رادیو زمانه > خارج از سیاست > ايران و اروپا > خاتمی: برای رسیدن به صلح باید مبارزه کرد | ||
خاتمی: برای رسیدن به صلح باید مبارزه کردمحمدخاتمی رئیسجمهور سابق ایران، برای رسیدن به آنچه که وی آن را "صلحواقعی" نامید، گفت «باید با حکومتهای مستبدی که آزادی و عدالت را با هم پایمال میکنند»، مقابله کرد. رئیس موسسه بینالمللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها به منظور شرکت در سمینار «نقش مذاهب در ایجاد صلح» هماکنون در اسپانیا بهسر میبرد. وی پیش از این در جمع مردم یزد در اظهارتی مشابه گفته بود،«مردم حق دارند حاکمان را تغییر دهند.» وی در سخنان خود گفت که «نمیتوان سهم هر یک از شهروندان یک کشور یا جامعه جهانی را از آزادی مصادره کرد و ادعای عدالت داشت.» با این حال هیچ اشارهای به قدرتهایی که «عدالت و آزادی» را زیرپا میگذارند نکرد. محمدخاتمی در مدت اقامت خود در اسپانیا که تا روز یکشنبه آینده ادامه خواهد داشت، ضمن شرکت در مراسم معرفی و رونمایی یکی از کتابهای خود با عنوان «از دنیای شهر تا شهر دنیا» از مراکز فرهنگی اسپانیا نیز دیدار خواهد کرد. وی به دعوت بنیاد فرهنگی «فدریکو مایور» در رأس هیأتی به اسپانیا سفر کرده است. در همین رابطه: |
نظرهای خوانندگان
Aval be hokomat ke mikhahand sader konand befarmayand
-- بدون نام ، Apr 11, 2008 در ساعت 12:18 PMدر کامنت « خاتمی ب اسپانیا و نروژ می رود» کسی به نام علی به کسی بنام آرمين توپ تشر زده که چرا به شخصی شخیص بزرگ همچون خاتمی توهين کرده است و هرچه را لیاقت خودش بوده را به خاتمی بار کرده. البته اين بنده زبان انگلیسی بلد نیستم و نمی دانم که توهينات آن آرمين چه بوده. ولی از قضا پارسی را بلدم. ولی من نمی دانم مقصود علی از بزرگی خاتمی کجای ايشان است که بزرگ است. اگر قد ايشان را می گويد درست است. چون اين بنده که من باشم حضرت ايشان را دوسه باری ديده ام و قد بلند است و با همه ی درد کمری که دارد راست و درست می ايستد. اما اگر بزرگی ایشان به برپایی گفتگوی تمدنها ست ايشان حتا قادر نيست با مردم خودش گفتگو کند و یا باب گفتگو را باز کند. از آن بالاتر ایشان حتا قدر نيست اختلاف دونفر را سر آب نان حل نماید. و در نهایت بزرگی به اين نبوده و نیست که با بیست و دو ملیون رای چنان رفتار کند که زمام کشور را در فردای خودش بدست مردی از نژاد احمد بگذارد. احمدی نژاد را می گویم. و اما اگر بگوییم که شریعتمداری و طالبان همراه رهبری نگذاشتند تازه آن وقت اين عذر بدتر از گناه می شود و کار خاتمی خرابتر. اميدوارم اینهمه را به عنوان بی احترامی قرائت نکنید.
-- بدون نام ، Apr 11, 2008 در ساعت 12:18 PMآگر نظر ایشان از مبارزه جمعیست نه فردی باید دید این جمع کیست، آیا آن جمع نه حتا آریستوکرات خودشان را میگویند یا مردم و دانشجویانی که زیر سایه همین غیرآریستوکراتها تا اینجا بالیدند، به هرحال ایشان خودشان علیرغم صحبت گذشته دورشان که عقل را به روحانیت ترجیح دادند عمل کردند، حالا کدام گروه سر کدام منافع را مدنظر دارند؟! آنهایی که رهبر دارند یا آنهایی که عقلانیت خودشان را قبول دارند؟!
-- هومن ، Apr 11, 2008 در ساعت 12:18 PMبزرگ بودن یا نبودن خاتمی هنوز قابل بحث نیست و نیاز به یکی دو دهه زمان دارد. اینکه او در دوره ریاست جمهوریش چه اشتباهات یا کوتاهی هایی داشته هم وقتی قابل بحث است که ما از اطلاعات دقیقی از همه آنچه گذشته داشته باشیم. اما انکار 8 سالی که زندگی در ایران همراه با امید، پیشرفت اقتصادی، بیشتر شدن تدریجی آزادی و شکستن بسیاری از تابوها بوده به ویژه وقتی او را رییس جمهور کشور جمهوری اسلامی ایران بدانیم و نه رهبر نوزاد اصلاحات یا اپوزسیون، به دور از انصاف است. برای اینکه بدانید او بزرگ است یا نه، شوخی درباره قدش یا تنها اشاره به مرکز گفتگوی تمدنها نویسنده آن نظر را زیر سوال می برد. دوستانی که برای آینده ایران به روش یا برنامه خاصی امید دارند لطفا آن را اعلام کنند، و گرنه بگذارند تنها امید کسانی که در ایران زندگی می کنند باقی بماند و به صف تخریب کنندگان خاتمی نپیوندند. نقد با تخریب متفاوت است و نقد درست نیز نیاز به دانش و اطلاعات کامل دارد که نداریم.
-- فرهت ، Apr 12, 2008 در ساعت 12:18 PMخاتمی شاید به مردم ایران مدیون باشد چرا که در هر حال دوره او به شکست انجامید (هرچند هنوز در ایران اثر موفقیت های او هنوز وجود دارد). اما مردم نیز به او مدیونند؛ عموم مردم تنها یکی دوبار رای دادند و برای اصلاحات حرکت دیگری نداشتند. توقع ما از خاتمی نیر واقع بینانه نبود...
بعد این آقای خاتمی چگونه جلوی مبارزه مردم را در 18 تیر گرفتند؟ ایشان که حال دیدند مردم برای حرفهایشان تره هم خورد نمیکنند، میخواهند با این حرفهای دل مردم را بدست بیاورند و مانند 8 سال حکومتشان با اشک و ناله مردم را بسیج کنند تا به آنها رای بدهند.
-- امین ثابتی ، Apr 12, 2008 در ساعت 12:18 PMامیدوارم که ملت ایران دوباره گول اصلاحطلبان قدرت دوست را نخورند.
آقای فرهت من همان «بدون نام»ی هستم که با قد خاتمی شوخی کردم! اگر شوخی هم ممنوع است لطفا بفرمایید. ولی شما نوشته اید که ما نمیدانیم و از درون آگاه نیستیم. ولی گناه اين عدم اطلاع ما خود خاتمی ست. من در جبهه ی اسلامیون نیستم که از خاتمی دفالع ایدئولوژيک کنم. من يک سکولار هستم يک لاييک امیدوارم شما این اجازه را به من بدهید. برای همین سکولار بودنم بود که بدور از حب و بغض رفتم و به خاتمی رای دادم. آری مردم ايران و من هم به خاتمی رای دادیم و از او خواستیم که برای ما کار کند، ولی او حتا یک بار هم به پیشنهاد ما آمادگی ما مبنی بر تظاهرات و پشتیبانی از او وقعی نگذاشت. آنروز که ما در کوی دانشگاه تهران لت و پار شدیم و خواهان حضور او در بین خود او بخوبی نشان داد که سرسپرده ی ولایت فقیه است. و اگر هم نبود به ما نه گفت و نه فهماند. او با رنگ پريده از ترس رفت پيش رهبر و عذر تقصیر آورد. و شما اگر انیدانید بدانید که به احمد باطبی در زندان گه خوراندند و خاتمی هیچ نگفت. آری اغرق نمی کنم واقعا گه خوراندند. او را در ولن پر از گه خواباندند. و خاتمی هیچ نگفت هنوز هم هیچ نمی گوید! شما گفتید که تنها امید مردم ايران! زهی خیال باطل مردم ايران باید از روحانیت و از هر نوعش مایوس شود. و خوشبختانه مایوس شده است. مردم ايران باید از خاتمی و اصلاحطلبان مایوس شود و شده است. اگر بروایت خود اصلاطلبان که با بسیاری اما و اگر و « محافظه کاری » از نوعی اصلاحطلبی آن نگاه کنیم حدود سی درصد مردم در اين انتخابات شرکت کردند. و بازهم خوشبختانه اين نه تنها شکست اصولگرایان و محافظه کاران و اصلاحطلبان و ملی مذهبی هاست بلکه اين شکست شکست اسلام سیاسی و حتا اسلام است. میوه اين شکست را اگر زنده ماندیم و از زیر بمب افکن های ب 52 سفارشی اسلام ناب محمد در اين سی سال جان سلم بدر بریم خواهیم دید. و شما در جمله ی آخرتا نوشته اید: « توقع ما از خاتمی نیر واقع بینانه نبود...» کجای توقع ما بیمورد بود بیست و دو ملیون رای! تازه خود اصلاحطلبا گفته و نوشته اند که در دور اول خاتمی بسیار بیشتر از اين رای آورده بود ولی بخاطر همان « محافظه کار» ی گفتم اصلاحطلبان آنرا ناديده گرفتند. آری بیست و دو ملیون رای! و متاسفانه خاتمی خودش هم باورش نشد، و به قد و قواره ی اين پیروزی نبود و از آن استفاده هم نکرد. اگر از مردم خواسته بود که هر چند یکبار تظاهراتی کنند و خودشان را نشان دهند مردم کرده بودند و مردم از خدا همین را می خواستند. ولی خاتمی نکرد و بعد هم خاتمی و اصلاحطلبان به مردم خرده گرفتند که : « آری انها می آیند رای می دهند و می روند خانه می نشینند » چنانکه خود شما هم آنرا نوشته ايد! !!
-- فرهت گرامی ، Apr 12, 2008 در ساعت 12:18 PMدوست عزیز، من هم مثل شما هستم، عقاید شما را دارم و در حوادث کوی دانشگاه حضور داشتم (البته، نه به عنوان گروه فشار!). در جایگاه گرفتن هیچ حقی از شما به ویژه شوخی کردن هم نیستم. شما را هم به عنوان عموم مردمی که تنها یکی دو بار رای دادند نیز نمیدانم. شاید توقع شما از خاتمی به جا باشد. اما...
-- فرهت ، Apr 13, 2008 در ساعت 12:18 PMخاتمی را ما برای مبارزه انتخاب نکردیم، برای ریاست جمهوری انتخاب کردیم. ما به قانون اساسی این کشور ایرادات زیادی میگیریم و چه بسا آن را قبول نداشته باشیم. پس اختیارات رئیس جمهور چندان با آنچه ما می خواهیم همخوانی ندارد و تازه این صورت قضیه است و من و شما میدانیم که معادلات قدرت در ایران بسیار مبهم و پیچیده است. اگر خاتمی سکوت کرد شاید، میگویم شاید، بسیاری عوامل دیگر علاوه بر ترس یا محافظه کاری در کارش دخیل بودند. از طرفی من و شما میدانیم که دیدار و گفتگوهای سران حکومت اموری ظاهری است و از حرفهای خاتمی درباره نظام، حکومت اسلامی، یا رهبر نمیتوان نتیجه گرفت که او چه فکر میکند.
ما درباره سیاست حرف میزنیم که دنیای متفاوتی با ایده ال های ما، دنیای روشنفکران و دنیای مبارزان سیاسی دارد. اگر امید من و برخی به آمدن دوباره خاتمی ست معنی اش این نیست که او را ایده آل میدانیم یا حتی معنی اش قبول جمهوری اسلامی نیز نیست. در دنیای سیاست باید تصمیم عملیتری گرفت که لزوما با ایده آل های من و شما یکسو نیست. اصلاح طلبان ایده آل من نیستند اما از یکسو حداقل این خاصیت را داشتند که بعد از 8 سال در قدرت بودن اکنون حتی توان مالی تبلیغاتشان را هم ندارند (یعنی حداقل مثل سایرین ندزدیدند که اگر دزدیده بودند رقبایشان عبای عثمان های بیشتری داشتند). از سوی دیگر توقع ما برای اینکه بتوانند حرکت بزرگی انجام دهند اشتباه بود چرا که آنها جمعی تعریف نشده، ناهمگن، و بی برنامه بودند که به ناگهان فرصتهایی پیدا کردند و البته سوزاندند. کاری به فرصت طلبان ندارم.
دوست عزیز، تظاهرات در ایران به راحتی تبدیل به شورش میشود و قوای نظامی جمهوری اسلامی نیز همین را می خواهد تا سرکوب کند (قوایی که در دست خاتمی نبود). تظاهرات برای حمایت، به درد رهبر یا احمدی نژاد می خورد و نه خاتمی. بیعت شیوه من و شما نیست.
اشتباه به دنبال قهرمان گشتن نباید دوباره تکرار شود. اگر شما و مردم میخواهید دست به تظاهرات بزنید نیازی به تایید کسی ندارید و نداشتید. اما مردم با تظاهرات خودشان را نشان نمیدهند بلکه به کشتن میدهند و 30 سال قبل همه تجربه کردیم که اگر هم نتیجه ای بدهد چه نتیجه ایست. لطفا به دنبال راه دیگری باشید. راه من به عنوان شهروندی که گرم زندگی خود است، از سر ناچاری، آن است که بار دیگر رای بدهم به خاتمی تا دوباره زندگی بهتری داشته باشم، که البته ممکن است موفق هم نباشم. من به لیست اصلاح طلبان باز هم رای دادم هر چند که کاندیداهای آنها ارزشی نداشتند. اما مسئله ما فرد نیست.
از خاتمی و اصلاح طلبان توقع قهرمان بودن نداشته باشید. توقع داشتن خطی مشی سیاسی ایده آل نداشته باشید (مگر ما تا کنون حزب درست و حسابی داشته ایم؟). توقع خدمتگزاری و ایثار برای مردم هم نداشته باشید (که در هیچ جای دنیا سیاستمدار قرار نیست صادقانه خود را فدای مردم کند). سیاستمدار به دنبال قدرت است که البته این لازمه سیاستمدار بودن اوست. نظام اگر دموکراتیک باشد او را وادار میکند که از قدرت به درستی استفاده کند.
آنچه شما میخواهید در قالب یک رهبر برای مبارزه سیاسی است که نداریم.
در نهایت باید از دوست بدون نام خواهش کنم که مرا با حامیان جمهوری اسلامی اشتباه نگیرند و قدری عملی تر فکر کنند. من از برخورد احساسی مردم با این موضوعات خسته ام. شما اگر راهی میشناسید یا امیدی به جایی دارید با من در میان بگذارید.
شوخی هم ممنوع نیست!