رادیو زمانه > خارج از سیاست > سياست > نقش «وبلاگ ايرانی» در فرهنگ و سياست رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ > نقش «وبلاگ ايرانی» در فرهنگ و سياست | ||
نقش «وبلاگ ايرانی» در فرهنگ و سياستنوشتة عبدی کلانتری براي شنيدن فايل صوتي «اينجا» و در صورت داشتن اينترنت پرسرعت «اينجا» را کليک کنيد. شنوندگان راديو زمانه بدون شک با نام «وبلاگ» آشنا هستند. وبلاگ نوعي «روزنامهء شخصي» يا «روزنامهء تک نفره» است که با استفاده از تکنولوژي اينترنت با خوانندهء خود ارتباط دو طرفه و با وبلاگ هاي ديگر ارتباط چندطرفه برقرار مي کند. مجموعهء وبلاگ ها در يک حوزهء زباني و فرهنگي معين محيطي را به وجود مي آورند که به طور بالقوه مي تواند جاي خالي ارتباط آزاد رسانه اي را براي بخشي از شهروندان پرکند. شبکهء وبلاگ هاي ايراني، يا «وبلاگستان» ، محيطي است در فضاي مجازي اينترنت که در آن نويسندگاني با علايق و گرايش هاي گوناگون، آزادانه به بحث و اظهار نظر مي پردازند. در اين برنامه مي خواهيم به اين پرسش بپردازيم که وبلاگ نويسي ايراني تا چه حد توانسته است نمونه اي باشد براي «حوزهء عمومي» ارتباط دموکراتيک و همگاني؟ وبلاگستان به مثابه «حوزهء عمومي» در کشوري که کانالهاي ارتباطي رسانه اي زير نظارت دولت است، وبلاگستان مي تواند نقش مضاعف روزنامهء آزاد را در خبررساني و تحليل خبر، و انتقاد فرهنگي يا سياسي داشته باشد و در مجموع براي گسترش اصلاحات و دموکراسي روشنگري کند. کساني که از اين زاويه به وبلاگ نويسي نگاه مي کنند، مدلي را در نظر دارند که در علوم اجتماعي به آن «حوزهء عمومي» (پابليک سفير) مي گويند. حوزهء عمومي چيست؟ حوزهء عمومي مکان يا محيطي است که در آن مردم جمع مي شوند تا در مورد مسايل اجتماعي به بحث و فحص بپردازند. هرکسي آزاد است که در بحث شرکت کند؛ افراد شرکت کننده همه برابر محسوب مي شوند و کسي امتيار خاصي بر ديگري ندارد؛ و در مورد مسايل مورد بحث نيز محدوديتي وجود ندارد و هرموضوعي مي تواند به عنوان مسآله اي اجتماعي به طور عقلاني (راشنال) مورد بحث و فحص قرار گيرد. (خلاصهء سادهء تعريف يورگن هابرماس متفکر آلماني) اما اگر وبلاگ نويس بخواهد به طور موثر در شکل دادن افکار عمومي با هدف اصلاحات دخالت کند، در آنصورت بايد نقش «روشنفکر حوزهء عمومي» (پابليک اينتلکتوآل) را بازي کند. يعني کسي که بر موضوع خود تسلط کامل دارد؛ بر زبان مسلط است؛ و از قدرت ترغيب و استدلال عقلي و در نتيجه نفوذ کلام برخوردار است. ديگران به نظرات او گوش مي سپرند و به آن نظرات فکر مي کنند و شايد حتا به آنها عمل کنند. براي ارزيابي اين نقش مي توان با وبلاگ نويس اين سوآلات را در ميان گذاشت: ۱- چرا وبلاگ مي نويسيد؟ نخستين و مهم ترين دليل وبلاگ نويسي براي شما چيست؟ «خصوصي» و «عمومي» از زاويهء سلامت «حوزه عمومي» در جهت ارتباط دموکراتيک همگاني، مطرح شدن مسايل خصوصي مي تواند هم مثبت و هم منفي باشد. مثبت است زيرا اين امکان را به ما مي دهد که بتوانيم شاهد جنبه هائي از يک زندگي باشيم. به همان نحو که يک رمان، يا دفتر خاطرات، يا فيلم مستند حضور انساني ديگر در جهان را براي ما ملموس تر مي کند ، وبلاگ به شکل يادداشت هاي روزانه خصوصي نيز ما را نسبت به شادي و درد انساني معين، که مي تواند هرکدام از ما باشد، شاعرتر مي کند. ما در انسانيت ديگري شريک مي شويم و گاه خود را در او منعکس مي بينيم. از سوي ديگر، وبلاگستان خود متأثر از فرهنگ و اخلاقيات جامعه است. جامعه اي که در آن ميان ظاهر و باطن، يا ميان ملاء عام و خلوت ديوارهاي بلند کشيده شده؛ جائي که «منزل» و «حريم خصوصي» با تعصب از چشم نامحرم پوشيده نگهداشته مي شود ولي همزمان سرکشي و فضولي در امرخصوصي ديگري تا حد وسوسه هاي بيمارگونه جلو مي رود. رفتار خواننده با امر خصوصي در وبلاگ همانند خوانندهء روزنامه اي است که مستقيم به «صفحهء شايعات» (ستون «گاسيپ») مي رود و در فضائي غيرجدي مي خواهد بداند «پشت پرده» چه خبرهاست. مي خواهد سرگرم شود. براي ارزيابي اين نقش مي توان با وبلاگ نويس اين سوآلات را در ميان گذاشت: وبلاگ ايراني و زبان حرفه اي هاي عرصهء روشنفکري از اين وضعيت دل خوشي ندارند. آنها معتقدند اکثر وبلاک نويسان ايراني به زبان فارسي مسلط نيستند و آن را معيوب يا غلط مي نويسند. ايراد مي گيرند که وبلاگ نويس ايراني با فورم هاي بياني آشنائي ندارد. با قواعد انواع روايت ها (نارتيو) آشنا نيست. هر مطلبي، فورم بياني خاص خود را دارد که تابع ضرورتي دروني است. نمي توان از اين شاخه به آن شاخه پريد. نبايد فورم بياني را تابع جريان سيال ذهنِ بي نظم و تابع تخيلهء هيجاني کرد. براي ارزيابي اين نقش مي توان با وبلاگ نويس اين سوآلات را در ميان گذاشت: وبلاگ ايراني در پهنهء فرهنگ و سياست * حضور در فضاي مجازي ـ نيلگون در راديو زمانه
* |
نظرهای خوانندگان
من حامد احمدي خبرنگار سرويس فرهنگي روزنامه قدس در حال تهيه گزارشي در رابطه با وبلاگ نويسي هستم در صورت امكان وقت مصاحبه اي به اينجانب بدهيد7642358(0511)
-- حامد احمدي ، Feb 4, 2007 در ساعت 09:31 PMسلام!
مدت پنج سال است كه مينويسم و اين موضوعي تازه نيست.
متاسفانه اين معضل اجتماعي ريشه در فرهنگ بيثبات دارد، ئ تحت شرايط تداخل واقعيات با دنياي مجازي تشديد شدهاست.
من طي سه پست به اين موضوع پرداختم.
خودشناسي بلاگر(1)*
.
آيا اين هدف و انگيزهي اصلي حضور شما در وبلاگستان است؟
1-آي مردم من را ببينيد؛ من دارم خودم را عرضه ميكنم!
2- من به برقراري رابطه با برخي از شما نيازمندم!
http://sinahoda.blogspot.com/2007/02/2.html
خودشناسي بلاگر(2= قسمت دوم)
بلاگر در نظام بردهداري
نياز ما به حضور در وبلاگستان براي چيست؟
اين كمبود انساني ما كدام است كه در دنياي واقعي آنرا نيافتهايم؟
http://sinahoda.blogspot.com/2007/02/3.html
خودشناسي بلاگر(3= آخرين قسمت)
-- سينا هدا ، Feb 6, 2007 در ساعت 09:31 PMبلاگر در نظام بردهداري
چرا بدويت؟ ونه مدنيت؟
بلاگر چگونه ميتواند در فضاي ابرآلود و پرتنش وبلاگستان، مغبون نشده و متضرر نگردد؟
علت جنگها و رفتارهاي خشن بلاگرهاي مدعي در وبلاگستان چيست؟
http://sinahoda.blogspot.com/2007/02/1.html
اميد كه با مهيا شدن شرايط دموكراتيك و همراه با بلوغ ملي به سالمسازي مشاركت فكري در تمام فضاهاي فرهنگي از جمله وبلاگستان نزديك شويم.
موفق باشيد.
سلام!
-- سينا هدا ، Feb 7, 2007 در ساعت 09:31 PMضمن پوزش از پيام دوباره، و با تشكر از نوشته ي مزين نويشنده، با خواندن اين نوشته، نقطهنظراتي به ذهنم خطور كرد كه بعرض ميرسانم:
1-كاربرد واژهها و عبارات معتبر در عرف، با و بدون در نظر گرفتن مفاهيم لغوي آن، در سامانههاي متنوع علوم انساني، گاه موجب سوءتفاهم ميشود.
مثلا كاربرد اسمعام روزنامه براي وبلاگ. جداي از مفهوم لغوي اين اسم مركب، روزنامه داراي يك معناي جعلي و تحميلي ناشي از كاربرد آن هم هست، كه بر اساس آن عبارت است از محل درج اخبار و مقالات اجتماعي منتشره در يك حمعي خاص بصورت روزانه.
با اين تعريف وبلاگ نميتواند حتي يك روزنامهي شخصي باشد. پسوند شخصي براي روزنامه يك بدعت است.
2-بدعت همان عنصري است براي نرم و فرمت شدن پس از كاربرد پيوسته و دراز مدت و پذيرش عمومي، و نيز با تاييد صاحبنظران نياز به تصويب عرف دارد. و وبلاگ ازاين قاعده خارج است.
بنظر من وبلاگ يك رسانهي مردمي در منظرعام است كه هر چند ميتواند كاربردي كاملا شخصي و پنهان از نظر عموم هم داشته باشد، اما كاربردهاي متفرقهي آن جزو استثنائات است كه در نوشتهي خود در وبلاگم بدان اشارهكردهام، و شايد در مواردي مشابه استفادهي روزنامه براي پاك كردن شيشه باشد.
3-با اين وصف وبلاگ را نميتوان يك روزنامهي شخصي دانست، هر چند قابليت روزنامهشدن را دارد.( ضمن آنكه فرق است بين دفتريادداشتهاي شخصي و روزنامهي شخصي با توجه به معناي معروف پذيرفته شده)
4- وقتي وبلاگ را روزنامه ندانيم ديگر بار كردن وظايف علمي و آكادميك بر آن جايز نيست.
شما صبح زود، قبل از رفتن سر كار با عجله، چيزي را كه خواب ديدهايد در وبلاگتان ثبت ميكنيد، كه ممكن است خوابتان دعوتي باشد از دوستانتان براي يك گردهمآيي و يا نفس ثبت خوابي كه طبق سفارش يونگ( يا ) براي فراموش نشدن بايد بلافاصله آنرا ثبت كرد. توي خواب وبيداري ممكن است واژهاي را غلط بنويسيد، همانطور كه ممكناست پايتان به ميز بخورد و گلدان بيفتد و بشكند.
اين يعني جريان سيال زندگي، كه وبلاگ محل ثبت آن ميتواند باشد و همين ويژگي وبلاگ را از رونامه متمايز ميكند.
آنچه در وبلاگ مهم است ثبت خوابي است كه نبايد فراموش شود.
5- با اين تفاصيل صحبت از رعايت ديسيپلين و آداب ارتباطات رسمي عمومي( كه در نوشتهي فوق به اصطلاحات علمياش اشاره شد تا نوشته مستند، محكم و وزين باشد) در مورد وبلاگ موضوعيت پيدا نميكند. البته دلمشغوليهاي يك نويسندهي بيرون گود روزنامهنگاري ميتواند در وبلاگ لحاظ گردد اما اين نميتواند براي بلاگر الگو باشد تا او از وجود خود احساس بيكفايت و حماقت بكند.
6- اما رسالت اجتماعي بلاگر.
بنظر من رسالت اجتماعي بلاگر تنها معطوف به رعايت اخلاق اجتماعي است نه بيشتر. وبلاگ و وبلاگستان شهري است مجازي نسبتا شبيه همهي شهرهاي واقعي دنيا.
هيچ دكتر تغذيهاي نميتواند درب آپارتماني را بزند و به اهالي آن بگويد بين غذا آب ننوشيد، اين يك عمل بدوي است. هر چند ميتواند نظر خود را در اعلام كند.
اما اگر چنين كند! بر رفتار او را چه ميتوان نام نهاد؟ و با او چه بايد كرد؟
جز اينكه بايد گفت: شما در مطب خود پزشكيد نه در آپارتمان ما!
بنظر من، تحميل خود سانسوري با متمايز كردن خود از بقيه و همزمان تحقير شبه علمي رفتارهاي عوام راه مناسبي براي زندگي مسالمت آميز در ميان عوام نيست.
وبلاگستان جاي همزيستي بلاگرهاي عام و خاص در متن جامعه است، نه كلاس درس و مسجد.
وقتي مسجد وارد نان مردم شد ايمان به ريا ميدل خواهد شد.
فضل و احيانا گمان فضلا نمي تواند مانع جريان فولكلور در متن جامعه شود، بنظر ميرسد اين قاعده در وبلاگستان هم موضوعيت دارد. بنظر من عدم تداخل تحميلي قدرتهاي اجتماعي به عرصه ها وحيطه هاي طبيعي و خصوصي زندگي عوام از مباني آزادي سليقه و انديشه و زندگي مسالمت آميز است.
ضمن پوزش از خطاهاي نوشتاري عاميانه، از لطف و توجهتان ممنونم.
در پاسخ اقاي سينا هدا ــ در مطلب بالا کلمهء «روزنامه» به طور جنريک به کار گرفته شده به معني هرنوع يوميه يا گاهنامه اي که به نشرسپرده مي شود. چنانکه ما در «روزنامهء ديواري» يا «شب نامه» داريم. تأکيد بر «تک نفره» و «شخصي» بودن آن است. در مطلب بالا صحبتي از «وظايف علمي و آکادميک» نشده است. در کاربرد مفاهيم «علمي» و «آکادميک» دقت کنيد و آنها را به معناي دقيق شان به کار ببريد. در مطلب بالا صحبتي از «رسالت بلاگر» نشده. واژهء «رسالت» واژه اي مستعمل و مبتذل است. صحبت از امکان يا احتمال نقش وبلاگ نويس به عنوان «روشنفکر حوزهء عمومي» است. توجه تان را به مفاهيم «روشنفکر»، «حوزهء عمومي» و «روشنفکر حوزهء عمومي» جلب مي کنم. وبلاگ نويس مي تواند روشنفکر نباشد. به نقش هاي ديگر هم اشاره شده است از جمله خاطره نگار يا ادبي پرداز مثل شاعر، داستان پرداز، و ... که منظور شما را برآورده مي کند. نقش«فضلا» و «جريان فولکلور» ارتباطي به بحث ما ندارد. ممنون از توجه شما./// عبدی کلانتری
-- عبدی کلانتری ، Feb 7, 2007 در ساعت 09:31 PM