رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و جامعه > رونق زبان انگلیسی و بحران ملی | ||
رونق زبان انگلیسی و بحران ملیونداد زمانیv.zamaani@gmail.comآخرین باری که از زادگاه کوچکم در ایران بازدید میکردم و همراه دخترم در یکی از میادین شلوغ شهر قدم میزدم، با تعجب متوجه گفتوگوی پدری با پسر ٥ سالهاش شدم که با هم انگلیسی حرف میزدند. به محض شنیدن این گفتوگو، عجولانه قضاوت کردم و از خودم پرسیدم چرا خانوادههای مهاجر ایرانی اینقدر اصرار دارند که خارجنشینی خود را به رخ همه بکشند؟ ناگفته نماند که در طول سفرم به ایران، با جدیت و صبر فراوان با دخترم فارسی حرف میزدم تا به تسلط او بر زبان فارسی افزوده شود. بعد، با اتکا به کنجکاوی همیشگی که به من جرئت هر تماس و دخالتی را میدهد، سر صحبت را با همشهریام باز کردم و پس از رد و بدل کردن چند جمله (تقریباً یواشکی و به انگلیسی)، با ناباوری تمام متوجه شدم که آن پدر و پسر از خارج نیامدهاند و از ساکنان همیشگی شهر کوچک هستند. پدر معلم زبان انگلیسی است و پسرش نیز به مهد کودک انگلیسیزبان شهر میرود. شرمندگیِ قضاوتِ عجولانه و تسلط تقریباً کامل پدر و پسر به زبان انگلیسی، ناخودآگاه مرا به دوران بچگیام برد و به یاد جنگ همیشگی پدر و مادرم انداخت که یکی اصرار داشت تا ما به زبان محلی حرف بزنیم و دیگری به شدت ما را از این کار منع میکرد و مصرانه از ما میخواست که «فارسی» حرف بزنیم. مثل خیلی دیگر از مسائل و تغییرات پرشتاب هر روزه، با احساسی گنگ، ماجرا را به فال نیک گرفتم و به سرعت و قدرتِ «دنیایی که دهکده میشود» آفرین گفتم. البته، در کنار آن به این حقیقت نیز غبطه خوردم که دخترم هرگز به زبان و لهجه شهری که پدرش در آن به دنیا آمده است حرف نخواهد زد، و اینکه زیر و خمهای احساسات ناپیدا در زبان بومی و رازهای پنهان در ناخودآگاه یک قوم قدیمی با سرعت تمام در حال محو شدن است. همین اواخر، خواندن مقالهای در نیویورکتایمز با عنوان «ترس اندونزی از گسترش زبان انگلیسی در کشور» باعث شد تا دوباره به این مسئله فکر کنم. این مقاله که به دست نوریمیتسو اونیشی، خبرنگار متخصصِ مسائلِ آسیای جنوب شرقی و روزنامهنگار با سابقه ژاپنی-کانادایی نوشته شده است، نگرانی ناشی از استقبال و گسترش زبان انگلیسی در کشور اندونزی را در سطحی گستردهتر بررسی میکند.
آقای اونیشی از یک تجربه شخصی که در آن شاهد گفتوگوی انگلیسی سه کودک یک خانواده اندونزیایی در فروشگاهی بوده است مقالهاش را پی میگیرد. او در مصاحبه با مادر این کودکان، بر این واقعیت گسترده در طبقه متوسط اندونزی انگشت میگذارد که: «تسلط به زبان انگلیسی به سمبل موقعیت اجتماعی بهتر در اندونزی تبدیل شده است، تا آنجا که زبان رسمی کشور را از نظر اهمیت به زبان دوم تبدیل کرده است. این علاقه افراطی تا آنجا گسترش یافته که نسل جدید اندونزی سعی میکنند اینطور نشان دهند که زبان ملی کشور را به درستی نمیفهمند». از دید این خبرنگار که سالهاست برای جراید معتبر گزارشهای اجتماعی و فرهنگی تهیه میکند: «روند گسترش جهانی زبان انگلیسی امری است بدیهی و بسیاری از کشورها با تاثیرات تلخ و شیرین آن دست و پنجه میکنند ولی به خاطر موقعیت خاص کشور اندونزی، مسئله فوق شکل عمیقتر و تخریبیتری به خود میگیرد». حضور و افزایش روزافزون صدها مدرسه خصوصی، یکی از پیامدهای رونق اقتصادی کشور اندونزی است. وجود مدارس خصوصی که آموزش در آنها منحصراً به زبان انگلیسی صورت میگیرد، به ارزش فرهنگی جدیدی در کشور دامن زده است که طبق آن دانستن زبان رسمی کشور، شرط مهمی برای ادامه تحصیل و کاریابی محسوب نمیشود.
اندونزی که در گذشته از مستعمرات اتریش بود و در سال ١٩٢٨ استقلال خود را کسب کرد، تا مدتهای مدید تحت نفوذ زبان آلمانی بود و طبقات مرفه و کارمندان عالیرتبه ادارات به آن زبان تکلم میکردند. ولی بعد از استقلال، زبان رسمی کشور به شکلی عملی پایه وحدتی بود که کشور تازه شکلگرفته به آن نیاز حیاتی داشت. اندونزی در دوران حکومت دیکتاتور چپگرا «سوکارنو» و نیز پس از کودتای ژنرال دست راستی «سوهارتو»، تا سال ١٩٩٨ به کمک قوانین سختگیرانه، بر رسمیت عملی زبان «بهاسا» پافشاری میکرد ولی پس از حاکمیت دموکراسی بر این کشور، تاکید بر زبان رسمی و واحد نیز در مسیر فعل و انفعالات اقتصاد جهانی از رونق افتاد. ذکر این نکته هم ضروری است که زبان «بهاسا» عملاً نیز در میان تنوع گسترده فرهنگی و مذهبی و قومی، تاکنون به عنوان نماد اتحاد کشور عرض اندام کرده است و به زیر سئوال رفتن آن، زمینههای گسستگی و جدایی را فراهم خواهد کرد. این بحران آنقدر جدی است که مدیریت سیاسی کشور را مجبور کرده است تا برای کنترل این پدیده، در مورد مدارس خصوصی کشور دست به تهیه قوانینی محدودکننده بزند. آخرین مصوبهها، از اجرای قوانین جدید از سال 2013 حکایت میکند ولی آقای اونیشی با شناختی که از جامعه اندونزی دارد امید زیادی به اجرای دستورالعملهای جدید ندارد. منبع اصلی مقاله: NORIMITSU ONISHI , As English Spreads, Indonesians Fear for Their Language, Published: July 25, 2010, New York Times. |
نظرهای خوانندگان
Dutch به معناي «هلندي» است، نه «آلماني» و اندونزي تا جنگ جهاني دوم مستعمره هلند محسوب مي شد. لطفاً از مترجمان حرفهاي تر استفاده كنيد. بهاسا نيز در زبان هاي اندونزيايي و مالايي به معناي «زبان» است و به تنهايي به زبان خاصي اشاره نميكند
-- علي ، Jul 28, 2010 در ساعت 07:08 PMدرود
-- Sarah ، Jul 28, 2010 در ساعت 07:08 PMتا آنجا که ما میدانیم اندونزی مستعمره هلند بوده است و نه اطریش. و در 17 اوت سال 1945 به استقلال رسیده است. اندونزی تا سالها تحت نفوذ زبان هلندی بوده است. از رادیو زمانه انتظار بیشتری داشتیم چون این رادیو در هلند مستقر میباشد.
اندونزی در گذشته مستعمره اتریش نبود، مستعمره هلند بود و زبان هلندی در آن رواج داشت نه آلمانی. چرا این اندازه بدون اطلاع و عجولانه مقاله نوشته اید؟؟
-- بهنام ، Jul 28, 2010 در ساعت 07:08 PMبهاسا نام زبان اندونزی نیست اشتباه نوشتهاید. بهاسا به زبان اندونزیایی یعنی «زبان» و نام زبان اندونزیایی در خود این زبان میشود «بهاسا ایندونسیا». (به همین منوال Bahasa Melayu یعنی زبان مالایی) اطلاعاتی که دادهاید غلط است.
-- رها ، Jul 28, 2010 در ساعت 07:08 PM"اندونزی که در گذشته از مستعمرات اتریش بود و در سال ١٩٢٨ استقلال خود را کسب کرد، تا مدتهای مدید تحت نفوذ زبان آلمانی بود و طبقات مرفه و کارمندان عالیرتبه ادارات به آن زبان تکلم میکردند. " !!!!!
-- wahid ، Jul 28, 2010 در ساعت 07:08 PMتصور می کنم که اندونزی مستعمرهء هلند بوده است, در سال ١٩٤٩ مستقل شده و زبان رسمی دولتش هم به احتمال زیاد تا زمان استقلال، هلندی بوده است.
دوستان خواننده از توجه و دقت شما سپاسگزارم.
ترجمه « داچ» به آلمانی اشتباه بوده است. اما منبع مقاله آقای اونیشی در نیویورک تایمز تاریخ استقلال را 1928 اعلام کرده بود و منبع خودش نیز این لینک بوده است.
http://www.hawaii.edu/indolang/malay.html
تعبیرم از «بهاسا ایندونسیا» این بود که می تواند مثل « فارسی ایرانی« باشد در مقابل « فارسی افغانی" که البته توسط نویسنده ژاپنی در متن منبعی که ضمیمه کردم به تنهایی « بهاسا» عنوان شده بود.
به هر جال بهتر بود تا سوء تفاهم و اشتباه فوق صورت نمی گرفت.
توجه و دقت شما تحسین برانگیز است و بر تلاشم برای اشتباه کمتر خواهد افزود.
-- ونداد زمانی ، Jul 28, 2010 در ساعت 07:08 PMسپاس
زبان استعماری و نچسب انگلیسی، با همهٔ تلاش، تبلیغ،سرمایه گذاری و برنامه ریزیهای آمریکا و انگلستان هنوز نتوانسته در میان تودههای مردم دنیا بطور طبیعی و معمولی جا بیفتد، اکثریت میلیونی غیر انگلیسی زبان با ۵۰-۴۰ لغت منظور خود را به صورت نارسا میرسانند و از توضیح و تشریح مسائل و موضوعات عاجزند، وقت آن است که به یک زبان نو با یک گرامر ساده بیندیشیم ، اینترلینگوا زبانی است با ریشههای لاتین شامل لغتهای مشترک در زبان انگلیسی-ایتالیائی -اسپانیای- پرتقالی- آلمانی است و گرامری با قواعد ساده که میتواند همزبانی در میان ملل را واقعی کند.www.interlingua.com
-- ایراندوست ، Jul 28, 2010 در ساعت 07:08 PMجالب اینجاست کسی در مورد موضوع مقاله نظری ندارد، در حالی که گسترش فراگیر یادگیری زبان انگلیسی این سوال را بی پاسخ گذاشته است که چند درصد از این افراد موفق میشوند در سطحی بالاتر زبان انگلیسی را بیاموزند.
-- محسن ، Jul 29, 2010 در ساعت 07:08 PMیکی از پیامدهای "یک جهانی شدن" و یا به قولی Globalization آمیختگی زبان و فرهنگ است. به نظر من پدران و مادران نقش مهمی در یادگیری زبان مادری دارند. ناگفته نماند که یادگیری زبان انگلیسی برای برقراری ارتباط با ملت های دیگه ضروریست ولی این نباید مانع از زایایی زبان مادری بشود. متاسفانه زبان های غیر لاتین بیشتر در معرض خطر انقراض هستند. در سال گذشته یکی از گویش های قدیمی هندی با فوت آخرین بازمانده این گویش از بین رفت. امیدوارم کار زبان فارسی یه اینجا کشیده نشود. اما با وجود اینترنت و ماهواره یادگیری زبان انگلیسی بسیار ساده تر از گذشته شده است
-- Nashenas ، Jul 30, 2010 در ساعت 07:08 PMتیتر این مقاله بسیار مبالغه آمیزست. رشد و بقای زبان یک ملت تا حد زیادی به قدرت اقتصادی، روابط سیاسی وداد وستد های تجاری آن با کشور های دیگر بستگی دارد. من خود بیاد دارم که در دهه هشتاد میلادی برخی از ژاپنی ها نیز به فراگیری زبان انگلیسی اعتراض داشتند و میترسیدند که این امر باعث از دست دادن زبان ژاپنی شود که نشد و نخواهد شد. در هر زبان زنده ای تغیرات واژه ها و استفاده نسل های جدید از واژه های زبان های دیگر روندی طبیعی بشمار میرود، گو اینکه در زبان انگلیسی نیز از بسیای از واژه های زبان های دیگر از جمله فارسی استفاده شده و میشود. کشور اندونزی بیش از ٢٤٠ میلیون جمعیت دارد و فراگیری انگلیسی توسط در صدی چند از مردم طبقه متوسط باعث از دست رفتن گویش اندونزی نخواهد شد. گفتنی ست که زبانهای اندونزی و ژاپنی سالهاست که در مدارس و دانشگاه های کشور همجوار و انگلیسی زبان استرالیا تدریس میشود که دلیل آن نیز روابط سیاسی و تجاری بین دو کشورست.
در ضمن در رابطه با نظر آقا/خانم ایراندوست باید گفت که ساختن مصنوعی (بدون پایه تاریخی و فرهنگی) یک زبان از طریق آمیختن چند زبان دیگر و پیشنهاد کار برد آن بعنوان زبان بین الملی با استقبال زیادی رو برو نخواهد شد و در حد یک کار فرهنگی/هنری باقی خواهد ماند کمااینکه از زبان اسپرانتو با وجود ثبت آن در یونسکو بعنوان زبان بین الملی استقبال نشد. وانگهی زبان اینترلینگوا نیز آمیخته ای از چند زبان اروپاییست که (با تکیه بر دلیل خود شما) هر یک نیز زبانی استعماری محسوب میشود. «نچسب» بودن و جا نیفتادن انگلیسی «بطور طبیعی و معمولی در میان تودههای مردم دنیا » سلیقه و نظر شخصی شماست و میلیون ها مردم از ملل مختلف نه تنها این زبان غنی را بسیار میپسندند بلکه آن را فرا میگیرند. امروزه شما کمتر جایی را در دنیا پیدا خواهید کرد که مردمش انگلیسی ندانند ولو در حد کم. گرامر انگلیسی نیز آنقدر که فکر میکنید مشکل نیست. درپایان اگر کسی با انگلیسی زبانان دشمنی دارد آیا بهتر نیست گویش دشمن خود را یاد بگیرد؟
-- روده دراز چند زبانه ، Jul 30, 2010 در ساعت 07:08 PM