رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۸ مهر ۱۳۸۶
به بهانه‌ی انتشار آلبوم «ترنج» در ایران

«صبحانه با سیگار و چایی»

علی جمالی

محسن نامجو تا زمانی که در ایران بود، ‌خود را به آب و آتش زد تا آلبومی از آهنگ‌هایش را با مجوز وزارت ارشاد منتشر کند. اما تمام دویدن‌هایش ثمر نداد. مطبوعات غیردولتی ایران، علت کوچ این ستاره‌ی جنجالی به اروپا را نتیجه‌ی «سخت‌گیری»‌های ارشاد دانستند. «ترنج» ابتدا قرار بود توسط شرکت «آوای باربد» منتشر شود، اما ارشاد فعالیت این شرکت را به مدت شش‌ماه به تعلیق انداخت.

محسن نامجو آن موقع، نه تنها به لغو یا تعویق انتشار آلبوم‌اش اعتراض نکرد، بلکه در حمایت از ارشاد سنگ تمام گذاشت. او تعویق کسبِ مجوز «ترنج» را بی‌ربط با ارشاد دانست و گفت: «آدم کلاشی به‌عنوان دلال کسب مجوز در پی کلاهبرداری بود که متعاقب آن «ترنج» از انتشار بازماند.»

حال با گذشت چند هفته از «کوچ موقت» و یا «کوچ قطعی» او، این آلبوم البته با حمایت مدیر قدرتمند روابط مرکز موسیقی حوزه هنری انتشار یافته است. پیش‌ترها نیز نامجو با حوزه هنری رفت‌وآمد داشت و در کنسرت شب‌های طنز تالار اندیشه، گویا ستاره‌ی آن شب‌ها بود. مدیر این مرکز حتی گفته است: «پس از ماه رمضان و بازگشت محسن نامجو به ایران، کنسرتی با حضور او در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار خواهد شد.»


محسن نامجو (عکس: کسوف)

حال حدود یک هفته از انتشار آلبوم «ترنج» می‌گذرد. بنا به گزارش چند نشریه در ایران، استقبال علاقمندانِ نامجو از این آلبوم بسیار قابل توجه و فروش آن بنا به گفته‌ی مدیران فروشگاه‌های موسیقی فوق‌العاده است. مدیر برنامه‌های نامجو هم گفته است که آلبوم مجوزدار «ترنج»‌ متفاوت است با آن چه مردم پیش از این شنیده‌اند. چون نامجو تمام قطعات را مجدداً ضبط کرده و حتی تنظیم برخی از قطعات را هم تغییر داده است.

به نظر می‌رسد،‌ در پی کوچ نامجو و انتشار آلبوم «ترنج» سوژه‌ی داغ «محسن نامجو» در مطبوعات ایران رو به سردی می‌رود. اما پدیده‌ی نامجو، بی‌تردید بعد از این نیز، پرسشِ پاسخ‌‌نیافته‌ی حوزه‌ی موسیقی در ایران خواهد بود. این پرسش هنوز پاسخِ بایسته نیافته است. آن چه درباره‌ی موسیقی او گفته و یا نوشته‌اند، به‌رسم معمول در اینجا، عمدتاً ستایش‌های بی‌مایه بوده است و یا شماتت‌های بی‌پایه.

پرسشِ پدیده‌ی نامجو را باید از وجوه مختلف بررسی کرد. موسیقی او به هر حال خارج از چارچوب موسیقی به شدت محافظه‌کار و معتاد ایرانی است. انسداد فضای تجربه، چه توسط متولیان رسمی فرهنگ و چه از طریق سنت‌گرایان متعصب، دست‌وپای موسیقی را در اینجا، سال‌هاست که بسته است و از این رو است که تجربه‌ی نامجو، تجربه‌ی عجیب و غریبی به‌نظر می‌آید.

کاری که نامجو امروز می‌کند، دو‌ سه دهه پیش از این، مثلاً درهمسایگی ما در ترکیه، «احمد کایا» و بسیاری دیگر کرده‌اند. صدای بُز در موسیقی «کایا» و یا راه یافتنِ «آنتی‌بیوتیک»‌ «راکی» و «دیازپام» به شعر او، اصلاً غریب نمی‌نمود. و یا از زاری‌ها و نعره‌هایش که استانبول آن سال‌ها را می‌سرود، کمتر کسی تعجب می‌کرد.

در ایران، پرسش نامجو،‌ تنها پرسشِ موسیقی نیست. پرسش، پرسشِ فضاست. محسن نامجو در ایران، در گفتار بسیار نرم بود و ملایم، ‌به‌طوری که گاه کفر هوادارانش را در می‌آورد. اما موسیقی او به هیچ روی شباهت به گفتار و رفتارش در جمع نداشت. موسیقی‌اش عاصی بود؛ مثل عصیان جمعی جوانان خانه‌نشینِ شهرهای بزرگ علیه اقتدار ریش‌سفیدانِ زورگو.

نعره‌ها و عربده‌های او دروغین نیست. اگر او در اشاره به آوازخوانی شهرام ناظری می‌گوید: «وقتی او (شهرام ناظری) سراغ مولوی می‌رود، با یک آواز کش‌دار ریتم را از شعر می‌گیرد. مولوی را نباید خواند. باید عربده زد.» بیشتر مواجهه‌ی جوانان شهر با موسیقی سنتی را بیان می‌کند و نیز البته درک و دریافت خویش از موسیقی را.

استادان و معتادان موسیقی سنتی ایرانی، به پدیده‌ی نامجو همچون ادا و اطوارِ سبک‌سرانه‌ی «مرد بی‌اساس» می‌نگریستند. آنان نه شعر تی.اس.الیوت را می‌شناسند و نه ربط شعر او با آواز ابوعطای نامجو را درمی‌یابند و نیز برمی‌تابند.

گویا تنها هوشنگ کامکار که زمانی سعی کرده بود، شعر نیما را به موسیقی سنتی تحمیل کند و یا برعکس، با احتیاط در باب آهنگ‌های نامجو گفته بود: «با مسایل فنی کار ندارم. وقتی با چنین هیجانی می‌خواند، وقتی کار نو می‌کند که این همه جوان را جذب کرده، پس کارش جدی و قابل احترام است.» خصلت پرخاش‌گر موسیقی نامجو در انطباق با متن جامعه‌ی جوان ایرانی، نه ادا است و نه اطوار. اگر ایراد فنی هم داشته باشد، شایسته‌تر آن است که آن را در ربط با رکود و سطح موسیقی ایران نگریست.


محسن نامجو (عکس: کسوف)

نامجو آن‌گاه که می‌خواند: «این که لنگ در هوایی/ صبحونه‌ات شده سیگار و چایی» در واقع حدیث نفس نسل خویش را می‌خواند. نسلی در تکاپو و عاصی، اما خانه‌نشین. پر جوش و خروش، اما پرسه‌زنِ عاطل و در حسرت فضا. خفگی فضای عمومی، این نسل را به زیرزمین‌ها برد و همچنان می‌برد. اما تاب آوردن زیرزمین، هر چند که بسیار بکوشی که تاب آوری، آخر سر ولی بی‌تاب‌ات می‌کند.

«ملاحظات» نامجو در مواجهه با متولیان دولتی فرهنگ، نشان داد که او بسیار کوشید تا بماند و نشد. آهنگ‌هایش نشان داد که او می‌خواست بغض ترکیده‌ی جوانان بی‌پنجره‌ی شهر باشد؛ ولی آن همه سربه‌زیری‌اش و دویدن‌های بسیارش برای انتشار آلبومی از ثمره‌ی سال‌ها رنج و تلاشش، بی‌حاصل ماند. او حتی تا آنجا رفت که «ارشاد» را پدر نامید و خود را فرزند، و گفت حجب و حیای فرزندی اجازه نمی‌دهد که فرزند، دفتر یادداشت‌هایش را نشانِ پدر دهد و البته از کنایه‌ی یادداشت‌ها، اشاره به آهنگ‌های مثلا «مورددار»ش می‌کرد و هربار که «مورد»ی پیش آمد و سبب خشم و یا چشم‌غرّه‌ی ارشادیون شد، او در تأیید تنبیهات ارشاد هیچ کم نگذاشت.

محسن نامجو، آخر سر بار خود بست و برفت و هنوز بار بر زمین ننهاده، ‌در مرور دو موقعیت، یعنی موقعیت بی‌پنجره و موقعیت‌ پنجره‌های گشوده به جهان، دریافت که در آن سوی «بسیار ساده پذیرفته شده است.» رفتار دست به عصای نامجو، در جمع و کردار موسیقایی او، خصلت‌نمای هم‌نسلان اوست. این دوگانگی در اینجا،‌ گاه به تأسی از ادبیات کلاسیک ایران «ذکاوت و رندی» نامیده شده است و می‌شود و گاه چنانچه رسم است و معمول، «رعایت مصالح» و گزک به‌دست مست زنگی ندادن.

اما این مورد دوم، امروز در ایران سیمای با نقاب جوانان مدرن شهری است. پسِ نقاب چیز دیگری است. باری هر آن کس که دری به روی خویش گشوده یافت، از این دوگانگی ملال‌آور و بیمار در رفتار گریخت. البته متولیان رسمی فرهنگ خم به ابرو نمی‌آورند و گاه نیز بسیار شادمان‌اند از این گریختن‌ها. جوانِ‌ الگو و دلخواه آنان، تنها جوان مدیحه‌سرا، یا مدیحه‌خوان چفیه بر گردن است. باقی مزاحم‌اند و غیرخودی.

بعضی‌ها گفته‌اند که نامجو از ماه‌ها پیش با «رندی» خاص خویش مقدمات سفرش را می‌چید. اما آنان، سهم جوانان علاقه‌مند به موسیقی او را، در تمهید این سفر نادیده می‌گیرند. این جوانان تهرانی، دانشجویان رشته‌های تئاتر و سینما و یا موسیقی بودند که با برگزاری کنسرت‌های زیرزمینی و خانگی، امکان مادی سفر او را فراهم آوردند. نامجو وامدار آن‌هاست و بی‌تردید است که او برای جوانان شهرهای ایران که به موسیقی‌اش اُنس می‌گرفتند،‌ دل‌تنگی خواهد کرد، و این دلتنگی است که رشته‌ی اُنس و الفت او را با سرچشمه‌ی صدا و موسیقی، و با فریاد پُردرد جوانان پارک دانشجو و یا سه‌راه آذری حفظ خواهد کرد.

محسن نامجو در برهوت موسیقی ایرانی، از این روی ستاره شد که جدا از استعداد و رنج و تلاشش برای ارائه‌ی موسیقی متفاوت، وضعیت بحرانی و بی‌پنجره‌ی جوانان کلان‌شهرها را دریافت و آن را نعره زد. محسن نامجو، ‌اگر رشته‌ی انس و الفت نگسلد، نه «باب دیلن ایران» که می‌تواند نسخه‌ی ایرانی «احمد کایا» باشد.

***

مرتبط:
محسن نامجو در کافه زمانه: جوگیر نمی‌شوم!
نماهنگ «زلف بر باد» در شهر فرنگ راديو زمانه
محسن نامجو؛ موزیک در تدابیر شدید امنیتی
گفتگو با محسن نامجو خواننده ترانه‌های پرتناقض

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

من نمی دانم ما ایرانی ها تا کی می خواهیم یک نفر هنرمند را با دیگر هنرمندان مقایسه کنیم. چه اصراری است که نامجو را باب دیلن ایران بدانیم و یا احمد کایای ترکیه؟ آیا نمی توان نامجو را به عنوان یک هنرمند ایرانی و بنام نامجو مورد بررسی قرار داد و از این مقایسه ها پرهیز کرد؟ دوست داشتم بجای یک مقاله سیاسی نامجو را بعنوان یک عصیانگر اجتماعی و فرهنگی ببینم و بدعت گذاری او در موسیقی ایرانی، موسیقی تلفیقی، را از زبان یک موسیقی دان حرفه ای بدانم.

-- مهدی ، Sep 22, 2007 در ساعت 04:12 PM

شخصاً حاضرم جوری با اين آقای عر-عر-عربده پرخاشجویی کنم که حرف‌های مفت‌اش را در خصوص حافظ و مولوی و موسیقی ایرانی فراموش کند!

-- سوشیانت ، Sep 22, 2007 در ساعت 04:12 PM

نقد جالبي بود آقاي جمالي. من نقدي جديد و ر وانکاوانه بر خلاقيت محسن نامجو و تفاوت او در سبک و محتوا با موسيقي حاکم سنتي و نيز ارتباط او با بستر شعر دهه هفتاد و تفاوت گذاري نسلهاي نو نوشته ام و نکات قدرت و ضعف کارش و مسير تحولات احتمالي آينده او را بررسي کرده ام. باشد که اين نقدهاي مختلف ادبي و روانشناختي و زبان شناسي از يک متن و يا هنرمند رشد کند، تا خواننده و هنرمند ايراني به نگاهي چندچشم اندازي عادت کند. لينک مقاله
داريوش برادري

-- داريوش برادري ، Sep 22, 2007 در ساعت 04:12 PM

سالهاست از صدای احمد کایا لذت می برم حدود 15 سالی می شود تنها خاطره دوران دانشجویی ام صدای احمد کایا ست و آهنگ زیبای " بنی بول آنا" با صدای زیبای سلدا باجان
و آهنگ احمد کایا هنوز هم بعد از 15 سال با شنیدن این آهنگ که شاید به صدها بار برسد اشک از گوشه چشمانم جاری می شود.
احمد کایا نام بزرگی است که هرکسی نمی تواند به آن برسد .
او دولت ترکیه را به چالش طلبید و در راه هدفش کشته شد اما بدیل برای او تراشیدن کار زیبایی نیست . با آوردن نام بزرگی مانند او در کنار نام دیگران فکر نمی کنیم ناخودآگاه کار احمد کایا را در ذهن خواننده خراب کرده ایم
آقای نامجو دارد سنت شکنی می کند و زیبا هم است اما تا کایا شدن راه درازی در پیش است. او شاید نیما شود ولی کایا شاملوی موسیقی است.

-- علی ، Sep 23, 2007 در ساعت 04:12 PM

چرا کسی از ربط موسیقی نامجو و موسیقی فرهاد خودمان نمی گوید؟ او هم نعره می زد ولی نعره هایش دیمی نبود و سخت ریشه در خانه و فرهنگش داشت! من اولین باری که به نامجو گوش کردم به یاد فرهاد افتادم. البته نامجو کارهای خودش را هم در موسیقی کرده و نمی شود منکر آن بود. ولی شباهت تکنیکی خیلی زیاد است. چرا به جای رفتن به سراغ دیلن و کایا نمی رویم به سراغ خودمان و وامداری خودمان به خودمان؟!
یک نکته هم در فرق دیلن و نامجو بگویم و آن اینکه دیلن خیلی خیلی شاعرتر از نامجو است. دیلن فقط عربده نمی زند. دیلن در موسیقی اش می اندیشد، مثل لئونارد کوهن. شاید یه این دلیل که شاعر است. و آخر از همه، دیلن فقط یک سبک کار نمی کند. چند بعدی است.

-- سئوالمند ، Sep 24, 2007 در ساعت 04:12 PM

من فکر نمیکردم نظر من غیر قابل انتشار بود ولی متاسفانه مثل اینکه سانسور در خون همه ما ایرانی ها ریشه دوانده است

-- علی ، Sep 24, 2007 در ساعت 04:12 PM

از همه ی اینا بگذریم. این آقای نامجو چقد شبیه احمدی نژاده.نه!

-- بی نام ، Sep 24, 2007 در ساعت 04:12 PM

این هم از آن برداشت های مزخرف متعدد است که این آدم را توی دهان ها انداخت. البته موسیقی نو آورانه و "تا حدودی" با پشتوانه ی تئوریک او ستودنیست. آن هم تو این وضع رکود موسیقی در ایران. اما شما با این نقد غیر علمیتان فقط خواستید از فضای کارهای او به نفع عقاید خودتان استفاده کنید. ضمنا نامجو _ که بنده هیچ علاقه و تعصبی بهش ندارم _ گفت که فرار نکرده و ایران را ترک نکرده و بر خواهد گشت.

-- سعید ، Sep 25, 2007 در ساعت 04:12 PM

Namjoo is Namjoo. why do you have to push to say he will be someone else. he is great for what he says and does but like he said himself he is young and after some years of experience he will be awesome. please stop saying he will be like Bob or Ahmad or whoever else, just because you don't think he is good enough does not mean he is not. or you or we [iranian] have always compare ourselves to Westerners for anything in life even for our music! give me a break Mr. Jamali , please think a little first then write. thank you

-- nameless ، Sep 28, 2007 در ساعت 04:12 PM

بخش اعظم این مطلب از روی نوشته من در مجله شهروند امروز برداشته شده و نویسنده حنی از نقل قولی که از هوشنگ کامکار آورده ام, نگدشته. دنیای copy/paste عجیبیه

-- بدون نام ، Sep 30, 2007 در ساعت 04:12 PM

جناب جمالی به شما تبریک میگویم که با اینکه اینقدر در زمینه موسیقی بی سوادید اما جرات نقد استادان و معتادان موسیقی سنتی را به خود میدهید!

-- یک دوست ، Oct 16, 2007 در ساعت 04:12 PM

bebinid be ghole khode namjo talfigh epidemie zamanas nemidoonam chera bazia inghad bash bad barkhord mikonan be nazare man aghaye namjoo ye nabeghas , ye nabeghe to talfigh vaghan shoma nemitoonid a hamchin ahangi ba hamchin sheri lezat nabarid,be nazaram sheraye ishoon vaghan pore man vaghan a karaye ishoon lezat bordam , omidvaram har ja hast movafagho salamat bashe, vaghan a bazi a shoma mardom taajob mikonam ke chera injuru barkhord mikonid chera inghad sathi be ghazaya negah mikonid musico befahmid , be nazare man aghaye namjoo hich tohini be musice sonati nakarde , in talfighe ke har do noe music ro bishtar shakhes mikone...vali be har hal har kesi ye nazari dare, nazare manam ine...mer30 a aghaye jamali ke vaghan tafsire jalebi karde boodan...

-- Snich ، Oct 20, 2007 در ساعت 04:12 PM