رادیو زمانه > خارج از سیاست > جهان > انوشه انصاری راهی فضا شد | ||
انوشه انصاری راهی فضا شد سفینه فضایی روسی سویوز، روز دوشنبه، از پايگاهی در قزاقستان، راهی فضا شد. این سفیه حامل، انوشه انصاری، زنِ آمریکاییِ ایرانیتبار نیز هست. وی نخستین زن توریست فضایی، نخستین زن مسلمان و نخستین زن ایرانی است که کيهان را میپيمايد. خانم انصاری، چهل ساله، بازرگانی است که در زمینه تکنولوژی ارتباطات در آمریکا فعالیت میکند. وی با پرداخت بیست میلیون دلار این اجازه را یافته که سوار کیهاننوردی روسی و فضانوردی آمریکایی شود و از پایگاه فضایی بایکونور قزاقستان سفر فضایی خود را آغاز کند. در این سفینه يک کيهاننورد روسی و آمریکایی نیز وی را همراهی میکنند. روز چهارشنبه، این سفینه به ایستگاه فضایی میرسد و پس از یک هفته به زمین بازخواهد گشت. انوشه انصاری علاوه بر فعالیت های بازرگانی و فضانوری، وبلاگ هم می نویسد. تا پروازم فقط چند ساعت مانده . . . آميزهای است از هيجان و نگرانی. عجيب اينکه نگرانیام برای کسانی است که روی زمين منتظرم هستند. خانوادهام . الآن که منتظر اين لحظهی بینظير بیوزنیام، همه چيز دارد سنگينتر میشود. فشار هوايی را که دارم تنفس میکنم روی سينهام حس میکنم که دارد سنگينتر میشود. انگار در مطب دکتر منتظر نتيجهی آزمايشات نشسته باشی. همه به من میگفتند گرِگ اولسون روز پروازش فوقالعاده آرام بوده است. مجبور شدم وسط نوشتن به ديدن خانوادهام بروم. همهشان اينجا بودند. به محض اينکه همديگر را پشت ديوار شيشهای ديديم، سيل اشک بود که سرازير شد. برای همهمان سخت بود. خواهرم آتوسا خيلی سعی میکرد آدم قوی جمع باشد و جلوی اشکهایاش را بگيرد، اما جنگیدن سودی نداشت. بعد از اينکه گريهها تمام شد، شروع کرديم به حرف زدن و شوخی کردن و احساس این که همه دارند آرامتر میشوند. يقيناً من يکی آرامتر بودم. تمام دلشورههای صبح رفته بودند. میدانم زود بر میگردم و میتوانم همهشان را بغل کنم و دربارهی سفرم برایشان حرف بزنم. برادر شوهرم، امير، مشغول فیلم گرفتم از کل ماجرا بود و شوهرم، حميد، هماهنگکنندهی گروه بود و فکرش را از پرواز منصرف میکرد. به چشمهایاش نگاه کردم و عشق میديدم و تحسين به همراه نگرانی. خداحافظیمان را همينجا کرديم چون موقع رفتن به سمت موشک فقط میشد نيمنگاهی به آنها کرد. حدود ساعت هفت شب به وقت بيکونور است و بايد يک ساعت پيش میخوابيدم. ساعت يک صبح میآيند و بيدارمان میکنند تا آمده شويم و به سمت سکوی پرتاب برويم. احساس آرامش و رضايت دارم. يک جور احساس شبیه ذن. همه چيز خوب پيش خواهد رفت. از همهتان به خاطر همراهی با من متشکرم و به خاطر لطفتان و سخنان دلگرم کنندهتان ممنونام. من هيچ وقت آدم خيلی خاصی نبودم و فقط چند تا دوست نزديک دارم. احساس میکنيم در ظرف يک هفته دوستان جديدی در سراسر دنيا پيدا میکنم و منتظرم تا برای همهتان ماجراهای سوار شدن بر ISSرا تعريف کنم. ديگر دارم میروم و تا چند روز آنلاین نیستم. اينترنت روی سويوز کار نمیکند. اما شوهرم و پيتر گزارش فعاليتها مرا از روی زمين خواهند داد. زنده و خرم باشيد دوستان من در همین باره: |
نظرهای خوانندگان
آدرس ایمیل انوشه انصاری را خواستارم یا به ایمیل mahbobe_saeid@yahoo.com
-- سعید سالاری نژاد ، Oct 13, 2006 در ساعت 03:56 PM