رادیو زمانه > خارج از سیاست > چکیده سرمقاله های مطبوعات > چکیده سرمقاله های امروز مطبوعات ایران | ||
چکیده سرمقاله های امروز مطبوعات ایراناعتراض سخنگوی دولت به قوه قضاییه و پلیس سرمقاله صبح امروز روزنامه دولتی ایران را غلامحسين الهام سخنگوی دولت نهم نوشته است. الهام در این سرمقاله، برای نخستینبار پس گذشت چندین ماه از اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی در ایران از سوی پلیس این کشور، لب به اعتراض و نفی صریح چنین برخوردهای مخرب از سوی پلیس و قوه قضاییه گشوده است. وزیر دادگستری با بررسی حقوقی اجرای طرح ارتقاء امنیت اجتماعی از سوی پلیس ایران، نوشته است که چنین تصمیمی از سوی نیرو های پلیس با هماهنگی قوه قضاییه صورت پذیرفته و ارگان یا نهاد دیگر به علت نداشتن جایگاه حقوقی در این طرح نقشی نداشته و ندارند. الهام در اینباره به صراحت مینویسد: اگر نيروی انتظامی در مقام اعمال حكم قانون جزايی باشد، طبيعی است كه ضابط دادگستری است و بايد طبق ضوابط و معيارهای آن و تحت نظر مقامات قضايی عمل نمايد. در اين صورت به اجازه دولت و هماهنگی با دولت نيازی نيست. سخنگوی دولت با انتقاد تلویحی از تکروی پلیس ایران در برخورد با انحرافات اجتماعی و نادیده انگاشتن نقش دولت در چنین مساله مهمی اعلام کرده است: رئيس جمهور، چندين بار از طريق وزير كشور از نيروی انتظامی خواسته است كه طرح خود را در اين خصوص ارائه كنند و هنوز هم انتظار برنامه جامع اين نيرو را در اين خصوص دارد، اگر نيروی انتظامی خود را متولی طرح جامع می داند دولت آماده دريافت و بررسی طرح است، چون تاكنون چنين برنامه جامعی ارائه نشده است. سرمقالهنویس روزنامه ایران، پس از اشاره به بنیانهای حقوقی چنین تصمیمی، با کالبد شکافی انحرافات اجتماعی و نقش دوگانه سازمانهای مسوول در شکلگیری و گسترش انحرافات اجتماعی مینویسد: نمیتوان يك پوشش را در كوچه و خيابان «جرم» دانست و در صدا و سيما، آن را الگوی پوشش مترقی و روز، تعريف كرد. يكی را به خاطر اين پوشش به تذكر و اخطار و بند كشيد و ديگری را با همين سلك و ... تشويق و تمجيد كرد. يكی را فحشا دانست و ديگری را هنر. نمی شود «دست دادن» (مصافحه) مردان با زنان و دختران از يك سو موجه باشد و با لبخند اهل دين و نظر مواجه شود و در جای ديگر نگاه كردن گناه و قابل تعزير! در خيابان نوع خاصى از پوشش تبرج باشد و در مراسم ديگر «رقصيدن» مباح! «حلال» و «حرام» الهی تعارف بردار نيست! اين كه كدام درست است، در اختيار صاحب نظران و فقيهان است و نظارت بر اجرای درست آن هم وظيفه متصديان حكومت. ولی اين يك گزاره اجتماعی است كه جامعه را بايد از اين تعارضها نجات بدهيم. الهام در بخش دیگری از سرمقاله بلندِ روزنامه ایران، با زیر سوال بردن اقدامات پلیس و قوه قضاییه در طرح ارتقاء امنیت اجتماعی مینویسد: رفتار انتظامی يا قضايی صرف يك مشكل يا معضل فرهنگی را حل نمیكند. رفتار قضايی يا انتظامی به عنوان آخرين راه و در حداقل لازم بايد مورد استفاده قرار گيرد كه (آخرالدواءالكی) سوزاندن آخرين چاره است. به نظر میرسد اصلاح الگوها و تبليغ صحيح و مؤثر و كارآمد و رفع تعارضهاى فكری و رفتاری، نياز به استفاده انتظامی و كيفری را منتفی كند. از طرفی برخورد كيفری صرف، بدون حذف بسترها، چرخيدن بی حاصل به گرد خود بلكه حركت مضر به خاطر تجری و بی اثری آن خواهد بود. وزیر دادگستری با ارزیابی رفتارهای غلط حکومتی با انحرافات اجتماعی، تاکید کرده است: اگر با رفتار ناشی از غفلت به گونهای عمل كنيم كه برچسب فساد و افساد بر زندگی فردی يا خانوادگی وارد شود غفلت را به فساد تبديل میكنيم و پلهای پشت سر اين گروه را تخريب میكنيم. اين برخوردها بسيار ظريف است و به سرنوشت جوانان برمیگردد. جامعه ما از حساسيت خوب و مناسب فرهنگی برخوردار است. در اين فرهنگ اگر جوان يك خانوادهای در محله به فساد بدنام شود، آيا امكان زندگی سالم را در محيط خود خواهد داشت؟ بیدقتی در اين امور چه بسا كه به دفع فاسد به افسد بينجامد كه غيرعقلانی است. الهام در بخش دیگری از سرمقاله روزنامه ایران مینویسد: در زبان گفتار با گروهها و طبقات را بايد از هم تفكيك كرد. نبايد تصور كرد كه جامعه تبهكار است و با مردم با زبان تبهكاران سخن بگوييم. هميشه بايد حساب مردم را از اقليت هنجارشكن تفكيك كرد. اگر اندكی اصرار و لجاجت بر قالب شكنی و هنجار شكنی وجود داشته باشد آن را نبايد نماد همه جامعه بدانيم. اگر كسی در محله بدنامی قدم زد، او را بدنام نكنيم. آرام او را از اين محيط خارج كنيم. سخنگوی دولت با خطاب قرار دادن فرمانده پلیس ایران، نوشت: اگر جناب احمدی مقدم عزيز، باور دارد كه مسأله فرهنگی ابعادی فرا انتظامی و امنيتی دارد و خود را متولی حل مشكل میداند طرح جامع خود را به دولت ارائه دهد. و اگر تصور آن دارد كه نيازی به ارائه طرح به دولت نيست چرا انتظار دارد دولت را به روشهايی بكشاند كه نمیدانيم به كجا میانجامد و چه بسا برخی نگرانیهای ناشی از آن نيز محسوس است. همکاری تاریخی پاکستان و آمریکا روزنامه مردمسالاری در سرمقالهای انتقادی به بهانه مرگ بینظیر بوتو، از همکاری پاکستان با سیاستهای آمریکا برای حمله به افغانستان و سرکوب طلبان نوشت: زياد دور نيست از واقعه حمله تروريستي 11 سپتامبر به برجهاي دوقلوي نيويورک و لشکرکشي بوش و نطقهاي آتشين نئومحافظهکار متعصب مسيحي که جنگ صليبي جديد را نويد داده بود که اولين هواپيماهاي نظامي آمريکا پايگاههاي هوايي پاکستان را خانه امن خود فرض نموده و با حمله گسترده به خاک افغانستان مراکز طالبان را بمباران و از دريا با موشکهاي دور پرواز، شهرها و پايگاههاي طالبان را يکي پس از ديگري نابود کرد. دکتر اميرمسعود دهقاني، سرمقالهنویس این روزنامه پس از بازخوانیکوتاه روابط تاریخی دولتهای پاکستان با کشورهای همسایه و همچنین پیروی این کشور از سیاستهای آمریکا و عربستان در منطقه، پس از مرگ بوتو برای این کشور چنین آیندهای را پیش بینی میکند: اين ترور پاکستان را در مسيري جديد و ناهموار قرار داد که تبعات آن نه تنها در پاکستان بلکه کشورهاي همجوار را نيز متاثر خواهد نمود. ولي بايد پرسيد راستي ريشه اين وقايع در کجاست و نبايد از ژنرالهاي کهنهکار چون حميد گل و ديگران سوال و استيفاد نمود که قاتلين را شناسايي نمايند. بنا به گفته معروف هر آنکه باد بکارد بايد طوفان درو نمايد و اين نکته بايد مدنظر مقامات پاکستاني باشد. رابطه ترور بوتو با ماکیاولیستها علي صالحآبادی در سرمقاله امروز روزنامه همبستگی، ترور بینظر بوتو را بی ارتباط با مشی رهبران ماکیاولیستی ندانسته و مینویسد: برداشت نگارنده اين است كـه سـيـاسـتـمـدارانـي كـه از روش "مـاكـياولي" براي ماندن در قـدرت بـه هـر وسـيـلـه اسـتـفـاده مـيكنند، براي آنها هدف، قدرت است و هر فرد و يا جرياني كه مزاحم قدرت آنها بـاشد، حذف و يا سربهنيست ميشود. صالحآبادی با نشانه رفتن انگشت اتهام به سوی مشرف و ارتش پاکستان در ترور بوتو مینویسد: معمولاً مردم كمتر اشتباه ميكنند، از نـخستين ساعات ترور بينظير بوتو انگشت اتهام مردم بهسوي ژنرال مشرف نشانه رفته است. از آن مهمتر آنكه مردم، مراكز دولتي و خودروهاي دولتي را به آتش كشاندند و چند روز است كه قيام سراسري در پاكستان عليه ژنرال جريان دارد. از سوي ديگر گروه القاعده دست داشتن در ترور بوتو را تكذيب كرده است و با اين تكذيب، انگشت اتهام بازهم بهسوي نظاميان پاكستاني نشانه رفته است. در پایان، نویسنده سرمقاله چنین نتیجه گرفته میگیرد که تروريستها وابسته به هر تفكري كه هستند با دست زدن به ترور، در عمل در خدمت دكترين مبارزه با تروريسم كاخ سفيد كه پس از حمله گروه الـقـاعـده بـه مـركـز تـجـارت جـهـانـي در سـال 2001 تـهيه شده اســت، مـيبـاشـنـد. زيـرا پـنـتـاگـون بـا بـهـرهگـيـري از ايـن قـبـيـل تــرورهــا قــادر اســت ديـگــر كـشــورهــا از جـمـلـه كـشـورهـاي خاورميانه را قانع كند كه تروريسم مهمترين مسألهاي است كه امنيت شهروندان جهان را بهمخاطره انداخته است و با اين بهانه اجماع جهاني براي مبارزه با آنچه آن را تروريسم ميداند، در خدمت بگيرد. ترور ساده و اهداف پيچيده روزنامه آفتای یزد نیز سرمقاله امروز خود را به ترور بی نظیر بوتو و تحولات پاکستان اختصاص داده و سه نکته برای آن متصور شده است. این روزنامه مینویسد: ترور خانم بينظير بوتو به لحاظ عملياتي اهميت زيادي نداشت و اجراي آن در محيط آشوب زده و ناامن پاكستان چندان مشكل نبود، اما از جهت اهداف پيچيده و پيامدهاي متنوع آن، بسيار اهميت دارد. خانم بوتو ظاهرا قرباني گروهي شد كه نقش خود او در تقويت آن گـروه افراطي يعني گروه طالبان غيرقابل انكار است. سرمقالهنویس این روزنامه با اشاره به نقش دوگانه آمریکا در ترور بوتو میافزاید: آمريكائيها كه در سالهاي اخير از جــديتــريــن حــامـيــان پــرويــز مـشـرف و روشهـاي ديكتاتورگونه او بودهاند، اكنون آنچنان براي خانم بوتو سوگواري ميكنند كه گويي هيچ گاه از فشارهاي وارده تـوسط دولـت مشـرف بـر خانم بوتو و حزب او اطلاع نداشتهاند. آمريكائيها از يك طرف پرويز مشرف را قهرمان مبارزه با تروريسم طالباني مينامند و از او تجليل ميكنند و از سوي ديگر با تجليل كم سابقه از رهبر اپوزيسيون پاكستان – خانم بوتو– ترور او را (جنگ با دموكراسي) مينامند و هم زمـان، از طـريـق يـكـي از مـهمترين رسانههاي خود، به تحريك احساسات پاكستانيها و ساير ملتهاي منطقه ميپردازد كه (خـانم بوتو دو ماه پيش به يكي از دوستان خود E-mail زده و مسئوليت قتل احتمالي خود را به گردن مشرف انداخته است!) این روزنامه در پایان معتقد است که ترور بوتو و حواشي آن سه نكته مهم را براي مردم و صاحب نفوذان كشورهاي منطقه و به ويژه سياستمداران ايران آشكار کرد. نخست: بار ديگر ثابت شد تقويت گروههاي افراطي– حتي اگر با اهداف ظاهرا موجه انجام شود – نهايتا به شرايطي منجر خواهد شد كه خارج از اراده حاميان گروههاي افراطي خواهد بود. در كنار اين دو نكته، ترور خانم بوتو نشان داد كه آنچه گروههاي افراطي را بيش از هرچيز آزار ميدهد پافشاري بر روشهاي دموكراتيك به ويژه انتخابات براي مقابله با ديكتاتوريها و خودسريهاي قدرتمندان است. پاکستان در انتظار هرج و مرج یا دخالت خارجی سرمقالهنویس روزنامه حیاتنو اقتصادی پیش بینیکرده است که ترور بوتو ممکن است پاکستان را به سقوط در جنگ داخلي و یا اشغال خارجي به وسيله آمريكا و ناتو مواجه کند. پيرمحمد ملازهی در تحلیلی از پیامدهای کوتاهمدت و بلندمدت حذف فیزیکی بوتو از معادلات سیاسی پاکستان مینویسد: ناآراميهاي سياسي اگر به سرعت تحت كنترل در نيايد و ارتش را روياروي مردم قرار دهد پاكستان را در ورطه سقوط و جنگ داخلي قرار خواهد داد. واقعيت اين است كه پاكستان از عناصر انسجامدهنده محدودي برخوردار است و تضادهاي سياسي، قوميو مذهبي قابل توجهي در اين كشور وجود دارد. قتل خانم بوتو ميتواند اينگونه تضادها را تشديد كند. به ويژه آنكه وحدت نظري در قبال مسئولان اين ترور وجود ندارد و هر كدام از طرفها انگشت اتهام را متوجه مخالفان خود نشانه گرفتهاند. روشن است كه در چنين فضاي نامساعدي خطر بروز هرج و مرجي جدي و حتي جنگ داخلي وجود دارد. به ويژه آنكه در مناطق قبايلي سلاح در دست مردم وجود دارد و گروههايي وجود دارند كه ادامه هرج و مرج را به سود خود ارزيابي ميكنند و بيميل نيستند كه پاكستان به ثبات لازم دست پيدا نكند. از اين رو ميتوان گفت كه خطر جنگ داخلي و درگير شدن ارتش در بعضي از مناطق جديتر از گذشته شده باشد سرمقالهنویس این روزنامه در مورد احتمال دخالت آمریکا در امور داخلی پاکستان هم چنین نوشته است: خطر دوم دخالت نظاميآمريكا و ناتو به بهانه بر هم خوردن امنيت و طرح احتمال افتادن سلاحهاي هستهاي پاكستان به دست گروههاي افراطي توصيف شده در اين كشور است اگر دولت، ارتش و گروههاي سياسي به سرعت راهحلي نيابند و آرامش مطلوبي در كشور حاكم نشود بهانه كافي در اختيار آمريكا قرار خواهد گرفت. ملازهی میافزاید: .موضوع دوم كه خطر دخالت نظاميآمريكا را مطرح ميكند وضعيتي است كه در مناطق قبايلي پاكستان وجود دارد، باور آمريكاييها سازمان القاعده و طالبان در اين مناطق مراكز آموزشي و به جذب نيرو پرداختهاند و از آن جا جنگ در افغانستان هدايت ميشود. بنابراين اگر پاكستان دچار هرج و مرج شود و اين وضعيت باعث تقويت طالبان و القاعده در مناطق قبايلي شود جنگ در افغانستان را تشديد خواهد كرد و اين قطعا به زيان آمريكا و ناتو تمام خواهد شد. راهحل احتمالي براي كنترل اوضاع و حالت نظاميو اشغال شمال اين كشور كه در امتداد مرزها با افغانستان قرار دارند خواهد بود و اين بدترين احتمال ممكن است. |