رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ > کارکرد سنگسار در جامعهء دينی | ||
کارکرد سنگسار در جامعهء دينینوشتهء عبدی کلانتری ده روز پيش، در تاريخ پنجم ژوييه، جعفر کياني در نزديکي تاکستان در استان قزوين به جرم زنا سنگسار شد. شريک زندگي او مُکـَرمهء ابراهيمي که يازدهمين سال زندان را سپري مي کند، نيز منتظر نوبت سنگسار خود است. طبق اعلاميهء سازمان عفو بين الملل که به همين مناسبت (۹ ژوييه) صادر شده، هفت زن و يک مرد ديگر نيز به سنگسار محکوم شده اند: اشرف کلهري، زني به نام خيريه، شمامه قرباني(ملک)، کبري ن.، صغرا مولايي، زني به نام فاطمه، و عبدالله ف. تئوکراسي در ايران از همان سال اول موجوديت خود، لينج کردن کساني را که رفتار جنسي آنها با موازين اخلاق اسلام خوانايي ندارد، در قانون کيفري رسميت بخشيد. از تعداد کساني که ظرف بيست و هشت سال اخير در ايران سنگسار شده اند آمار دقيقي در دست نيست. هنجارهای پدرسالار نظام فقهي و شريعت اسلام، اين اخلاقيات را به شکل قانون در جامعه مدون و کُدبندي مي کند. توجيه اخلاقي قتل هاي فقهي در اين زمينه آن است که اين تنها راه دفاع از تقدس خانه و خانواده به عنوان شيرازهء اصلي جامعه است. هرچه جامعه سنتي تر باشد و کمتر مُدرن، «خانواده» گسترده تر است و ارزش هاي قبيله اي يا طايفه اي و قومي در آن قوي تر. حفظ حيثيت خانواده يا قبيله و «آبرو داري» در چشم ساير اعضاي قوم، نيز عامل مهمي در کنترل سکسوآليتي زنان است. فحشا در مرز خانه و آن سوی خانه حصار کنترل سکسوآليتي، در شکل سنتي خود، «منزل» و «خانه» نام دارد. در چارديواري منزلي که به مرد تعلق دارد است که بايد مايملک او دست نخورده باقي بماند. زن نيز در چارديواري خانه است که «آزاد» به حساب مي آيد. هرچه ديوارهاي «خانه» بلندتر باشند، زن «آزاد» تر است. بيرون از خانه، زن به طور بالقوه فاحشه است، حتا زماني که حرکت او در حجاب و زير نظارت مرد صورت مي گيرد. بيرون خانه، زن از نگاه خريداران و سارقان ديگر در امان نيست. رابطهء خانه، بيرون خانه، و فحشا، در قرآن چنين توصيف شده است : «و از زنان شما آنان که مرتکب فحشا مي شوند، از چهار تن از خودتان بر ضد آنها شهادت بخواهيد. اگر شهادت دادند، زنان را در خانه محبوس داريد تا مرگ شان فرا رسد، يا خدا راهي پيش پاي شان نهد.» (سورهء نساء ، آيهء ۱۵) قرآن کلام مردي است ک مردان را خطاب قرار داده است. قرآن اوامر يک مرد به مردان قبيله اي است که برده و عبد او هستند. خانه جايي است که اگر تبديل به محبس شود، امکان بازگرداندن مايملک يا امکان پاک کردن و تطهير جنس ناپاک هنوز وجود دارد. حتا خود عمل عشق ورزي که در خرده فرهنگ هاي رمانتيک عصر مدرن يکي از والاترين ارزش ها به شمار مي رود، در جامعهء ديني عملي است که حامل نوعي نجاست است، عملي که بايد آنرا سپس به نحو مناسکي شست و تطهير کرد. آزادي انتخاب جنسي زنان، يا «فحشا» در جامعهء ديني، فقط يک جرم مثل سرقت يا قتل نيست، بلکه جرمي است که بدن جامعه را متعفن مي کند و مجازات آن نيز بايد مناسکي تطهيرکننده، همچون غسل جمعيِ مومنان، باشد. قتل براي حفظ عفت (آنور کيلينگ يا «قتل شرافتی» [فرهنگ علوم انسانی داريوش آشوری]) از همين نوع مناسک تطهير کننده است. هنگامي که تصور شود زن يا دختري با عمل خود خانواده اش را دچار بدنامي کرده، اعضايِ مرد خانواده آن دختر را به قتل مي رسانند تا لکه را پاک کنند. نگراني از پديدآمدن اطفال «نامشروع» نيز به احساس آلودگي جامعهء ديني اضافه مي کند. جلوگيري از چنين امکاني، از دلايل ديگر براي قتلِ تطهيرکننده است. طبق تخمين صندوق کمک جمعيتيِ سازمان ملل متحد، در جوامع سنتي از جمله تعدادي از کشورهاي مسلمان و نيز در ميان اقليت هاي مسلمان کشورهاي اروپايي، هرساله در مجموع حدود پنج هزار دختر و زن براي حفظ عفت و آبرو به قتل مي رسند. احساس خطر و سياسی شدن اخلاقيات دينی گاه اخلاقيات ديني، سياسي مي شود درست به دليل آنکه جامعهء سنتي ديگر کاملاً سنتي نيست و دردهاي اوليهء مُدرنيت را تجربه مي کند. ملايان و قيّمان دين احساس خطر مي کنند. بسـّام طيبي اسلام شناس سوري ـ آلماني اعتقاد دارد در مواردي که ميان باور اخلاقيِ باطني شده و تجربهء عيني اخلاق در جامعه، ناهمخواني به وجود آيد، اين ناهمخواني مي تواند منجر به بروز اسلام سياسي شود. بسام طيبي از نمونهء مصر مثال مي آورد که وقتي مسلمانان روستا به مراکز شهريِ بزرگ چون قاهره مي آيند و واقعيت هايي متفاوت با نمادهاي ديني خود را تجربه مي کنند، عاصي مي شوند و مي خواهند واقعيت را تغيير شکل دهند. (بسام طيبي، «اسلام ميان فرهنگ و سياست»، ص ۳۴) به همين نحو مي توان پيشنهاد کرد که اخلاقياتِ دينيِ سياسي شده، نوعي چاره جوييِ پاسداران سنت است تا مراحل گذار به مُدرنيت را بدون از دست دادن هويت فرهنگي از سربگذرانند. اين رفتار دفاعي و احساس خطر در جامعهء سنتي (به ويژه در ميان مردان)، حتا در ميان مهاجران مسلمانِ کشورهاي اروپايي نيز مشهود است. راههای تحول هنگامي که پدرسالاران جامعه اي اين را وظيفهء خود مي دانند که به هرقيمتي از پاکيزکي هويت قومي و آلوده نشدن آن به چيزي که مايهء ننگ است، دفاع کنند، ما با هنجارهاي ديرپايي روبروييم که تغيير آنها متضمن تغييرات تمدني است. يکي از آخرين نمونه هاي مراسم لينچِ تطهير کننده، همين امسال در شمال عراق روي داد که در آن دختري هفده ساله را کشان کشان به ميان جمعيت بردند، با لگد به جان او افتادند و سرانجام با سنگ سرش را متلاشي کردند. فرقهء يزيدي در شمال عراق، داراي ديني است که اصول اعتقادي آن آميخته اي از اسلام، يهوديت، مسيحيت، زرتشتيت، و عقايد گنوستيکي است (روزنامهء اينديپندنت، ۷ مه ۲۰۰۷). جامعهء يزيدي متشکل است از سيصدو پنجاه هزار نفر که به زبان کردي صحبت مي کنند و محل زيست آنها استان نينوا در شمال عراق است. «دعا اسواد دخيل» دختري هفده ساله از اعضاي قوم يزيدي بود که به منظور ازدواج با مردي مسلمان، تغيير مذهب داده و مسلمان شده بود. او با اين کار، هم پاکي هويت قومي را آلوده بود و هم غرور پدران و برادران و اعضاي مذکر طايفهء خود را جريجه دار کرده بود. اعضاي خانوادهء دُعا اسواد او را به همين جرم از خانه بيرون کشيدند و کشان کشان در خيابان، در ميان دو هزار نفر از اعضاي طايفهء يزيدي، با مشت و لگد به ميدان شهر بردند و شروع به سنگ زدن به او کردند. دعا اسواد، با موهاي سياه و پيراهن قرمز رنگ، بر زمين افتاده، سعي مي کند سرو صورت اش را بپوشاند درحاليکه شلوار او را تا نيمهء باسن اش پايين کشيده اند. مردي با سنگي بزرگ سر او را متلاشي مي کند. همهء اين واقعه بر روي ويدئوي دستي فردي در ميان جمعيت، مستند مي شود و روي اينترنت در دسترس قرار مي گيرد. به اين ترتيب مشاهده مي کنيم که سنگسار به عنوان مجازات زنا، پيش از آنکه مسأله اي حقوقي باشد، مسأله اي فرهنگي و تمدني است. با اين حال، برخي از اسلامگرايان، در برابر ملامتِ تمدنهاي امروزي و تصويري که از آنان در اذهان جهاني منعکس مي شود، بر اين گمان هستند که با تلطيف مجازات زناي محصنه، مي توان به اسلام چهرهء انساني تري بخشيد. آنها به جاي قتل فقهي توسط سنگسار، که از احاديثِ پيامبر و امامان و نيز از تورات گرفته شده، صدضربهء شلاق را توصيه مي کنند که حکم آن به صراحت در قرآن آمده است. کلام مردي که قرآن را به بردگان يا بندگان اش ديکته کرده، چنين امر مي دهد: «زنان و مردان زناکار را هريک صد ضربه بزنيد. و اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد، مباد که در حکم خدا نسبت به آن دو دستخوش ترحم گرديد. و بايد که به هنگام شکنجه کردن شان گروهي از مؤمنان حاضر باشند.» (۲۴: ۲) ضربات شلاق اگر به کف پا وارد شود مي تواند به فلج دائم يا خونريزي داخلي منجر گردد. بربريتِ پدرسالار از زبان آمرِ خود، که «قاهري است بالاتر از همهء بندگان خويش» (۶:۱۸) و «صاحب عقوبتي درد آور» (۴۱: ۴۳)، دستور مي دهد که «نبايد دستخوش ترحم گرديد.» صد ضربهء شلاق به جاي قتل با سنگ! اين نهايت «تلطيفي» است (حيلهء فقهي)، که مي توان در قصاص عمل زنا به به کار برد. بربريتِ پدرسالار همچنين مي طلبد که قصاص و شکنجه در ملاء عام انجام شود ــ جايي که مومنان حضور داشته باشند ــ که نشان مي دهد عمل تطهير اخلاقي، عملي طايفه اي و جمعي است. اين نوع مناسک خشونت بار در جوامع پيش مُدرن کارکرد تحکيم همبستگي اجتماعي را داشته است. در جامعهء ديني، همبستگي اخلاقي هرگز از راه قرارداد ميان افراد آزاد و برابر صورت نمي گيرد، بلکه از طريق مناسک تطهير کننده است که همبستگي اخلاقي ابقا مي شود. لينک ها مربوط عبدی کلانتری، اخلاق سنگسـار، فصلنامهء پويا اعلاميهء سازمان عفو بين الملل (۹ ژوييهء ۲۰۰۷) گزارش و آمار قتل براي حفظ عفت ـ صندوق کمک جمعيتيِ سازمان ملل متحد Bassam Tibi, Islam Between Culture and Politics, Palgrave Publications, 2001, p.34 |
نظرهای خوانندگان
مترسکی بنام سنگسار
محمد شوری
.
آیت الله العظمی منتظری( فقیه و نظریه پردازحکومت اسلامی در ایران) در پاسخ به پرسشی در مورد سنگسار و درارتباط با حکم رجم یک شخص در تاکستان، گفتند:«سنگسارمترسکی بیش نیست؛ برای پرهیز مردم از گناه بسیار بزرگ»
این موضوع را( یعنی سنگسار فرد زناکارمحصنه) به شکل نقد زیر، تجزیه وتحلیل می کنیم. ارائه این نظریه یک پرسش برای دریافت پاسخ های متنوع نیز می تواند باشد.
.
موضوع زنا( خصوصا زنای محصنه، یعنی زنان شوهردار و مردان زن دار) را در سه پروسه بررسی می کنیم و نتیجه می گیریم:
الف- از موضع انسان بماهو انسان
ب- از موضع اخلاق
ج- از موضع قرآن ، و دین اسلام و احکام فقهی
.
الف: ازموضع انسان بماهو انسان؛
از نظر خلقت فیزیکی و دماغی، موجود بشر، به لحاظی یک نوع هستند. یعنی درعین کثرت، وحدت دماغی دارند.
درست است که انسانها در رفتارفردی، افعال متفاوت دارند؛ که این را در بند (ب) بررسی می کنیم. اما ذاتا و فطرتا یک گونه هستند. یک وجود هستند در کثرت بی نهایت!
.
ب- از موضع اخلاق؛
انسانها از نظر ماهیتی یک وجودند در رفتارهای متفاوت و متضاد ومتناقض باهم. یعنی اینکه خداوند فطرت و ذات همه نوع بشر( از هررنگ، ملیت، نژاد، دین و غیره که باشند) را از یک جنس آفریده است. از جنس پاکی و خوبی. همه انسانها ذاتا وفطرتا دزدی، خیانت، دروغ، و مانند آن را بد و زشت می نامند و سعی دارند که اینکار را انجام ندهند، اما می دهند! و همین امر تفاوت آدمها را رقم می زند؛ شخصی انسان می شود به معنای انسان بودن و انسانیت و شخصی با اینکه ملا است، ولی آدم نشده است!
.
بنابراین مساله زنا نیز از همین منظر یک عمل شنیع ضد اخلاقی است. ربطی به اینکه مسلمان هستیم یانه، ندارد. هیچ مردی نمی خواهد زنش باغیر باشد و همینطور زن.
.
انسان در بدو تولد، یک آینه صاف، زلال و روشن است که همه خصوصیاتش،درست، کامل و صحیح درآینه منعکس می شود، اما در طول زمان و با نوع تربیت و محیط و ... رفتارش عوض می شود. دروغ می گوید، دزدی می کند و زنا نیز امری زشت تلقی نمی شود. چرا چون هر چه آینه، زنگار بیشتری بگیرد، دیگر اثری از پاکی و خوبی وصراحت وصافی وزلالی درآن نیست؛ پس باید آن آینه را شکست!
.
اخلاقیات و قانون برای تنبیه و یا تذکر در جهت جلوگیری و پیشگیری آمده است. اگر آن لکه زنگارابتدائی پاک نشود، و بعد زنگار دیگری افزوده شود، دیگر آن آینه چیزی جز تاریکی وسیاهی از خود نشان نمی دهد و باید خرد شود و از بین برود:
آینه چو عیب تو بنمود راست
خود شکن آینه شکستن خطاست
.
ج- از موضع قرآن و دین اسلام واحکام فقهی؛
اکنون مساله زنای احصان را با توجه به مقدمه ای که گفته شد از این منظرتحلیل می کنیم:
در مورد زنا در اعراب رسم بود که اورا( زن) را در خانه حبس می کردند و از همه چیز محروم می ساختند تا از گرسنگی و تشنگی بمیرد. خداوند به محمد (ص) وحی فرمود منتظر باشید تا حکم جدیدش صادر شود. و در زمان مناسب حکم قبلی نسخ و حکم جدید با رجم زنای احصان و تا زیانه صادر شد.
.
بعضی از احکام درذات خود نفی خود راهم دارند و این مساله ای است که یا توجه نشده و یا کمتر توجه می شود. و دقیقا معنی همین نظریه است که ایشان( فقیه عالیقدر) در مورد سنگسار تبیین کرده اند: «سنگسار مترسکی بیش نیست؛ برای پرهیز از گناهان بزرگ»
از یک طرف مترسک است، چون این حکم اجرا شدنی نیست و هم عامل بازدارنده از گناه ( حداقل برای آنهایی که آینه وجودشان زنگاری نگرفته و یا خیلی کم است!)
.
درقرآن ناسخ و منسوخ(1) وجود دارد و دراین باره فقهای دین مطالبی مستند و محکمی هم نوشته اند، اما به نظر می آید باید تجدید نظری هم کنند و از این منظر که بعضی از احکام قرآن( خصوصا احکام شاذ) دردل خود نفی خود راهم دارند به موشکافی بیشتری بپردازند.
مثلا همان نظریه و فتوائی که آیت الله صانعی در مورد ربای تولیدی داده اند. و چنین استنتاج نمودند که ربای تولیدی( سود پولی که برای امرتولید داده می شود) حلال است.
.
یا مثلا در مورد تجویز 4 همسر گزینی برای مرد. در قرآن تصریح شده است که مرد می تواند چهار زن بگیرد، اما به شرط عدالت! اما همانجا خدا درقرآن تاکید می کند که عدالت را نمی توانید انجام دهید.
یعنی نفی چهار همسرگزینی. اما اینکه چرا این حکم هم هست و هم غیر ممکن است. می توان اینگونه نیز تفسیر گردد؛ یعنی: این حکم برای مردانی است که برای شهوت همسراضافه نمی گیرند. بلکه کمک به وضعیت اقتصادی زنان بیوه است. که اصولا این زنان امورجنسیه و شهوانی مرد مذکور را (چنانچه بخواهد از نیت ارضای شهوت اقدا م به ذخیره کردن زاپاس همسر گزینی کند) ارضا نمی کنند و فردی که دنبال ارضای جنسی است، برای خود بهترینش را می خواهد. یعنی :
نوکه بیاید به بازار
کهنه می شود دل آزار.
.
برای همین قید عدالت درچهار همسر گزینی تاکید موکد شده است و عدالت هم فقط مفهوم اقتصادی ندارد. عدالت درمعیشت، دراخلاق و رفتار، در محبت وعشق و در!؟ وچون گفته شده است نمی توانید عدالت را رعایت کنید پس نفی خود را هم دارد.
یا در مورد بریدن دست سارق( که گفته اند 24 شرط – شاید هم بیشتر من نمی دانم- باید محقق شود) و بعد دست سارق( آنهم انگشت) قطع شود. این درحالی است که هیچگاه این چند شرط ( با توجه به زمان حاضری که در آن هستیم) محقق نمی شود. بنابراین حد دست سارق نیز کن لم یکن تلقی می شود و همان مترسکی است که فقیه عالیقدر در مورد زنا گفته اند، اینجا نیز صدق می کند!
.
اما در مورد زنا و ( لواط) این نیز سخت تر است. اولا چهارشاهد عادل آن راباید ببینند. که اگر دو نفردر حضور چهار نفر این عمل شنیع را انجام دهند، آن چهارنفر نیزخود گناهکار و یا مفسد هستند؛ چون شاهد عادل به نظاره گری یک عمل شنیع نمی پردازد؛ پس عادل نیستند. از طرفی اگر مخفیانه آن را دیده باشند و یا مثلا از طریق و راههای دیگری آن را کشف کرده باشند، این عمل نیز از آن گناه زنا، گناهش بیشتراست؛ چون تجسس در زندگی خصوصی و شخصی بدتر وشنیع ترمی باشد.(2) بنابراین اقرارچهار شاهد عادل ناممکن است؛ پس سنگسار مترسکی بیش نیست؛ چون ثابت شدنی نیست.
.
و ثانیا اگر زانی اقرار کند آن هم در چهار بار و درشرایط آزاد و درست وسالم؛ که آدم عاقل اینکاررا نمی کند؛ و اگر بخواهد واقعا توبه کند و پاک شود راهش این نیست! پس سنگسار زناکارمحصنه مترسکی بیش نیست.
و یا علم قاضی. علم قاضی به نظر من یک بام و چند هوا است. قاضی که با حس ششم یا خواب دیدن که حصول به نتیجه نمی تواند بکند. علم قاضی مستندات اواست . مستندات می تواند ، دوربین مخفی باشد و یا شنود و استراق سمع؛ که این عمل از گناه زنا نیز گناهش بیشتر است. یا در موارد دیگر که بیشتر تجاوزبه عنف و با زور است. که مستندات قاضی ازراههایی دیگر از جمله مستندات پزشکی قانونی و شواهد دیگر حصول می شود. بنابراین در مورد زنای محصنه، علم قاضی معنی آنچنانی ندارد؛ همانطور که دراحکام دیگر نیز نباید داشته باشد و همه چیز از روی مستندات قانونی باید حکمش صادر شود. اما گاها اینطور نیست!
(3)
هم چنین درمورد سنگسار گفته اند: کسانی باید اولین سنگ را بزنند، یا کسانی باید سنگ بیاندازند که گناه نکرده باشند. آیا فردی وجود دارد که گناه نکرده باشد. مگر کودکان خردسال!
1- کتابی نوشته ام بنام « همه حرف خدا» . این کتاب درچند ماه آخر حکومت خاتمی به ارشاد سپرده شد و بعد از یکسال ( و اکنون نیز در اعتراض به رد آن ) اجازه چاپ نیافت. چون از کوزه همان برون تراود که دراوست!
دراین کتاب 30 آیه از قرآن مورد بررسی قرار گرفته است. وگفته ایم همه حرف خدا همین است! در شماره 10 آن در عنوان « همزبانی با زمان» به مساله ناسخ و منسوخ پرداخته ایم. از جمله گفته ایم:
«تمثیل های ناسخ و منسوخ و با توجه به تمامی و همگونی آیات دیگرازقرآن، می خواهد یک متد راهبردی و یک شاه کلید را به ما هدیه کند؛ مسیری که از دل آن ابواب ودرهای بسیار و از هر دری دردیگری باز شده و در درون خود بی محدودیت و بیکران آگاهی وعلم، ثروت و منفععت ومعنویت و زندگی و تدبیر و شیوه را بما می دهد.»
.
همچنین اضافه کرده ایم: «خداوند در قرآن به زمان سوگند می خورد( والعصر) به قلم سوگند می خورد ( نون والقلم وما یسطرون). زمان را باید شناخت و ترواشات قلم که از مغزیک انسان می تراود را . که چه اثرها و چه خلقت هایی دارد. و در جای دیگر قرآن گفته است: « لکل امه رسول» برای هرامتی پیامری است. درست است که پبامبر (خاتم انبیا است) اما هر دوره ای می تواند نبی خاص خود را داشته باشد و این رسولان همان نخبه گان، دانشمندان، نویسندگان وهنرمندان و روشنفکران زمانه هستند که با فکر و قلم خود، همزمان با زمان با آن همزبانی می کنند. از این رو فقیهان ما نیز باید اجتهاد نویی داشته باشند . و همزبانی با زمان ودرک آن اسلام را جذاب تر می کند. از طرفی این نوع احکام چون وابسته به حکومت است، با تغییرفتاوی برخی از مجتهدین شجاع، مشکل حل نمی شود و باید در فکر تغییر بود.
.
2و3- گاهی امورشخصیه مربوط به خود انسان می شود. اومی تواند در خلوت خود بسیار شرب خمر کند و یا زنا،( که می کنند!) تا مخل نظم عمومی نشود، حاکم حق ندارد او را به این جرم محکوم کند. و چنانچه از روی تجسس و شنود وغیره این عمل افشا شود، عاملین این اقدام( افشای از روی تجسس) گناه و جرمشان از آن مثلا زانی و یا شارب خمر بیشتر است. چون افشای گناه از خود گناه جرمش سنگین ترو گناهش بیشتراست.
.
متاسفانه گاها علم قاضی به همین مستندات( شنود و استراق سمعی وبصری مخفیانه) است که مقبول نیست. ومنفوراست. از طرفی در برخی موارد فردی به جرم دیگری دستگیرمی شود و با تجسس در اومور شخصیه وی سعی می شود یک عمل غیراخلاقی ازاوکشف کنند و ازآن یک سوژه بسازند تا بشود چون گرزرستم بر سرمتهم بکوبند و از او حرف بکشند. این اقدام نیز شنیع و غیراخلاقی و گناهش بزرگتر از آن گناهی است که از متهم کشف کرده اند و متاسفانه در امورسیاسی این امربشدت متداول شده است و بازجویان درتجسس وشنود و مانند آن، سعی دارند یک عمل غیر اخلاقی را از یک فرد متهم سیاسی بدست آورند تا همچون شمشیردامکلوس برسرمتهم بکوبند تا رام وخام آنها شود و بعد همین اقرارات مستندات قاضی می شود و بعد می گویند علم قاضی!؟! درحالیکه ازبیخ و بن این اقرارغلط وغیر اخلاقی و قانونی است. یا دردیگر موارد غیر سیاسی، متهم درشرایط بدی قرار داده می شود و گاها به دزدی ناکرده ای هم اقرار می کند و هکذا الخ ...
Email:
-- محمد شوری ، Jul 18, 2007 در ساعت 06:24 PMjournalist.shorijeze@yahoo.com
Gmail:
mohammad.shorijeze.journalist@gmail.com
Web:
htpp://shorijezejournalist.persianblog.com
تلفن: 33440876 و 09122177538
تهران- 25 تیرماه سال 1386
چقدر من ایرانی بد بختم که در جایی مثل ایران گرفتار شده ام که بربر یت از سر و رویش می بارد. در حالیکه تمام مردم دنیا به لطف "دستاوردهای حقوق بشر "در امن و رفاه و سرمستی بسر می برند؛ و کسی مثل خدای مسلمانان بالای سرشان نیست که به آنها امر ونهی کند.
-- سید مهدی طاهری ، Jul 18, 2007 در ساعت 06:24 PMفقط گهگاهی بمب و موشک بدستور خدای مهربان نظم نو ین جهانی نصیب بربرهای نامتمدن می شود. خُب بشود!
بجایش از قِبَل تاراج ما یملک همین بربرها به اندازهء بخور و نمیر هم که شده ؛ به آقای نویسندهء متمدن می رسد.
نوش جانش!
یاد آوری میکنم کسی که در تاکستان سنگسار شد مرد بود نه زن. و لذا علت مردسالاری منتفی است. این یک قانون است که در مورد مرد وزن تفاوتی قائل نیست. این یک قانون است که حتی اگر غلط باشد در مذاهب مختلف هست و جرم اسلام نیست. این یک توافق است استکه مرد و زن مسلمان در هنگام ازدواج آنرا میدانند و به آن متعهد میشوند. در اسلام حکم زنای محصنه اعدام و حکم زنای مجرد صد ضربه شلاق است. اگر دو مسئله حل شود این مسائل حل میشود: 1-خروج از اسلام حکمی بنام ارتداد نداشته باشد و آزاد باشد. 2-در هنگام ازدواج قوانینی را متعهد شوند و امکان نقض آنرا پیشبینی کنند و این قوانین را قوه قضاییه بدون توجه به اسلامی بودن یا نبودن پشتیبانی کند.
-- حمید رضا ، Jul 18, 2007 در ساعت 06:24 PMنوشته ی بسیار خوب و دقیقی بود. افرادی هستند که به توجیهات دیگری دست میزنند و به باز خوانی نوین احکامی که در متن مقدس نگاشته شده می پردازند. به معنای دیگر این افراد در صدد انسانی کردن ! دین هستند. اما هیچگاه ازین سخن نمیگوند گوهر پاک ! دینشان چگونه اینقدر احکام غیر انسانی داشته است. و چه تضمینی است فردی با دیدگاه انسانی بخواهد در خوانش خود و همینطور در تفسیر انسانی ان( مقضیات زمانی؟) به انسانی کردن این احکام دست زند؟
-- علیرضا ، Jul 18, 2007 در ساعت 06:24 PM.
شاید اصلن در میان قبیله ای چنین فردی متولد نگردد. ایا انچه بر سر دختران درین میان میاید با فلسفه ی سرنوشت انسانها در قران قابل توجیه است؟ عقل واستدلال ادمها میبایست مشغول این گردد که ایا احکامی متعلق و وابسته به دین قابل اجرا هستند یا خیر؟!! از طرفی هیج چیز مسخره تر ازان هست که در زمان خود پیامبر سنگسار یا اینگونه اعمال صورت نگرفته باشد ولی دستور ان در کتاب اسمانی او قید شده باشد؟ فرهنگ تقلید سر لوحه ی همه این توجیهات است.
.
ایا یک غیر فقیه و غیر عالم دینی میتواند ترجمه ی خویش از نوشته های قران را داشته باشد؟ و اگر بله پس چرا بر عالمیت و فقاهت اینقدر تاکید میگردد. از یکسو انرا وظیفه ی عالمان دانسته از سو ی دیگر خلق! رامتوجه ی ان میکنیم که البته در پایان باز فرمانبردار باید باشند و این مگر ایا سیاستی جز دمیدن روح زنده به کالبد پدیده ی پوسیده و مرده ای بنام دین است؟ این ها همه البته از وظایف روشنفکر دینی! زحمتکش است!
.
دینداران برای انسانی کردن این گوهر به هر تابلوی تبلیغاتی روی خواهند اورد. بیمارستانی در خدمت مردم اما با نام اسلامی برای مردم راه خواهند انداخت. خانه های سالخوردگان یا کمک به افراد معلول زیر بر چسب دین راه خواهد افتاد. کمک های مالی ارایه میدهند. همه ی اینها برای چه خواهد بود؟ دین خیر خواهانه ترین و انسانیترین برنامه را برای زندگی و اینده ی بشر نوید میدهد. درباره یاین مطلب بنظر میرسد اقای نیکفر بخوبی قادر به باز کردن این مسئله هستندو تا حدی هم به ان اشاره کرده اند.
ازین نظر که انسان گرفتار بربریت دیگران در زندگی روزمره باشد ( حال چه بربریت فرهنگی و چه بربریت سیاست های متجوزانه ی حکومتی ) بنظرم واقعن بدبختی محسوب میگردد و بسیار افسرده کننده است مگر اینکه خود فرد درین بدبختی و بربریت شریک باشد. جستجوی ابزاری برای تایید ریشه های بدبختی خود یا بربریت فرهنگی با سیاست های اقتصادی و متجوزانه ی حکومت ها ی دیگر مطلب جداگانه ایست مگر اینکه تجاوز و جنگ و قتل را جزییی از فرهنگ ان ملت دیگر بدانیم. توجه کنید نویسنده ی این مقاله هم قلم در دست دارد نه اسلحه و بمب
-- بدون نام ، Jul 18, 2007 در ساعت 06:24 PMو تاییدی همه به بربر یت حقوق بشری امریکا نداشته ( به چند مقاله درباره ی امریکا توجه کنید یا مطالب مربوطه در همین بخش نیلگون).
.
اینکه زیستن در یک مرز سیاسی و جغرافیایی دلیل بر تایید تمام بربریت های موجود یا برخی سیاست های ان دستگاه است سخن مسخره ای است. اگر اینطور حساب کنید هر کس در ایران زمان جنگ ایران و عراق میزیسته در تبدیل پدیده ی دفاع به تجاوز ( کربلا ما می اییم ) شریک بوده است یا هر عراقی در ریختن بمب های شیمیایی بر سر ایراینیان مقصر است.
.
این در حالیست که بسیاری دینداران مسلمان از قضا روابط حسنه ای ! با همین حکومت های متجاوز دارند. دفتر ها و نمایندگی ها در انجا دارند. بورس های تحصیلی و غیره میگیرندو انجا زندگی میکنند. از طرفی شما یا هرکس دیگر ازاداست به بحث حقوق بشر یا پدیده یا مربوطه بپردازد و لی سانسور یکی به علت موجودیت دیگری عمل خنده داری است انهم با روشی که مورد تایید نویسنده نیست. از طرفی افرادی هستند که ان سیاست های متجوزانه را بعنوان راه حلی مناسب میدانند میتوانید به انها رجوع کنید. مطلب مقاله بالا درباره ی عمل و حکم غیر انسانی مشخصی بنام سنگسار است. عملی رایج و منسوب به دین. نویسنده هم قلم برداشته و به تحلیل ان پرداخته است. حال بمب ریزی امریکا چه ربطی به این موضوع دارد شبیه سناریو های حکومتی ایران است.
موفق باشید
کامنت آقای شوری از جهاتی جالب توجه است :
ایشان در ابتدای کامنت چند خط به ظاهر بی ربط درباره ی اینکه ماهیت همه ی انسان ها یکی است و خدا آنها را به یک شکل آفریده ، آورده است . توصیه می کنم این قسمت از نوشته دست کم گرفته نشود چرا که باقی مطلب در واقع بسط این حکم است .
-- رضا ر ، Jul 18, 2007 در ساعت 06:24 PM.
پس از بیان مطالب بالا شوری ادامه می دهد که حالا که ماهیت بشر یکی است پس خوبی و بدی نیز دارای مفهومی مطلق اند . یعنی دزدی و زنا و امثال اینها بدون توجه به مکان و فضای جامعه افعالی قبیح اند و شایسته ی جلوگیری . در واقع با بیان این موضوع در اندیشه ی ایشان جایی برای کسانی که بر خلاف حکم صریح دین روابط جنسی آزاد را بد نمی دانند وجود ندارد . چرا که بد وخوب دارای مفهومی فارق از زمان و مکان اند و اگرکسی نظر دیگری دارد در واقع آینه ی فطرت اش که در کودکی پاک بوده (؟) آلوده شده است و باید آنرا پاک کرد .
.
و اما روش او برای پاک کردن فطرت چیست ؟
کمی متفاوت با روش همفکران دیگرش . در واقع او می گوید که نیازی نیست که به طور گسترده در جامعه به شلاق زدن ، چشم کندن ، دست بریدن و سنگسار کردن دست بزنیم بلکه صرفا با وجود »مترسکی« از این احکام می توانیم مردم را از این اعمال قبیحه باز داریم . در واقع اصول و فروع فکر او چندان تفاوتی با فکر مصباح یزدی ندارد . سیستم ارزش گذاری آنها(زنا بد است) و حتی روش های تحمیل این ارزش ها به جامعه (نباید زنا نکنید ) یکی است . اما تفاوت آنها در چیست ؟
.
احتمالا زمانی که مصباح یزدی کودک بوده کتک های مفصلی از پدرش می خورده اما آقای شوری نه . همین موضوع سبب شده که حالا که هر دو بزرگ شده اند و ترکه به دست دارند ، مصباح علاقه ی زیادی به زدن دارد ولی شوری تنها تحقیر وجود ترکه (مترسک) را کافی می داند . در واقع او می خواهد که مردم بدانند که دارند اشتباه می کنند و فطرت شان آلوده است و با وجود مترسک های رنگارنگ بترسند و تحقیر شوند . در واقع در جامعه ی مطلوب ایشان اکثر مردم گناه کارانی هستند که به خاطر گناه شان مجازات قانونی نمی شوند بلکه مجازات شان این است که باید مخفی کاری کنند و تحقیر شوند و بدانند که انسان های پستی اند .
این کار شاید در زمان دایناسورها عادی بوده و با فرض اسلامند بودنش باز هم نباید الان انجام بشه چون این اسلامی که اون رو تایید می کنه هم مال زمان دایناسورهاست .
-- محمد ، Jul 18, 2007 در ساعت 06:24 PMپس نتیجه می گیریم که کسانی که به این عمل معتقدند و انجام اون رو هم لازم یا بی اشکال می دونند هم آدم هایی با ذهنیت عصر دایناسورها هستند پس میشه به اینها گفت حجریون .
احساس می کنم این از اون متونیه که به داریوش خان ملکوتی خیلی گران خواهد آمد و حدس می زنم که ایشان تمامی قدرت سفسطه و مغلطه خودشان را بکار گرفته اند تا بلکه جوابی دهند و دین مبینشان را دوباره تطهیر کنند! منتظریم ببینیم چه واکنشی می دهند!
-- فلانی ، Jul 18, 2007 در ساعت 06:24 PM
-- Nima ، Jul 19, 2007 در ساعت 06:24 PM1. Let's go back just 50 years ago! Was there any society in the world which was not male dominated?
.
2. Let's assume that Mr Abdee's assumption is true.
.
The question is that: Is this behavior limited to human or there are other animals with similar behavior?
.
3. Stoning to death is not a novel Islamic concept and was inherited from former religions.
.
4. Sexual restriction is not necessarily a bad thing. What makes it bad is the terrible punishment that follows if someone breaks these agreements.
.
What makes love different from sexual desire is a sort of commitment and the intimacy and mental calmness associated with it.
.
Respecting love is of interest to many people.
.
Obviously stoning to death is a barbaric behavior and unfortunately it is a part of Islam.
.
This is a very negative point about this religion. But we have to be honest while we are criticizing a religion. Islam has a lot of interesting concepts too. And it supported the rights of women at its time. Obviously Islam's support of women rights is not enough to make it a perfect religion as claimed by religious people. But from the viewpoint of an atheist, I really appreciate the contribution of Muhammad to the situation of women in his land.
Dear Nima,
Islam may have a lot of interesting things, but the few horrible things that could lead to irreversible consequences outweigh the good bits.
-- Hossein ، Jul 19, 2007 در ساعت 06:24 PM'
We are criticizing the barbaric action of stoning and the principles behind it. Whether other religions have stoning or not is not relevant here. Zartosht doesn't have these things in his teaching.
'
Why is it that people always mention Christianity or Judaism as the only alternatives to Islam?
'
There are many other ways to regulate social problems related to sex, but stoning and lashing are not acceptable.
'
Let me ask you a direct questions: Would you like one of your loved ones be stoned to death for an alleged act of adultery
?
'
What if the poor people involved have been set up? Is there a way to reverse the process?
'
If my wife committed adultery I would not want her harmed by anyone much less watch her stoned to death.
'
And this will not make me less of a man than you or anyone else.
'
People forget that over 2500 years ago we had one of the finest religions of all times and Islam offered us nothing better .
'
When the founder of a religion like Mohammad orders 700 Jews beheaded, what do you expect from his followers?
Dear Hossein
I don't see why you are telling me these trivial issues.
-- Nima ، Jul 19, 2007 در ساعت 06:24 PM.
1. In my note, I have already mentioned that stoning to death for adultery is a barbaric act.
.
2. In my note I have not made any comment on Zoroaster.
.
3. I don not see why you are unhappy to hear that stoning to death was mentioned in Jewish religious books more often than Koran??!!
.
If stoning is barbaric, it is barbaric in every religious context .
.
4. I have never written anything about alternatives to Islam.
.
Let me make it clear that , it is not of my business to encourage others to change their religion.
.
5. Stoning to death is a very particular form of killing. Honor killing is not necessarily conducted through stoning.
.
6. I do look at Islam as a human product not as a holy issue. I do think Muhammad did a very good job in improving the situation of Arabs in his time. But Iranians should have probably avoided accepting this religion. Please note that Muhammad did not bring Islam to Iran. I did not give any credit to those who brought Islam to Iran nor to those Iranians who accepted this religion.
.
7. I understand that stoning to death will be accepted much easier in a male dominated society.
.
For homosexuality, there are many examples in animals. I was curious to know if honor killing has also examples in animals or not.
.
I was also questioning the causal relation between male dominance and stoning to death. I can understand the relation between the acceptance of stoning to death and male dominance. But the causal relation is not obvious.
.
I do think the role of an intellectual is not to force the society to become good. It is just to help the society to feel better.
.
A medical doctor does not force a patient to undergo surgery. He/she will only and only suggest. If the patient does not accept it, then the doctor will help the patient to live with the disease in a way that the patient suffers less.
.
If a person is muslim and is happy with his religion, that is none of my business to convince him to change his religion. As long as he does not bother others, that's fine.
.
Many Muslims in Iran want to get rid of brutal laws like stoning but they want also remain "Muslim". Then I think the job of an intellectual (religious and irreligious) is to help these people to solve their problem so that they are happier.
.
I am not religious. Islam in my eye is a human product. I define Islam as what todays Muslims believe.
.
Not what atheists or Christians say about Islam. I also do not care about the very original Islam proposed by Muhammad. I also do not think there is one unique concept as Islam.
.
And finally I think one can be a Muslim and enjoy his life and be helpful to his society.
.
And I think honor killing is not an issue in most Iranian cities. Some villagers and some traditional tribes practice it and of course Iranian law mentions it.
.
I would guess that more than 90% of Muslim Iranians are against honor killing.
.
Just to add one point to my note to Hossein:
In my eye adultery is not a crime unless there is an agreement between the partners.
So I think adultery is a private issue and is not punishable by the society .
In adultery the victims are angry because their partners lied and damaged their life. The punishment for lying is not lashing or execusion.
But obviously the damages have to be compensated by the society and the people involved.
ایجاد تنفر، تنفر، تنفر... پاک کردن صورت مسئله به خودخواهانه ترین صورت ممکن و به لجن کشیدن دینی که بهش معتقدند. دین گریزی و دین ستیزی، سعی برای در کثافت فرو بردن انسانیت... به امید وجدان های آگاه و بیدار.
-- حسن ، Jul 20, 2007 در ساعت 06:24 PMممنون از مقاله جالبتان، در جواب کسانی که فکر میکنند چون یک مرد مورد سنگسار قرار گرفته پس حکم رجم مردسالارانه نیست میتوان گفت که اولا اکثر قربانیان سنگسار زنان هستند و اگر مردی هم سنگسار شود به دلیل تجاوز به مایملک مرد دیگر است.
-- مریم ، Jul 27, 2007 در ساعت 06:24 PMدل ادمي به دردمي ايد وققتي اين شرايط را مي بيند ولي نمي تواند كاري بكند
-- محسن ، Aug 3, 2007 در ساعت 06:24 PMایا اگر بر جامعه ای سکولاریسم حکومت کند و دینی حاکم نباشد و حریم مرد و زن مشخص نباشد میتوان به نتیجه ای بهتر از این رسید که باصطلاح ازادی گروهی را به عنوان برده در دنیای باصطلاح متمدن غرب خرید و فروش میکنند که صرفا کالایی باشند وعده ای با این تجارت سودها ببرند ایا این که بیش از 50درصد فرزندان حرام زاده و سرپزستی ندارد قابل تقدیر و نشانه مدنیت است ایا بنیاد خانواده که در غرب از هم پاشیده و کمتر از 30درصد ازدواج شرعی یا ثبت شده صورت میگیرد قابل قبول دنیایی باصطلاح متمدن است ؟ از گذشته باستانی بربر را به اقوامی اطلاق میکردند که پوششی نداشتند و اصلا معنای ان را نمیدانستند و چون پوشش نشانه انسانیت بود و پوشش نتیجه عقل بشر وگرنه فرق حیوان وانسان چیزی بیش از این نیست...
-- گابریل ، Aug 8, 2007 در ساعت 06:24 PMمتافیزیک وماتریالیسم (بخش دوم/خط اصلی بحث)خدایی وجود دارد
gabrielmmj.blogfa.com
خدمت آقای شوری و همفکران ایشون باید این مطلب را عرض کنم که انسانیت و وجدان بیدار و آگاه را مقوله ای جدا از دین میبینم. هر عملی که دارای خشونت مفرط باشد را به هر دلیل نفی میکنم، چون اعتقاد دارم سیکل خشونت سیکلی بسته و معیوب است و خشونت، خشونت می آورد.
-- چاوش ، Aug 13, 2007 در ساعت 06:24 PMدر مورد "مترسک" هم باید بگویم که عقیده شما مثل آقای حدادعادل است که گفته اند "ترس نظم میاورد"! خودتون هم خوب میدونید که تا به حال ترس نظم نیاورده. سعی نکنید یا توجیهاتی اسلام یا هر ایدئولوژی دیگری را مهربان نشان دهید. حرف های قرآن کاملا مشخص هستند و تفسیر و برداشت از آن کاری جز فرافکنی نیست. با تشکر.
درمورد دوستانی که لطف کردند ومرا تشبیه به آقای حداد ومصباح متشکرم!!
-- بدون نام ، Aug 17, 2007 در ساعت 06:24 PMدین( نه به معنای افیون) یک امر فطری است. کافی شما با هرمرام وعقیده ای هستید به ندای درون گوش کنید خواهید دانست زنا و دروغ و قتل کار زشتی است. آنکه انجام می دهد آینه دلش زنگار گرفته است.
در رارتباط با مترسک باید گفت قوانین اجتماعی هم که وضع شده است حکم مترسک رادرند. یعنی اگر قوانین نباشد سنگ روی سنگ بند نمی شود و آنارشیسم موجود آن است.
در هرحال هیچکس نیست بگوید که دروغ یک عمل اخلاقی خوب است ویادزدی ؛ زنا راهمین درهمین ارتباط باید جستجو کرد .
محمد شوری
آقاي عبدي فرموده ايد سنگسار بر اساس حديث از پيامبر که از احاديثِ پيامبر و امامان و گرفته شدهانجام مي شود ، مي توانيد نشاني حديث را بفرماييد؟
-- علي ، Aug 24, 2007 در ساعت 06:24 PMدر پاسخ آقاي علي ــ
نخست اينکه در تورات (از جمله تثنيه ۲۲، از ۲۲ تا ۲۷) مجازات سنگسار براي زنا توصيه شده، و قرآن (از جمله سوره آل عمران) تورات را دربرگيرندهء احکام الاهي مي داند. در اسلام، مدافعان «رجم» معتقدند آيهء مربوط به اين مجازات به هنگام تدوين قرآن بنا به دليلي که کاملاً روشن نيست، مفقود شده اما با توجه به گفته هاي عمر (امام دوم)، و ابن اسحاق (به نقل از عمر) چنين آيه اي وجود داشته است و پيامبر نيز آنرا به اجرا مي گذاشته است. گفتهء عمر، به نقل از البخاري، چنين است: « مي ترسم پس از گذشت مدت طولاني کسي بگويد: من آيهء مربوط به رجم را در کتاب مقدس نمي يابم؛ و در نتيجه با عدم رعايت فريضه اي که خدا بر ذمّهء آنان نهاده گمراه شوند. رسول خدا قطعأ مجازات رجم را اعمال مي فرمود و ما پس از او اين کار را ادامه داديم.» علاوه بر اين، مدافعان رجم «حديث مالک» را از کتاب البخاري نقل مي کنند(الحديث، جلد ۸، کتاب ۸۴ حديث۸۱۰).
.
ايليا پاولويچ پطروشفسکي، اسلام شناس بزرگ روسي، مي نويسد: «شافعيان و حنفيان معتقدند که اگر مقصران، اعم از مرد يا زن، آزاد و بالغ و غيرمجنون بوده در حالت تأهل باشند بايد سنگباران شان کرد و اگر يکي از اين شرايط مفقود باشد [شرايط اثبات زنا، يا اينکه يکي از متهمان عزب باشد] هردو مقصر بايد صد ضربهء تازيانه بخورند (طبق سورهء ۲۴، آيهء ۲).» ــ به نقل از «اسلام در ايران»، انتشارات پيام، ۱۳۵۴، ص ۱۷۹.
.
برخي از شيعيان نيز حديث عمر را پذيرفته اند (از جمله ظاهرا مدافعان رجم در رژيم کنوني ايران نظير آقاي محمد جواد لاريجانی، شايد بهتر مي بود اين سوآل را ايشان مي پرسيديد!) آنچه مسلم است اين است که احکام فقهي يا بايد مبتني بر قرآن باشند يا احاديث و سنن. اگر نتوان عطف به قرآن کرد بايد سابقه را در آن دو ديگر جُست.
.
درضمن، در بخش انديشهء راديو زمانه مقاله اي با ترجمهء آقاي ياسر ميردامادي در دسترس است که شرحي دربارهء اين موضوع آورده؛ در بخش کامنت هاي اين مقاله، پژوهشگر ايراني آقاي «مخلوق» مطالب بسيار ارزشمندي را متذکر شده است که در زير بخشي از آن را نقل مي کنم:
.
«حديثِ اول:
عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ قَضَى فِي الْمُحْصَنِ وَ الْمُحْصَنَةِ إِذَا زَنَيَا بِالرَّجْمِ عَلَى كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا وَ قَالَ إِذَا زَنَى الْمُحْصَنُ وَ الْمُحْصَنَةُ جُلِدَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ ثُمَّ رُجِمَ (مستدرك الوسائل ج : ۱۸ ص : ۳۹ ، أَبْوَابُ حَدِّ الزِّنَا ، بَابُ أَقْسَامِ حُدُودِ الزِّنَى وَ جُمْلَةٍ مِنْ أَحْكَامِهَا ــ دعائم الإسلام ج: ۲ ص: ۴۵۰ ، فصل ذكر حد الزاني و الزانية).
.
از امير المؤمنين ( علي ) عليه السلام روايت است که او براي محصن و محصنه وقتي که زنا مي کردند حکم به رجم مي نمود و مي گفت : وقتي محصن و محصنه زنا کردند هر کدام صد ضربه شلاق مي خورند و بعد رجم مي شوند . (مستدرك الوسائل ج : ۱۸ ص : ۳۹ ، أَبْوَابُ حَدِّ الزِّنَا ، بَابُ أَقْسَامِ حُدُودِ الزِّنَى وَ جُمْلَةٍ مِنْ أَحْكَامِهَا ــ دعائم الإسلام ج: ۲ ص: ۴۵۰ ، فصل ذكر حد الزاني و الزانية).
.
حديثِ دوم:
و روي أن عليا ع جلد شراحة يوم الخميس و رجمها يوم الجمعة و قال جلدتها بكتاب الله و رجمتها بسنة رسول الله ص و كانت شراحة امرأة شابة (عوالي اللآلي لابن ابى الجمهور الاحسائى ج: ۲ ص: ۱۵۳)
روايت شده است که علي عليه السلام شراحه را در روز خميس ( پنج شنبه ) جلد زد و در روز جمعه رجم کرد و گفت: به حکم کتاب الله او را جلد زدم و به حکم سنت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم او را رجم نمودم . شراحه زني جوان بود. (عوالي اللآلي لابن ابى الجمهور الاحسائى ج : ۲ ص : ۱۵۳)
.
اين دو حديث دلالت بر اجتماع دو حکم جلد و رجم در عقاب محصن و محصنه زناکار مي کنند .(يعني مجازاتي سنگينتر از رجم که زناکار قبل از سنگسار، صد ضربه تازيانه را نيز بايد متحمل گردد.)» [مخلوق ـ کامنت، انديشهء زمانه]
/// عبدی کلانتری
-- عبدی کلانتری ، Aug 24, 2007 در ساعت 06:24 PMکارتون عالی
-- م.ه ، Dec 12, 2007 در ساعت 06:24 PMزردشت بیا که با تو امید اید/ کعبه به طواف تخت جمشید اید
-- sam ، Dec 22, 2007 در ساعت 06:24 PMمن نمیتونم تصور کنم که با دست هایی که بار هی گناه کرده یه نفر گناهکار رو بکشم وقتی گناه خودم روی دوشم سنگینی میکنه!!!
امیدارم سنگدلی و جنایت انجام دهندگان سنگسار با مرگ انها و اسلام از بین برود.
منفورترين مجازات سنگساره كه ساخته دست انسان نه اسلام
-- بدون نام ، Feb 21, 2008 در ساعت 06:24 PM