رادیو زمانه > خارج از سیاست > سياست > جهادی های لندن | ||
جهادی های لندننوشتهء عبدی کلانتری ريشهء خشونت در خود عمل نيست بلکه در موعظه و ترويج خشونت است ؛ ريشهء خشونت در گفتار و کلام است ، کلامي که مريدان را وا مي دارد تا دست به خشونت بزنند. نويسندهء معروف بريتانيايي ـ آمريکايي ، کريستفر هيچنس ، که اکنون مقيم آمريکا است ، به تازگي سفري کرده به محله هاي جواني اش در شمال لندن. آنچه شاهدش مي شود او را به حيرت مي اندازد. فينزبري پارک کريستوفر هيچنس در بازگشت به محلهء جواني اش ، در جادهء «بلک ستاک» ، زناني را مي بيند که سرتاپا در حجاب پنهان شده اند؛ يا در چادر يا در برقع. اين ها بومي هاي الجزايري ، بنگلادشي ، يا اهالي ديگر کشورهاي فقير مسلمان هستند که از مصائب و نزاع هاي کشور خودشان گريخته اند و به بريتانيا آمده اند. از کشور خودشان آواره شده اند و لندن را خانهء خود کرده اند. در حقيقت ، آنها جنگ فرهنگي را به رژيم هاي کشور خودشان باخته اند ، همان رژيم هاي خاورميانه اي يا آسيايي که در چشم اين مهاجران به حدّ کافي اسلامي نبوده اند. برخلاف ايرلندي ها و قبرسي ها، اين مهاجران تازه ، نزاع هاي سياسي و فرهنگي خودشان را به همراه خود به لندن مي آورند ، آنهم از طريق ديني که پروايي از سخن خشونت آميز ندارد. خط امام ابوحمزه المصري مهمان ديگر امام ، زکريا موسوي بود که بعدها در آمريکا به عنوان تنها عضو باقيمانده از گروه تروريست هاي يازدهم سپتامبر محاکمه و محکوم شد. افراد ديگري که زير سايهء امام ابوحمزه المصري باليدند ، فهرست باشکوهي را مي سازد: احمد رسام که قصد داشت در شب سال دوهزار ، فرودگاه لوس آنجلس را منفجر کند. نزار طرابلسي ، اهل تونس که نقشه داشت با يک کمربند مواد منفجره وارد سفارت آمريکا در پاريس شود. در تاريخ هفتم ماه جولاي سال ۲۰۰۵ ، يک سلسله بمب در سيستم نقل و انتقال شهريِ لندن منفجر شد. چندي بعد معلوم شد که يکي از بمب گذارانِ انتحاري ، از مريدان ابوحمزه بود. دو فرد ديگر که قصد داشتند دو هفته پس از اين تاريخ به همان شيوه اقدام به عمليات انتحاري کنند نيز از کساني بودند که از ابوحمزه تأثير گرفته بودند. اقدامات جهادي بمب گذاري هفتم جولاي ۲۰۰۵ در لندن ۵۲ کشته و صدها مجروج به جا گذاشت. يکي از بمب گذاران ، «شهزاد تنوير» ، از اهالي شهرک ليدز در يورکشاير و از علاقه مندان بازي کريکت بود. خانواده اش يک اغديه فروشي ماهي و سيب زميني سرخ کرده را صاحب بودند. از اين بريتانيايي تر ديگر امکان ندارد! با اين همه ، بنا به گفتهء رئييس سابق ادارهء امنيت بريتانيا ، هزار و ششصد مظنون شناخته شده در بريتانيا زندگي مي کنند که حاضرند پا در جاي پاي شهزاد تنوير بگذارند. بيش از صدهزار نفر از شهروندان بريتانيايي اعتقاد دارند بمب گذاري هاي ۲۰۰۵ موجه بوده است. مدرسهء يهودي ستيزي در بخش غربي لندن مدرسه اي وجود دارد به نام مدرسهء ملک فهد. اين مدرسه داراي ششصد و پنجاه دانش آموز است و با هزينه و مديريت دولت عربستان سعودي مي چرخد. طبق گفتهء مردي به نام «کالين کوک» که تحت تأثير «کت ستيونس» اسلام آورده و در اين مدرسه به مدت نوزده سال به تدريس اشتغال داشته ، مواد درسيِ اين مدرسه ، مي آموزانند که يهودي ها اهل جادوگري و شيطان پرستي اند. اين مواد درسي دانش آموزان را تشويق مي کنند که انحرافات يهوديت و مسيحيت را برشمارند. به گفتهء دو نويسندهء سرشناس بريتانيائي ، مونيکا علي و حنيف قريشي ،که خود به اقليت هاي قومي تعلق دارند ، يهودي ستيزي امري رايج در ميان مسلمانان بريتانيايي است. عمل خشونت بار در زمينهء فرهنگِ مبلغِ خشونت شکوفا مي شود. ريشهء خشونت در خود عمل ، يا در انتقام هاي فردي نيست. ريشهء خشونت در گفتار ، کلام ، و آموزشي است که مريدان يک فرقهء عقيدتي را وا مي دارد تا دست به خشونت بزنند. منبع |
نظرهای خوانندگان
سلام
-- م. ، May 17, 2007 در ساعت 02:30 PMريشه ي خشونت در كشتار غانا و جنين و قندهار و بغداد است
ريشه ي خشونت در ابوغريب و گوانتاناموست
.
. شما كه ناموس نداريد ولي ريشه ي خشونت در غيرت فرديست كه وقتي معشوقه اش را يك مرد آمريكايي مي گردد دنيا جلوي چشمش سياه ميشود
.
. خشونت را بعضي جاها دوست دارم
چون هر سخن جايي و هر نكته مكاني دارد وجاي بجاي خشونت همين جاهاست
va magar mishe inharfa , inha hamashun hatman bachehaye ayatollah BBC hastand. vagarnar emame morde va gur be bur shode ma ahle bombo fosho tahdid nist.
-- abu ، May 17, 2007 در ساعت 02:30 PMnazare shoma chie??
اوه اوه از اونجایی که دعوا ناموسی شد و من به مسائل ناموسی بسیار علاقه دارم ناچارم اظهار نظر کنم.
"ريشه ي خشونت در غيرت فرديست كه وقتي معشوقه اش را يك مرد آمريكايي مي گردد دنيا جلوي چشمش سياه ميشود."
واضح است که گرداندن معشوقه یک آدم دیگر، خصوصن اگرگرداندن بدون اذن خود ِ شخص ِ گردانده شده باشد، اخلاقن محکوم است. اما از نظر منطقی قومیت و ملیت گرداننده نمیتواند دخالتی در عمل گرداندن داشته باشد. مگر این که بتوانیم ثابت کنیم گرداندن از نظر بیولوژیک یا فرهنگی ناشی از قومیت یا ملیت شخص گرداننده باشد که مسلمن تحقیق قابل توجهی خواهد بود.
-- Qolang International Laboratory ، May 18, 2007 در ساعت 02:30 PMضمنن نظر شما را به گردانده شدن یک دختر دانشجو توسط مسئول حراست دانشگاه کرمانشاه جلب میکنم:
http://www.ilna.ir/shownews.asp?code=417453&code1=15
سوال: از نظر ناموسی، در مورد بالا چه کسی را باید منفجر کرد؟
الف. حراست
ب. حزب الله
ج. ملت ایران
د. مسلمانان
با تشکر.
دو برنامه است که فایلهای ام پی تری قابل دانلود را حذف کرده اید ، دیگر قرار نیست باشند؟
-- صورتک خیالی ، May 18, 2007 در ساعت 02:30 PM:(
(ريشهء خشونت در خود عمل نيست بلکه در موعظه و ترويج خشونت است ؛ ريشهء خشونت در گفتار و کلام است ، کلامي که مريدان را وا مي دارد تا دست به خشونت بزنند.) از متن نیلگون
-- علیرضا ، May 18, 2007 در ساعت 02:30 PMتا انجا فهمیدم گزارشی از نگاه ان نویسنده ارایه دادید. با توجه به شروع مقاله یتان با ان چند جمله شاید بد نباشد اشاره میشد یا در مقاله ای دیگر انجام شود که سهم جامعه ی ایرانی در خشونت تا چه اندازه است. اصلا اینگونه خشونت در جامعه ایرانی چگونه است. ایا اینگونه خشونت در تیپ های رادیکال در ایران یافت میشود؟!! نشانه های ان چیستند و با ان چند جمله ی اغازین مقاله یتان چگونه رابطه دارند. یک مثال ساده شاید مطلب نویسنده سلمان رشدی است. فتوی قتل سلمان رشدی سپس فعالیت های دیگر. نوشته شدن کتاب اقای مهاجرانی درین باره ودیگر فعالیتها!. از قضا کانون توحید لندن که از طریق یکی از وبلاگهای محبوب رادیو زمانه به لینک ان برخورده بودم درین زمینه هم به فعالیت خویش اشاره دارد. بهر حال بد نیست کمی تعلق این خشونت را نزدیکتر و دم گوشمان را در مواردی بررسی کنیم شاید انوقت جنگ ها و زندانهاو اعمال مخالف حقوق بشر را بتوانیم از ان متمایز کنیم. البته اگر برتابیده شود
علیرضا المان
موفق باشید
درباره ی برنتابیدن و نپرداختن به مسایلی اینچنینی متعلق به انسانها( با برچسب های فرهنگ ایرانی)
فکر کنم مشکلیست. متاسفانه پرداختن به بسیاری مسایل بیشتر اینکه توجه در میان ایرانیان باشد خارج از انهاست. مثلا سرکوب زن یا محدودیت ازادیهای زنان در برخی کشور های عربی توسط ایرانیان یا در ایران نقد میشود این در حالیست که همین مشکلات در جامعه ی ایرانی و همان محدودیت ها وجود دارد. درباره ی خشونت هم چنین است. در ضمن جمله ابتدای متن مقاله شاید برای بسیاری بی مفهوم باشد. شاید اصلا باید پرسید مفهوم خشونت چیست؟ ایا خشونت گاهی بعنوان امری ضروری پذیرفتنیست؟! این ضرورت های فرضی کجاست و چگونه واقعیت دارند/ متاسفانه همانطور که در مقاله اشاره شد ریشه ی خشونت در فرهنگ اموزشی است.
موارد بسیاری هستند افرادی که با ادبیات و کار فلسفی نویسندگان غربی درباره ی خشونت اشنایی دارند ولی باز متاسفانه نشانه های رفتاری حکایت از وابستگی به همان ریشه های فرهنگی اموخته شده دارند.
علیرضا
-- علیرضا ، May 18, 2007 در ساعت 02:30 PMفکر می کنم کلمه ی هندی آنجا که ازنابودی آنها سخن می رود. باید "هندو" باشد که اشاره به مذهب آنان کند نه ملیتشان.
-- manouchehr ، May 21, 2007 در ساعت 02:30 PM