رادیو زمانه > خارج از سیاست > سياست > منزه طلبی و خشونت | ||
منزه طلبی و خشونتنوشته عبدی کلانتری مجسم کنيد: يک مؤمن جوان که اکنون خود را «مطرود» همان دستگاهي مي يابد که تاچندي پيش در رکاب اش مي جنگيد، به نحوي قابل پيش بيني ليست شکوائيه هايي را مي آورد که پيش از او ساير بريدگان از رژيمِ تقوا و فضيلت نيز آورده بودند: اينکه کارگزاران رژيم تن به مال و مقام داده اند و ايثارگران يا اصول گرايان واقعي اي همچون او را ديگر به بازي نمي گيرند. آنها از گوشه و کنار دستگاههاي فرهنگي رژيم به بيرون پرتاب مي شوند، گاه حتا به خارج از کشورشان مي روند و ديگر برنمي گردند تا از جور زمانه و بي ارزش شدن آرمانهاي انقلاب و رهبرش سفرهء دل بگشايند. «درد دين» را اين برادران دارند نه آنها که سوار بر اتوموبيل هاي لوکسِ حکومتي دم از معنويت مي زنند! مشکل اين منزه گرايان ديني تنها برخوردهاي شخصيتي و رقابت هاي گروهي و جاه طلبي هاي حقير نيست. بعضي از آنها به واقع ايثارگر و «اصول گرا» هستند و از همين رو نيز به مراتب خطرناک تر. اين منزه طلبيِ ديني در امر سياست، هرگز در نمي يابد که سياستِ مبتني بر فضيلت هميشه موقتي و هميشه در شرايط بحراني کارساز است و در شرايط عادي، مقام پرستي، منزلت يابي و امتيازات مادي بخشي ذاتي از مکانيسم قدرت و منطقِ ماديِ اين قدرت در يک نظام غير دموکراتيک است. چاره «فساد قدرت» بي شک اصول گرايي و منزه طلبي بيشتر نيست بلکه تعبيه قواعد و قوانين غير شخصي، سکولار و دموکراتيک در نهادهاي سياسي و فرهنگي است به نحوي که «شخصيت» انسانها تابع کارکرد عينيِ مقام دولتي باشد. خوب که بينديشيم خواهيم ديد که خطر «فساد قدرت» به مراتب کمتر از خطرِ فاشيسم اصولگراي اين ايثارگرانِ منزه طلب است. افرادي که به ماديات اين جهان بيشتر از «اصول» دل مي بندند به همان نسبت کمتر براي پالودن جهان از فساد دست به خشونت خواهند زد! فاشيسم اصول گراي ديني را (که اسم ديگرش مي تواند تروريست انتحاري باشد) چگونه مي توان باز شناخت؟ از اينکه نسبت به «فرعونيت زمانه» دل چرکين است. از اينکه معتقد است مردم سودا زده عالم پندار شده اند. مهمات کلاميِ اين افسرده دلان را واژگان ادبيات عرفاني ما به وفور فراهم کرده. آنها از اينکه عده اي نام هاي مقدس را، نام پيامبر يا امامان را، با شوخي و هجو مي آلايند و از اينکه ارزش ها نسبي شده اند شاکي اند. اين برادران همه در انتظار نوعي «ظهور» هستند، فرا رسيدن ساحتي قدسي که وعده اش از پيش داده شده و اکنون مي توان توسط عمل انقلابي (يا انتحاري) فرارسيدن اش را تسريع کرد. اين تنها راه برونرفت از ظلمت است، ظلمتي که نامهاي ديگرش تجدد، سکولاريسم، تفکر بشر انگارانه و الحادي، وآمريکا است. عبدي کلانتری |