطور عملي پاسخگويي قسمت دوم سوال شما باشم. اگر روشنفکري متعلق به حوزهء مخالفان دولت است، در آنصورت نقش وي ايجاد سلطه فرهنگي [هژموني] در مقابل دولت است و بايد از ورود و حضور خود در رسانه ها و حتي ديگر حوزه هاي عمومي جامعه براي جهت بخشي به مخالفت با دولت و فرهنگ سازي در جهت ايدئولوژي خود استفاده کند. اما اگر يک روشنفکر يا استاد دانشگاه هيچ وابستگي به دولت يا مخالفان آن نداشته و فقط خود را وابسته به معيارهاي نظري خود مي داند، در آنصورت وظيفه او و ارزيابي از عملکرد او بايد بر اساس معيارهاي مرجع او سنجيده شود. توجه داشته باشيد که مردم، يعني مصرف کنندگانِ رسانه ها هم برخوردشان با رسانه ها و محصولات و عملکرد روشنفکران در اين رسانه ها خالي از قاعدهء انگيزه، دلبستگي، امکانات و فرصت ها که در ابتدا از آن صحبت کردم نيست. نيلگون: آيا روشنفکران ايراني خارج از کشور امکانات و مسؤوليت هاي بيشتري نسبت به روشنفکران ساکن ايران دارند يا بايد داشته باشند؟ يا اينکه با توجه به جو سياسي شدهء اخير (بازداشت ها و اعترافات در ايران، نقش «لابي» ها و «تينک تانک» ي مختلف در آمريکا ـ ناياک، انستيتوي هوور، انستيتوي واشنگتن برای مطالعات خاور نزديک، انجمن دوستي ايران و آمريکا و ... ) بايد محتاط و به دور از سياست عمل کنند؟ اکبر مهدي: من شخصا با تعاريفي که از روشنفکر يک غول سنگيني مي آفريند که گويا هم وظيفه اي خطير تر از اقشار ديگر در جامعه دارد و هم عملکردش از ديگران در جامعه مهمتر و کارسازتر است مخالفم. اگر فردي خود را درقبال جامعه و سرنوشت آن مسؤول مي شناسد، در آنصورت وظيفه او نسبت به جامعه در موقعيت او تعيين ميشود. شرايط خارج از کشور از يک دلسوز براي جامعه عملکردي شجاعانه تر و قاطعانه تر ميطلبد تا شرايط داخل که با محدوديت ها و معذورات سياسي مواجه است. يک مخالف دولت جمهوري اسلامي در ايران دست و بالش بسته است. ولي يک مخالف جمهوري اسلامي در خارج از کشور بايد شهامتي بيشتر و صلابتي بيشتر در عملکرد سياسي خود داشته باشد. از طرف ديگر، درون کشور نيازهاي متفاوتي با برون کشور دارد و وظايف يک کوشنده سياسي در درون کشور با وظايف يک کوشنده سياسي در خارج از کشور متفاوت است. در رابطه با پايگاه ها و نهادهاي فکري وابسته به محافل دولتي و غير دولتي در آمريکا، نظر من اينست که اولاً اين حق هر فردي است که هر کجا دلش مي خواهد کار کند و انديشه و فکر خود را در خدمت هر کس که ميخواهد قرار دهد. ولي بايد بياد داشته باشد که انتخاب وي هزينه هاي دارد و محدوديت هايي را براي وي ايجاد ميکند. فردي که در يک نهاد محافظه کار کار ميکند که در حال برنامه ريزي براي در رابطه با فضاي سياسي موجود، رويکرد دانشگاهيان مستقل متفاوت بوده است. بعضي سکوت را بر عمل ترجيح داده و معتقدند که فضاي قطبي شدهء امروز هر عمل ما را به ضدعمل و برخلاف اهداف ما بکار خواهد گرفت و بنابراين بهتر است حاشيه نشين بود تا اين فضا تغيير کند. دسته اي ديگر، که من خود را در ميان آنها مييابم، معتقدند که ما ميتوانيم مواضع مستقل خود را حفظ کرده و حتي در فضاي موجود هم منتقد نقض حقوق بشر در ايران باشيم و هم ناقد عملکرد منفي آمريکا در منطقه. بيشک، بلندگوها و رسانه ها امروز بيشتر در خدمت نهادهايي است که از يکي از ايندو قطب حمايت ميکند. اما اين براي من مهم نيست چرا که هزينه استقلال و آزاد انديشي در مواقع زيادي تنهايي و استقامت و بردباري است. نيلگون: در مورد راديوهاي فارسي زبان ِ خارج از ايران چه ارزيابي اي داريد؟ شما نمي توانيد از راديويي که مي خواهد در عين انعکاس دادن اخبار ايران، و در عين حال که ابعاد منفي دولت ايران را هم مي خواهد نشان دهد، و همچنين مي خواهد اخبار جهان را که در ايران منعکس نمي شود به مردم برساندــ شما نمي توانيد از آن به عنوان رسانهء «اپوزيسيون» حکومت استفاده کنيد! هدف آن راديو ممکن است اين نباشد. بعضي از راديوها ممکن است چنين هدفي را دنبال کنند، مثلاً راديو اسراييل عملاً به عنوان يک رسانهء اپوزيسيوني در مقابل جمهوري اسلامي دارد عمل مي کند. ولي اگر شما از «بي بي سي» بپرسيد، هيچکدام از مسؤولان «بي بي سي» چنين چيزي [نقش اپوزيسيون] را قبول نمي کنند. به نظر مي رسد «زمانه» نمي خواهد چنين نقشي را بازي کند. اما اينکه تا چه حد در عمل به اين نتيجه برسد که دارد مخالف جمهوري اسلامي حرکت مي کند، اين يک بحث ديگري است. بنابراين، انتظار افراد از اين راديوها بايد متناسب با اهداف اعلام شدهء خود آن راديوها، نوع عملکردشان، و امکانات و فرصت هاشان باشد. شما نمي توانيد به عنوان يک «اپوزيسيون» ايراني، توقع داشته باشيد که يک راديوي خارجي کاملاً آنچيزي را انجام دهد که شما دل تان مي خواهد. لینک های مرتبط: روشـنفکر، رســانه و قدرت |
نظرهای خوانندگان
بنابراين، «انتظار افراد از اين راديوها بايد متناسب با اهداف اعلام شدهء خود آن راديوها، نوع عملکردشان، و امکانات و فرصت هاشان باشد. شما نمي توانيد به عنوان يک «اپوزيسيون» ايراني، توقع داشته باشيد که يک راديوي خارجي کاملاً آنچيزي را انجام دهد که شما دل تان مي خواهد.»
-- علیرضا ، Nov 8, 2007 در ساعت 03:11 PM.
اکبر مهدي درست ميگويد ولي بنظرم افراد ميتوانند از همان زاويه ي عبارت اقاي مهدي {بنابراين، انتظار افراد از اين راديوها بايد متناسب با اهداف اعلام شدهء خود آن راديوها، نوع عملکردشان، و امکانات و فرصت هاشان باشد} نيز اين راديو را نقد کنند. برخي از انتقادات رامين احمدي را ميتوان از همين زاويه درست ديد که به تعلق او به نگاه اپوزيسيوني ربطي ندارد. انتقاد رامين احمدي انجا بيشتر رنگ ميگيرد که به توضيحات بيشتر مدير راديو بعد از مصاحبه با رامين احمدي توجه کنيم. عبارت اقاي اکبر مهدي عبارت بسيار درستي است ولي نميتوان با اين تز راه انتقاد به حرکت هاي رسانه اي را بست. بلکه نقد هاي بيشتر فضاي رسانه ي مزبور که گاه سياسي هم لزومن نيستند، يقه ي همان ادعاي انتقاد «فرهنگي» در ان رسانه را ميتواند بگيرد.