رادیو زمانه > خارج از سیاست > از این ستون به آن ستون > جکی چان آمد، جورج کلونی فرار کرد | ||
جکی چان آمد، جورج کلونی فرار کردسید ابراهیم نبویاز «اينجا» بشنويد. برنامه از این ستون به آن ستون، این هفته بدون ابراهیم نبوی اجرا شد. به دنبال توجه به فامیلسالاری در کشور، انتصاب خواهرزاده احمدینژاد به جای وزیر صنایع و انتصاب همسر متکی به عنوان مدیرکل حقوق بشر وزارت خارجه، ابراهیم نبوی در یک حادثه تصادف جان سپرد و عل اصغر، نازلی احساس و عل اکبر (پسرخاله عل اصغر) برنامه «از این ستون به آن ستون» را کنترات گرفتند، تا از این پس این برنامه به گونهای کاملاً طنز و نمایشی اجرا شود. خبرهای هفته برنامه هجدهم دو عدد از وزیرهای صنعت و نفت گل بلستان استعفا دادند. محمود نفتی گفت: «بهتر، برین دیگه برنگردین.» وزیر صنایع آقا طهماسبی که مهندس بوده و خیلی جنم دارد، اعلام کرد: «اینها به کار ما دخالت میکردند.» اما وزیر نفت بعد از استعفا چیزی نگفت و به خانهشان رفت. محمود نفتی پسر خواهر خودش را به عنوان قحط الرجال سرپرست وزیر صنایع کرد. علی اکبر محرابیان، سرپرست وزارت صنایع و خواهرزاده محمود نفتی گفت: «دايی من خیلی به خانواده رسیدگی میکند.» به دنبال اینکه محمود نفتی پسر خواهرش را منصوب کرد، آقا منوچهر متکی هم خانومش را به عنوان حقوق بشر و واحد خواهران خارجه منصوب کرد. وی گفت: «این جوری دور هم هستیم، خانوادگی حال میده.» نیویورک تایمز که یک مجله خیلی معروف است و همه با شنیدن اسم آن کف میکنند، در یک مقاله دراز نوشت: «آمریکا میخواهد سپاه پاسداران را جزو لیست سازمانهای تروریستی قرار دهد.» یک نفر از وزارت خارجه (که وقتی بهش گفتند «اسمت چیه» گفت: «به تو چه؟») اعلام کرد: «خبری نیست، برادرای سپاه هوشت! اینا خالی میبندن.» از طرف دیگر چند نفر به آمریکا گفتند که «حاجی! اینها خیلی خطرین ها! بیخودی اسمشون رو نذار تو لیست، میزنن درب و داغونت میکنن، از ما گفتن بود.» خانوم یونه میناگاوا که یک مادربزرگ 114 ساله و پیرترین زن دنیا بود، که واقعنی پیرزن بیآزاری بود، در سن و سال بالا در ژاپن درگذشت. فکر نکنم خدا بیامرزتش؛ چون ژاپنیها که مثل ما نیستند که گرفتاری بهشت و جهنم داشته باشن و نکیر و منکر بیان سراغشون. همین جوری یه جایی هست که ما هیچ خبری ازش نداریم این خانوم پیرزن گفت که علت طول عمر وی تغذیه مناسب و استراحت کافی بود. بچههاش گفتند که «یونه خانوم همیشه تغذیهاش رو با خودش هر جا میرفت، میبرد.»
آقام عبدالله خودت گل پیرهنت گل دامنت گل، چیزهای دیگهات گل، نامزد انتخابات ریاست جمهوری استانبول شد. وی که خانومش مانتو روسری میپوشد، مورد اعتراض قرار گرفت که چون استانبول لايیکی است، واسه چی زنت حجاب داره؟ در حالتی که اکثر زنان ترک از جمله عایشه و سیبل جان و ابرو گندش حجاب مجاب ندارن که. ولی همین آقا عبدالله گل، گفتش که: «حاجی! شما میخوای به ما رای بدی، چی کار به مانتو روسری زن و بچه ما داری؟ حالا خوبه ما گیر بدیم که همه تون باهاس حجاب بذارین؟ ما که چیزی نگفتیم، شما هم هیچی نگو! برو جلو بذار باد بیاد.» یه عبدالله دیگه که پادشاه عربستان سعودی بوده است و تا چند ماه پیش کبکش با محمود نفتی خروس میخواند، به دشمنی با دولت ایران برخاسته و گفت: «حاضرم 100 میلیارد دلار هزینه کنم، یعنی خرج کنم، که دولت ایرانی مالکی را ساقط کنم.» دولت ایران هم اعلام کرد «ما هم 10 میلیارد حاضریم بدیم که این دولت آمریکایی مالکی بزنه جا.» دولت آمریکا هم گفت: «ما جمع 110 رو دوبل میذاریم که دولت عربی مالکی بزنه جا» دولت مالکی گفت: «من سانوار بیست میلیارد میگیرم، میکشم کنار» فعلاً کازینو بغداد شلوغ است. خانم لورا زن ویل اسمیت ريیسجمهور آمریکا گفتش که همراه با دخترش جنا (اسم دخترش جناست. آخه این چه اسمی یه گذاشتی روی بچه، جنا هم شد اسم!؟ کسی نمیآد با این اسم بگیرتش که. حالا میخواستی اسم خارجی هم بذاری میذاشتی کتایون، یا آن مارگارت یا مریلین مونرو) حالا، این مادر و دختر تصمیم گرفتن کتاب بچهها با همدیگر بنگارند. یعنی تو همین مایه کتابهای حسنی نگو بلا بگو، تنبل تنبلا بگو، توی ده شلمرود، جرج بوش تک و تنها بود، نه جان براون، نه دیگران، هیشکی باهاش رفیق نبود... دیگه تو همین مایهها. آقا سعید خفنگ، معروف به قاضی وحشتناک، دادستان عمومی تهران، پنج مقام آرژانتینی را به جرم اقدام علیه امنیت ملی ایران متهم کرد و گفتش که اگر آنها خودشان را زودی به زندان اوین معرفی نکنند، ایران هم پنج نفر از ایرانیانی که در خارج زندگی میکنند، در فرودگاه دستگیر کرده و به جای آنها مجازات میکند. قاضی سعید خفنگ گفت «علت احضار این مقامات آرژانتینی به خاطر این است که چند سال پیش یک مرکز یهودیان در آرژانتین منفجر شد که چند نفر در آن کشته و مجروح شدند و یک نفر قاضی آرژانتینی مقامات ایرانی را متهم کرد که در انفجار دست داشتند.» حالا این دست پیش را گرفته است که پس نخورد. قاضی سعید خفنگ معروف به مرتضوی در مورد این که این چه ربطی دارد با امنیت ملی ایران، توضیح نداد. یک نفر گفت: این آقا مرتضوی خودش حالش خرابه، ولش کنین، واسه خودش یه چیزی میگه. دولت گل بلستان اعلام کرد که برای رفاه حال هموطنان عزیز، قیمت زعفران که در تهچین استفاده میشود، پنج برابر شده و قیمت بلیط هواپیما 25 درصد افزایش یافت. یک کارشناس دولت گفت: دولت برای خدمت به مصرفکنندگان عزیز که زعفران میخورند و هی میخندند و جلوی مردم به عنوان آدمهای سبک و اوشکول شناخته میشوند، قیمت زعفران را افزایش داده است. همچنین یک عدد کارشناس هواپیمایی که هنوز سقوط نکرده بود، گفت: «قیمت بلیط هم واسه این افزایش کرد که بیخودی ملت با هواپیما نرن، سنگین میشه، سقوط میکنه.» وی گفت: «چیه؟ فکر میکنین دروغ میگم؟» آقا محمود نفتی به دنبال سفر به خارج که مادرش نذر کرده که انشاء الله همیشه در سفر به او خوش بگذرد، بعد از دیدار از چپرستان شرقی به چپرستان شمالی سفر کرد و در آنجا با ريیسجمهور چین که قیافه وی شبیه نخستوزیر و سایر اعضای هیأت همراه بود، ملاقات کرد. آقا ولادیمیر تائو ريیسجمهور چین به محمود نفتی گفت: «حاجی! شما ایرانیها چقدر همهتون شبیه هم هستین. انگاری مثل یه سیب میمونین که با یه خیار نصف کرده باشند.» وی گفت: «این جمله از آثار آقام کنفوسیوس از علما و مراجع نامدار چین است که با آن آقایی که مجسمهاش همه جا هست و نشسته و شکم بزرگی دارد، متفاوت میباشد.»
حضرت آیتالله ناصر مکارم شیرازی فرمودند که «با وجود اینترنت ایمان در خطر است...» به دنبال این موضوع مهم بیل گیتس ريیس میکروساف اعلام کرد «به خدا اگه تا حالا میدونستم؛ عمراً اگه خبر داشتم. خالا که این طوری شد، در هرچی ویندوزه گل میگیرم، میرم مشهد مجاور میشم؛ شاید ما هم عاقبت بخیر شدیم.» آیا جکی چان به زنجان خواهد رفت؟ جورج کلونی که بلانسبت به عنوان سکسیترین مرد سال 2006 جهان انتخاب شد، از نظر اینجانب، عل اکبر خوشحال، خبرنگار هنری رادیو زمانه، هیچ کم از بهروز و نقشهای به یاد ماندنی او مانند قیصر، بلوچ و رضا موتوری نداره. من از همی جا به مادرم ربابه در کرمان سلام میکنم و به مسوولان ماهنامه سینمایی فیلم یعنی آقای مسعود مهرابی و هوشنگ گلمکانی که اینجانب تمام سواد سینمایی خود را مدیون آنها میباشم، و به خصوص مسوول صفحه شهرستانهای آن مجله محبوب که کلیه آرشیو آن را در وطن دارم، سلام میرسانم.
فیلم «فرار از ایران» یا «بر بالهای عقاب» که در سال 1986 یک بار دیگر ساخته شده بوده، و در آن بازیگران شهیری همچون صمد، با بازیگری پرویز صیاد و مری آپیک، بازیگر معروف و جذاب «کاف شو» در آن بازی میکردند. این فیلم بر اساس رمانس «فرار از ایران» اثر کن فالت ساخته شده. در این رمانس معروف ماجرای تعدادی از گروگانهای آمریکایی بیان میشود که از طریق سفارت کانادا در خیابان میرعماد، سمت چپ، از ایران فرار کردند. حالا قرار است جورج کلونی که به عنوان بازیگری چپ شناخته شده و در فیلم عظیم و معروف «ای برادر! کجايی؟» اثر برادران کوئن بازی نموده است، ایفای نقش نماید. جورج کلونی قبلا فیلم « شب بخیر! سلامت باشی!» یا «Good Night and Good Luck» را که در آن به بررسی دوران تصفیههای ضدکمونیستی در دوران مککارتی پرداخته بوده، کارگردانی کرده است. این فیلم در تهران اکران شد. در سالهای گذشته شایعات زیادی ور سر سفر بازیگران معروف هالیوود به ایران مطرح شده. بعد از سفر شان پن به تهران در زمان انتخابات ریاست جمهوری که همزمان با سفر حسین درخشان صورت گرفت و تحتالشعاع اهمیت سفر حسین درخشان قرار گرفت، شان پن، به عنوان ستاره سرخ هالیوود گزارشی از اصلاحطلبان در شرایط انتخابات را ارائه داد. بعد از سفر شان پن، قرار بود اینگمار برگمن و مایکل آنجلو آنتونیونی به ایران سفر کنند، که هر دو نفر از ترس سکته کرده و درگذشتند. در این روزها تهران منتظر چهره نامدار سینمای جهان، یعنی جکی چان است که در لس آنجلس به عنوان احمدینژاد هالیوود شناخته شده است. حالا سؤال این است؛ آیا جکی چان به ایران خواهد رفت؟ در این بخش خبری، به اعترافات احسان منوچهری که مستقیما از زندان اوین برای برنامه از این ستون به آن ستون ارسال شده است، توجه فرمايید. اعترافات تکاندهنده احسان منوچهری صدا از پشت صحنه: روابط خود را با کیان تاجبخش ذکر کنید؟ احسان: من رابطهای به طور شخصی با ایشان نداشتم و من خودم زن دارم و ایشان هم شوهر دارند و ما با هم رابطه نامشروع نداشتیم و فقط همکاریهایی در زمینه جاسوسی با همدیگر همکاریهایی داشتیم (تصویر قطع میشود و صدای آخ میآید.) البته در جریان هستید که... کیان تاجبخش هجده سال به طور مستقیم و سه روز به طور مستقیم در این سالها با من ارتباط داشت و من با ایشان در مورد دادن اطلاعات به سیا همکاریهای دانشجویی داشتم.... مواردی که بینندگان عزیز مشاهده میفرمایند که روی صورت اینجانب قرار گرفته است، به خاطر جوشهای عصبی و تندرویهای ما بوده و هیچ ربطی به بازجوییهای برادران عزیز بازجو ندارد. و در این مدت در زندان اوین نگهداریهای محکم و کافی (صدای برخوردهای محکم و کافی از پشت صحنه میآید.) به عمل آمده و اگر صدای ما کمی گرفته است، هیج دلیل خاصی ندارد، به خاطر آلرژی و حساسیت است که از دوران جوانی و نوجوانی داشتیمان....
صدا از پشت صحنه: شما از چه زمانی قصد نفوذ به مراکز اطلاعاتی و سرنگونی نظام را داشتید؟ احسان: ما از همان ابتدا در کلاس درس دکتر بشیریه یعنی همان ح.ب. حاضر شدیم، البته رشته ما مهندسی نساجی بود و ربطی به علوم سیاسی نداشت. ولی برخی عوامل مزدور اصلاحات از قبیل آقای تاجزاده و سازگارا سه ماه قبل از بازداشت سراغ من آمدند و دست و پای من را گرفتند و مرا کتک زدند و مرا مجبور به شرکت در کلاسهای دکتر بشیریه کردند. (تصویر قطع میشود و صدای برخورد یک لنگه کفش توی سر به گوش میرسد...) ... که البته بازجو توضیح دادند که اشتباهی صورت گرفته است و آقای محسن سازگارا سه ماه قبل از دستگیری من دو سال بود که به آمریکا رفته بودند و منظور من از آقای سازگارا، همان آقای سحرخیز بود که من به دلیل شباهت این دو نفر آنها را قاطی کردم.... زمانی که آقای تاجزاده و آقای سحرخیز دست و پای مرا گرفتند، من خیلی ناراحت شدم و سینه آقای سحرخیز را لای دندانم.... (صدا یک لحظه قطع میشود) نه، سینه آقای سحرخیز را گاز گرفتم. به طوری که ایشان بعداً مدعی شد که وزیر محترم اطلاعات سینه ایشان را گاز گرفته است که من تکذیب میکنم و وزیر اطلاعات گناهی نداشت و این من بودم که گاز گرفتم و البته هیچ کتکی هم در زندان نخوردم. من، وقتی به کلاس درس دکتر ح. ب. رفتم، دکتر بشیریه به من گفت که باید با هاله اسفندیاری، کیوان تاجبخش و رامین جهانبگلو.... صدا از پشت صحنه: منظورتان کیان تاجبخش است؟ احسان: بله، من گفتم که هجده سال کیان تاجبخش و شوهرش را میشناختم و دکتر بشیریه گفت باید با ایشان و موسسه جورج سیوروس همکاری نمایم؛ وگرنه نمرات امتحاناتم را صفر میدهد و من به این ترتیب قبول کردم با آمریکاییها رابطه تنگاتنگ اطلاعاتی داشته باشم. صدا از پشت صحنه: روابط دقیق خود را با ذکر جزيیات با آمریکاییها بگويید؟ احسان: من سه ماه قبل از دستگیری در واشنگتن با مایکل لدین ارتباط برقرار کردم (متهم به دوربین نگاه میکند، تصویر قطع میشود، متهم با صورت زخمی برمیگردد و به اعترافاتش ادامه میدهد.) البته من در اینجا اشتباهی کردم که برادران به من تذکر دادند. من، چون ویزا نداشتم و در آن موقع پاسپورت نداشتم، اصلاً تا به حال به آمریکا نرفتهام. بلکه همراه با دوستانم برای سفری به دوبی رفتم، در این سفر بقیه بچههای تحکیم هم بودند و خانوادگی رفتیم که خیلی سفر جالبی بود و بیخیال سیاست شده بودیم و از بازار دبی کلی چیزهای مورد نیاز خانواده را خریدیم و در یک کنسرت ایرانی باحال هم شرکت کردیم... (تصویر سیاه میشود و صدای خوردن صندلی توی سر متهم میآید و پس از چند ثانیه متهم در حالی که لباسش را مرتب میکند، به گفتگو ادامه میدهد.) و البته چیزی که فراموش کردم این بود که ما برای ملاقات به سفارت آمریکا در دبی رفتیم که البته وقتی وارد سفارت شدیم، تقاضای ویزا کردیم که ویزا ندادند و خیلی هم با ما بد برخورد کردند. ما هم گفتیم گور بابای شما و هرچی آمریکایی است. اصلاً نمیخواهیم برویم آمریکا (تصویر قطع میشود و صدا آخ میآید، تصویر دوباره روشن میشود...) و وقتی وارد سفارت آمریکا شدیم و خودمان را معرفی کردیم، یکی از کارکنان سفارت نزدیک آمد و ماچ و روبوسی کرد و خیلی با احترام برخورد کرد و همین آقای مایکل لدین که یک آقای جوان حدوداً سی چهل ساله (به بازجو که پشت دوربین است، نگاه میکند) یعنی در حدود شصت تا هفتاد، یعنی حدود هفتاد وپنج ساله بود، با ما ملاقات کرد و طرح انقلاب مخملی را که به صورت یک جزوه بود، به ما داد و گفت، این طرح را اجرا کنید و اگر خوب اجرا کردید نفری یک میلیون دلار کمک مالی میدهم و ما فریبخوردگان به خاطر همین پول، فریب دشمن غدار را خوردیم. ولی دشمنان اسلام باید بدانند اگرچه ما را به طور محدود فریب دادند؛ ولی 70 میلیون ملت ایران فریب آنها را نمیخورند و با مشت محکم، از طریق پیشرفتهای علمی با آنها برخورد مینمایند. امروزه، برادران بسیج دانشجویی در مورد انرژی هستهای، بیوتکنولوژی، نانو تکنولوژی، نرمافزار و دیگر موارد در دنیا پیشرفت کرده و به شکل شگفتانگیزی نام ایران در صدر علم جهان میباشد... احسان: من بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی تحکیم... (متهم به پشت دوربین و کاغذهایش نگاه میکند.) ... که البته من احسان منوچهری از دانشگاه پلی تکنیک بوده و صفحههای بازجویی قاطی شد، به خاطر تمام اشتباهاتی که کردم و توهین به مقدسات در نشریات دانشجویی که برادران عزیز بازجو که با مهربانی برخورد نموده و قسمتهایی که کبود شده بود، در حال خوب شدن است، قول دادند نمونه تمام نوشتههای اهانتآمیزی که ما نوشتیم، به ما بدهند که خودمان هم در جریان باشیم و در دادگاه به آن دقیقتر اعتراف کنیم. من از ملت شریف ایران عذر میخواهم و امیدوارم ما را ببخشند. والعصر، ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات، و تواسعوا بالحق، و تواسعوا بالصبر. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. مهمترین اخبار نویسنده مخالف راهها بسته است خبرهای آفریقا خبرهای را گوش کنید
ريیس اخم کرد مردان شمارهدار لورا بوش و چهل دزد بغداد زندگی شاید خیابان درازی است که هر روز زن جرج بوش
لورا! تو لکهای هستی بر جغرافیای دامن زن لورا! چه میخواهی بنویسی برای کودکانت؟ شاید دلت بخواهد قصه هزار و یکشب بغداد را بنویسی شاید دلت بخواهد داستان سیندرلایی را بنویسی چطور است داستان چورج پینوکیو بوش را بگویی و شاید دوست داشته باشی داستان سفیدبرفی و هفت کوتوله را بنویسی شاید بهتر است داستان علیبابا و چهل دزد بغداد را بگويی اما، جنا بوش، لورا بوش، بیا قصه حسنی را بگو نزدیکهای اروندرود آی جنا بوش! آی لورا بوش! از ساعتهایی بنویس که او به من میگوید نازلی! چپ رفتهای من میروم از چپ نازلی احساس(معصومه مستشار) |
نظرهای خوانندگان
اسم فیلم آقای کلونی فرار از تهران است عل اکبر خان و از همه مهم تر، حواست باشد در رادیو زمانه هم یک آدم حسابی هست و آن هم عشق کلونی!! امیدوارم زنده بمانی از دست او با مقایسه حاج آقا کلونی و رفیقت!
-- وامدار کلونی ، Aug 19, 2007 در ساعت 06:14 PMI just want to tell you, you are a talented person and I am really proud of you.I also have some idea about your weekly show in radio Zamaneh. I have to find a way to write farsi here.
-- Mina ، Aug 20, 2007 در ساعت 06:14 PMDear Mr Nabavi,
-- - ، Aug 21, 2007 در ساعت 06:14 PMI have (an important) suggestion:
Please take some more time to organize your previous writings in a place (like a website and more importantly in a pdf format).
Please do this sooner rather then later and make the other important people do this. This will be an invaluable heritage for many people. And also pick the best of your writings/products and make them available.
In my humble view, politics is JUST a small portion of life. You just do your bit and don't spend all of your life for ahmadinejaad.
آقای نبوی واقعاً خسته نباشید، بعد از مجموعه های شیخ حسنی بامزه ترین اجرایی بود که از شما شنیدم.
-- بینا ، Aug 28, 2007 در ساعت 06:14 PMجناب ابراهیم خان نبوی! عالی بود. واقعا شما یکی از باذوق ترین و باسوادترین طنز نویسان ایرانی هستید. به وجود شما افتخار میکنیم.
-- kaaveh ، Sep 4, 2007 در ساعت 06:14 PM