رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۵ بهمن ۱۳۸۵
دربارهء روشنفکر حوزهء عمومی (۳)

روشنفکر حوزهء عمومی در جهان های غيرغربی

در حاشيه يِ بحث نيلگون دربارهء روشنفکر حوزهء عمومی

نوشتهء داريوش آشوری

به نظرِ من، در اين بحثِ روشنفكرِ حوزه ی عمومی (يا سپهرِ همگاني) ـــ که به همّت عبدی کلانتری ميانِ ما درگرفته ـــ يك اشكالِ آغازين هست. اين اشكال، بر اساسِ يك قياسِ نابجا، يا، به قولِ قدما، مع الفارق، ناگزير بحث را به بيراهه ميكشد: و آن يكسان انگاشتنِ چيزي به نامِ روشنفكري در دنيايِ اروپايي و آمريكايي با چيزي به همين نام در دنيايِ ما ست. اين يكسان انگاري ناگزير تماميِ زمينه ی تاريخيِ قضيه و شرايطِ تكوينيِ پديده اي به نامِ روشنفكري را در دو سويِ جهان به فراموشي ميسپارد. قياسِ روشنفكرانِ فرانسوي و انگليسي و آلماني و امريكايي با يکديگر و چند ـوـچونِ نقش شان در توليدِ ايده ها و آثار در قلمروهايِ علمي و فلسفي و ادبي و هنري، و نيز شيوه هايِ ارتباط شان با سپهرِ همگاني، بجا و منطقي ست. زيرا اينان پدران و پيشاهنگان مدرنيّت اند، از همه نظر، و پيشبرندگانِ آن، و از جمله پيشاهنگانِ پسامدرنيّت.

اين نقشِ پيشاهنگي، به گمانِ من، براي شناختِ ماهيّتِ روشنفكري ـــ يا در مدلِ اصلي اش ”انتلكتواليسم“ ـــ اهميّتِ اساسي دارد. اين روشنفكريِ اروپايِ غربي و به ويژه روشنفکريِ سه كشورِ اصلي ـــ بريتانيا، فرانسه، آلمان، به ترتيبِ تاريخي ـــ است كه پيشتازِ و پديد آورنده يِ مفاهيمِ اساسيِ مدرنيّت است و جهان را در طولِ دو قرن با ايده ها و کُنشِ خود به صورتِ انقلابي زيرـ وـ زبر كرده است. به همين دليل زبانهاشان سه زبانِ اصليِ مدرنيّت اند (و بسنجيد زبانِ ايشان و جايگاه اش را در جهانِ کنونی با ديگر زبانها، از جمله زبانِ ما).

هر روشنفكريِ ديگري بيرون از اين پهنه ی جغرافيايي و تاريخي ناگزير عاريتي و وارداتي ست. روشنفکريِ اتازوني را، البته، ميتوانيم امتدادِ روشنفكري بريتانيايي بدانيم. ولي، چون در پهنه ي فضايِ تاريخی- جغرافياييِ پيرامونِ كانونِ مدرنيّت بنگريم، يعني در اسكانديناوي، اروپاي مركزي، حتا ايتاليا كه پيشتازِ رنسانس بوده است، اگر چه اين جا و آن جا به چهره هايِ برجسته ی علمي و گهگاه فيلسوفان و انديشه ورزاني برمي خوريم كه در پيشبردِ زمينه هايِ علمي، انديشگي، ادبي، يا تكنولوژيك سهمي داشته اند، اما، بر روي هم، اين پهنه هاي پيراموني زايايي و شورمندي كانونِ مدرنيّت را نداشته و بازتابي از کُنشِ آن بوده اند. از جمله، آن ”بسيجِ سراسري“ نيز، كه ارنست يونگر به مدرنيّت نسبت ميدهد، جز در زمينه ی جذب و پيشبردِ تکنولوژيِ مدرن، چندان در آن جامعه ها ديده نميشود.

به هر حال، اينها زيرِ تأثيرِ پرتوافشاني هايِ آن كانون است كه جنب ـ وـ جوشی از خود نشان داده اند و خود را به سطحِ تکنولوژيکِ کانون رسانده اند، امّا نه در هر زمينه ای. هرچه از كانون و پيراگيرِ (environment) جغرافياييِ آن دورتر ميشويم، پرتوافشاني هاي كانوني فسرده تر ميشود و محيط هايِ دورتر و دوردست تر در دريافت و شناخت و فهم و جذبِ پرتوهايِ ايده هاي مدرن توانايي هايِ كم و كمتري نشان ميدهند. ولي طبيعتِ جهانگيرِ مدرنيّت كه از نظرِ بسيجِ مادّي در تكنولوژي مدرن و نظامِ سرمايه داري تن آور ميشود، بر روي زمين جايي را ناگشوده باقي نميگذارد و به همراهِ جهانگشاييِ خود ايده هاي خود را ميپراكند و ديوارها و حصارهاي همه ي جهان هاي درـ خودـ فروبسته ی فرهنگي را ويران ميكند و به رويِ جهانِ بيروني ميگشايد.


روشنفكريِ آسيايي ـــ چه چيني، چه هندي، چه ايراني، و جز آنهاـــ فراورده ی يک فروپاشيِ تاريخي ست. آميزه هايِ شگفتِ ايده هايِ مدرن با عناصرِ فرهنگي و فكري و شخصيتيِ جهان هايِ غير غربي-- يا ميتوانيم بگوييم ”شرقي“ در معنايي گسترده و ناگزير مبهم-- پديد آورنده ی چيزی به عنوانِ روشنفكري در آن جهان هاست؛ روشنفکري اي كه ناگزير در روانِ خود دچارِ يك تنشِ بنيادي ميانِ عقلانيّتِ مدرن و بنيانِ احساسي و عاطفيِ جهانِ بوميِ خود است. عاليترين نمونه ي آن انتليگنتسياي روسيه است (به نامِ اصليِ بومي بناميم اش) كه با انرژيِ عظيم اش و ارتودوكسيِ بلندپروازِ روح اش در قرنِ بيستم آن نقشِ شگفت و هولناكِ پيشتازانه را در جهان بازي كرد كه حاصل اش را ديديم.

روشنفكري ”شرقي“ نيزحاملِ ايده هاي مدرن و پيشاهنگ و پيشتاز است، امّا برامده از دلِ ويرانه هايِ جهان هايِ شرقي، و گرفتاري هاي رواني و مادّيِ همه ی مردمِ ”خرابه نشين“. جهانِ روشنفکريِ "شرقي"، از نوعِ ايراني، در حقيقت، "منطقه ی فقيرنشينِ" حاشيه ايِ جهانِ ثروتمندِ روشنفکريِ کانوني ست. بنا بر اين، روشنفكريِ ايراني را بايد با روشنفكريِ چيني و هندي و مصري و الجزايري سنجيد. ذهنيّتِ اين روشنفكري در همه حال ايدئولوژيك و سياسي ست، زيرا ”خانه خراب“ است و در انديشه ی بنا کردنِ خانه اي براي خود است، اگر روزگار مدد کند.

ما روشنفکرانِ ايراني، از بركتِ انقلابِ اسلامي، امروز معنايِ اين خانه خرابي را شايد بهتر از هر طايفه ی روشنفكريِ همانندمان احساس ميكنيم. روشنفكريِ ما هنوز يك ”سپهرِ خصوصي“ ندارد كه در آن، در مقامِ يك قشرِ اجتماعي، در يك باهمستانِ فكري و فرهنگي، به زبانِ بوميِ خود به درستي دادـ وـ ستدِ علم و فكر و هنر كند. آن فرمايشاتِ "علمي" و "فلسفي" بخشي از جماعت «روشنفکر» كه عبدي کلانتری در بيرون كشيدنشان استاد است، و كمتر كسي ميفهمد كه چه ياوه اند از آن جاست كه در فارسی هنوز يك زبان روشنفكرانه، يک زبانِ مفهوميِ علمي و فلسفي، در سطحِ عالي پديد نيامده كه بتواند ياوه درايي و جلوه فروشيهاي ابلهانه ی آلامُد را از سخنِ جدّي و سخته جدا كند.

به هر حال، برايِ درامدن به «حوزهء عمومی» (سپهرِ همگاني) و سخن گفتن با همگان با زبانِ همه فهم، نخست بايد يک فضايِ خصوصي در کار باشد که در آن به زبانِ خاص فهم توليدِ (نه تقليدِ) علم و فکر و هنر کنند و در چشمِ مردم ارجِ ويژه داشته باشد، و گرنه در فضايِ بيخان-و-مانی ما چه بساـــ به ويژه در اين عالمِ اينترنتي ـــ به مشتي کودکِ خياباني مي مانيم که هميشه ناگزير در "سپهرِ همگاني" حضور داريم بي آن که در آن چيزي، يا چندان چيزي، به حساب بياييم و هنر و سخن مان در ذهنِ مردمان بُردي داشته باشد.

لينک هاي مرتبط:

محمدرضا نيکفر ، روشنفکر حوزهء عمومی در برابر دين و انقلاب ـــ نيلگون در راديو زمانه

عبدی کلانتری ، روشنفکر حوزه عمومی کيست؟ ـــ نيلگون در راديو زمانه

*

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

صادقانه می خواهم مرا ببخشيد به خاطر نقص زبان و نوشتار!
برخی نکات رادر نوشته نفهميدم يا برايم مبهم بود. البته نکتهء مربوط به تاريخ فلسفه غرب همينطور روسيه را فهميدم اما بعد ان کمی برايم مبهم بود.

رابطهء روشنفکری با مليت را نمی فهم. چرا سيوران اين جمله را گفته است:
I have no nationality - the best possible status for an
intellectual.
Emile M. Cioran
مفهوم اين جملهء او چيست؟ اين برايم بسيار جالب بود. اينکه مليت برای سيوران يک تجربه شخصی است يا ضرورت؟ چه چيز را ميخواست به ما بگويد؟ شايد برداشت های متفاوت هم هست. اصلا شايد ربطی به مطلب شما نداشته باشد

من تقسيم بندی روشنفکر غربی و شرقی يا روشنفکر ايرانی ( ما) را نفهميدم. البته با توجه به اينکه شما دغدغه های آنراهم توضيح داديد. شايد منظور شما زبان روشنفکری است.
با سپاس ــ عليرضا

-- Alireza ، Feb 14, 2007 در ساعت 08:22 PM