تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

نقش «وبلاگ ايرانی» در فرهنگ و سياست

نوشتة عبدی کلانتری

براي شنيدن فايل صوتي «اينجا» و در صورت داشتن اينترنت پرسرعت «اينجا» را کليک کنيد.

شنوندگان راديو زمانه بدون شک با نام «وبلاگ» آشنا هستند. وبلاگ نوعي «روزنامهء شخصي» يا «روزنامهء تک نفره» است که با استفاده از تکنولوژي اينترنت با خوانندهء خود ارتباط دو طرفه و با وبلاگ هاي ديگر ارتباط چندطرفه برقرار مي کند. مجموعهء وبلاگ ها در يک حوزهء زباني و فرهنگي معين محيطي را به وجود مي آورند که به طور بالقوه مي تواند جاي خالي ارتباط آزاد رسانه اي را براي بخشي از شهروندان پرکند. شبکهء وبلاگ هاي ايراني، يا «وبلاگستان» ، محيطي است در فضاي مجازي اينترنت که در آن نويسندگاني با علايق و گرايش هاي گوناگون، آزادانه به بحث و اظهار نظر مي پردازند. در اين برنامه مي خواهيم به اين پرسش بپردازيم که وبلاگ نويسي ايراني تا چه حد توانسته است نمونه اي باشد براي «حوزهء عمومي» ارتباط دموکراتيک و همگاني؟

وبلاگستان به مثابه «حوزهء عمومي»
گفته مي شود که هفتادهزار وبلاگ به زبان فارسي در فضاي مجازي اينترنت فعال هستند. شرکت «تکنوراتي» واقع در کاليفرنيا که با نرم افزارِ جستجوگرِ مخصوص وبلاگها، از آنها آمار مي گيرد، ماه اکتبر سال گذشته اعلام کرد که زبان فارسي در فهرست ده زبان اول وبلاگ نويسي در جهان است. تعداد کل استفاده کنندگان اينترنت در ايران هفت ميليون و نيم تخمين زده مي شود ، که بيش از يک دهم جمعيت کشور است.

در کشوري که کانالهاي ارتباطي رسانه اي زير نظارت دولت است، وبلاگستان مي تواند نقش مضاعف روزنامهء آزاد را در خبررساني و تحليل خبر، و انتقاد فرهنگي يا سياسي داشته باشد و در مجموع براي گسترش اصلاحات و دموکراسي روشنگري کند. کساني که از اين زاويه به وبلاگ نويسي نگاه مي کنند، مدلي را در نظر دارند که در علوم اجتماعي به آن «حوزهء عمومي» (پابليک سفير) مي گويند.

حوزهء عمومي چيست؟ حوزهء عمومي مکان يا محيطي است که در آن مردم جمع مي شوند تا در مورد مسايل اجتماعي به بحث و فحص بپردازند. هرکسي آزاد است که در بحث شرکت کند؛ افراد شرکت کننده همه برابر محسوب مي شوند و کسي امتيار خاصي بر ديگري ندارد؛ و در مورد مسايل مورد بحث نيز محدوديتي وجود ندارد و هرموضوعي مي تواند به عنوان مسآله اي اجتماعي به طور عقلاني (راشنال) مورد بحث و فحص قرار گيرد. (خلاصهء سادهء تعريف يورگن هابرماس متفکر آلماني)


وبلاگ نويس به مثابه روشنفکر حوزهء عمومي

اگر وبلاگستان شکلي از «حوزهء عمومي» در فضاي مجازي اينترنت باشد، براي وبلاگ نويسي شرط و شروط زيادي نمي توان قايل شد. کافي است که وبلاگ نويس خود را يک ايراني يا يک شهروند بداند و قادر باشد به طور معقول و منطقي موضوعي را به بحث بگذارد.

اما اگر وبلاگ نويس بخواهد به طور موثر در شکل دادن افکار عمومي با هدف اصلاحات دخالت کند، در آنصورت بايد نقش «روشنفکر حوزهء عمومي» (پابليک اينتلکتوآل) را بازي کند. يعني کسي که بر موضوع خود تسلط کامل دارد؛ بر زبان مسلط است؛ و از قدرت ترغيب و استدلال عقلي و در نتيجه نفوذ کلام برخوردار است. ديگران به نظرات او گوش مي سپرند و به آن نظرات فکر مي کنند و شايد حتا به آنها عمل کنند. براي ارزيابي اين نقش مي توان با وبلاگ نويس اين سوآلات را در ميان گذاشت:

۱- چرا وبلاگ مي نويسيد؟ نخستين و مهم ترين دليل وبلاگ نويسي براي شما چيست؟
۲- آيا حضور وبلاگ خود را در تحولات اجتماعي موثر مي دانيد؟

۳- آيا مواقعي وجود داشته که در وبلاگ تان به مساله اي پرداخته و نتيجهء ملموسي از آن گرفته باشيد؟

«خصوصي» و «عمومي»
يک ويژگي وبلاگ آن است که نمي توان ميان موضوعات خصوصي و موضوعات اجتماعي در آن مرز روشني کشيد. در هر رسانهء تک نفره، عنصري اجتناب ناپذير از خودبيني يا «ايگوئيسم» وجود دارد. پيام دهنده از اينکه مورد توجه قرار بگيرد و اسم خود را بر زبان ديگري يا در وبلاگ ديگري ببيند، سرشوق مي آيد. جلوي صحنه گذاشتن «من» وبلاگ نويس مي تواند شکل ويتريني را پيدا کند براي خود شيفتگي ها و جلوه فروشي هاي کسي که کانال هاي اِبراز فرديت از او گرفته شده يا نتوانسته در پهنه هاي ديگر خود را بشناساند. وبلاگ مي تواند مکاني براي تملقات و تعارفات، نان قرض دادنهاي متقابل و رفيق بازي ها باشد.

از زاويهء سلامت «حوزه عمومي» در جهت ارتباط دموکراتيک همگاني، مطرح شدن مسايل خصوصي مي تواند هم مثبت و هم منفي باشد. مثبت است زيرا اين امکان را به ما مي دهد که بتوانيم شاهد جنبه هائي از يک زندگي باشيم. به همان نحو که يک رمان، يا دفتر خاطرات، يا فيلم مستند حضور انساني ديگر در جهان را براي ما ملموس تر مي کند ، وبلاگ به شکل يادداشت هاي روزانه خصوصي نيز ما را نسبت به شادي و درد انساني معين، که مي تواند هرکدام از ما باشد، شاعرتر مي کند. ما در انسانيت ديگري شريک مي شويم و گاه خود را در او منعکس مي بينيم.

از سوي ديگر، وبلاگستان خود متأثر از فرهنگ و اخلاقيات جامعه است. جامعه اي که در آن ميان ظاهر و باطن، يا ميان ملاء عام و خلوت ديوارهاي بلند کشيده شده؛ جائي که «منزل» و «حريم خصوصي» با تعصب از چشم نامحرم پوشيده نگهداشته مي شود ولي همزمان سرکشي و فضولي در امرخصوصي ديگري تا حد وسوسه هاي بيمارگونه جلو مي رود. رفتار خواننده با امر خصوصي در وبلاگ همانند خوانندهء روزنامه اي است که مستقيم به «صفحهء شايعات» (ستون «گاسيپ») مي رود و در فضائي غيرجدي مي خواهد بداند «پشت پرده» چه خبرهاست. مي خواهد سرگرم شود.

براي ارزيابي اين نقش مي توان با وبلاگ نويس اين سوآلات را در ميان گذاشت:
۴- آيا جنبهء شخصي وبلاگ براي شما مهم تر است يا جنبهء اجتماعي آن؟ وبلاگ در وهلهء اول «عرصهء بيان خصوصي» است يا «عرصهء اجتماعي ارتباط رسانه اي»؟

۵- به عنوان يک وبلاگ نويس نقش خود را به کدام يک از اين مدل ها نزديک تر مي بينيد: الف)گزارشگر يا روزنامه نگار، ب) ستون نويس و تحيلگر، پ) خاطره نگار، ت) هنرمند ادبي مثل شاعر، داستان پرداز، طنزنويس، ث) منتقد فرهنگي، د) روشنفکر نظريه پرداز.

۶- آيا هرگز به وبلاگ به شکل نوعي «تراپي» نگاه کرده ايد؟ جائي که مي توانيد بار خود را سبک کنيد؟ بدون هيچ طرح قبلي يا نظم مشخصي، سرحرف را باز کنيد و درد دل کنيد؟

۷- آيا هرگز به اين فکر کرده ايد که موضوع روابط جنسي مي تواند جائي در وبلاگ شما داشته باشد؟ اگر بله، شکل مناسب پرداختن به اين موضوع چيست؟

وبلاگ ايراني و زبان
بارها گفته شده که زبان وبلاگ ايراني زباني غير رسمي و محاوره اي است. زباني است که از صميميت بر مي خيزد و در جستجوي سريع ترين و راحت ترين شکل برقراري ارتباط است. در وبلاگستان، آماتوريسم بياني نوعي ارزش محسوب مي شود که مي خواهد از نخبه گرائي روشنفکرانه و نخوتي که توأم با آن است فاصله بگيرد. زبان وبلاگ ايراني وجهي از دموکراتيک بودن آن تلقي مي شود.

حرفه اي هاي عرصهء روشنفکري از اين وضعيت دل خوشي ندارند. آنها معتقدند اکثر وبلاک نويسان ايراني به زبان فارسي مسلط نيستند و آن را معيوب يا غلط مي نويسند. ايراد مي گيرند که وبلاگ نويس ايراني با فورم هاي بياني آشنائي ندارد. با قواعد انواع روايت ها (نارتيو) آشنا نيست. هر مطلبي، فورم بياني خاص خود را دارد که تابع ضرورتي دروني است. نمي توان از اين شاخه به آن شاخه پريد. نبايد فورم بياني را تابع جريان سيال ذهنِ بي نظم و تابع تخيلهء هيجاني کرد.

براي ارزيابي اين نقش مي توان با وبلاگ نويس اين سوآلات را در ميان گذاشت:
۸- تا چه اندازه براي زبان اهميت قائليد؟ آيا درست نويسي و رعايت قواعد دستوري را براي مطلب خود ضروري مي دانيد يا خير؟

۹- آيا عمل نوشتن براي شما «في البداهه و سريع» است و هرچه به ذهن تان مي آيد به ثبت مي رسانيد، يا ساختار و فورم مطلب براي شما اهميت دارد و در صورت لزوم به بازنويسي نيز مي پردازيد؟

وبلاگ ايراني در پهنهء فرهنگ و سياست
وبلاگ ايراني يا وبلاگستان زماني مي تواند نقش خود را به عنوان نوعي حوزهء عمومي به خوبي ايفا کند که بر افکار عمومي تأثير بگذارد، عقايد عمومي را شکل دهد، ودر پهنهء فرهنگ و سياست جريان ساز باشد، يعني منشأ عمل و حرکت اجتماعي شود. براي نزديک شدن به اين مقصود، حضور گسترده تر «روشنفکر حوزهء عمومي» در وبلاگستان ضروري است. کسي که فقط ايرادگير و گلايه نويس نيست بلکه با اَبزار عقل تحليلي و دانش اجتماعي و تسلط بر فنّ بيان، بتواند براي رفع مشکلات جامعه چاره انديشي کند. اکنون اين سوآل مطرح مي شود: آيا در ميان روشنفکران ايراني هستند کساني که بتوان آن ها را «روشنفکر حوزهء عمومي» خطاب کرد؟

*
لينک هاي مرتبط:

حضور در فضاي مجازي ـ نيلگون در راديو زمانه


مهدي جامي، مانيفست ايراني وبلاگ

*

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

من حامد احمدي خبرنگار سرويس فرهنگي روزنامه قدس در حال تهيه گزارشي در رابطه با وبلاگ نويسي هستم در صورت امكان وقت مصاحبه اي به اينجانب بدهيد7642358(0511)

-- حامد احمدي ، Feb 4, 2007

سلام!
مدت پنج سال است كه مي‌نويسم و اين موضوعي تازه نيست.
متاسفانه اين معضل اجتماعي ريشه در فرهنگ بي‌ثبات دارد، ئ تحت شرايط تداخل واقعيات با دنياي مجازي تشديد شده‌است.
من طي سه پست به اين موضوع پرداختم.

خودشناسي بلاگر(1)*
.
آيا اين هدف و انگيزه‌ي اصلي حضور شما در وبلاگستان است؟
1-آي مردم من را ببينيد؛ من دارم خودم را عرضه ميكنم!
2- من به برقراري رابطه‌ با برخي از شما نيازمندم!
http://sinahoda.blogspot.com/2007/02/2.html

خودشناسي بلاگر(2= قسمت دوم)
بلاگر در نظام برده‌داري
نياز ما به حضور در وبلاگستان براي چيست؟
اين كمبود انساني ما كدام‌ است كه در دنياي واقعي آنرا نيافته‌ايم؟
http://sinahoda.blogspot.com/2007/02/3.html

خودشناسي بلاگر(3= آخرين قسمت)
بلاگر در نظام برده‌داري
چرا بدويت؟ ونه مدنيت؟
بلاگر چگونه ميتواند در ‌فضاي ابرآلود و پرتنش وبلاگستان، مغبون نشده و متضرر نگردد؟
علت جنگها و رفتارهاي خشن بلاگرهاي مدعي در وبلاگستان چيست؟
http://sinahoda.blogspot.com/2007/02/1.html
اميد كه با مهيا شدن شرايط دموكراتيك و همراه با بلوغ ملي به سالم‌سازي مشاركت فكري در تمام فضاهاي فرهنگي از جمله وبلاگستان نزديك شويم.
موفق باشيد.

-- سينا هدا ، Feb 6, 2007

سلام!
ضمن پوزش از پيام دوباره، و با تشكر از نوشته ي مزين نويشنده، با خواندن اين نوشته، نقطه‌نظراتي به ذهنم خطور كرد كه بعرض ميرسانم:‌
1-كاربرد واژه‌ها و عبارات معتبر در عرف، با و بدون در نظر گرفتن مفاهيم لغوي آن، در سامانه‌هاي متنوع علوم انساني، گاه موجب سوء‌تفاهم ميشود.
مثلا كاربرد اسم‌عام روزنامه براي وبلاگ. جداي از مفهوم لغوي اين اسم مركب، روزنامه داراي يك معناي جعلي و تحميلي ناشي از كاربرد آن هم هست، كه بر اساس آن عبارت است از محل درج اخبار و مقالات اجتماعي منتشره در يك حمعي خاص بصورت روزانه.
با اين تعريف وبلاگ نمي‌تواند حتي يك روزنامه‌ي شخصي باشد. پسوند شخصي براي روزنامه يك بدعت است.
2-بدعت همان عنصري است براي نرم و فرمت شدن پس از كاربرد پيوسته و دراز مدت و پذيرش عمومي، و نيز با تاييد صاحبنظران نياز به تصويب عرف دارد. و وبلاگ ازاين قاعده خارج است.
بنظر من وبلاگ يك رسانه‌ي مردمي در منظرعام است كه هر چند ميتواند كاربردي كاملا شخصي و پنهان از نظر عموم هم داشته باشد، اما كاربردهاي متفرقه‌ي آن جزو استثنائات است كه در نوشته‌ي خود در وبلاگم بدان اشاره‌كرده‌ام، و شايد در مواردي مشابه استفاده‌ي روزنامه براي پاك كردن شيشه باشد.
3-با اين وصف وبلاگ را نميتوان يك روزنامه‌ي شخصي دانست، هر چند قابليت روزنامه‌شدن را دارد.( ضمن آنكه فرق است بين دفتريادداشتهاي شخصي و روزنامه‌ي شخصي با توجه به معناي معروف پذيرفته شده)
4- وقتي وبلاگ را روزنامه ندانيم ديگر بار كردن وظايف علمي و آكادميك بر آن جايز نيست.
شما صبح زود، قبل از رفتن سر كار با عجله، چيزي را كه خواب ديده‌ايد در وبلاگتان ثبت مي‌كنيد، كه ممكن است خوابتان دعوتي باشد از دوستانتان براي يك گردهم‌آيي و يا نفس ثبت خوابي كه طبق سفارش يونگ( يا ) براي فراموش نشدن بايد بلافاصله آنرا ثبت كرد. توي خواب وبيداري ممكن است واژه‌اي را غلط بنويسيد، همانطور كه ممكن‌است پايتان به ميز بخورد و گلدان بيفتد و بشكند.
اين يعني جريان سيال زندگي، كه وبلاگ محل ثبت آن ميتواند باشد و همين ويژگي وبلاگ را از رونامه متمايز ميكند.
آنچه در وبلاگ مهم است ثبت خوابي است كه نبايد فراموش شود.
5- با اين تفاصيل صحبت از رعايت ديسيپلين و آداب ارتباطات رسمي عمومي( كه در نوشته‌ي فوق به اصطلاحات علمي‌اش اشاره شد تا نوشته مستند، محكم و وزين باشد) در مورد وبلاگ موضوعيت پيدا نمي‌كند. البته دلمشغوليهاي يك نويسنده‌ي بيرون گود روزنامه‌نگاري ميتواند در وبلاگ لحاظ گردد اما اين نمي‌تواند براي بلاگر الگو باشد تا او از وجود خود احساس بي‌كفايت و حماقت بكند.
6- اما رسالت اجتماعي بلاگر.
بنظر من رسالت اجتماعي بلاگر تنها معطوف به رعايت اخلاق اجتماعي است نه بيشتر. وبلاگ و وبلاگستان شهري است مجازي نسبتا شبيه همه‌ي شهرهاي واقعي دنيا.
هيچ دكتر تغذيه‌اي نميتواند درب آپارتماني را بزند و به اهالي آن بگويد بين غذا آب ننوشيد، اين يك عمل بدوي است. هر چند ميتواند نظر خود را در اعلام كند.
اما اگر چنين كند! بر رفتار او را چه ميتوان نام نهاد؟ و با او چه بايد كرد؟
جز اينكه بايد گفت: شما در مطب خود پزشكيد نه در آپارتمان ما!
بنظر من، تحميل خود سانسوري با متمايز كردن خود از بقيه و همزمان تحقير شبه علمي رفتارهاي عوام راه مناسبي براي زندگي مسالمت آميز در ميان عوام نيست.
وبلاگستان جاي همزيستي بلاگرهاي عام و خاص در متن جامعه است، نه كلاس درس و مسجد.
وقتي مسجد وارد نان مردم شد ايمان به ريا ميدل خواهد شد.
فضل و احيانا گمان فضلا نمي تواند مانع جريان فولكلور در متن جامعه شود، بنظر ميرسد اين قاعده در وبلاگستان هم موضوعيت دارد. بنظر من عدم تداخل تحميلي قدرتهاي اجتماعي به عرصه ها وحيطه هاي طبيعي و خصوصي زندگي عوام از مباني آزادي سليقه و انديشه و زندگي مسالمت آميز است.
ضمن پوزش از خطاهاي نوشتاري عاميانه، از لطف و توجه‌تان ممنونم.

-- سينا هدا ، Feb 7, 2007

در پاسخ اقاي سينا هدا ــ در مطلب بالا کلمهء «روزنامه» به طور جنريک به کار گرفته شده به معني هرنوع يوميه يا گاهنامه اي که به نشرسپرده مي شود. چنانکه ما در «روزنامهء ديواري» يا «شب نامه» داريم. تأکيد بر «تک نفره» و «شخصي» بودن آن است. در مطلب بالا صحبتي از «وظايف علمي و آکادميک» نشده است. در کاربرد مفاهيم «علمي» و «آکادميک» دقت کنيد و آنها را به معناي دقيق شان به کار ببريد. در مطلب بالا صحبتي از «رسالت بلاگر» نشده. واژهء «رسالت» واژه اي مستعمل و مبتذل است. صحبت از امکان يا احتمال نقش وبلاگ نويس به عنوان «روشنفکر حوزهء عمومي» است. توجه تان را به مفاهيم «روشنفکر»، «حوزهء عمومي» و «روشنفکر حوزهء عمومي» جلب مي کنم. وبلاگ نويس مي تواند روشنفکر نباشد. به نقش هاي ديگر هم اشاره شده است از جمله خاطره نگار يا ادبي پرداز مثل شاعر، داستان پرداز، و ... که منظور شما را برآورده مي کند. نقش«فضلا» و «جريان فولکلور» ارتباطي به بحث ما ندارد. ممنون از توجه شما./// عبدی کلانتری

-- عبدی کلانتری ، Feb 7, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)