- مسلماً نمي توان از يك ديكتاتور قسي القلب بيش از اين انتظار داشت. به نظر او مردم ايران جزو مايملك و برده او هستند و هر بلايي بخواهد مي تواند به سر آنان بياورد و به هيچ دولت خارجي هم مربوط نيست.
اكنون استبداد مذهبي نقاب از چهره بر كشيده و چهره مخوف خود را به جهانبان نشان مي دهد.
بايد از احمدي نژاد هم سوال شود كه منظور او از نزديك شدن به تحقق حكومت اسلامي چيست؟

خامنه ای تو و دوستانت الان دستتان به خون اغشته است...........شب دراز است و قلندر بیدار

تو نماینده ملت ایران نیستی خامنه ای. اگه حرفی می زنی از قول خودت بزن. هر چند به نظرم هر چی کمتر حرف بزنی به آسایش ملت کمک کردی.

از رادیو زمانه خواهش میکنم برای احترام به مردم ایران ادم کشان و ستمگرانی چون خامنه ای را آیت الله نخواند.

کدوم ملت؟هی میگه ملت ایران. همون ملتی که دارین میکشیدشون؟شما که به مردم اهمیت نمیدین به خواسته هاشون اهمیت نمیدین اونارو خس و خاشاک میدونین فقط نظرات خودتونو به پشتیبانی ملت میزنین

آقای خامنه ای،
دست شما به خون جوانان این وطن آغشته است؛ پس حق ندارید از طرفشان صحبتی کنید.

آقای خامنه ای،
دست شما به خون جوانان وطن آغشته است؛ پس حق ندارید از طرفشان صحبتی کنید.

ای وای آقای خامنه یی چه بلایی به سر این مردم آوردی که آقای هادی غفاری جلاد انقلاب و شخصی که دستش به خون جوانان و اندیشمندان این نظام آلوده است هم دارد به حال این جماعت گریه میکند و به شما با صراحت و روشنی کلمه می گوید آقای خامنه یی .... حالا خیال می کنی که داری نظامت را حفظ می کنی؟ خیر این را بدان که روی آن شاخه نشسته یی که بریدیش و همین روز ها با پوزه به زمین خواهی خورد. این ملت دیگر صبر و تحمل تو و امثال ترا ندارد و حکومت دروغ تزویر و ریایت رسوای خاص و عام در دنیا شده است.

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تأثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد
آبی‌ست ایستاده درین خانه مال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
این گرگی شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان! به نیکی خواهم دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد

شعر از سیف فرغانی

شعر ارسالی قبلی از سیف خطاب به آقای خامنه ای است.

«اگر ملت و نخبگان سیاسی همدل و متحد باشند، در آن هنگام وسوسه خناثان بین‌المللی و سیاستمداران ظالم و مداخله‌گر دیگر اثری نخواهد داشت.» جالب ایجاست که ملت و نخبگان سیاسی اتفاقا همدل و متحد هستند، فقط آقای خامنه ای با آنها مخالف است.

این نیز بگذرد . . .
عطاملک جوینی مورخ معاصر با دوران سلطه مغولان بر ایران، اوضاع حاکم بر آن زمان را چنین توصیف می کند:
« جمعي باقي ماندند كه كِذب و تزوير را وعظ و تذكير(پند) دانند، و تَحرمز(حرام زادگی کردن) و نميمَت(سخن چینی) را صرامت(شجاعت) و شهامت نام كنند ... هر يك از ابناء السوق(افراد پست و بی فرهنگ) در زيّ(شکل و کسوت) اهل فسوق(زشتکاری) اميري گشته، و هر مُزدوري دستوري(صاحب مسند و مشاور)، و هر مزوِّري وزيري، و هر مُدبَري(بخت برگشته) دبيري و هر مُسرفي(اسرافکار و بدکار) مُشرفي(بلند مرتبه) و هر شيطاني نايب ديواني، و هر شاگردِ پايگاهي خداوند حُرمت و جاهي، و هر جافي‌يي(جفاکار) كافي‌يي، و هر خَسي كسي، و هر خسيسي رئيسي، و هر غادري(مکار) قادري، و هر دستاربندي بزرگوار دانشمندي...در چنين زماني كه قحط سال مروَت و فتوت(جوانمردی) باشد و روز بازار ضلالت و جهالت، مُمتحَن(آزموده شده) و خوار و اشرار، ممكَن(برقرار) و در كار؛ كريمِ فاضل، تافته‌ي(گداخته) دام محنت و لئيم جاهل يافته‌ي كام نعمت، هر آزادي، بي زادي(بی توشه) و هر رادي(جوانمرد و خردمند) مردودي و هر نسيبي(با نسب) بي‌نصيبي و هر حسيبي(بزرگوار) نه در حسابي است... »
اما مغولان اگرچه «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند»، نماندند... و بجاست آنان،«که چنین چون آنان آمدند...!» و برای چند صباحی ماندن بیشتر بر مسند حکومت به هر وسیله ای دست می یازند- چنانکه گویی از پس امروز فردایی نیست- این شعر«سیف فرغانی» را خطاب به مغولان به یاد آورند و بدانند که این نیز بگذرد...