رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۸ مرداد ۱۳۸۵

روايت فروپاشي انسان و شهر

جهاد عليه زندگی آمريکايی
معرفي رمان «تروريست» اثر جان آپدايک

نوشته حسين نوش آذر

آخرين رماني که تازگي از جان آپدايک رمان نويس معروف آمريکايي منتشر شده، «تروريست» نام دارد. نويسنده در اين رمان تلاش مي کند گرايش گروهي از جوانان آمريکايي به تروريسم را از طريق زوالِ تدريجي شهرهاي کوچک آمريکا توضيح دهد. او احتمال مي دهد که به زودي حادثه ي يازدهم سپتامبر در ابعادي گسترده تر تکرار شود.




















از خيال تا واقعيت

در تاريخ ادبيات جهان به ندرت پيش مي آيد که ماجراي يک رمان حادثه اي و از برخي جهات پليسي در زندگي واقعي عيناً تکرار شود. قهرمان رمان «تروريست» ، نوشته ي نويسنده ي هفتاد و شش ساله ي آمريکايي، يک جوان مسلمان است به نام احمد که در آمريکا به دنيا آمده و در اين کشور کودکي و نوجواني اش را گذرانده است. او قصد دارد «تونل هلند» (هالَند تانل) را منفجر کند. اين تونل منهتن را به نيوجرسي وصل مي کند و از شاهراه هاي مهم نيويورک به شمار مي آيد. هنوز چندي از انتشار اين رمان نگذشته بود که روزنامه ها خبر دادند، سه جوان آمريکايي که قصد داشتند در يک عمليات خرابکارانه تونل هلند را منفجر کنند، بازداشت شدند. به زودي معلوم شد که امکانات اين جوانان خرابکار در آن حد نبود که بتوانند نقشه شان را عملي کنند. اما اين سوال پيش آمد که آيا پيش گويي بدبينانه ي آپدايک تحقق پيدا مي کند؟ آيا ممکن است گروهي از جوانان تحت تأثير چنين رمان هايي به عملياتي مشابه دست بزنند؟

اسلامگرايي در آمريکا


آپدايک معتقد است که گروهي از جوانان آمريکايي از زندگي شان ناراضي هستند. آنها از اين که نمي توانند به چيزي اعتقاد داشته باشند رنج مي برند. احمد، قهرمان رمان تلاش مي کند تجربه ي تازه اي را از سربگذراند. تجربه اي که به زندگي اش معني بدهد و او را از ديگران متمايز کند. اسلام به اين دليل که با فرهنگ آمريکايي فاصله دارد و به دليل سويه ي اعتراض آميزش نسبت به فرهنگ غرب براي قهرمان ِ سردرگم رمان بسيار جذاب است. احمد هم مثل بسياري از جوانان همسن و سالش به خودکشي فکر مي کند. با اين حال باور دارد که مرگش مي بايست هدفمند و در راه عقيده باشد. چنين است که در مسير رويدادهاي داستان با نظريه ي جهاد آشنا مي شود و راهش را که همان راه نيستي ست پيدا مي کند. از اين لحظه به بعد او ديگر يک جوان سردرگم و بي آينده و از برخي لحاظ افسرده نيست. او مجاهدي ست خشمگين و معترض به زندگي آمريکايي که مرگ را به زندگي در آمريکا ترجيح مي دهد.

از دريچه ي چشم يک مجاهد مسلمان

آپدايک تلاش مي کند جامعه ي آمريکا را از دريچه ي چشم يک مجاهد ِ مسلمان به خوانندگانش نشان دهد. آنچه که قهرمانش مي بيند، براي بسياري از خوانندگان قابل درک است. مي توان گفت تجربه ي احمد و نوع نگاه او به زندگي روزانه در شهري مانند نيويورک با تجربه و نوع نگاه يک شهروند تابع قانون و متعارف آمريکايي يکسان است. در اين رمان خستگي، بي عقيدگي، و حتي ناباوري به رؤياي آمريکايي خاص احمد نيست. تجربه اي ست مشترک با ديگران. اين اشتراک در تجربه با يک تروريست باعث مي شود که خواننده به احمد نزديک شود و با آن بخش از شخصيت معترض و عاصي اش که سرکوب شده ارتباط بگيرد. آپدايک با جلب همدلي خواننده نسبت به قهرمان رمانش يادآور مي شود که ممکن است بخش هايي از شخصيت احمد در يکايک شهروندان آمريکايي وجود داشته باشد. احمد در روايت آپدايک همسايه اي ست دردآشنا که از روي اشتياق به يک مرگ جهت دار به همه چيز پشت مي کند و با همه کس بيگانه مي شود.

از فرهنگ برهنگي تا لقاءالله

قهرمان مسلمان آپدايک برخلاف داستان هايي که اسلامي نويسان مي نويسند، داراي يک زندگي جنسي ست. اما زندگي جنسي اش نيز توأم با دوگانگي و احساس گناه است. او از يک سو از ديدن زيبايي هاي زنان لذت مي برد و از سوي ديگر از ميلي که در او سربرمي آورد وحشت دارد. به همين دليل اغلب به پوشش زنان مي انديشد و به فرهنگ برهنگي خرده مي گيرد. به نظر او هر چه پوشش زنان پوشيده تر باشد، بر جذابيت جنسي آنها افزوده مي شود. احمد گمان مي کند همانطور که در آمريکا ديگر نمي شود به چيزي اعتقاد داشت، به همان شکل به دليل برهنگي بيش از حد زنان نمي توان از زيبايي زنانه لذت برد. آپدايک استاد وصف هاي جنسي است. او همانطور که در رمان هاي ادواري «رابيت» (خرگوش - «هر ي ـ رابيت ـ آنگستروم» نام و لقب شخصيت اصلي چهار رمان پيوستهء آپدايک است) زندگي جنسي يک شهروند متوسط الحال آمريکايي، شخصي به نام هري آنگستروم را در طي چهار دهه برملا مي کند، در اين اثر هم خواننده را به اين نتيجه مي رساند که عشق با سکس تفاوت دارد. احمد در مسجد آموخته است که هوس مهم ترين نشانه ي گذرا بودن لذت هاي زميني ست. او هم مانند هري از بي عشقي رنج مي برد. اما اگر هري به سکسواليته پناه مي آورد، و تلاش مي کند در طي چهل سال درد بي عشقي را در آغوش زنان گوناگون تسکين دهد، احمد به مسجد پناه مي برد که در نهايت مرگ را به يک زندگي بي عشق و بي هدف ترجيح دهد. اگر زندگي جنسي هري در رمان هاي ادواري «رابيت» پس از حادثه ي فتح ماه توسط فضانوردان آمريکايي در حد جفت گيري کاهش پيدا مي کند، احمد نفس خود را به قتل مي رساند با اين اميد که شايد بتواند به لقاالله برسد.

از يک فريب تا خوشبختي


آپدايک تلاش مي کند در قالب شخصيت احمد زندگي دروني يک تروريست مسلمان را نشان دهد. احمد جواني ست نجيب و مهربان که به قوانين مدني و به حقوق شهروندان احترام مي گذارد. پدرش يک مرد عرب ِ مسلمان بوده که پس از مدتي زن و فرزند را مي گذارد و براي هميشه آمريکا را ترک مي کند. احمد، در امام جمعه ي يک مسجد محقر در يکي از شهرک های نيوجرسی جايگزيني براي پدرش پيدا مي کند. اين مرد که احمد را آموزش مي دهد و از او يک تروريست مي سازد، يک مرد تنها و سست عنصر است. احمد تنها کسي ست که به حجره ي او وارد مي شود و پاي درسش مي نشيند. کساني که پيش از اين رمان هاي آپدايک را خوانده اند، در يکايک اين اشخاص مي توانند قهرمان هاي پيشين آپدايک را ببينند. آپدايک در اين اثر هم مانند آثار پيشين اش نسبت به جامعه ي آمريکا بدبين است. او گمان مي کند رفاه اقتصادي براي خوشبختي آدمي کافي نيست. آدمي در روايت آپدايک بيش از آن که به رفاه احتياج داشته باشد، به يک محيط گرم خانوادگي نياز دارد و به چيزي که بتواند به آن ايمان داشته باشد. احمد هر چند که فريب مي خورد و از دست مي رود، اما برخلاف ديگر قهرمانان آپدايک خوشبخت است.

حسين نوش آذر ـ راديو زمانه


Share/Save/Bookmark