رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ > هويت زن ايرانی در اجتماع و سياست | ||
هويت زن ايرانی در اجتماع و سياستبدن زن و هويت او در فرهنگ ما نوشتهء شهين گرامی برای بخش اول اينجا کليک کنيد. «و زن را بر کارهايي که بيش از توان و قدرت اش مي باشد و مربوط به او نيست مگمار؛ چرا که زن دسته گلي خوشبو را ماند نه پيل تني خشن.»ــ حضرت علي، امام اول شيعه (۲۵) «احساسات زن بي ثبات تر از مرد است. زن محتاط تر و مذهبي تر، پرحرف تر، ترسوتر و تشريفاتي تر است. زن در علوم استدلالي و مسايل خشک عقلاني به پاي مرد نمي رسد.» ــ مرتضی مطهری(۲۶) همانطور که در دو بخش گذشته اشاره کرديم، حقوق مدني و سياسي زن به ميزان زيادي با کنترل و محدوديت بدن او دچار محدوديت مي شود. در فرهنگ هاي سنتي يا ديني، زنان چه مجرد و چه متأهل نمي توانند مسکني به غير از خانهء پدر يا شوهر خود داشته باشند. به همين دليل يک زن خارج از خانه همواره در معرض تهديد يا آزار است. درست مانند مايملکي که در حصار خانه از دستبرد و آسيب در امان است ولي بيرون از خانه مي تواند مورد سوء استفاده يا تاراج قرار گيرد، زن نيز نبايد بدون پوشش هاي حفاظتي ــ اعم از فيزيکي يا سمبوليک ــ در معرض نگاه يا دستبرد مردان ديگر قرار گيرد. مطهري: زن ها ترسو، پرحرف، و بي ثبات اند نويسندهء ديگري به نام اکرم مهربان، در اولين سمينار «تشخص و منزلت زن در نظام اسلامي» در سال ۱۳۶۹، مي نويسد: «شکي نيست که تصدي مقام حکومت و قضاوت و زمامداري ملت، يا اشغال کرسي قانونگذاري و امثال آن . . . به مردان توانا و دانا و با اراده و الوالعزم، متفکر و جازمي نياز دارد که کاردان و مطلع بوده، شهامت و تقوا داشته (باشند) . . . اين مشاغل حساس کار مرد است که به لحاظ آفرينش، از لحاظ تفکر و ضبط نفس از زن قوي تر است.»(۲۷) توانايي اتخاذ تصميمات مهم در سوآل ديگري که همين تفاوت را در قبال مسؤوليت تصميم گيري و به دست گرفتن قدرت مي سنجد، دربارهء نظريهء «مردان توانايي بيشتري در به دست گرفتن قدرت و مسؤوليت دارند» ، به طور کلي ۶۰ درصد از زنان به نحوي با آن موافق بودند. در اينجا مقام مديريت براي زنان رأي مساعد نياورد، که پديدهء جديدي نيست و در کشورهاي صنعتي غرب نيز هنوز اين بي اعتمادي گريبانگير زنان است و مي بينيم که منتقدان سختگير زنان مسؤول، همان همجنسان خودشان هستند؛ و تا زماني که خود زنان چنين تصوري از خود داشته باشند، علارغم توانايي هاي علمي و فني، يا براي کارهاي پرمسؤوليت اقدام نخواهند کرد يا در گامهاي اول شکست را پذيرا خواهند شد. مقايسهء نتايج اين دو سوآل نشان مي دهد که زنان پاسخ دهنده، برتري عقلاني مرد بر زن را نمي پذيرند ولي وقتي که پاي عمل و ادارهء امور به ميان مي آيد آنها برتري مردان را تأييد مي کنند. در واقع، زن شهري ايراني ضعيف العقل بودن ذاتي خود را قبول ندارد ولي در عمل از قدرت مديريت خود نيز چندان مطمئن نيست. قضاوت و سياست به همين روال، تبصرهء ۵ طرح اصلاح مقررات مربوط به طلاق که در تاريخ ۲۱ اسفند ۷۰ به تصويب رسيد پيش بيني مي کند که «دادگاه مدني خاص در مواقع لزوم مي تواند از بين بانوان واجد شرايط قانون شرايط انتخاب قضات مشاور زن داشته باشد.»(۲۹) البته، اين زنان قاضي نخواهند بود، هرچند به هرحال اين حق مشاورت در قضاوت [در چارچوب اسلام] گامي به جلو است. اقتصاد در فرهنگ ما، مانند بسياري از فرهنگ هاي سنتي، تقسيم کار بين مرد و زن ناشي از تعريف فرهنگي «جنسيت» و توانايي هاي هر جنس است. اعتقاد بر اين است که زن و مرد هريک مناسبِ يک نوع فعاليت اقتصادي است. در مصاحبه هاي ما، يک مشاور حقوقي در يکي از مؤسسات انتشاراتي دولت چنين اظهار نظر کرد که «فطرت صفتي است که هر موجودي در موقع خلقت دارد . . . توانايي جسمي مرد بيشتر از زن است. کارهاي شاق به عهدهء مرد است.» رئيس يک مجتمع آموزشي و مدير شعبه اي از دانشگاه آزاد در تهران معتقد است که «انسان بايد گفت نه مرد و زن. وظايف اجتماعي برحسب زنان فرق مي کند. زن بايد به جبهه برود. اگر لازم بود اسلحه به دست بگيرد. هيچ وظيفهء اجتماعي نيست که زن نتواند بکند؛ به جز قضاوت و سياست. چون روح اش ضعيف است، رئوف است. باطن اش عطوفت دارد. مادر است . . . زن بهتر است که با مجرمين و فساد سروکار نداشته باشد.» از نظرسنجي همگاني، حدود فعاليت هاي مناسب براي زنان و چگونگي تقسيم کار را با چند سوآل مطرح کردم. از جمله اينکه «هرکاري که مردان بکنند زنان هم مي توانند بکنند.» ۱۹ درصد از زنان با اين نظر کاملاً موافق، و ۱۲ درصد کاملاً مخالف بودند. به طور کلي حدود ۴۰ درصد از زنان با آن مخالفت کردند. يکي از دلايل مخالفت آنها ممکن است اين تصور باشد که زنان نمي توانند کارهاي سنگين بکنند يا محيط اين نوع مشاغل براي زنان مساعد نيست چون آنها را در معرض تمسخر مردان قرار مي دهد. ظاهراً در کارهايي نظير مکانيکي، نجاري، يا مهندسي معدن و کشاورزي، حرمت «زنانه»ي آنان ــ که خود ناشي از قدرت توليد مثل آنها است ــ مورد تخطي قرار مي گيرد. در اينجا نيز فرهنگ ما ظرفيت و بينش لازم را براي دگرگوني مردان ندارد، در عوض محدوديت زنان را بي چون و چرا پذيرا مي شود. زنان متخصص و پژوهشگر يا به يک کارشناس کشاورزي گفته مي شود که نمي تواند از جيپ اداره براي بازديد از مزارع استفاده کند و به او توصيه مي شود که از وسيلهء نقليهء ديگري از جمله ماشين خودش استفاده کند. يک کارشناس خودرو مي گويد: «در بعضي از کارخانه هاي خودرو سازي، حتا اجازهء بازديد از خط توليد را به من نداده اند و مجبور شده ام کنار سالن توليد بايستم و از دور از دستگاه ها و نحوهء توليدشان بازديد کنم.»(۳۴) اين نوع متخصصان به دو دليل زير فشار هستند. از يک سو، براي آنکه کار اجتماعي آنان با تصور زنِ ضعيف و وابسته مغايرت دارد، به ويژه اگر اين کار مستلزم تحرک جغرافيايي آنها باشد. اين تصور در مقررات مربوط به کار آنها نيز منعکس مي شود. از سوي ديگر، کار مستقل باعث استقلال و خودمختاري است که تسلط بر «خود» و بدن خود را به دنبال دارد. همين امکان، يعني کنترل بدن زن از سوي خود او، چنانچه از لحاظ مفهومي و از لحاظ عملي تحقق بپذيرد، قدرت مرد را در بسياري از زمينه ها کاهش مي دهد از جمله شکل خانواده، تعداد فرزندان، روابط اجتماعي و دوستي هاي مستقل از کنترل مرد و نظاير اينها، که همه بناي پدرسالاري را از پايه سست مي کند. «شرم» زن و «غيرت» مرد «غيرت» مرد از طريق حالات و حرکت هاي بدن زن و رفتار او مورد تعبير قرار مي گيرد نه از طريق اعمال خود مرد. «شرم و حيا» مجموعه اي از هنجارهاي رفتاري است که تحميل آنها بر حرکات، اعمال، نگاهها و حالات بدني زنان باعث حفاظت از غيرت مردانه مي شود. حجاب، که علاوه بر لباس شامل يک سيستم پيچيدهء عقيدتي و رفتاري است، در همين راستا عمل مي کند. اما جالب است که تأکيد بر کنترل و پوشش، خود منجر به فتيشيسم (بت سازي) بدن زن مي شود! براي مثال، در بهمن ماه ۱۳۷۱، دو رويداد همين نکته را برجسته کرد. يکي، نخستين نمايش مُد اسلامي بود که عنوان «جشن عفاف» را داشت و در آن علاوه بر نمايش طرح ها (فقط تصاوير)، چند نمونه نيز توسط مانکن هاي اسلامي به نمايش گذاشته شد. رويداد دوم، برگزاري اولين دورهء «مسابقات بانوان کشورهاي اسلامي» بود(۳۶). در هردو اين مراسم بر اين اصل تأکيد مي شد که زن هم مي تواند عفت خود را (غيرت مردانه را) حفظ کند و هم با تحول در حجاب يا رفتار تا حدودي از محدوديت هاي اجتماعي خود بکاهد. اين دو واقعه مجادله هاي فراواني را در رسانه ها و در ميان روحانيان دامن زد. «جشن عفاف» به ويژه غيرت مردانه را به جوش آورد. اين مراسمي بود براي زنان و از سوي زنان که جايي براي اظهار وجود مردان قايل نشده بود. هرچند اين مراسم به هرحال بدون اجازه و همکاري مردان نمي توانست عملي شود. در ورزش هاي اسلامي مردان هم نقش داشتند. درحاليکه مراسم «جشن عفاف» در واقع متعلق به خود زنان بود تا از چارچوب هاي عفاف ـ حجاب تعريف تازه اي به دست دهند. به همين دليل رژهء مانکن هاي اسلامي در «جشن عفاف» به مذاق مردان خوش نيامد. زنان با اين کار از حد خود فراتر رفته بودند و شعار «خواهر حجاب تو غيرت ماست» را مورد تجديد نظر قرارداده بودند. مجله زن روز در پاسخ به مخالفان اين مراسم مي نويسد: «موضوع سمينار، همانطور که از نام اش (جشن عفاف) برمي آيد، پيرامون پوشش زنان و هدف اش اين بود که زنان با شناخت هويت خود، عفاف و پاکدامني شان را حفظ کنند و حريم شان را از آفات مصون نگه دارند. البته در اين نمايشگاه اصل آزادي پوشاک ملاک کار قرار گرفته و به لزوم رعايت حجاب و حدود شرعي نيز به نحو شايسته توجه شده بود.» نويسنده بعداً به طور زيرکانه اي مردسالاري را در برابر ناسيوناليسم قرار مي دهد و مي نويسد: «اگر ما معتقديم که غرب تلاش دارد به انحاء مختلف، فرهنگ منحط خود را در کشورمان اشاعه دهد ــ البته اثر اين تلاش در اقشاري از جامعه هويدا است ــ و به حق مدام از خطر تهاجم فرهنگي غرب . . . سخن مي گوييم . . . بايد قبول کنيم که کار فرهنگي ضرورت دارد.»(۳۷) اين نويسنده اميدوار است که ترس از دشمن بزرگتر يعني «استعمار فرهنگي» باعث شود که «غيرت مردانه» کوتاه بيايد و از محدوديت زنان بکاهد. چيزي که مخالفان اين مراسم را ناراحت کرده بود (مانند مجلهء ضدزن «اصغرآغا») شهامت و جرأت زنان بود در سرپيچي از الزامات غيرت مردانه، زيرا غالب اوقات فقط مردان مي توانند حد و مرزها را تعيين کنند. مبارزه اي جمعي از ا ين قبيل، هرچند که در لفافه «عفاف و پاکدامني» صورت بگيرد، باز هم قدرت مردان را مورد سوآل قرار مي دهد. شايد عده اي معتقد باشند چنين تحليلي فقط در زمينهء جمهوري اسلامي مصداق پيدا مي کند و «فرهنگ اصيل ايراني» چنين نيست و چنين ديدي از زن و هويت او را بايد تماماً به پاي فرهنگ اسلامي نوشت. در پاسخ بايد گفت جمهوري اسلامي و ارزش هاي آن از بطن فرهنگ ايران برآمده است و بيانگر منافع و ارزش هاي بخشي از گروهها و طبقات جامعهء ما است. تحليل هاي فراواني از ريشه هاي طبقاتي، منافع گروهي و نيز نفوذ متغيرهاي برون مرزي در انقلاب اسلامي انجام شده، اما هيچ يک مغاير با اين حقيقت نيست که ارزش هاي کنوني جمهوري اسلامي، ايراني است، هرچند که نمايانگر ديد همهء گروههاي جامعه نيست و نمي تواند باشد. هيچ دولتي تا به حال در ايران بازتابندهء منافع و ارزش هاي تمامي جامعه يا حتا اکثريت آن نبوده است. در پايان بايد بيفزاييم که از بحث بالا نبايد نتيجه گرفت که زن ايراني همچون عروسکي بي اختيار است که همواره به فرمان ارزش هاي حاکم عمل مي کند. درحقيقت، اگر به پايداري ها و دستاوردهاي زن ايراني نگاه کنيم احساسي غير از ستايش نخواهيم داشت. زن ايراني مانند خواهران اش درکشورهايي که فرهنگ هاي مشابهي دارند، کوشا، سازنده و متحول است، و اين نه به دليل ارزش هاي فرهنگ مردسالار، بلکه علارغم آن است. پانوشته ها: |
نظرهای خوانندگان
فایل صوتی کامل نیست.
-- محمد ، Aug 7, 2007 در ساعت 02:41 AMمن شخصا با خوندن این سری مقاله تازه فهمیدم چقدر دیدم نسبت به جامعه ای که توش زندگی میکردم تحت تاثیر هیجاناتم بود و خوشحالم که جای شعار دادن چنین مقاله هایی منتشر میشه. خیلی متشکرم.
-- محمد ، Aug 7, 2007 در ساعت 02:41 AMیکی از ریشه های اصلی بدبختی مردم ایران بدون شک اسلامه. زن ایرانی قبل از اسلام که اینجوری نبود. لیلی و مجنون رو مقایسه کنید با شیرین و فرهاد. حتی زنان عرب هم از اسلام خیری ندیدن. قبل از اسلام در عربستان زن هایی بودند که مردها ازشون حساب میبردن. مثل خدیجه. یادمون نره که خدیجه کسی بود که اراده کرد با محمد ازدواج کنه و اون رو به عنوان شوهرش قبول کرد. در عمل کسی که از محمد خواستگاری کرد خدیجه بود، و نه برعکس. اما بعد از اسلام دیگه زن به شکل فجیعی مقامش تنزل داده شد. اصولا همه جا همین بوده. زن اروپایی قرون وسطی مگه جرات داشت صداش در بیاد؟ تمامی ادیان سامی و بسیاری از ادیان دیگر مردسالارانه هستن. نمیدونم چرا مردم مثل کنه به مذهب، اونم اینجوریش، چسبیدن و ولکن نیستن!
-- مهرداد ، Aug 7, 2007 در ساعت 02:41 AMخیلی خوشحالم که فکرهایی که توی ذهن منه و به هر کی میگم انگار نه انگار که توی این محیط زندگی میکنه، شما یکجا نوشتین تا خیلیها بخونن. میدونید من توی قم ایران زندگی میکنم، اینطور که با مردم اینجا صحبت میکنم گاهی در این موردها، این تبعیضها و این فکرهای عصر حجری، انگار نه انگار، مثل اینکه کاملا برای همه درونی شده و این راه رو عین حقیقت محض میبینند و احساس میکنند که در درست ترین سیستم اجتماعی دارن زندگی میکنن، من همین چند وقت پیش توی کلاس زبان برای ارائه لکچر، موضوع فمنیسم رو انتخاب کرده بودم، جالبه بدونید تقریبا هیچکس در این مورد هیچ اطلاعاتی نداشت و جالبتر اینکه تازه یکی از دخترها میپرسید فمنیسم چیه؟؟!! (خوردنیه؟!!) اینه که میگم این فشار فرهنگی تا این حد بوده که مردم و حتی خود زنها این چیزا واسشون درونی شده و بقول شما اون تحصیل کرده هاشون که اینجوری بگن وای بحال بیسوادها! اینها از خوب جایی چسبیدند و همه چیزو به خدا ربط دادند و یک ترس واهی انداختند توی جون مردم. اصولا فرهنگ و مذهب بر هم تاثیر گذاره و بعد از آمدن یک مذهب و رواج اون، فرهنگ هم کاملا ازش تاثیر میگیره و بهم آمیخته میشن و این اسلام هم با اینکه ادعا داره که به خانمها ارزش داده ولی بیشتر دست و پای خانمها رو بسته و جرئت نطق کشیدن ندارند، من خودم اصلا از زندگی اینجا راضی نیستم و بخدا اگر تفنگی چیزی میداشتم تا حالا نصف بیشتر مردم اینجا رو خلاص میکردم تا بلکه زودتر برن اون دنیا و از حقایق مطلع شن!!
-- فهیمه ، Aug 15, 2007 در ساعت 02:41 AMبازم متشکرم از اینکه به این فعالیتها میپردازید و این تحقیقها رو انجام میدهید.
خدمت فهيمه خانم سلام
-- بدون نام ، Aug 19, 2007 در ساعت 02:41 AMواقعا متاسفم كه اين قدر دور از واقعيات عمل مي كني اسلام متمدنتريت فرهنگ رو براي ما به ارمغان آورده.
سلام فقط میتونم بگم که خوشحالم. اگر زن ایرانی قبل از اینکه به مسلمان بودنش فکر کند به ایرانی بودنش بیندیشد جایگاه خودش را در جامعه فعلی نمیپذیرد از این نمونه مطالب باید به قدری گسترده شود که به صورت اطلاعات عمومی در دسترس همه قرار گیرد تا همه خواهان حق خود باشند به نظرم اندکند زنانی که از اصالت خود با خبرند انقدر خود را در اسلام غرق کردیم که از اصل خود جا موندیم به امید اینکه همه زنان ایرانی باشند نه.... متشکرم از اطلاع رسانیتان منتظر مطالب جدید هستم.
-- ساناز ، Oct 27, 2007 در ساعت 02:41 AMیک زن ایرانی