رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۴ مهر ۱۳۸۶
از این ستون به آن ستون - برنامه بیست و چهارم

نیویورک، نیویورک

اين برنامه را از «اينجا» بشنويد و در «اينجا» ببينيد.

خبرهای هفته
خبر‌های هفته گذشته و پرحادثه و کلمبیا و چیز‌های دیگر را این جانب عل‌اصغر از خبرگزاری دگولس پرس، به سمع و عمل شما می‌رسانم.

دکتر سقراط ارادانی معروف به آقا محمود نفتی برای سومین بار به زیارت واجب شهر نیویورک مشرف شد. وی که دو سال قبل، وقتی اظهارات تندی در سازمان ملل کرد، با سکوت مواجه شده بود، امسال وقتی اظهارات آرامی در دانشگاه کلمبیا نمود، با واکنش شدید مواجه شد.

محمود نفتی در نیویورک در مراسم نامربوط و پر سر و صدای دانشگاه کلمبیا حاضر شد و توسط ريیس دانشگاه مورد اهانت شدیداللحن قرار گرفت. یک کارشناس گفت: «شما به این می‌گین اهانت، ما بهش می‌گیم واقعیت.»

این مراسم از طریق همه تلویزیون‌های جهان، جز ایران، پخش شد و ۵۰۰ میلیون نفر بیننده داشت. بسیاری از کسانی که این برنامه تلویزیونی را در ایران ندیدند، برخوردهای محمود نفتی در این برنامه را بسیار عالی توصیف کردند. دکتر نفتی در پاسخ به این که وقتی جلوی این همه مردم و دوربین‌های تلویزیونی مورد اهانت قرار گرفتید، آیا ناراحت نشدید، گفت: «در عوض ۵۰۰ میلیون نفر ما را دیدند که این خودش دنیایی می‌ارزد. مگر چند نفر بیننده در دنیا هست؟»

پسر و دختر آقا شهید چه‌گوارا، از شهدای گل‌گون‌کفن و خوش‌تیپ و فتوژنتیک کوبا و آمریکای لاتین، در یک مراسم تجلیل از شهید چه‌گوارا در دانشگاه تهران، که تبدیل به مراسم تجلیل از شهید چمران شد، حضور یافته و مورد سوءاستفاده مناسب قرار گرفتند.

سردار قاسمی، سخنران این مراسم در مورد مبارزات شهید چه‌گوارا علیه آمریکا گفت: «شهید چمران واقعاً با اسراییل خیلی جنگید.» وی در مورد اعتقادات چه‌گوارا گفت: «شهید سید چه‌گوارا نمازش ترک نمی‌شد و در تمام مدتی که در کوبا بود، محرم و صفر سیاه می‌پوشید و زنجیر می‌زد و در نماز جمعه پشت سر حاج‌آقا کاسترو نماز می‌خواند.»

آنگاه حاج میتی چمران، داداشش، روی صحنه رفت و چون آقا محمود نفتی در کلمبیا گفته بود که «وقتی ما در ایران مهمان برای سخنرانی دعوت می‌کنیم، قبل از او حرف نمی‌زنیم.» برای لج کردن با ريیس‌جمهور یک ساعت در مورد فواید و مزایای شهید چه‌گوارا صحبت کرد و گفت: «چه‌گوارا واقعاً مبارز بزرگی بود. فقط اشکالش این بود که با کمونیست‌ها نمی‌جنگید. در حالی که اگر مثل شهید چمران بود، الآن جهنم نمی‌رفت.» در این مراسم پسر چه گوارا قهر کرد و سخنرانی نکرد. دخترش هم پرسید: «این آقایی که در موردش حرف می‌زدید، بابای من بود؟»


دختر چه‌گوارا: یعنی اینی که شما گفتین بابای من بود!؟

اجلاس عمومی سالانه سازمان ملل متحدین در نیویورک تشکیل جلسه داد و اره و عوره و شمسی‌کوره در آن سخنرانی کردند. ویل اسمیت ريیس‌جمهور جهانخوار گفت: «ایران خیلی خطرناک است.» ولادیمیر سارکوزی، رییس‌جمهور گل به سرها اعلام کرد: «ایران خیلی خیلی خطرناک است.» آبجی آنگلا دویچه‌وله نیز که چند ماه بود حرف نمی‌زد و توی ترک بود، گفت: «ایران واقعاً خیلی خیلی ناجور خطرناک است.» نخست‌وزیر استرالیا هم اعلام کرد: «من نمی‌دونم ایران دقیقاً کجاست. ولی هر جایی هست، واقعاً خیلی جای خطرناکی است.»

در این اجلاس رییس‌جمهور ایران سخنرانی کرد و گفت: «در این دنیایی که این همه کشور خطرناک وجود دارد، ما حاضریم به عنوان یک کشور طرفدار صلح و مامانی، صلح جهانی را ایجاد کنیم. بیایید برای جبهه متحد صلح دست به دست هم بدهیم.» وی سپس دستش را دراز کرد تا به هم بدهد، ولی بقیه از ترس فرار کردند.

کشور برمه که تا دو روز قبل انگار روی کره زمین وجود نداشت، در عرض دو روز تبدیل به مرکز خبرهای دنیا شد و صدها هزار راهب بودایی، که لباس‌های نارنجی و قرمز می‌پوشند و قیافه آن‌ها شبیه برمه‌ای‌هاست و معمولاً آدم‌های چاقی هستند که مثل مجسمه بودا، یک جا می‌نشینند و تکان نمی‌خورند و هیچ ضرری به هیچ کس نمی‌زنند و خیلی هم آدم‌های درویش‌صفت و بیچاره و فقیری هستند، به خیابان ریخته و به احمدی‌نژاد‌های خودشان اعتراض کردند. حکومت نظامی برمه هم با تفنگ به آن‌ها شلیک کرد.

شورای امنیتی سازمان ملل متحد، که وزارت اطلاعات آن‌ها محسوب می‌گردد، به دولت برمه اخطار کرد که دست از این کار‌های زشت بردارد. اما دولت‌های چین و روسیه اعلام کردند که هیچ کسی حق دخالت در امور داخلی برمه را ندارد و اگر این دولت ۱۰ هزار نفر را هم بکشد، چون در داخل کشور خودش کشته است، مساله داخلی محسوب می‌شود.

امیر شیخ محمد بن علی بن راشد المصطفی آل مکتوم ... (ادامه اسم در صفحه بعد ...) در یک سخنرانی یک فرمان توپ و مامان و بیسکویت و آجری صادر کرد و طی این فرمان اعلام کرد بازداشت خبرنگاران واسه کار‌های خبری در امارات به کلی ممنوع است. چند نفر به این آقای بن‌راشد گفتند: «درد و بلات بخوره توی سر قاضی مرتضوی»

آقا علی شاکری، بچه شهرستان قدیم و بچه اورنج‌کانتی جدید که چهار ماه قبل، بدون هیچ دلیل و خبری بازداشت شد و سه ماه قبل قاضی این شاکری اعلام کرد بعداً در مورد علت دستگیری خبر می‌دهیم، دو روز قبل بدون هیچ دلیل و خبر و حرف و اطلاعی آزاد شد. قاضی اعلام کرد: «علی شاکری چون هیچ جرمی نکرده بود، فقط همین جوری محض تفریح چهار ماه زندانی بود، در حالی که اگر جرمی مرتکب شده بود، حتما شش ماه زندانی می‌شد.»


تصویری از علی شاکری قبل از رفتن به زندان در کنار یک آقای دیگر

آقا حاج حسن آقا روحانی، رئیس مذاکرات سابق اعلام کرد: «روس‌ها دارند با کارت ما بازی می‌کنند.» این اظهار نظر موجب خشم کلیه پاسوربازها، پوکربازها، ۲۱بازها، رامی‌بازها، آس‌بازها و خال‌بازها شد. انجمن اسلامی پوکربازان مقیم مرکز گفت: «روسیه حق ندارد با کارت ما بازی کند.» وی گفت: «اگر آن‌ها به بازی با کارت ما ادامه بدهند، ما هم با تاس آن‌ها بازی می‌کنیم.»

علمای عربستان سعودی اعلام کردند «بلوتوث حرام است.» آن‌ها اعلام کردند اس‌ام‌اس اگر برای نجات میت باشد، احتیاط واجب است و پاسخ به missed call واجب کفایی است.

خبر‌های این هفته ما در این مکان مقدس به پایان رسید. تا هفته دیگر شما را به خدا می‌سپاریم.

***

میم مثل پرسپولیس
گزارش ویژه علی‌اکبر خوشحال، خبرنگار اختصاصی دگولس پرس از لس‌آنجلس

سالون آکادمی منتظر تشریف فرمایی بزرگان سینمای جهان برای اسکار ۲۰۰۸ است. اسکار جایزه افسانه‌ای و بزرگ سینمای جهان است که حتی شخصیت‌های بزرگ سینمای ایران و جهان مانند صمد و بهروز وثوقی آرزوی دستیابی به آن را دارند. این جایزه آن قدر اهمیت دارد که ماهنامه سینمایی فیلم، هر ساله گزارش آن را در صفحات متعددی درج نموده و در صفحه شهرستان‌ها نيز که این جانب به آن علاقه خاصی دارم، بار‌ها بدان اشاره نموده است.


تصویری از فیلم میم مثل مادر، کودکی در کنار مادر رنج‌دیده‌اش

امسال، فیلم «میم مثل مادر» رسول ملاقلی پور، به عنوان نامزد ایرانی اسکار در این جشن بزرگ سینمایی حضور پیدا می‌کند. هیچ تردیدی نیست که فیلم «میم مثل مادر» در اسکار امسال مورد توجه قرار خواهد گرفت. چرا که نقش مادر در زندگی انسان یکی از مهم‌ترین نقش‌ها بوده است.

جملاتی مانند «هرگز نمیر مادر» و «مادر! مرا ببخش، آب از سرم گذشت» بر تارک ادبیات جهان می‌درخشد. در سینمای ایران و جهان چه بسا کسانی بوده‌اند که با بازی نقش مادر اشک میلیون‌ها انسان پاک‌دامن را بر زمین جاری کرده‌اند.


کودکان بیگناه در انتظار مادر در فیلم مادر هند

اشخاصی مانند خانم نادره در نقش همیشگی مادر، خانم نرگس در فیلم به یاد ماندنی و جاویدان مادر هند، ویجنتی مالا، ویویان لی و داستین هافمن که در فیلم «کرامر علیه کرامر» جای مادر آن طفل بی‌گناه بازی کرد و نگذاشت آن طفل روزهای بی‌مادری را احساس کند؛ اگر چه داستین هافمن شغلش را از دست داد و آن مادر بی‌فکر و خودخواه به آب و نانی رسید.


داستین هافمن، فرزندش را که مادر خاک بر سر و بی‌فکر رها کرده، بزرگ می‌کند

این نقش‌ها هرگز از یاد تماشاگران سینمای جهان نخواهد رفت. مردم جهان هرگز گریه‌های طاقت‌فرسای ابربازیگرانی مانند اکبر عبدی، فردین، بهروز وثوقی، راج کاپور، راجند راکمار، آمیتا باچان، ابراهیم تاتلیس و امیرخان را در فراق مادرشان از یاد نمی‌برند. شاید امسال به خاطر فیلم «میم مثل مادر» مرحوم رسول ملاقلی پور فرش قرمز اسکار با اشک‌های یتیمان مادر از دست داده‌ی سینما، گل‌گون شود.


تصویری از رنج کشیدن‌های یک مادر هندی در بدترین شرایط

اما «میم مثل مادر» تنها فیلم ساخته شده توسط یک ایرانی نیست که به اسکار ۲۰۰۸ می‌رود. فیلم «پرسپولیس» که نویسنده و نقاش و کارگردان آن، هنرمند ایرانی مقیم فرانسه است، یکی از نامزدهای ۱۰ فیلم برتر اسکار امسال است.

پرسپولیس، روایت‌گر نسل دوم جوانان پس از انقلاب ایران در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی می‌باشد. این داستان که به صورت کمیک‌استریپ تیز ارائه شده است، علی‌رغم این که نقاشی‌های آن به اندازه کافی قشنگ نیست و قهرمان داستان به خوشگلی قهرمانان سینمای کارتون مانند سیندرلا و سفیدبرفی نیست، ولی در حد خودش قابل قبول است. به خصوص این که مرجان ساتراپی این نقاشی‌ها را خودش تنهایی و با عجله کشیده است.

اکنون سؤال بزرگی که قلب ایرانیان را تا روز اسکار به تپش وا می‌دارد، این است که «میم مثل مادر» یا «پرسپولیس»؟ کدام یک از این دو فیلم می‌تواند توجه عمو اسکار را به خود جلب نماید؟

علی اکبر خوشحال، خبرگزاری دگولس پرس، لس‌آنجلس

***

مگس‌های سخنران و خرگوش‌ها

مگس و سماجت
سؤال: از کجا می‌فهمید که یک مگس موجود سمجی است؟
جواب اول: چون هر وقت سخنرانی می‌کند، همان حرف‌های قدیمی‌اش را تکرار می‌کند.
جواب دوم: چون دائماً وزوز می‌کند و اعصاب شما را خرد می‌نمايد‏. به گه عادت دارد و در آن زندگی می‌کند‏. علاقه خاصی به خون آدم دارد و روی هر چیز شیرینی که داشته باشید، می‌نشیند و آنرا کوفتتان می‌کند.

سوسک‌های باهوش
سؤال: چه طور می‌شود از بین ۳۰ سوسک که در یک خانه هستند، فهمید کدامشان باهوش‌ترند؟
جواب اول: یک دمپایی دستمان می‌گیریم، تعدادی از سوسک‌ها اعلام جنگ مسلحانه می‌کنند و تعدادی از آن‌ها فرار می‌کنند و قایم می‌شوند.سوسک‌هایی که زنده بمانند، باهوش‌ترند.
جواب دوم: انتخابات برگزار می‌کنیم. ۲۷ سوسک کاندیدا می‌شوند. با دمپایی آن سوسک‌ها را از بین می‌بریم. میان سه سوسک باقی‌مانده، تست هوش می‌گیریم، هر کدام امتیاز بیشتری آورد، باهوش‌تر است.
جواب سوم: برای انتخاب باهوش‌ترین سوسک انتخابات برگزار می‌کنیم و وقتی انتخابات برگزار می‌شود، با حشره‌کش خانه را سم‌پاشی و فضای انتخابات را آلوده می‌کنیم. سوسک‌هایی قایم می‌شوند، در انتخابات شرکت نمی‌کنند و زنده می‌مانند. باهوش‌ترین سوسک را از میان آن‌ها انتخاب می‌کنیم.


معاون گرگ
سؤال: اگر یک گرگ وزیر بشود، چه طور معاونین خودش را انتخاب می‌کند؟
جواب اول: یک گرگ هیچ وقت موجود خوشمزه یا بامزه‌ای را به عنوان معاون انتخاب نمی‌کند. چون یک گرگ خوب هرگز نباید معاون خودش را بخورد.
جواب دوم: کاندیداهای معاونت در مراسم انتخاب معاون جمع می‌شوند و گرگ با دقت آن‌ها را نگاه می‌کند و هر کدام از آن‌ها را که برای رژیم او مناسب هستند، انتخاب کرده و آن‌ها را در برنامه غذایی اش قرار می‌دهد. بعد از میان کسانی که برای خوردن مناسب نیستند، یکی را به عنوان معاون انتخاب می‌کند.

خرگوش‌ها در انتخابات
سؤال: اگر گفتید هزار خرگوش چه طور انتخابات برگزار می‌کنند؟
جواب: خرگوش‌ها چون موجودات تندرویی هستند، هیچ وقت در انتخابات شرکت نمی‌کنند. به همین دلیل در انتخابات همیشه یا خرس‌ها پیروز می‌شوند یا لاک‌پشت‌ها و یا موجودات دیگری که عادت ندارند زیاد از جایشان تکان بخورند.

دشمن خرگوش
سؤال: یک خرگوش چگونه دشمن خودش را تشخیص می‌دهد؟
جواب اول: رادیو را روشن می‌کند و به سخنرانی رهبران کشور و رییس‌جمهور گوش می‌کند. آن‌ها در هر چند دقیقه یک بار دشمن را معرفی می‌کنند.
جواب دوم: خرگوش با روباه تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد که دشمن را به او معرفی کند. روباه هم با دفتر ریاست جمهوری و کارگزاران تماس می‌گیرد تا آن‌ها دشمن را به او معرفی کنند.
جواب سوم: خرگوش به کسانی که ممکن است دشمنش باشند، نگاه می‌کند. هر کدام نگاهشان مهربان و دندانشان تیز بود، دشمنش هستند.


کسی به فکر نازلی نیست
این شعر توسط یک زن شوهردار سروده شده است، از کلیه آقایان محترم و محترمه درخواست می‌شود از ابراز احساسات خودداری نموده و اگر نظری دارند، با شوهر این خانم محترم تماس حاصل فرمایند. شوهر شاعره مذکور به کلیه سؤالات شما پاسخ می‌دهد.


یک بانوی شاعره در حال انتخاب بین خودش و کانون گرم خانواده

زن: کسی به فکر گل‌ها نیست
کسی به فکر ماهی‌ها نیست
کسی به فکر پرستو‌ها نیست
کسی به فکر مار‌ها نیست
کسی به فکر درخت‌ها نیست
کسی به فکر حوض‌ها نیست
کسی به فکر ...

مرد: و شما جوش چه چیزی را می‌زنید؟
شما به فکر گل‌ها نباشید
به فکر ماهی‌ها نباشید
به فکر پرستو‌ها و مار‌ها و درخت‌ها و حوض‌ها نباشید
به فکر شوهر و زندگی‌تان باشید
به فکر من ... به فکر من ...

زن: کسی نمی‌خواهد باور کند که او
چیزی مجرد است
که در انزوای باغچه پوسیده است ...

مرد: و منظورش من نیستم
من چیزی مجرد نیستم
چیزی هستم که زن دارم و اگر ایشان رضایت بدهد بچه‌دار ...

زن: حیاط خانه ما تنهاست
اتاق خانه ما تنهاست
و حتی آسانسور خانه ما تنهاست
و تراس خانه ما تنهاست
و مبل استیل خانه ما تنهاست
و فرش ترکمن خانه ما تنهاست
و اتاق خواب خانه ما هم تنهاست ...

مرد: و البته باید توضیح بدهم که منظور این خانم
که همسر من است
و تا ابد هم همسر من خواهد بود
خانه خودمان نیست
چون وقتی ما در خانه هستیم
ديگر هیچ چیزی تنها نیست
من هستم؛ تا ابد هستم و وقتی من هستم، کسی تنها نیست ...

زن: پدر می‌گوید از من گذشته است
و مادر می‌گوید از من گذشته است
برادرم می‌گوید از من گذشته است
و خواهرم می‌گوید دو سال دیگر به من می‌رسد
و مرد می‌گوید هیچ چیز، هیچ وقت از من نمی‌گذرد
می‌گوید هنوز از تو نگذشته است
باید شعرهایت را بگویی و قرمه سبزی را ...
باید ترانه‌هایت را بسرایی و کودکی را ...
باید آوازت را بخوانی و کودکانی، کودکانی را ...
باید شعرهایت را بنویسی و میهمانان را ...
باید شعرهایت را بسرایی و فرزندانی بزایی و خانه‌ام را ...
می‌گویم: از من گذشته است، از من گذشته است ...

مرد: و ایشان که عیال ما باشند دارند بهانه می‌آورند
ما باید دو کودک داشته باشیم، پسری و دختری
جنسمان جور، چشمشان کور ...

زن: باید دختری بیاورم تا زنی شود
باید پسری بیاورم تا مردی شود
باید دخترم، وقتی زنی شد، دایره را، دایره را، تکرار کند
و پسرم باید وقتی مردی شد، مراقب باشد، مراقب باشد تا دایره تکرار شود
اما هنوز چیزی در ته قلب من مانده است
هنوز یک کودکی ویران شده در ته قلب من مانده است
لکه‌ای تاریک که چراغی روشن‌اش نمی‌کند
خانه من تاریک است
چراغی نیست، در خانه‌ام، در دستم، در برابرم

ای کاش می‌توانستم پنجره را باز کنم
ای کاش می‌شد پنجره را ...
ای کاش می‌شد دیوارها را ...
ای کاش می‌شد همه فاصله‌ها را ...
ای کاش می‌شد با سرودن یک شعر فاصله‌ها را طی کرد
شعر من آبستن یک حادثه است
و قلب من به هم‌آغوشی با هیچ قلبی ...
گوشم را به قلبم می‌چسبانم
شاید صدایی، شاید ....

نازلی احساس (معصومه مستشار)

***

دیگر بخش‌های از این ستون به آن ستون

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آقا نبوی من همیشه به برنامه شما گوش میدم این بر نامت خیلی جالب بود به قول خودت واقعنکی حال کردم دست مریضاد

-- امیر ، Oct 3, 2007 در ساعت 03:20 AM

درود بر نبوی عزیز. مثل همیشه خواندنی و شنیدنی.

-- پویا ، Oct 3, 2007 در ساعت 03:20 AM

پول ميگيري كه همينطوري حرف بزني....متاسفم برات نبوي

-- ميم نقطه ، Oct 3, 2007 در ساعت 03:20 AM

az baghye ghabele etemad tari
chon hichvaght be nerkhe roz nan nakhordi
ine ke azizi vasamon che in vare soton che on vare soton !

-- amin ، Oct 3, 2007 در ساعت 03:20 AM

بسیار زیبا بود.

-- نیما میم ، Oct 5, 2007 در ساعت 03:20 AM

Grate Job
I am proud of you ,Mr Nabavi
Keep doing your TANZ, since this is one of the best ways to fight

-- Omid ، Oct 5, 2007 در ساعت 03:20 AM

grate job

-- Shahrokh ، Oct 5, 2007 در ساعت 03:20 AM

نبوي عزيز
1- شعر قشنگي بود. بويي از فلسفه داشت.
2- خوشحالم كه مدتي است از وسوسه بازگشتن حرفي نمي‌زني. خوشحالم كه در چندين و چند سايت مي‌نويسي و پرباري. حكايت تازه‌اي اينجا نيست. بمان و ادامه بده. مي‌داني كه به مرز ماندگاري رسيده‌اي. كم چيزي نيست. قدرش را بدان.

-- كريم ، Oct 6, 2007 در ساعت 03:20 AM