رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۵ اسفند ۱۳۸۶

صعود شيعيان؟

عبدی کلانتری

شنيدن فايل صوتي

چندي پيش حُسني مبارک رئيس جمهور خودکامهء مصر در مصاحبه اي تلويزيوني گفت: «بيشتر شيعيان به کشوري که در آن زندگي مي کنند وفادار نيستند بلکه وفاداري اصلي آنها به ايران است.» منظور حسني مبارک جمهوري اسلامي ايران يا رژيم فقاهتي شيعي در ايران بود.

نظير همين واهمه دوسال پيش از سوي ملک عبدالله پادشاه اردن ابراز شد که به متحدان خود در منطقه، و به پشتيبان اصلي شان ايالات متحدهء آمريکا، هشدار داد که حوزهء جغرافيايي وسيعي از درياي مديترانه تا اقيانوس هند در معرض خطري جدي است. کدام خطر؟ خطر قيادت زير حاکميت شيعيان! اين خطر به ويژه در منطقهء نفت خيز خليج فارس بايد جدي گرفته شود. ملک عبدالله خود را از اخلاف مستقيم پيامبر اسلام مي داند.

دولت هاي «نوپدرسالار» در خاورميانه

براي شناسايي نوع رژيم هائي که در مصر، اردن ، عربستان سعودي ، شيخ نشين هاي خليج فارس، پاکستان و نيز ايران زمان پهلوي حاکميت داشته و دارند، ما از عنوان «نوپدرسالاري» يا پدرسالاري نو {به زبان انگليسي «نئوپاتريارکي»} استفاده مي کنيم. اين اصطلاح ساختهء متفکر سرشناس عرب «هشام شرابي» است. هشام شرابي متولد فلسطين و تحصيل کردهء لبنان و آمريکا است و در دانشگاههاي سوريه و آمريکا تدريس کرده است. او در کتاب بسيار مهمي با عنوان «نوپدرسالاري» که حدود بيست سال پيش منتشر کرد (۱۹۸۸) وجوه اصلي ديکتاتوري هاي وابسته و سرکوبگر را که در کشورهاي اسلامي برسرکار بودند برشمرد و سپس به واکنش هاي مقاومت در برابر اين رژيم ها، از جمله مقاومت اسلام سياسي، نيز پرداخت.

اگر نظريهء هشام شرابي را بخواهيم در چند جمله خلاصه کنيم آن است که رژيم های نوپدرسالار در ظاهر رژيم هايی مدرن و متجدد هستند و نه سنتي؛ سکولار و عرفي هستند نه ديني؛ آنها وابسته و گاه دست نشانده اند زيرا براي سرکار ماندن به حمايت ابرقدرت خارجي نياز دارند. از همين رو آنها رژيم هائي پليسي و به شدت سرکوبگرند و علارغم اقدام به «تجدد» آمرانه از بالا جلو هرگونه خلاقيت فرهنگي را به خاطر هراس از رشد دموکراسي مي گيرند. بنابراين، «پدرسالاري» سنتيِ جوامع اسلامي خود را در شکلی نو و «متجدد» يا «مدرنيزه شده» بازتوليد مي کند.

مدرنيزاسيون آمرانه و رژيم ترور دولتي

در رژيم «نوپدرسالار» { رژيمي همانند مصر يا اردن يا رژيم پهلوي} همان ساختارهاي سياسي و ذهنيِ پيش مُدرن اکنون بر اقتصاد و فرهنگي مدرن و متجدد به شيوهء آمرانه حکم مي رانند.

معنيِ ديگر روي کارآمدن «نوپدرسالاري» آن است که نهضت هاي به راستي دموکراتيک و مردمي و خواهان تجدد، نظير جنبش مشروطيت در ايران يا نهضت «بيداري عرب» با شکست مواجه شده اند. اين نهضت هاي دموکراتيک در صدد بودند تحولي شبيه به تحول دموکراتيک غربي را به نحوي وارد جهان نيمه فئودال و فرهنگ و روابط پدرسالار «شرقي» کنند و موفق نشدند.

در عوض مدرنيت از طريق مدرنيزاسيونِ دولت مرکزي از بالا و با مشت آهنين قدرت خودکامه به جلو برده شد در حاليکه جلو رشد روشنگري فرهنگي مدرن از همان ابتدا گرفته شد. بنابراين پدرسالاري نو نه به معني حقيقي مدرن و متجدد است، و نه تمامن سنتّي.

هشام شرابي در توصيف ويژگي هاي اين نظام { هم ويژگي هاي عام فرهنگي و هم فرهنگ سياسي مدرن} از واژهء «آنتروپي» استفاده مي کند که در اينجا هم به معنی وضعيت نامتعين و بي نظم است و هم به معني رخوت و از دست دادن انرژي هاي سازنده، يعنی کرختي و از تحرک واماندن و لَخت شدن فرهنگي. آنتروپي در معنايي که هشام شرابي به کار مي گيرد کم خوني، نازائي و بی ثمری معنی می دهد. در زمين فرهنگيِ نظام نوپدرسالار، فرهنگ و انديشه بي ريشه و فاقدِ ضرورت هاي ارگانيک است.


ساختار طبقاتي اين جوامع فاقد يک بورژوازي مقتدر و مبتکر است که همانند غرب سکان هاي صنعت و تکنولوژي را به دست گيرد و جامعه را با انباشت مدام سرمايهء صنعتي پرتحرک و زاينده کند. پرولتاريايي وجود ندارد که در ارتش منظم ميليوني اش در کارخانه ها به توليد ارزش بپردازد. فراورده هاي مادي و معنوي، عاريتي ، وارداتي يا «مونتاژشده» هستند. هرآنچه هست اقشارميانيِ نيمه سنتي ـ نيمه مدرن است که از روستا به شهر آمده اند و با گرفتن دستمزد از دولت خودکامه براي آن نقش رعيت را بازي مي کنند. فرهنگ {به اصطلاح} «متجدد» در چنين جامعه اي به همين تعبير نه غربي بلکه غربزده است و ميان اعتقادات سنتي مردم و ظاهرمستفرنگ دولت نوپدرسالار همواره تضاد وجود دارد. همين تضاد سرانجام به رويارويي خشونت آميز جنبش هاي خرده بورژواي شهري با رژيم هاي سرمايه داري وابسته مي انجامد.

برخلاف جامعهء رنسانس اروپا {عصر نوزايی فرهنگی} ، وجه اصلي جامعهء نوپدرسالار نازايي است؛ هم در اقتصاد و هم در فرهنگ. نيرويي که اقتصاد و فرهنگ را مي خواهد نگه دارد و به جلو سوق دهد، دولت خودکامه است و از آنجا که اين کار را در وابستگي اقتصادي انجام مي دهد دستاوردهاي فرهنگي آن هم هرگز در زمين بومي ريشه نمي گيرد و در برابر خود در ميان اقشار سنتي مقاومت ايجاد مي کند.

بقاي ساختار سياسي جامعهء نوپدرسالار به حمايت نظامي يک ابرقدرت خارجي وابسته است و تنها نهاد واقعن کارامد و «پيشرفته» در چينين نظامي دستگاه امنيتي و پليسي آن است که در بعضي از کشورهاي عربي به آن «مخابرات» مي گويند. رژيم هاي نوپدرسالار در اساس رژيم هاي ترور دولتي اند.

قيام پوپوليسم اسلامي در برابر نوپدرسالاري و «امپراتوري»

ظهور و رشد جنبش هاي مقاومت اسلامي را بايد در چنين زمينه اي درک کرد. از مقاومت هاي ضداستعماري پس از جنگ جهاني دوم در الجزاير و مصر و سودان گرفته تا مقاومت هاي اسلام سياسي در رژيم هاي سرمايه داريِ وابسته توسط رهبران و جنبش هايي چون سيد قطب ، حسن بنّا و اخوان المسلمين در مصر؛ مجاهدين و طالبان و القاعده در افغانستان و پاکستان، فدائيان اسلام و جنبش انقلابي آيت الله خميني و حزب الله در لبنان. همهء اين جنبش ها «اسلام» را هم به عنوان جهان بيني و ايدئولوژي سياسي و هم به عنوان وجه اصلي «هويت فرهنگي» در برابر «غرب» و «استکبار» (امپرياليسم يا «امپراتوري») مطرح مي کنند. همهء اين جنبش ها را مي توان جنبش هاي جهادگراي اسلام سياسي در قرن بيستم و بيست و يکم نام گذاشت.


صعود شيعيان به عنوان نيروي هژمونيک {يعني نيروي داراي سرکردگي} در مقياس فراملّي پديدهء نوظهوري در اين مجموعه است که تنها در زمان حاضر و به ويژه پس از اشغال عراق توسط آمريکا مطرح شده است.

صعود شيعيان؟

وقتي که رژيم بعثي صدام حسين در عراق در سال ۲۰۰۳ سرنگون شد، مردم عراق از اين فرصت براي استقرار دموکراسي ليبرال بهره نگرفتند. آنها از اين فرصت استفاده کردند تا بي عدالتي را در موازنهء قدرت ميان دستجات قومي ـ مذهبي جبران کنند. اين نتيجه اي است که پژوهشگر سياسي ايراني ـ آمريکائي «ولي نصر» مي گيرد. ولي نصر معتقد است دولت بوش با آزاد کردن اکثريت شيعه در عراق و قدرت بخشيدن به آنها، به تجديد حيات سياسيِ شيعيان کمک کرد. کمکي بزرگ که در سال هاي آينده موازنهء قدرت برا ميان اقليت و اکثريت در عراق و خاورميانه تعيين خواهد کرد.


خاورميانه ظرف سال ها و دهه هاي آينده اگر دموکراتيک تر نشود بدون شک شيعي تر خواهد شد. در عراق، احزاب سياسي شيعي نظير «شوراي عالي انقلاب اسلامي» ، «حزب الدعوه» و «حزب فضيلت» از کمک هاي رژيم شيعيِ ايران بهره مي گيرند. رهبران اين احزاب سال هاي تبعيدشانرا در ايران گذرانده اند. سازمان هاي نظامي نظير «بريگاد بَدر» توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران تعليم ديده و مجهز شده اند. مقتدا صدر رهبر «ارتش مَهدي» نيز به تازگي با ايران روابط حسنه برقرار کرده است.

شبکه هاي ارتباطات ماهواره اي، تلويزيوني و راديوييِ شيعيان عراق با کمک هاي فني و مالي ايران مشغول به کار هستند. مدرسهء حقاني در قم ک يکي از مراکز اصلي تعليمات ايدئولوژيک براي کادرهاي امنيتي و نظامي رژيم ايران است، پايگاهي است براي رهبران ديني و سياسي عراق نظير آيت الله محمد علي تسخيري. روابط ميان قم و نجف طيف وسيعي از فعاليت هاي حوزوي، ديني، سياسي، ايدئولوژيک و نظامي را در برمي گيرد. تبعيديان و مهاجران شيعي عراقي که از ستم صدام و سياست هاي کشت و کشتار شيعيان در دههء نود ميلادي به ايران پناهنده شده بودند اکنون به کشورشان بازگشته اند و حلقه هاي دوستي و ارتباطات سياسي را ميان قم و نجف وکربلا محکم تر مي کنند. بسياري از سايت هاي اينترنتي رهبران ديني عراقي از قم اداره و سازماندهي مي شوند.

از زمان اشغال عراق توسط آمريکا صدها هزار ايراني به زيارت اماکن مقدس نجف و کربلا رفته اند. اگر نقش ايران را در رشد و تحکيم و تقويت حزب الله لبنان نيز بر اين تصوير اضافه کنيم خواهيم ديد که مثلث قم ـ نجف ـ بيروت بي شک حوزه نفوذش را به کشورهائي چون بحرين، اردن، سوريه، فلسطين و حتا عربستان سعودي نيز خواهد گسترد.


صعود شيعيان در صحنهء تآتر سياسي خاورميانه به جوانان ايراني و عراقي و شايد جوانان کشورهاي نوپدرسالار خاورميانه تا شاخ آفريقا هويتي «اصيل» را مژده می دهد که از مرزهاي ملي فراتر مي رود. در فقدان جهان بيني های سکولار و مدرن، اين جوانان مي توانند حتا از رهبران کشورهاي خودشان هم ناراضي باشند اما به داشتن چينن هويتي افتخار کنند و آن را همچون بيرقي براي مبارزه با نفوذ فرهنگي و سياسي «غرب» بالا ببرند.

اما صعود سياسي و ايدئولوژيک شيعه آيا مي تواند به معني نوزائي فرهنگي و تحول دموکراتيک هم باشد؟ پس از جنگ فرسايشي ايران و عراق و مشکلات اقتصادي کشورهاي نفتي خاورميانه به نظر مي رسيد اسلام سياسي به ويژه نوع پيروزمند شيعي آن انرژي خود را از دست داده و به سرعيت رو به تحليل مي رود. سرنگوني صدام و طالبان خون تازه اي به رگ هاي اين جنبش ريخته و اقتصاد نفتي به زودي آن را به تکنولوژي هسته اي نيز مجهز خواهد کرد. آيا اقتصاد و فرهنگ اين حوزه نفوذ شيعي از حالت آنتروپيک خارج خواهد شد يا نوپدرسالاري را در شکل اسلامي و ضدغربي خود باز توليد خواهد کرد؟
*

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

I am not interested in politics or such events too much but your writing has been interesting.

-- Alireza. ، Oct 13, 2006 در ساعت 05:31 PM

کاملا با نظرت موافقم ...به نظر من شیعه مذهبی است که با مردم سالاری تطابق دارد..
حمید رئیسی

-- بدون نام ، Oct 14, 2006 در ساعت 05:31 PM

تفاوت شیعه و کلاً دین با مردم‌سالاری مانند تفوات روز و شب است. این دو با هم ستیز فطری دارند.

-- پردیس ، Oct 14, 2006 در ساعت 05:31 PM

بنظرم سلطه ی سیاسی فقیهانِ شیعه، "نوپدرسالاری" را در شکل اسلامی و ضدِ غربی حداقل در ایرانِ عصر خمینی مدتهاست که بازتولید کرده است.
در ضمن!
من تردیدِ جدی دارم که نسل فعلی جوانانِ ایرانی - ترجیحاً تهرانی - هیچ علاقه یا انگیزه ای به مبارزه با نفوذِ فرهنگی - سیاسی غرب یا اسلام یا هیچ قدرت و ایدئولوژیِ دیگری داشته باشند.
این نسل آنچنان که من می بینم به نوعی "دم غنیمت شمردن" و "بی تفاوتی حاد" نسبت به عالم و آدم دچار گشته است.
راستش را هم بخواهید لزوماً نمی توانم حکم کنم که چنین حالی مذموم و قابل سرزنش باشد.

-- مخلوق Creature ، Oct 24, 2006 در ساعت 05:31 PM

مانند باقی نوشته‌های عبدی کلانتری این یکی هم بسیار خواندنی و تفکر برانگیز بود. فکر می‌کنم تنها زمان می‌تواند به آخرین سوال این متن پاسخ دهد،‌ اما هویتی که جوانان خاور میانه از قبل رشد شیعه‌گری بدست بیاورند بیشتر سلبی است تا اثباتی ( از همین متن: "آن را همچون بيرقي براي مبارزه با نفوذ فرهنگي و سياسي «غرب» بالا ببرند."). به نظرم این احساس هویت سطحی و بی ثبات خواهد بود و چون بر تمایلات قدرت طلبانه و راست‌گرایانه تند و تیز استوار است احتمالن ستیزه‌جو و تهدید کننده صلح جهانی خواهد شد.

-- احسان اخباری ، Oct 27, 2006 در ساعت 05:31 PM

برخلاف آنچه که تصورسیاستمداران می باشدعمق وتاثیرگذاری ایدئولوژی زمانی بیشتر خواهد بودکه حاکمیت دخالت ونظارت آشکاردراین زمینه نداشته باشددین حکومتی باعث وازدگی قشرمتوسط ازجنبشهای دینی خواهدشداگرخواهان نفوذ شیعه وتاثیرانبرملتهای اسلامی هستیم بایستی این جنبشهامستقل ازحکومت ایران ودرقالب جنبشهای مردمی وارتباطلت فردی وگروهی امتهای اسلامی بایکدیگرباشد تانسل جوان سایر ملتهابهسرنوشت جوان ایرانی دچارنشوند (بی تفاوتی )

-- خ همایونی 17بهمن 1386 ، Mar 5, 2008 در ساعت 05:31 PM