رادیو زمانه > خارج از سیاست > خوانندگان ایرانی > آرزوی آزادی و خاطره پروانه | ||
آرزوی آزادی و خاطره پروانهمحمود خوشنامآزادی موهبت بزرگی است که آدمی همیشه در آرزوی دستیابی به آن بوده و البته غالباً هم به آرزوی خود نرسیده است.ولی این آرزوی دیریاب، موضع برانگیزانندهای برای هنرمندان و از جمله اهل موسیقی بوده است. بهویژه در موسیقی پاپ، در همه جای دنیا، تا بخواهید سخن از آزادی بهمیان میآید.
آرزو و شور آزادیخواهی ماریوس مولر وسترهاگن(Marius Müller-Westernhagen ) ، از پاپسازها و پاپخوانهای آلمان است که دو سه دههی پیش شهرت فراگیری بهدست آورد. ترانهی «آزادی» او که به آلمانی "فرایهایت" ( Freiheit) نام دارد، در آن سالها توجه روشنفکران جوان را نیز به سوی خود کشانده بود.
وسترهاگن میگوید که آزادی تنها چیزی است که در این جهان تیره و تار ارزش واقعی بهحساب میآید. وقتی در اروپا که جهان آزاد نامیده میشود، هنوز سخن از آزادی و ارزش آن بهمیان میآید، میشود فکر کرد که در جهان دیگری که با آزادی میستیزد، آرزوی آزادی چه پرشور در دل و جانها مینشیند. ترانههایی که آزادی را آرزو میکنند، در ایران خود ما نیز کم نیست. از مشروطیت تاکنون، آهنگسازان و خوانندگان ایرانی چنین ترانههایی بسیار ساخته و پرداخته و خواندهاند و همچنان میخوانند. صدای خاطرهبرانگیز خاطره پروانه بسیاری از خوانندگان زن و مرد موسیقی سنتی ایران، پس از انقلاب اسلامی از خواندن بازماندهاند؛ در ایران اجازهی خواندن نداشتهاند و در بیرون از ایران، امکان ماندن. ولی با اینحال، با همهی سختگیریها، نامشان و صدایشان از میان نرفت. در واقع صدایشان در صفحه و دیسک و کاست ماند و نامشان را نگاه داشت. گمان نمیکنیم حتی در همان سالهای بگیروببند، خانهای را میشد یافت که صدای این از صحنه بهدورافتادگان در آن نباشد. یکی از این صداهای خاطرهبرانگیز، صدای گرم و جاندار خاطرهی پروانه است که در سالهای پیش از انقلاب، هواخواهان بسیار داشت. در آن سالها شهرت یافته بود که خاطره، دختر پروانهی معروف٬ از خوانندگان نخستین دههی قرن جاری خورشیدی است که خیلی زود در اثر ابتلا به بیماری سل از دنیا رفت. البته بعضی از موسیقیدانان سالخورده این نسبت را قبول نداشتند. ولی خاطره، خود هر جا که لازم بود، بر این نسبت نزدیک خانوادگی صحه میگذاشت. بههرحال، خاطره چه دختر پروانهی معروف بوده باشد، چه نه، صدایش خاطرهی او را زنده میکرد. صدایی که رنگ تیرهی غمگرفتهای داشت و همین ویژگی، جاذبهی اصلی صدای او را میساخت.
خاطره، آنگونه که خود میگفت، در سالهای پس از انقلاب، زیر دست بازجویان شریف بسیار رنج برد و چون بسیاری دیگر از همتایانش، تعهد سپرد که دیگر هرگز گرد آواز و آوازخوانی نگردد. خاطرهی پروانه از خوانندگان پابرجای ارکسترهای وابسته به وزارت فرهنگ و هنر بود و بیش از همه، با گروه سازهای ملی فرامرز پایور همکاری میکرد. او با این گروه، سفرهای متعدد به کشورهای اروپایی و آسیایی داشت. پس از انقلاب نیز، در دورهی اصلاحات توانست سفری به کانادا داشته باشد و از فرزند خود دیدار کند و سرانجام سفر پایانی و بیبازگشت او در سال ۱۳۸۷ صورت گرفت.یاد خوانندهی رنجدیدهی خوشصدای خود را با پخش تکهی زیبایی از مناجات او، گرامی میداریم. |
نظرهای خوانندگان
من از زمان تلوزیون ثابت پاسال عاشق خانم خاطره پروانه بودم ودر دو برنامه کنسرت ایشان بعد از انقلاب در تالار وحدت رفتم که مخصوص خانم ها بود.
-- زهره ، Oct 7, 2010 در ساعت 03:00 PMسال 1348 که با عنوان افسر وظیفه در ارتش بودم . سه ماه آخر خدمتم را افسر تفریحات پلاز ارتش بودم واز زنده یاد خانم خاطره پروانه برای کنسرتی به پلاز ارتش دعوت کردم و چون ایشان مرا از قبل میشناختند دعوتم را برای این کنسرت قبول کردند.
-- مسعود چم آسمانی ، Oct 7, 2010 در ساعت 03:00 PMاولین بار ایشان را به اتفاق استاد احمد ابراهیمی در
خانه ی جوانان اصفهان برای کنسرت امده بودند دیدم. که مربوط به سال ها ی
1340 شمسی میشود که من شاگرد دبیرستان بودم . و اجرای این کنسرت را شاهد بودم.
افسوس که در حکومت جدید صدای حوانندگان زن ممنوع است .وگرنه صدای ایشان از جمله صدا های زیبا و ماندنی در موسیقی ایران بود و هست.
یاد ش گرامی باد.
من در ایران خبرنگار موسیقی بودم و به همین خاطر نام خود را در اینجا نمی نویسم.یادم هست آن روزها که خانم پروانه هنوز در قید حیات بود،گاه گاهی بهانه ای جور می کردیم و به دیدنش می رفتیم.
-- بدون نام ، Oct 16, 2010 در ساعت 03:00 PMهمیشه شاد و خندان بود و در میان صحبت و شوخی هایش،از ترانه هایی که خوانده بود و خاطراتی که داشت نقل و برخی را برایمان زمزمه می کرد.هر چند تفاوت سنی اش با ما که هنوز دهه بیست زندگی مان را کامل نکرده بودیم،بسیار بود؛اما در آن جمع دو سه نفری این تفاوت ها کاملاً گم بود!
آخرین بار که به دیدنش رفتم،همه اش نگران این بود که وقتی از دنیا برود،چون صدایش مانند سایر خوانندگان زن ایرانی اجازه انتشار ندارد و بیشتر نوارهایش در آرشیو رادیو سابق سر به نیست شده بود،به سادگی پس از مدتی به دست فراموشی سپرده شود.
از ما نیز می خواست و این آرزوی همیشگی اش بود که روزی آثارش مانند سایر خوانندگان مرد،منتشر شده و در دسترس همه مردم قرار گیرد.
وقتی در روزنامه اعتماد ملی خبر فوت ناگهانی اش را دیدم،بسیار متأثر شدم و این تأثر بیشتر به این خاطر بود که هرگز نتواسته بودم با کمترین تلاش خود،او را به آنچه که در آخرین دیدار آرزو داشت،برسانم.هر چند که عمر من نیز به این برآورده شده چنین آرزویی شاید کفاف ندهد...!!!