رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۱ بهمن ۱۳۸۸
گفتگو با مونیکا جلیلی، خواننده‌ی غیرایرانی‌ای که ترانه‌های فارسی می‌خواند

«ترانه‌هایم در این تاریکی شاید التیام‌ دهنده باشند»

پانته‌آ بهرامی

شاید کم‌تر کسی باور کند خواننده‌ی آوایی که شنیدید ایرانی نیست و آشنایی‌اش با زبان فارسی به دوردست‌ها نمی‌رسد. این آوای «مونیکا جلیلی» فرزند پدر و مادری هلندی و آلمانی است. وی فارغ‌التحصیل موزیک از کنسرواتوار کالج موسیقی منهتن در نیویورک است که در آن‌جا آموزش و پرورش صدا نیز یافته است.

Download it Here!

دهه‌ی ۴۰ شمسی شروع دوران تغییر و شکوفایی در عرصه‌های شعر ادبیات و موسیقی بودند. دولت برآمده از انقلاب ۵۷ توقفی بر این فرآیند نهاد؛ به‌ویژه که خوانندگان زن را به‌کلی خانه‌نشین کرد و صدای آن‌ها را در انظار عمومی توقیف نمود، موسیقی پاپ را مجبور به مهاجرت به ورای مرزهای ایران نمود و بسیاری از محدودیت‌ها بر سر راه هنرمندان و موسیقی نهاد.

ترانه‌هایی که مونیکا جلیلی می‌خواند عمدتاً آهنگ‌های این دوران است؛ انتخاب او ترانه‌های عاشقانه‌ای است که آمیخته به روشنایی و امید به زندگی است. شاید از همین روست که این ترانه‌ها برای ایرانیان به‌شدت نوستالژیک و خاطره‌انگیز است.

در کنسرتی که به تازگی در نیویورک برگزار شد عمده‌ی تماشاگران غیر ایرانی بودند. از مونیکا جلیلی در مورد چگونگی آشنایی‌اش با ترانه‌های ایرانی پرسیدم.

همسرم ایرانی است، او تااندازه‌ای الهام‌دهنده‌ی من است. وقتی با او آشنا شدم ترانه‌های بسیار متفاوتی می‌خواندم، در آن دوران زیاد اتفاق می‌افتاد که برای اجرای کنسرت برای نوروز در نیویورک دعوت می‌شدم.

یک‌بار یکی از دوستان‌ام گفت مایلم تو را برای اجرای کنسرتی دعوت کنم که ترانه‌های قسمت‌های مختلف ایران است، آیا حاضر به هم‌کاری هستی. من با علاقه قبول کردم و او چند ترانه‌ی محلی را به من یاد داد که برخی از آن‌ها روی من تأثیری عمیق گذاشت و خیلی به آن‌ها دل‌بسته شدم.


مونیکا جلیلی، خواننده‌ی غیرایرانی‌ای که ترانه‌های فارسی می‌خواند

پس از آن، یک‌بار برای ملاقات پدرشوهرم که خیلی به موسیقی و ترانه‌های ایرانی علاقه داشت رفتم. او برای استقبال من به فرودگاه آمد و زمانی که در راه بودیم یک کاست قدیمی را در ضبط صوت ماشین گذاشت.

رو به من کرد و گفت؛ این ترانه را گوش کن، فکر می‌کنم خوش‌ات بیاید. و آن ترانه‌ی «جان مریم» اثر محمد نوری بود. واقعا [آن ترانه] عشق در یک نگاه بود. هرگز صدایی به این لطافت، ظرافت و شیرینی تجربه نکرده بودم. بعد او برای‌ام گفت که معنای آن شعر چیست.

من به نیویورک بازگشتم. از یکی از دوستان همسرم که گیتار می‌نواخت پرسیدم که ترانه‌ی «جان مریم» را می‌شناسد و او گفت البته که می‌شناسد. گفتم می‌توانیم روی آن کار کنیم. بعد چند ترانه مثل «سلطان قلب‌ها»ی عارف، و چند ترانه‌ی دیگر از نوری را کار کردیم و شروع به اجرای ترانه‌ها در چند شب شعر کردیم.

در سال ۲۰۰۳ برای مدتی به لس‌آنجلس رفتم و برای یک‌ماه کلاس خصوصی فشرده برای یادگیری زبان فارسی گرفتم. بعد خودم با [توسل به] کتاب و صحبت با همسرم این یادگیری را ادامه دادم.

علاوه‌ی برآن، مکالمه‌های طولانی با پدر و مادر همسرم فارسی من را تقویت کرد. در پنج‌سال اخیر فقط فارسی خوانده‌ام، برخی را به انگلیسی و یا فرانسه ترجمه کرده‌ام که در واقع گسترش کارم بوده است. ولی به ترانه‌های فارسی واقعا عشق می‌ورزم.

مونیکا جلیلی در سال ۲۰۰۳ گروه موسیقی خود را تشکیل داد. یکی از نوازندگان آن جمشید شریفی است که از پدری ایرانی و مادری آمریکایی در کانزاس متولد شد. وی علاوه‌ی بر نواختن پیانو، گیتار هم می‌نوازد.

جمشید شریفی تهیه‌کننده‌ی سی‌دی‌های مونیکا نیز هست. وی به‌عنوان یکی از نوازندگان برنامه، آکاردئون می‌نواخت. علاوه‌ی بر آکاردئون، با ویولن و طبل و عود و بربط ارکستر او را هم‌راهی می‌کرد. مونیکا ترانه‌های ملیت‌های مختلف را نیز اجرا کرده است.

فقط دو ترانه‌ی آذری خواندم. من آذری بلد نیستم، ولی با یکی از دوستان‌ام که آذری است خیلی روی این زبان و معنای شعرها کار کردیم. فردی که برای اولین‌بار من را برای اجرای کنسرت دعوت کرد و ترانه‌های محلی را با من کار کرد، یک ترانه‌ی آذری نیز به من آموخت و برای‌ام جاودانه شد. من آن را بسیار دوست دارم.


مونیکا جلیلی به‌هم‌راه گروه موسیقی‌اش در کنسرت نیویورک

بسیاری از این ترانه‌ها را به من معرفی و پیش‌نهاد می‌کنند، به‌ویژه پدر همسرم. ولی باید با ترانه ارتباط برقرار کنم و آن را دوست داشته باشم. خودم هم در این مورد پژوهش می‌کنم.

با یکی از تماشاگران کسنرتی که مونیکا در نیویورک برگزار کرده بود گفتگویی کردم و نظر وی را در این‌باره جویا شدم:

به نظر من کنسرت بسیار عالی بود. من خانم مونیکا جلیلی را خیلی دوست دارم. صدای شفاف و قشنگی دارند. آهنگ‌های قدیمی ایرانی و روستایی را می‌خواند که برای ما خیلی مفهوم دارد.

از کدام آهنگ بیش‌تر خوش‌تان آمد؟

«سلطان قلبم». ولی بیش‌تر آهنگ‌های‌اش را دوست دارم.

چرا دوست دارید، آیا برای شما نوستالژیک است؟

در کودکی، زمانی که ایران بودم این آهنگ‌ها را شنیده بودم.

مونیکا جلیلی، در مورد هماهنگی بین خانواده و کارهای هنری می‌گوید.

یک پسر دارم، هماهنگی کار و خانواده برای‌ام زیاد مشکل نیست. خیلی کنسرت نمی‌دهم، بنابراین اغلب اوقات با خانواده هستم. گاهی پسرم برای کنسرت می‌آید، و یا پیش همسرم می‌ماند و برخی اوقات برای‌اش پرستار می‌گیریم. در این صورت همسرم هم می‌تواند برای کنسرت به ما بپیوندد، در هر صورت زیاد مشکل نیست.


مونیکا جلیلی به‌هم‌راه گروه موسیقی‌اش در کنسرت نیویورک

من در پیوند با هنر و موسیقی حس شخصی خودم را دارم. هر دو بیان یک موردند؛ هنر به‌ویژه موسیقی در روح و روان و قلب افراد زندگی می‌کند و ‌می‌تواند روشنایی را به دنیای آن‌ها بیاورد. به‌ویژه در دوران تاریکی‌ها، مانند دوران کنونی در هائیتی، شاید موسیقی قدری بتواند آرامش‌بخش و التیام‌دهنده باشد.

بزرگ‌ترین آرزوی‌ام ارتباط دوباره‌ی ایران و آمریکا است که درها دوباره باز شود. نه‌تنها برای مسافرت، بل‌که برای این‌که بتوانم در ایران کنسرت بدهم. این بزرگ‌ترین آرزوی من است. هرگز در ایران نبودم ولی عاشق رفتن به ایران هستم.

سایت شخصی مونیکا جلیلی

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

دوستان عزیز سایت تیتر باید این گونه نوشته شود
ترانه هایم در این تاریکی شاید التیام دهنده باشد.
در واقع ترانه هایم درست است و نه نرانه های ام.
ام برای ایجاد فعل درست می شود مثل گفته ام، رفته ام.
بنابراین خواهش می کنم تصحیح فرمایید.
با سپاس پانته آ بهرامی

-- بدون نام ، Feb 10, 2010 در ساعت 05:45 PM