رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ > بدن زن و هويت او در فرهنگ ما | ||
بدن زن و هويت او در فرهنگ مابخش اول ـ هويت فردی توضيح ــ اين جستار در سه بخش تنظيم شده است. ۱) هويت زن به عنوان فرد؛ ۲) هويت زن درخانواده؛ ۳) هويت زن در جامعه. شهين گرامي فارغ التحصيل حقوق از دانشگاه تهران و دکتراي جامعه شناسي از دانشگاه اوکلاهما است. دکتر گرامي اکنون بيش از بيست سال است که در دانشگاه ايالتي ميزوري در آمريکا به تدريس جامعه شناسي مشغول است. /// عبدی کلانتری *** بدن زن اضافه کنيم که عوامل مهم ديگري نيز در تعيين هويت زن ايراني نقش دارند از جمله وابستگي طبقاتي، پيشينهء شهري يا روستايي و غيره. با اين همه، متغير اصلي همان بدن زن و به ويژه دستگاه تناسلي او است که در مراحل بعدي همراه با عوامل ديگر، مجموعاً شکل هاي متفاوت هويت زن ايراني را تعريف مي کند. بر مبناي کارکرد دستگاه زايشي زن است که وظايف و حقوق فردي، خانوادگي، اجتماعي، اقتصادي، ديني، و سياسي او تعيين مي شود. براي تجسم فرضيهء بالا، سه لايهء هويت زن را در نظر بگيريد که پيرامون هستهء مرکزي دستگاه زايشي زن تشکيل شده است. اين سه لايه عبارت اند از: ۱ـ هويت فردي زن («خود» او)؛ ۲ـ هويت خانوادگي زن (مادر، همسر، خواهر)؛ و ۳ـ هويت اجتماعي زن (شهروند). همچنانکه اشاره کرديم منظور ما از دستگاه زايشي، وجه طبيعي و بيولوژيک اين عضو نيست، بلکه معني فرهنگي آن است که خود ناشي از رسوم و سنت هاي ديرينه است. مثلاً در فرهنگ اسلامي خاورميانه، غالب قوانين خانواده بر اساس کارکرد اين دستگاه و نقش آن در توليد فرزند و ارضاء جنسي مرد و همچنين حفظ و تداوم اصل و نسب خانوادگي مرد بنا شده است. براي نمونه، توجه تان را جلب مي کنم به مفاهيمي چون «عَده» (مدتي که زن پس از طلاق يا درگذشت شوهر نبايد باکسي بياميزد يا شوهر کند)، «محلل» («حلال کننده» ي زن، کسي که زن سه طلاقه را با عقد و طلاق، دوباره براي شوهر اول اش «حلال» مي کند)، و از اين قبيل. کارول دليني در مطالعات خود در ترکيه که در مورد معاني «باکره بودن» صورت گرفته (۱)، و مري هگلند در مطالعهء زنان علي آباد در ايران (۲) اين موضوع را بررسي کرده اند. از منابع مهم ديگر در اين باره، نوشته هاي مرتضي مطهري يکي از روحانيان مهم ايران است (۳). حال به بررسي اين سه لايهء هويت مي پردازيم. هويت زن به مثابه يک فرد هويت فردي زن چنان با واقعيت جنسي او در هم آميخته که جدايي يکي از ديگري در حقيقت فرديت او را از بين مي برد! در فرهنگ ايراني، بيشتر صفت ها و عنوان ها نه تنها رابطهء نزديکي با بدن زن دارند، بلکه در بيشتر موارد حقوق مدني او را هم تعيين مي کنند. صفت هايي چون باکره، دوشيزه، ضعيفه، مادر، بيوه، مطـَلقه، و نظاير آنها همه مربوط اند به موقعيت زن در دورهء معيني از عملکرد جنسي او. در فرهنگ سنتي ايراني، زن را «عورت» خطاب کرده اند که کنايه اي است براي دستگاه زايشي او. اين رابطهء تنگاتنگ ميان هويت و ساختار بدن زن پديدهء تازه اي نيست و ريشه در تاريخ باستان دارد. تعابير اسلامي تنها آنها را انتقال داده و در درون روابط قدرت جديد بازتوليد کرده است. در تاريخچهء جمهوري اسلامي ايران، موقعيت زن و حفظ و کنترل هويت و رفتار جنسي او از اجزاء جدايي ناپذير ايدئولوژي دولت و يکي از مباني مشروعيت آن است. هردولتي براي حفظ و تداوم سلطهء خود نيازمند نوعي مشروعيت است و اين مشروعيت را از طريق اشاعهء يک ايدئولوژي معين طالب مي شود. ميزان مقبوليت اين ايدئولوژي نزد مردم تعيين کنندهء ميزاي استحکام نظام سياسي است. ايدئولوژي ها بر اصولي چند مبتني هستند (مثلاً اصول آزادي، برابري، و برادري). مشروعيت سياسي جمهوري اسلامي ايران توسط اشاعهء ايدئولوژي اسلام شيعهء دوازده امامي صورت مي گيرد که به چندين اصل اعتبار خاص مي دهد. يکي از اين اصول تعريف هويت زن است که نقش برجسته اي را در اين ايدئولوژي بازي مي کند و براساس آن نقش هاي متعدد زن در پهنهء اجتماع تبيين مي شود. اگر اين تعريف را بکاويم، خواهيم ديد که بخش اصلي آن چيزي مگر زن به عنوان «زايندهء مرد» نيست. آقاي خميني در اين باره مي گويد: «شما خانم ها . . . مکلفيد انسان بسازيد، مکلفيد در دامن خودتان انسان مُهَذَب (پاک) بار بياوريد. مقصد اسلام و مقصد همهء انبيا اين است که انسان درست بشود.» (۴) اين موضوع در مواد يازده و دوازده قانون اساسي ايران چنين بيان شده است: «تربيت فرزندان با پدر و مادر و در دوران کودکي بيشتر با مادر است. تعليم و تربيت دختران وظيفهء مقدم بنيادهاي فرهنگي تلقي مي شود و قوانين راجع به خانواده بايد براي مادر امکانات مادي و معنوي در نظر بگيرد تا بتواند به فراغت بال به وظيفهء پر ارج مادري و مسؤوليت هايي بپردازد که در جامعهء انقلابي ايران برعهده دارد.» (۵)
يا «بهترينِ زنان، زني است که چون نگاهش کني شادمان ات سازد و هرگاه دستور دهي اطاعت نمايد و در غياب تو، خويشتن و مال ات را نگه دارد.» (۷) نمونه هايي از اين دست فراوان است که طبق آنها منشاء هويت زن فرمان هاي الاهي است و از همين رو تخطي از آن به معني نافرماني از الله شمرده مي شود. خانه داري و بچه داري و اطاعت از شوهر بيش از هر نقش اجتماعي ديگري با اين فرمانها مطابقت دارد. سوآلي که براي ما مطرح مي شود اين است که تا چه اندازه اين انگاره ها از سوي زنان ايراني پذيرفته و باطني شده و بخشي از تعريف آنها از «خود» شان گرديده است. در پرسشنامه اي که با همکاري مجلهء «زن روز» در تابستان۱۹۸۹ ميان خوانندگان آن پخش شد جنبه هايي از هويت فردي زنان از جمله برداشت آنها از «خود» شان مورد سنجش قرار گرفته است.(۸) پاسخ زنان طبق نتايج پرسشنامهء مذکور، ۶۳ درصد از پاسخ دهندگان به اين سوآل ها پاسخ مثبت داده اند، و حدود ۲۵ درصد معتقد بوده اند که کار خارج از خانه مخالف طبيعت زن است. در مصاحبه اي با مجلهء «زن روز» زنان متخصص از اين شکايت مي کنند که در مراجعه به اداره ها غالباً با اين سوآلِ اتهام آميز روبرو مي شوند که «مگر بچه و کار و زندگي نداري؟ چرا خانه و زندگي ات را رها کرده اي و به اين جا آمده اي؟» (۹) سوآل ديگر همان پرسشنامه کيفيت کار زنان را در خارج از خانه ارزيابي مي کند؛ به اين معني که چه نوع کارهايي از نظر آنها براي زنان مناسب تر است و، ظاهراً، با «طبعيت» و «فطرت» زنانه هماهنگي دارد؟ (مثلاً پرستاري، خدمات مربوط به زنان و کودکان؟) ۷۳ درصد از پاسخ دهندگان به طور کامل، و بيست و نيم درصد تا حدودي با اين نظريه موافق بودند که کار درخارج از خانه بايد مناسب با «طبيعت زنانه» باشد؛ تنها يازده و نيم درصد به نحوي با اين نظر مخالف بودند. چنين مي توان نتيجه گرفت که زنان در اکثر موارد چنين باور دارند که: يک) زنان از «فطرت» و «طبيعت» مادرزادي ويژه اي برخوردارند که ژِنِتيک و تغيير ناپذير است، و دو) فعاليت زنان در پهنهء اقتصاد و جامعه بايد متناسب با همين «فطرت» مادرزادي باشد. در کنار تحقيق مبتني بر پرسشنامه، مصاحبه هايي نيز با چند گروه برگزيده (focus groups) صورت گرفت. در يک مصاحبه با جمعي از زنان متخصص، دکتري که متخصص بيماري ها پوستي بود عقايد مشابهي ابراز کرد. اين خانم با شغل پرستاري براي مردان مخالف بود و داستاني به اين شرح تعريف مي کرد که: «در بيمارستاني که کار مي کردم، يک روز ديدم يک پرستار مرد دارد به بچه اي از شيشه شير مي دهد. به نظرم عجيب و مسخره آمد. اصلاً غيرطبيعي بود و اين موضوع را بهش تذکر دادم که شما مردها نبايد پرستار بشويد.» همين خانم، تخصص جراحي يا تخصص در امور اورژانس را براي زنان مناسب نمي دانست. او داستان ديگري در همين روال تعريف مي کرد که: «در جريان جنگ (ايران و عراق)، يک شب دو دکتر مرد در خانهء يک خانم متخصص بيهوشي مي ايستند تا او را براي جراحي مجروحان جنگ به بيمارستان ببرند. اين خانم در اتوموبيل، نيمه شب، با دو مرد غريبه احساس ناراحتي مي کرد و مردها هم از اين موضوع خيلي ناراحت بودند. يکي از مردها مي گويد: اگر شما زن ها دور دانشکده هاي پزشکي را خط بکشيد، مردهاي بيشتري مي توانند دکتر بشوند و ماهم مجبور نخواهيم بود که شما را نيمه شب از خانه بيرون بکشيم.» در همان مصاحبه با «زن روز»، زنان محقق اظهار مي کنند که «مطابق مقررات موجود، در اغلب دواير و مؤسسات دولتي، محققان زن مجاز به استفاده از فرصت هاي مطالعاتي و شرکت در مجامع بين المللي نمي باشند. البته در اين زمينه براي زنان متأهل در برخي از مراکز امکاناتي قائل شده اند و آن اينکه اين دسته از خانم ها در معيّت همسران شان مي توانند از يک فرصت علمي استفاده کنند.»(۱۰) محک تبعيض اينکه ازالهء بکارت يگانهء سه ساله از ميان گزارش هاي متعدد پليس، پزشکي قانوني، بازپرسي، و غيره به مجله راه پيدا کرده قابل توجه است. همين گزارش علت پزشکي مرگ يگانه را، که در واقع به قتل رسيده، نمي نويسد و فقط اشاره مي کند که «در معاينه از جسد، آثار کبودي و ضرب و جرح شديد مشاهده شد.» آيا رابطهء کوتاهِ دو ماههء يگانه و زن پدرش، ارتباطي به بحث کنوني ما دارد؟ آيا درد زن پدر اين نبوده که بايد از فرزند کس ديگري نگهداري کند؟ جالب اين جاست که در اين جنبه از فرهنگ ما که رابطهء ناهنجار زن پدر يا «نامادري» را با فرزند شوهر در مثل ها و قصه ها جاوداني کرده، اثري از عاطفه و لطافت روحي يعني همان {به اصطلاح}«فطرت زنانه» نيست. زني که براي فرزندان خودش مظهر لطافت و رأفت است، براي بچه هاي «ناتني» ديگران به عامل آزار و شکنجه تبديل مي شود(۱۲). کداميک از اين دو خصلت «فطري» است؟ در واقع، از ديد فرهنگ حاکم، تناقضي در کار نيست. اگر فرزندان از بطن خود زن و دستگاه زايش خود او برآمده باشند، مانند ساير حيوانات ماده، بخشندگي و مهرباني «فطري» نصيب آنها مي شود. در غير اينصورت، زن مي تواند به همان اندازه به طور «فطري» خونخواه و کينه جو باشد! بخش بعدي ــ هويت زن در خانواده پانوشته ها: |
نظرهای خوانندگان
سلام
-- mhk ، Aug 4, 2007 در ساعت 07:55 PMبا خواندن متن سئوالات زيادي در باره درک اين مطلب که بالاخره چه مي خواهيد بگوييد و نيز در مورد برخي از مستندات و نحوه استفاده از انها برايم بوجود آمد.شايد متن خيلي خلاصه است.در هر صورت اگر حوصله بحث در اين موارد را داريد برايتان مطالبي را بنويسم .اگر ممکن است موافقت يا عدم موافقت خود را برايم ايميل کنيد.
سایت شما خیلی افتضاحبود اگه میدونستم نمی اومدم
-- مینا ، Aug 8, 2007 در ساعت 07:55 PMبا دیدگاه های نویسنده موافقم.
-- mehdi ، Aug 29, 2007 در ساعت 07:55 PMاما به نظر میرسه این رفتار تنها مختص جوامعی مثل ایران نیست
البته مدرنیته و پیشرفت های متعاقب آن تاثیر زیادی در تغییر این نگرش دارند
به هر حال مطلب خوبی بود ممنون