رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۱ مرداد ۱۳۸۸

خاتمی: دادگاه مغایر با قانون اساسی بود

محمد خاتمی رئیس جمهوری پیشین ایران، دادگاهی که روز گذشته به منظور رسیدگی به اتهامات برخی بازداشت‌شدگان پس از انتخابات ایران برگزار شد را «مغایر» قانون اساسی، قوانین عادی و حقوق شهروندی دانست.

آقای خاتمی که عصر روز گذشته که در جمع برخی فعالان سیاسی، نمایندگان فعلی و ادوار مجلس دیدار سخن می‌گفت، از روند برگزاری جلسه محاکمه به شدت انتقاد کرد و با اشاره به «حق و حرمت» مردم، دادگاه را «مغایر» با قانون اساسی دانست.

به گفته رئیس جمهوری پیشین ایران، در این جلسه محاکمه به جای «ایراد اتهام جدی به متهمان»، به اصل «نظام و مردم» اهانت شد.


آقای خاتمی متن کیفرخواست دادستانی تهران را تکرار مطالبی دانست که به «کرّات از بعضی تریبون‌های خاص، برخلاف موازین قانونی و شرعی ابراز شده بود.»

او تاکید کرد که «تکیه بر اعترافاتی که در شرایط خاص بیان شده است، اعتباری ندارد.»

رئیس جمهوری پیشین ایران اظهار داشت که گمان نمی‌کند که آیت‌الله محمود هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضائیه «موافق» برگزاری این جلسه باشد.

آقای خاتمی افزود که در شرایط کنونی همگان منتظر برخورد با «مسائل و فجایعی که در بعضی از بازداشتگاه‌ها و در جریان بازداشت‌ها و برخورد با بازداشت شدگان رخ داده» هستند.
انتظاری که امروز یکشنبه، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز خواستار تحقق آن شده است.

خاتمی متن کیفرخواست دادستانی تهران را تکرار مطالبی دانست که به «کرّات از بعضی تریبون‌های خاص، برخلاف موازین قانونی و شرعی ابراز شده بود»

آقای رضایی در نامه‌‌ای که به آقای شاهرودی نوشته است، از وی خواسته که دستور برگزاری جلسه محاکمه «ماموران متخلف» در جریان ناآرامی‌های انتخاباتی را صادر کند.

وی هشدار داده که اگر این دادگاه برگزار نشود، ناآرامی‌ها در ایران پایان نخواهد یافت.

نامه محسن رضایی یک روز پس از برگزاری جلسه محاکمه برخی فعالان سیاسی که پس از برگزاری انتخابات دستگیر شده‌اند، منتشر می‌شود.

در جلسه روز گذشته محاکمه این افراد، محمدعلی ابطحی و محمد عطریانفر اعضای مجمع روحانیون مبارز و حزب کارگزاران سازندگی به دفاع از خود پرداختند و اعلام کردند که در این دوره از انتخابات «تقلبی» صورت نگرفته است.

خاتمی: در شرایط کنونی همگان منتظر برخورد با «مسائل و فجایعی که در بعضی از بازداشتگاه‌ها و در جریان بازداشت‌ها و برخورد با بازداشت شدگان رخ داده» هستند

پخش «اعترافات» این دو فعال سیاسی با واکنش برخی احزاب و جریان‌های سیاسی و نهاد‌های مدافع حقوق بشری مواجه شده است.

جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان گزارشگران بدون مرز با انتشار اطلاعیه‌های جداگانه،‌ برگزاری چنین جلسه‌ای را محکوم کرده‌اند.

دفتر اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز با انتشار اطلاعیه‌ای برخی اظهارات آقای ابطحی مبنی بر «هم‌قسم» شدن آقایان هاشمی، موسوی و خاتمی را تکذیب کرده است.

وب‌سایت پارلمان‌نیوز هم از تجمع گروهی از خانواده‌های بازداشت‌شدگان مقابل دفتر آقای شاهرودی در خیابان ولیعصر خبر داده است.

این خانواده‌ها در اعتراض به برگزاری جلسه محاکمه روز گذشته دست به تجمع زده‌اند تا اعتراض خود را به روند برگزاری آن نشان دهند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

دو فراخوان «موج سبز آزادی» برای «اقرار سبز» و نوشتن اعتراف‌نامه‌ها
ما همه اعتراف می‌کنیم؛ ما همه حامی موسوی هستیم
امروز همه‌ی ما ابتدا شوکه شدیم، بعد عصبانی، بعد خندیدیم و بعد تعجب کردیم از موقعیت دیدنی اعتراف‌کنندگان و بلاهت اعتراف‌گیران. حالا وقت آن رسیده که بنویسیم، همه بنویسیم، شوخی یا جدی. طنز و در پرده بنویسیم از اعترافاتمان و همراهی کنیم با اعتراف‌خوانی‌های زندانیان؛ یا آنکه جدی و فاش بنویسیم از جرم همه‌مان در حمایت از موسوی، و از اینکه: اگر حمایت از موسوی جرم است، ما همه مجرمیم، ما را هم محاکمه کنید.

«سرسرای موج سبز آزادی» عنوان اتاق بحث و گفت‌وگوی این سایت است. فعالیت این قسمت جدید سایت، قرار بود با بحث و رای‌گیری درباره‌ی ایده‌هایی که برای روزهای تنفیذ و تحلیف مطرح کرده‌اید، آغاز شود. کمی تأخیر شد و رسید به دیروز. اما دیروز ناگهان بازی اعترافات برای تحت‌الشعاع قرار دادن برنامه‌های اعتراض به تنفیذ و تحلیف دولت کودتا آغاز شد. حالا ما از باب «عدو شود سبب خیر»، هم ایده‌های مطرح شده از قبل را به بحث و رای‌گیری می‌گذاریم و هم فضایی را برای دو فراخوان جدید تعبیه می‌کنیم.


فراخوان اول، فراخوانی است برای نوشتن اعتراف‌نامه‌های کذایی، ترجیحا به طنز و با زبان خودمانی. همه باید اعتراف بنویسیم این روزها، تا رسوا شود اعتراف‌های ساختگی متهمان زیر فشار. چرا فشار؟ نیازی به شکنجه نیست. ما خودمان با زبان خوش اعتراف می‌کنیم! در «این آدرس» می‌توانیم اعتراف کنیم و اعتراف‌های دیگران را بخوانیم.


فراخوان دوم، فراخوانی است برای یک اعلام حمایت، برای یک اعلام موضع، برای یک فریاد به عنوان سرآغاز فریادهایی که در روزهای آینده قرار است بر سر کودتاچیان بکشیم. عنوان فراخوان به این «اقرار سبز»، اینچنین است: «من هم طرفدار موسوی هستم، مرا هم محاکمه کنید». با شرکت در این اقدام جمعی و اعلام حمایت از موسوی، ولو به قدر چند جمله، با ذکر نام خودتان و یا با نام مستعار، بگویید که شما هم مثل کسانی که امروز اعتراف کردند، حامی موسوی هستید و این است جرمتان، بخواهید که شما را هم ، همه‌ی ایرانیان را هم محاکمه کنند. برای اعلام حمایت از موسوی و در خواست محاکمه‌ی خود! به «این آدرس» بروید.


با یک ثبت نام ساده و گرفتن اسم و رمز عبور در «اینجا»، می‌توانید در این دو فراخوان شرکت کنید و اعترافاتتان یا اعلام حمایتتان از موسوی را در «سرسرای موج سبز آزادی» بنویسید، و همچنین در نظرخواهی عمومی درباره‌ی ایده‌ها شرکت کنید. اما برای مشاهده‌ی ایده‌ها و نظرات و اعتراف‌نوشته‌ها، و همچنین برای رای دادن به همه‌ی اینها، حتی نیازی به ثبت نام هم نیست. فقط امیدواریم همه یکسری اصول اولیه را رعایت کنند تا مجبور به ایجاد بعضی محدودیت‌ها نشویم.


برای ثبت نام، در بالای همین صفحه سمت چپ، لینکی می‌بینید با عنوان ورود به موج آزادی. همان را کلیک کنید و در صفحه‌ای که می‌آید، ثبت نام کنید. بعد از ثبت نام و ورود، برای مشاهده‌ی سرسرای موج سبز آزادی باید به آدرس زیر بروید:

http://mowjcamp. com/forum


در این صفحه، دو بخش مربوط به فراخوان‌های اخیر را می‌توانید زیر عنوان «حرفهای دل مردم» پیدا کنید. فهرست ایده‌ها هم به همان ترتیبی که قبلا منتشر شده بود، در صفحه‌ی سرسرا قرار گرفته است. اما توجه داشته باشید که با توجه به گذشت زمان، شاید فرصت برنامه‌ریزی و تبلیغات برای بعضی از ایده‌ها کم باشد و شاید درباره‌ی ایده‌های مربوط به روز تنفیذ، کار زیادی نتوان کرد. ولی برای بعد از آن، وقت هست.


«موج سبز آزادی» از امروز روند واگذاری بخشی از تولید محتوا به کاربران را آغاز کرده است. امیدواریم در این کار، همه به ما کمک کنند. این اتاق بحث و گفت‌وگو یا همان «سرسرا»، نقطه‌ی آغاز این کار است و اگر با استقبال مواجه شویم، قطعا این روند در بخش‌های دیگر نیز ادامه خواهد یافت.


این شما و این هم سرسرای موج سبز آزادی:


من هم اعتراف می‌کنم


من هم طرفدار موسوی هستم، مرا هم محاکمه کنید

برای اینکه انگیزه‌ی بیشتری پیدا کنید، فیلم اعتراف‌گیری مزد هزارچهره را هم در سایت یوتیوب ببینید:

http://www.youtube. com/watch? v=aGPTAoXe5gs

-- بدون نام ، Aug 2, 2009 در ساعت 03:00 PM

آقای ابطحی! شما دوست‌داشتنی‌ترین دروغ‌گوی دنیا هستید!
شما دوست‌داشتنی‌ترین دروغ‌گوهای دنیا هستید! شما را دوست دارم به خاطر همه‌ی وجودتان. شما را دوست دارم به خاطر این که پیکر نیمه‌جنان‌تان، در بیدادگاه‌های ستم، پایه‌های استبداد را می‌لرزاند.

هرچه گفتی به گوش ما خوش آمد. شاید فکر کنید نیده و نشنیده از حرف‌های‌تان دفاع می‌کنم. نه! البته چون من فقط چشمان شما را دیدم. ولی هرچه بود ر آن چشم‌ها بود.

حرف‌های شما، چون حرف‌های شما نبود، به گوش‌های من راهی نداشت و اگر تا ابد هم همین‌ها را بگویی و از فاصله‌ی یک قدمی هم بگویی من آن‌ها را باور نخواهم کرد. آقای ابطحی! شما را دوست دارم چون بلد نیستید دروغ بگویید. چون آن هیکل نصف‌شده‌تان اجازه نمی‌دهد دروغ بگویید. چون چشم‌های پر از درد و رنج‌تان نمی‌گذارد دروغ بگویید. بله آقای ابطحی‌ی نازنینم! چشم‌های شما راست می‌گوید و اشک‌های من. شما هرچه را که ما نمی‌دانستیم به یک نگاه به ما فهماندید. شما حتا بدون این که اسمی بر زبان بیاورید، اسم‌ها به ما شناساندید.


آقای ابطحی! شاید خیلی‌ها امروز برای شما اشک ریختند که برای شهدای سبزمان هم نگریسته بودند! تصویر شما، می‌تواند فرق انسان‌ها را به نمایش بگذارد. که یک نفر خود را عاشق مردم نشان می‌دهد و مردم از او متنفرند، ویکی مثل شما که مردم با دیدن عکس شکسنه‌تان، دیگر هیچ چیزی جز اشک روی صورت‌شان باقی نمی‌ماند. شما دوست‌داشتنی‌ترین خز و خاشاک دنیا هستید. آقای ابطحی‌ی گل! دفعه‌ی دیگر که خواستی از این دروغ‌ها بگویی، آن را حفظکن و از روی کاغذ نخوان عزیز دلم! نازنینم!

منبع: وبلاگ آزاد باشیم

-- بدون نام ، Aug 2, 2009 در ساعت 03:00 PM

من هم در برگه‌های بازجویی نوشته بودم؛ اشتباه کردم
Posted on 01 August 2009 by مجتبی سمیع‌نژاد
وقتی مرا می‌زدند، وقتی هفت هشت نفر مرا روی زمین می‌انداختند و با مشت و لگد به جان‌ام می‌افتادند، می‌گفتم که اشتباه کردم، وقتی از پنج اتاق دیگر بازجویی در 352 سپاه صدای داد و فریاد دوستان ندیده‌ام را می‌شنیدم و در گوش‌ام مدام می خواندند که بی‌چاره‌ات می‌کنیم در برگه‌های بازجویی می‌نوشتم پشیمان هستم. وقتی 12 ساعت بازجویی می‌شدم در اتاق‌های بازجویی و دست بند به دستان‌ام می‌زدند و پاهای‌ام را با طناب می‌بستند و دور سرم حوله‌ی نم‌دار می‌پیچیدند و چیزی می‌زدند به من که تا مغز استخوان‌ام می‌سوخت، می‌نوشتم که غلط کردم نوشتم آزادی، غلط کردم نوشتم حقوق‌بشر.
آری من هم اعتراف کردم، طی 88 روز بازجویی، 88 روز سلول انفرادی، وقتی که کاسه‌ی ادرار جلوی‌ام گرفتند که یا بخور یا بگو فلانی کیست. صبح که حسین در دست‌شویی 352 یواشکی می‌گفت که دیشب با او چنین کرده‌اند اصلا باور نمی‌کردم، ولی وقتی کاسه‌ی ادرار را با قاشق جلوی‌ام گرفتند باور کردم؛ باور کردم و نوشتم اشتباه کردم. وقتی در سلول انفرادی 20 روز رهای‌ام کردند و نیامدند بازجویی چرا که هم‌کاری نمی کردم، مجبور بودم که بگویم اشتباه کرده‌ام و اعتراف می‌کنم. و نمی‌دانید این‌که روزی می‌رسد که هر لحظه منتظر هستید تا بازجو بیاید یعنی چه!
وقتی با چوب و شلنگ مرا می‌زدند مجبور بودم که بنویسم نادم و پشیمان هستم و ولایت فقیه و رهبری را تا به حال نشناخته‌ام. وقتی در چهله‌ی سرمای زمستان توی حیاط 352 یا همان 2 الف نگهم داشتند مجبور شدم که بنویسم “سید” اشتباه کردم و مرا “مورد رافت اسلامی” قرار دهید که الحق دادند و 34 ماه زندان برای‌ام بریدند.
وقتی فحش پدرمادردار می‌دادند، وقتی روی یک صندلی با چشم‌بند رو به دیوار می‌نشاندند مرا، وقتی یک ساعت تمام با تحقیر و توهین چند نفر پس گردن‌ام می‌زدند و مدام سیلی می‌خوردم تا آن‌جا که از دهان و بینی‌ام خون بیاید مجبور بودم که بنویسم من فریب خورده‌ام.
می دانید این‌ها چیست؟ این‌ها گوشه‌یی از همان شکنجه‌هایی است که در زمان زندان‌ام طی نامه‌یی به خاتمی و شاهرودی نوشتم و محمدعلی ابطحی از چنان نامه‌ی تلخی خبر داد که تاثر اعضای دولت را به دنبال داشته است و خودش چه‌قدر دل‌گیر بود از این قضیه. حالا ابطحی را آورده‌اند از او چنین اعتراف می‌گیرند.
آری این‌چنین است که آدم‌ها در زندان اعتراف می‌کنند؛ وقتی که آن‌ها را می‌زنند، بی‌خوابی می‌دهند و ارتباط‌شان را با دنیای خارج قطع می‌کنند و جدیدا که قرص هم می‌دهند تا به قول ابطحی از “هیاهوی این دنیا رها شوی”. جلادان زندان اوین این‌کار را می‌کنند و نهادهای امنیتی برای‌اش دادگاه تشکیل می‌دهند و رسانه‌های فاشیستی مثل خبرگزاری فارس که دشمن تک تک مردم ایران است و خبرنگاران‌اش باید حواس خود ار از این پس بیش تر جمع کنند، گزارش‌اش را می‌زنند.
این اعتراف‌ها باطل است، حرام است، مسخره است، غیره قانونی است، حجیت شرعی و قانونی ندارد، اعترافی که خبرگزاری فارس گزارش‌اش را بدهد قابل استناد نیست. باور نکنید که این گفته‌ها که از روی کاغذ خوانده می‌شد، گفته‌های زندانیان سیاسی عزیز ما است. می‌دانم که هیچ کس‌ باور نمی‌کند و آن‌ها آب در هاون می‌کوبند و همه باور داریم که دولت احمدی‌نژاد یک دولت کودتایی و غیرقانونی است که خودش و حامیان‌اش مسئول قتل و کشتار مردم هستند‌ و با این رفتارها استالینیستی فوج بر فوج بر منفوریت خود می‌افزایند


http://www.madyarir an.net/?p= 1110

-- بدون نام ، Aug 2, 2009 در ساعت 03:00 PM

اوج‌گیری فریادهای الله اکبر در پشت بام‌ها
بر اساس گزارش‌های رسیده به «موج سبز آزادی» دیشب و در اولین شب از هفته‌ی سیاه ملت ایران، مناطق مختلف شهر تهران و برخی شهرها از جمله شیراز و اصفهان شاهد اوج‌گیری فریادهای الله اکبر و شعارهای دیگر بود.

در این گزارش‌ها به شعارهای «مرگ بر دیکتاتور»، »دولت کودتا، استعفا استعفا» و نیز «زندانی سیاسی، آزاد باید گردد» به همراه برخی شعارهای دیگر پراکنده اشاره شده است.

در همین حال برخی گزارش‌ها حاکی است دیشب برای اولین بار شعارهای صریحی علیه رهبر نظام از پشت بام‌ها شنیده می‌شد.

گفتنی است پیش از این گروهی از حامیان جنبش سبز در فضای اینترنت خواستار اوج‌گیری شعارهای الله اکبر از آغاز این هفته شده بودند. با توجه به این قرارها، پیش‌بینی می‌شود امشب و در آستانه روز تنفیذ که در افکار عمومی «روز نکبت» نام گرفته است، فریاد الله اکبر و شعارهای پشت بام‌ها به شدت گسترش یابد.

-- بدون نام ، Aug 2, 2009 در ساعت 03:00 PM

مقدمه کتاب دکترین شوک را اکنون بسیاری خوانده اند و می شناسند. نوآمی کلاین از کسی یاد می کند که تحت رژیم شوک خاطره اش را از دست داده است. او از قول طراحان رژیم شوک می گوید از نظر انها با شوک های پی در پی می توان مغز را به لوح سفیدی تبدیل کرد و سپس بر آن هر چه لازم است نوشت. نام فصل اول کتاب او هست: لوح ساده زیبا ست (Blank is Beautiful).

جریان اعتراف گیری مثل روزه ماه رمضان است. برای اینکه به خدا برسی باید اندرون از طعام خالی داری. پس یک دوره ریاضت باید کشید و نخوری کرد. تا نور خدا در درون خالی شده تو بتابد. اگر رمضان مهمانی خدا ست و تو به میل خود به این ریاضت تن می دهی، زندان، رمضان جمهوری مقدس است و به اجبار به این مهمانی برده می شوی. زندانی با انواع شوک، بازی های روانی، قرص های روانگردان، رژیم غذایی آلوده، تنهایی جهنمی در سلول انفرادی و هر گاه لازم باشد با توهین و تحقیر و لت و کوب و آویزان شدن و شلاق خوردن به خالی شدن از شخصیت پیشین خود وادار می شود و نهایتا طوعا او کرها به موم در دست مدعی العموم تبدیل می شود. حالا زندانی آماده است از هر نقشی که بر او می زنند استقبال کند.

دوز شوک برای هر زندانی متفاوت است. گاهی سریع به نتیجه می رسد گاهی به مرگ زندانی منجر می شود و گاهی هم مثل گنجی شش سال طول می کشد و زندانی رام نمی شود. نمونه هایی مثل گنجی نادر اند. آنچه در زندان می کنند با حساب آدم عادی و توان مقاومت او اندازه گیری می شود و معمولا جواب می دهد. چنانکه بارها و بارها دیده ایم. در برابر این رژیم زندان اعتراض کردن یا هو کردن یا درس اخلاق دادن اصلا کارگر نیست. تنها چیزی که ارزش دارد افشا کردن و سلب صورت اسلامی (یا میهن پرستانه) آن و نشان دادن پیروی آن از روشهای شناخته شده جهانی است.

نوآمی کلاین تمام کتاب خود را در افشای سرمایه داری نوشته است. اما هر چه نوشته ضدسرمایه داری ها هم از آن استفاده می کنند.

آنچه در زندان می گذرد یک بخش رژیم شوک است. یک بخش دیگر آن به سطح بیرونی و اجتماعی باز می گردد. در واقع این دو دست در گردن هم اند. جمهوری مقدس مثل شوروی نامقدس و مثل آمریکا شیطان بزرگ رفتار می کند. این رژیم فقط دانش هسته ای را از بازار قدرت نمی خرد بلکه تمام روشهای آزمایش شده موجود در بازار را نیز خریدار است. می خواهد مشاورش حمید مولانای آمریکایی باشد یا روشنفکر توده ای روسی.

پایه دکترین شوک این است که از راه شوک و ایجاد بحران راه را برای تغییرات بزرگ آماده کند. این سود صاحبان قدرت است در برابر ضرر بحران. در انتخابات اخیر صاحبان قدرت عمدتا بر دکترین شوک تکیه کردند. شاخص اصلی آن تقلب بزرگ بود که همه را بهت زده کرد. روش برخورد با تظاهرات هم شوک آفرین بود. امروز در نمایش دادگاه شماری از بزرگان اصلاح طلب نیز همین دکترین را آزمودند. آنها می کوشند با وارد اوردن بیشترین شوک بهترین نتیجه را بگیرند. - امروز با اکراه ناچار بودم دو سه کانال اصلی صدا و سیما را چندبار چک کنم یا به صحبتهای ابطحی و عطریانفر گوش کنم. در همین مدت از هر کانال به کانال دیگری که رفتم یک جمله پس از چند دقیقه تکرار می شد: راه نجات کشور تبعیت از ولی فقیه است. گویی مثل بسامد عمدا بالای کلمه ایران در نطق انتخاباتی احمدی نژاد صدا و سیما قرار کرده است که برنامه هایش را طوری بچیند که در هر کانال که باشی پیام تبعیت و اطاعت را دریافت کنی.

من از ایام کودکی و نوجوانی بارها و بارها به این موضوع برخورده ام. همیشه دادگاههای سیاسی می خواهند تبعیت زندانی را از فرمان همایونی بگیرند. تا نگویی من خاکپای شاهنشاه ام رهایت نمی کنند. می دانند که دروغ می گویی. اما به دروغ تو کار ندارند. آنها می خواهند تو و مردم و تماشاگران متوجه باشید که شخص اول مملکت یعنی همه چیز. راه مستقیم تری از این در شناخت استبداد نیست.

استبداد یک مدرسه فکری است. بنابرین با حساب و کتاب و روی برنامه کار می کند. نباید فکر کرد که سرداران سپاه و قضات دست نشانده نظام سپاهی-ولایی دیوانه اند یا آزار دارند و می خواهند دق دل در آورند. انها به شیوه ای فکر می کنند که این نتیجه آن است. آنها باید تو را بشکنند. و این کار را در کمال خونسردی انجام می دهند. مهم نیست روحانی هستی یا مرجع تقلید هستی یا مبارز راه وطن هستی یا از خانواده شهدا می آیی یا هر چیز دیگر. مهم این است که شاخ و شانه نکشی و دست آموز و دستبوس باشی. استبداد مافیا ست. در مافیا تو باید اطاعت کنی نه برای اینکه رئیس از همه بهتر می فهمد بلکه به این دلیل ساده که رئیس است! مافیا سلسله ای از رئیس ها ست که هر کدام قدرت خود را از اطاعت از بالادست می گیرند و برای همین هم از صبح تا شب در تبلیغ رئیس می کوشند. با آنها که بودی هر کاری کردی آزادی و مجاز است ولی اگر با آنها نبودی هر چه کنی ناصواب دانسته می شود. هر چیزی فقط زمانی معتبر است که به آنها گره خورده باشد. آنها کشوری از دستبوس ها می خواهند. باقی بروند بمیرند.

دکترین شوک ایرانی از روی دست دکترین شوک آمریکایی الگوبرداری شده ولی ماهیت روسی دارد. نمونه های متعددی که نوآمی کلاین ارائه می کند حاکی است که در طول دوره ای که بحران ناشی از شوک در جریان است صاحبان قدرت اقتصادی می کوشند از ان بهره برداری کنند. مثال ساده اش این است که وقتی بحران عراق هست (که ناشی از جنگی بود که از اتفاق با نام شوکه کن و به حیرت افکن shock and awe نامیده می شد) شرکت نفتی هالیبرتون بیشترین سود را برد. اکنون باید دید پشت پرده بحران فعلی چه فعالیتهای اقتصادی دارد انجام می شود، چه قراردادهایی امضا می شود، چه پولهایی جابجا می شود. بحران سازی برای رضای خدا نیست. این شوی تلویزیونی با همه رسوا بودن اش پوشش کارهای دیگری است. که همه آن به سیاست داخلی بر نمی گردد. برگشتن اش به داخل هم از این منظر است که رقبای داخلی آن سودهای اقتصادی را از میان بردارد.

------------ --------- --------- --------- ----
*برای اینکه فکر نکنید جمهوری مقدس از این ایده ها بی خبر است نگاه کنید به حرفهای حسن عباسی که ما معمولا او را به چشم مسخره نگاه می کنیم اما ماجرای انتخابات چهار سال پیش را از همین زاویه تحلیل کرده است (+). منتها می گوید غربی ها می خواستند با دکترین شوک بازی را ببرند. ظاهرا سرداران جمهوری درس شان را در این چهار سال یاد گرفتند و در این انتخابات بازی را خود انجام دادند. شباهت استدلال های عباسی با آنچه در کیفرخواست دادگاه منتشر شده عبرت آموز است.

**بهترین مطلبی که به فارسی در باره کتاب دکترین شوک هست یادداشتی است در سایت دیپلماسی ایرانی: پایان جهانی که می شناسیم (+). و در آن این بخش شاهکار است:

کلین بر این اعتقاد است که نئولیبرالیسم در زمره «دکترین‌های بسته و بنیادگرایانه‌ای» قرار دارد که قادر به همزیستی با دیگر نظام‌های اعتقادی نیستند. به این ترتیب چاره‌ای جز این نمی‌ماند که «جهان موجود محو و نابود شود تا راه برای ابداعات پیوریتنی نئولیبرالیسم هموار شود: نظامی که با منطق انجیلی خود و استعاره‌هایی چون آتش بزرگ و سیل بزرگ، به ناچار منجر به خشونت خواهد شد.»

به جای نتولیبرالیسم بگذارید آخرالزمانی ها/احمدی نژادیسم. شباهت اش هوشربا ست.

از وبلاگ مهدي جامي

-- بدون نام ، Aug 2, 2009 در ساعت 03:00 PM

حکومت منحوس اسلامی منحوس تر برای کم جلوه دادن آتشی که افروحته است آتشی دیگر افروخته تا آن آتش را که نظامش را و نظامدارانش را خواهد سوخت تحت الشعاع قرار دهد. اما این آتش به آن آتش خواهد پیوست و کاز او زودتر یکسره خواهد کرد. امروز روزی ست که باید تمامی اصلاحطلبان حکومتی همصدا با مردم شوند و برای هر مناسبت از خانه بیرون آیند و پیشاپیش به تظاهرات مسالمت آمیز اقدام کنند. در غیر اینصورت مردم دست به اقداماتی کور خواهند زد، تروریست خواهند شد، و تمام ایران را نا امن خواهند کرد. اصلاحطلبان بارها اشتباه کرده اند امید است که دیگر از این اتباهات نکنند. ما سرسپرده ی ایرانیم و این جنبش سبز سرسپرده ی ایران است و من همه از آنیم!

-- بدون نام ، Aug 2, 2009 در ساعت 03:00 PM