رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ > مصرف گرائي حق مسلم ماست! | ||
مصرف گرائي حق مسلم ماست!جهاني شدن ارزش ها ـ بخش سوم نوشتة عبدی کلانتری به هنگام تعطيلات کريسمس، و پيش از آن طي روزها و هفته هائي که نزديکي سال نو را نويد مي دهد، هوس در خيابانهاي آمريکا موج مي زند. هوس خريد. در خيابان پنجم نيويورک، در محلهء روديو درايوِ لوس آنجلس، در خيابانهاي خليجِ سان فرانسيسکو، و در محلات نظير در شهرهاي ديگر، در «شاپين مال» هاي عظيم حاشيهء مرکز که هريک شهرکي سربسته و دنيائي تماشائي در خود و براي خود است، مردم براي خريد به فروشگاهها هجوم مي آورند. اين ايامي است که سود و زيان سالانهء هر تاجر و سرمايه دار را رقم مي زند. در کشوري که مردم اش کمتر از هرجاي ديگر دنيا پس انداز مي کنند و بيشتر از هرجا خريد و مصرف، اين ايام همچنين شادترين و رنگين ترين ايام سال نيز هست. به فاصلهء دو هفته، يوتوپياي آمريکائي خانوادهء خوشبخت و مرفه، که هرچه بخواهد را به راحتي مي خرد، به تحقق مي پيوندد: پيشرفته ترين جامعهء مصرفي تمام تاريخ بشريت، در زيباترين و آرماني ترين شکل خود. جشن مصرف ايام کريسمس شکل فشرده و تشديد شدهء مصرف گرائي در ساير روزهاي سال است. در زندگي روزمره، به هرسو که مي نگريم با نوعي «ويترين» يا «پوستر» يا «پردهء نمايش» روبه رو مي شويم که فرآورده اي را براي فروش عرضه مي کند. ندائی انتقادي نهيب مي زند: به هرسو که مي نگري با يک «فريب» روبرو هستي! با نوعي شعبده و تردستي که ناخودآگاه تو را به دام مصرف مي اندازد! اما چرا ما به اين دام مي افتيم؟ آيا ما نمي دانيم چه مي کنيم؟ در اين دام چه لذتي نهفته است؟ آيا ما خودخواسته در اين «دام» نمي افتيم؟ يا اينکه جبري پنهان در کار است، چيزي در ناخودآگاه ما، يا جبري اجتماعي از موقعيت ما در روابط توليد و مصرف؟ آيا ما «قرباني» ي يک ايدئولوژي به نام «مصرف گرائي» و «بازيچه» دست طبقاتي به نام تاجر و سرمايه دار شده ايم؟ شايد در اصل «ما» ئي در کار نيست! آن «من» و «ما» ساخته و پرداختهء همين روابط اجتماعي مبتني بر بازار است که از ابتدا موجودي را مي سازد و به بار مي آورد که «ذهنيت» اش دست ساختِ ماشينِ نامرئي تبليغات است. تبليغات آموزشي، فرهنگي، رسانه اي، و سياسي. او از همان ابتدا موجودي «مصنوع» است، از خود «اختيار» ندارد، نوعي آدم مصنوعي يا «روبات» در جامعهء مصرفي مدرن و پسامدرن است! اما در جشن کريسمس و شادي سال نو، ما به خيابانِ مصرف گام مي گذاريم، عينک تيرهء انتقاد را از چشم برمي داريم و هم سو با روحيه اي که در خيابانها موج مي زند، اعلام مي کنيم «مصرف کننده» فردي است آزاد و مختار که انتخاب مي کند، برمي گزيند يا پس مي زند، و با اين کار نياز و توقعِ مشروع يک شهروند در تمدني پيشرفته را برمي آورد. کارکرد تمدني مصرف بالارفتن «نياز» در زندگي روزمره، نشانه اي از بالا رفتن استاندارد زندگي و سطح رفاه است. به اين تعبير، بالارفتن نياز، نشانه اي از رشد تمدني است، يعني بالا رفتن فرهنگ. کم شدن ساعات کار و آزاد شدن بيشتر اوقات فراغت، مي تواند به طور بالقوه به بالابردن کيفيت يادگيري و کسب فرهنگ در علوم و هنرها کمک کند. به قول اقتصاددان بزرگ قرن بيستم ارنست مندل، گسترش اصيلِ نيازها، بخشي ضروري از کارکرد تمدن سازِ سرمايه است (۱). کارل مارکس در يکي از مهمترين آثارش (گروندريسه) بر کارکرد تمدن ساز سرمايه به عنوان پايه گذار «فرديت غني و شکوفا» تآکيد مي کند. مارکس مي نويسد: «اکتشاف، خلق، و ارضای نيازهاي تازه که از [رشد] خود جامعه بر مي آيد؛ پروراندن همهء کيفيات انسان اجتماعي و توليد همين کيفيات در غني ترين شکل خود در نيازهاي انسان، نيازهائي با کيفيت بالا؛ پيدايش اين انسان به عنوان کامل ترين و يونيورسال ترين محصول اجتماعي، که براي تشفي همه سويهء نيازهايش بايد بتواند از همهء لذت ها و درجهء بالائي از فرهيختگي برخوردار باشد ـ همهء اين ها از شرايط وجه توليدي است که توسط سرمايه بنا شده است.» (گروندريسه ،ص ۴۰۹، در کتاب مندل ص ۳۹۶) اگر کالاهائي را که در جامعه سرمايه داري به سلامت انسان و محيط زيست آسيب مي زنند کنار بگذاريم، بايد با ارنست مندل همرأي باشيم که: «انسان به عنوان موجودي مادي با نيازهاي مادي، هرگز از راه رياضت طلبي و بي نيازي مصنوعي، به توسعهء کامل امکانات بالقوهء خود و فرديتّي همه سويه با آن، نخواهد رسيد؛ بلکه تنها از راه توسعهء عقلاني مصرف، که آگاهانه تابع منافع جمعي و دموکراتيک اوست، مي تواند آن توسعه را تحقق ببخشد.» (۲) حتا آن «عارفان» عصر مدرن که مدعي اند لذات اين جهاني و استفاده از ماديات را از خود دريغ نمي کنند، و «بي نيازي» آنها به معني رياضت کشي خودآزارانه نيست، در نمي يابند که مکانيسم هاي استفاده از «لذات اين جهاني» همه توسط پروسه هاي سکولار گردش سرمايهء صنعتي در اختيار آنها گذارده مي شود و هر دقيقهء آن پيشاپيش به نحوي «عقلاني» در مسير حرکت سرمايه به سوي «تحقق» (يا در اطلاح مارکسی والورزيشن) حساب شده است. مصرف کننده به عنوان شهروند در کشورهاي پيشرفتهء سرمايه داري نظير آمريکا، مصرف کنندگان به عنوان شهروند از حقوقي برخوردارند. هربنگاه، يا موسسهء خدماتي که به مردم کالا و خدمات عرضه مي کند، به طور کتبي و رسمي يک سلسله «حقوق» براي مصرف کنندهء آن کالا و خدمت ارائه مي کند که در صورت نقض آنها، مصرف کننده مي تواند به دادگاه شکايت ببرد. در فلسفهء سياسي، «شهروند» کسي است که در پروسهء تصميم گيري هاي سياسي آزادانه مشارکت دارد. از سوي ديگر، نقش «مصرف کننده ي کالا» در سياست ناچيز شمرده مي شود. مصرف کننده، چهره اي نامنفرد در ميان تودهء خريداران بازار است. با اينهمه، با رشد دموکراسي ليبرال، در جامعهء مدني نيز به تدريج مصرف کنندگان مي توانند با استفاده از حقوق شهروندي، به کيفيت مصرف کمک برسانند. در آمريکا، از دوران «نيو ديل» (سالهاي ۱۹۳۰ تا جنگ جهاني دوم) ، مصلحان اجتماعي سعي کردند با سازمان دهیِ مصرف کنندگان عليه اجناس و خدمات بد و گران، به نفع مصرف کنندگان قوانين مترقي بگذرانند. پس از جنگ به تدريج «مصرف کننده» (کان سيومر) نيز مقوله و طبقه اي مستقل در کنار «سرمايه» و «کار» به حساب آمد. سياست اقتصادي روزولت براي بالا بردن تقاضا و بيرون آمدن از بحران، که به نام «اقتصاد کينزي» مشهور است، اولويت را به توان مصرف کنندگان و قدرت خريد آنها داد. در دولت روزولت نمايندگان مصرف کنندگان نيز در کميسيوني به نام «کميتهء مشورتي مصرف کنندگان» (کانسيومر ادوايزوري بورد) درکنار نمايندگان کارگران و سرمايه داران حضور پيدا مي کردند. در اين دوران و دهه هاي بعد در آمريکا ما شاهد انواع «جنبش هاي مصرف کنندگان» هستيم که زنان در آنها نقش برجسته اي داشتند (۳) «برچسب هاي اطلاعات» بر روي اجناس، رعايت قوانين امنيت در جاده ها و اتوموبيل ها و حفاظت اطفال، غيرقانوني کردن تبليغات کذب، در کنار قوانين ضد تراست و ضد مونوپولي از زمرهء اين اقدامات به نفع مصرف کنندگان بوده است. ايرانی را مجسم کنيد که در آن مصرف کنندگان خدمات مسافربري مي توانستند عليه علل سوانح جاده ها قوانيني از مجلس بگذرانند، يا عليه ساختمان سازي بی رويه، ناديده گرفتن حقوق پياده روها و ناديده گرفتن قوانين منطقه بندي(زونينگ) به دادگاه شکايت برند؛ يا می توانستند در هزاران مورد ديگر در عرصه هاي خصوصي و دولتي که پيش شرط آن ها داشتن حقوق شهروندي و استقلال کامل قوهء قضائيه است، به طور جمعی احقاق حق کنند. در جامعهء بي حقوق، قدرت اصلی مصرف و حقوق آن به طور عمده از آنِ آقازادگان است. در بازي قدرت و مصرف، ميان آقازادگان اصول گرا و شيوخ سلطنتيِ عرب، ذره اي تفاوت وجود ندارد! در پايان مي توانيم بار ديگر عينک تيرهء واقع بيني را به چشم بگذاريم تا ببنينيم جنبش مصرف کنندگان در جامعهء مدني و تصويب قوانيني به نفع اين مصرف کنندگان، تا چه اندازه در اختلافات طبقاتي و شکاف ميان دارا و ندار در آمريکا، به عنوان يکي از نابرابر ترين جوامع تاريخ، تأثير گذاشته است. اما اين موضوع، خود داستان ديگري است. پانوشته ها: ۱ـ ارنست مندل، سرمايه داري متأخر (۱۹۷۲)، به زبان انگليسي، انتشارات ورسو، ۱۹۹۹ص ۳۹۴. ۲ـ همان، ص ۳۹۶. ۳ـ ليزابت کوهن، «شهروندان و مصرف کنندگان» در کتاب چشم اندازهائي به آمريکاي مدرن، به زبان انگليسي، ويراستار هاروارد سيتکوف، انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۰۱؛ ص ۱۵۰. |
نظرهای خوانندگان
هان! اين شد مطلب حسابی و خوب. ببخشيد اينجوری مینويسم. ولی من اصولاً وقتی نوشتهای را میخوانم به اين قصد میخوانم که چيز تازهای (حداقل برای من) در آن باشد. من از اين نوشته چيزی تازه آموختم و بابت آن سپاسگزارم. آن مطالبی که به آنها منتقدم را از اين جنس البته نمیدانم. اميدوارم بحث ما فارغ از حاشيههای ديگران به مسير درستی برود. کاش آقای نيکفر هم چيزی بنويسند که گشايشی در بحث بشود.
-- داريوش ، Dec 29, 2006 در ساعت 03:35 PMخمينی ديکتاتور بوده است؟
-- بدون نام ، Jan 2, 2007 در ساعت 03:35 PMhttp://simpleasking.blogspot.com/
اقای محمدرضا نيکفر اينبار به نقد جزم باوری در بخش انديشه ی راديو زمانه پرداخته است. نويسنده ی نقد جزم باوری همان نويسنده ی مقاله ی نقد ذات پروری در انتقاد از ذات باوری اصلاح طلبان دينی چون سروش و مقالاتی چون «ايمان و تکنيک» است. مقاله ی «هويت و ايدئولوژی» هم درسايت نيلگون موجود ميباشد. اقای نيکفر نويسنده ی تمام اين مقالات است و سوال اينجاست که روشنفکران دينی زير چتر «دين مينيمال اسلام» که به تمجيد پرداخته اند، چگونه نويسنده ی مقالات مذکور را ارزيابی می کنند؟ آيا می توان آقای نيکفر را به نيکفر محبوب مرز شناس و نيکفر غلط بين و منحرف تقسيم کرد؟ آيا نوشته ی نقد جزم باوری نميتواند با وجود اختصار، مرز دو نيکفر برای افراد فوق باشد ؟ آيا مقاله ی نقد جزم باوری لبهء باريکی نيست که جزم انديشان با احتياط روی آن راه ميروند و سعی می کنند نيکفر اول حفظ شود، و با حرکت روی آن به ان سوی لبه، يعنی نيکفر دوم نيفتند؟
يا اينکه مدافعان دينی، دنيای مينيمال خود را نقد ناپذير تر از اينها ميدانند؟ آنها کاشف نوع جديدی از «انتقاد» ميشوند که انسان منتقد و خواننده در حال و هوای عرفانی آن ، در ناممکن ها و وعده های روشنگری آن گم ميشود و خسته؛ و من بايد اعتراف کنم که مرا توان چنين گم گشتگی در وادی نينديشيدن نيست.
ديگر اينکه روشنفکران «دين مينيمال» توضيح نمی دهند چگونه يوتوپيای حکومت اسلامی ايده آل آنها تعريف می شود و آيا دموکراسی دينی درصورت تحققش، چگونه به ايدئولوژی های ديگر در جامعه امکان حضور ميدهد؟ آنها که در شورای انقلاب فرهنگی نشستند و حق تصميمگيری برای موجوديت ايدئولوژی های ديگر را در جامعه و دانشگاهها در انحصار گرفتند، و بنام جلوگيری از تنش، هر نوع مخالفت با ايدئولوژی خويش را از جامعه راندند، همانها نيستند که اکنون ميگويند فلانی که ممکن است مارکسيست باشد شايستگی آنرا ندارد در راديوی دموکراتيک زمانه سخن براند، بلکه کشويی ديگری برای آن تعيين بايدگردد؟
مشکل اينجاست که هميشه در ميان پاسخ های افراد فوق، فقط تضاد های نوشتاری و گفتاری بيشتری آشکار می شود. اين بازی ای است که تنها خود آنها در آن شرکت دارند. انسان منتقد در کنار چنين بازي ای هيچگونه حرکتی نمي کند. فقط مشاهده ميکند و لبخندی بدون تمسخر ميزند.
-- Alireza ، Jan 4, 2007 در ساعت 03:35 PMعليرضا. بن.
آقای کلانتری گرامی
-- Bahman Rastegari ، Jan 19, 2007 در ساعت 03:35 PMمن یک شهروند امریکایی هستم و میدانم شما در مجموع به دیده نقادانه به جامعه مصرفی نگاه کرده اید و می دانم گزارش رادیویی جایی برای نگاهی فراسو به مصرف ندارد. اما این که بگوییم عینک بدبینانه یعنی پیشاپیش ما قضاوت کرده ایم. واقعیت می تواند چیزی دیگر هم باشد رنگی دیگر هم داشته باشد و ممکن است موضوع مصرف فراتر از آن چیزهایی باشد که در قدوقامت برنامه رادیویی ست. اما فقط کلیات را بگویم که ممکن است چندان با موضوعات حاد ما ایرانیان مرتبط نباشد یکی این که همین مصرف انبوه امریکاییان یک چهارم آلودگی جهان را باعث شده است. یک چهارم آلودگی زمین حاصل مصرف گرایی سودجویانه کمپانی های امریکایی است. روزانه یازده میلیون حیوان در امریکا به جهت به اصطلاح تامین گوشت کشته می شوند که اگر گشاده دست باشیم و گوشتخواری را مجاز بدانیم تنها به دو میلیون آن نیاز دارند یعنی نه میلیون حیوان اضافه کشتار می شوند. اگر انسانها نه براساس هوس های خود؛ بلکه بر اساس نیاز خود غذا می خوردند و مصرف می کردند جهان شاهد این همه آلودگی زیست بوم نبود و ما ساکنان امریکای شمالی بزرگترین مقصران آلودگی زیست بوم هستیم. اینقدر حکومتهای خاورمیانه را عامل عقب ماندگی ندانیم چون در مسابقه مصرف گرایی عقب مانده اند
موفق باشید
man ham ba nazar-e dustemoon "shahrvand Amerikayi" kAmelan movafegh hastam. shAyad zendegi dar AmerikAye shomAli in ehsAs-e felAkat o nAtavAniye ensAne gharbi rA dar barAbar masrafzadegi be tajrobe-i bonyAdi(ontologique) tabdil mikonad va ya's o harAs az Ayandeye sayAreh o tabi-at be onvAne eynitarin vAghe-iyat-e mojud har lahzeh pishe cheshm ast. va in dar hAlist ke digar oghAt'e farAghati asAsan vojud nadArad. harAse az dast dAdan'e shoghl, rAbeteye AsheghAne (ezdevAj yA har shekl-e digar) va sourat-hesAb hAye aghab oftAde,ta'vil'e marx-i az khoshbakhtiye ensAne modern rA az darejeyee'tebAr sAghet mikonad cherA ke masraf'e peyvaste o bi-enghetA' forsati baraye shokufAyi-e fardiyat-e ghaniye in chenin ensAni bAghi nemigozArad. enteghAd va naghAdiye jAme'ey irAn nabAyad be sanAguyi-e sAde-engArAneye "gharb" bi-anjAmad.
-- Siamak ، Feb 15, 2007 در ساعت 03:35 PM