عادلانه نیست، نه، اصلا عادلانه نیست
دیوید باراش (استاد روانشناسی دانشگاه واشنگتن) برگردان: ونداد زمانی
v.zamaani@gmail.com
«عادلانه نیست» یکی از پراستفاده ترین جملات کوتاهی است که بشر در طول تاریخ همواره با صدای بلند آن را به کار برده است.
این اواخر ماجرای سقوط اقتصادی بانکهای امریکایی و حمایت دولت امریکا برای نجات آنها از ورشکستگی، انگیزه بخش تکرار بیشمار «عادلانه نیست» بود که در سراسر جهان طنین افکنده است. آخر به چه حقی به مدیران بانکهای فوق با درآمدهای افسانهای فرصت داده شد تا با اهدای چتر طلایی از خطر سقوط و زیان، با آرامش تمام فرود آیند و جان سالم به در ببرند؟
پیش از هر چیز، باید این سئوال مشخص را پرسید که چرا ما از این ماجرا دلگیر میشویم و حتی احساس توهین به ما دست میدهد؟
آقای لیکسینگ سان گویا، استاد زیستشناسی دانشگاه واشنگتن، به جوابی قانعکننده دست یافته است. او معتقد است که بشر در طول زندگی تکاملیاش به «غریزه مساوات» مجهز شده که عبارت است از واکنشی غریزی که ما را به مخالفت با نابرابری سوق میدهد. از دید او «رابین هود گرایی» هم یکی از مشخصات بارز و مشترک انسانهاست و هم یکی از نشانههای تمایز انسان با بسیاری از جانوران دیگر.
اگر تشخیص «روانشناسان تکاملی» درست باشد پس جماعت مخفیشده در جنگلهای انگلیس در دوره قرون وسطی، آدمهای آرمانگرا و ماجراجویی نبودند که به رهبری رابین هود بیجهت خود را به خطر میانداختند.
پروفسور سان بر این باور است که با وجود تفاوتها و فاصلههای اخلاقی، اقتصادی و اقلیمی در طول تاریخ اجتماعی، یک احساس مشترک در ژن بشر، او را وامیدارد تا کنجکاو این مسئله باشد که «هر کس چقدر نصیبش میشود؟» یا به عبارت دقیقتر، ذهن بشر مدام درگیر این نکته است که آیا کسی بیشتر یا کمتر از او به دست آورده است؟
تحقیقات آزمایشگاهی به سرپرستی سارا بروسنان، متخصص جانورشناسی، که منجر شد به تهیه یک گزارش علمی پر سر و صدا به نام «میمونها به پرداخت نابرابر اعتراض میکنند»، نمونهی دقیق و ثبت شدهای است از یکی از حیوانات نزدیک به انسان که طبق ضرورتهای حیاتیاش دارای ژن مشترک با انسانهاست، یعنی همان «غریزهی مساوات».
گروه تحقیقاتی خانم سارا بروسنان نوعی از میمونها را در یک روند طولانی، عادت میدهند که در ازای انجام کاری که به آنها محول شده است جایزهای دریافت کنند.
جایزه میمونها تا مدتها تکه ای خیار بود. اتفاق جالب که باعث برملا شدن غریزهی مساوات در میمونها شده است در این تغییر کوچک نهفته بود که تیم تحقیقاتی به طور غیرمنظم و بدون هیچ دلیل مشخصی به بعضی از میمونها به جای خیار چند حبه انگور دادند.
بعد از مدتی بقیه میمونها متوجه این مسئله شدند و واکنش عمومیشان این بود که همگی شروع به اعتراض کردند. میمونها به شیوه ارتباطی خود اعلام کردند که «عادلانه نیست، نه، اصلا عادلانه نیست». اعتراض به جایی کشید که با عصبانیت تمام تکههای خیار را به بیرون از قفس نیز پرت میکردند.
بیشک سارا برونسان، متخصص حیوانات ماقبل انسان، از دید روانشناسی تکاملی قادر به توضیح مسئله بود. قضیه از دید گروه میمونهای فوق به این صورت بود که این جانوران در حین تلاش مشترک برای تهیه غذا، به صورت گروهی فعالیت میکردند و در طول تحول بیولوژیک خود یاد گرفته بودند که هر کس به اندازهی فعالیتش غذا نصیبش میشود.
بنابراین اگر سیستم «مساوات غریزی» در میان نمیبود از انگیزهی شکار و جستجوی اعضای گروه کاسته میشد. برعکس، در صورت تکرار مداوم حرکتهای فرصتطلبانه و آسایشطلبانه به مرور سطح تولید و تغذیه گروه فوق افت میکرد تا آنجا که خطر جدی از بین رفتن این نسل و نژاد نیز ممکن میشد. میمونهای فوق، بر حسب ضرورت به مساوات تن داده بودند.
نکتهی جالبتر که از تحقیق فوق حاصل شده این است که چرا و با چه مکانیزمی، میمونهای معترض تکههای مفید غذا را دور میاندازند؟ مکانیزمی که دانشمندان روانشناسی تکاملی از آن با نام «اعتراض به نابرابری» یاد میکنند. به عبارتی، حیوانات حلقه «انسانسانان»، توانایی این شیوهی رفتاری را در خود دارند که میتوانند با اختیار و هوشمندی کامل از یک امکان مفید و موجود صرف نظر کنند تا شاید به امکان مفیدتری دست پیدا کنند.
بازبینی یک تحقیق آزمایشگاهی دیگر به نام «بازی نهایی» که این بار بر روی انسانها تجربه شده است، تأکید دوباره و پیچیدهتری بر ویژگی اعتراض به نابرابری است که از غریزهی مساواتطلبی نشأت میگیرد. آزمایش فوق را روانشناسان اجتماعی و روانشناسان رفتارگرا به طور مشترک انجام دادهاند.
در این آزمایش به دفعات متوالی تحقیقاتی انجام میشود و هر بار دو گروه در آن شرکت میکنند. در هر بار، به گروه اول در درون اتاق یک اسکناس 10 دلاری میدهند ولی او باید با هر نوع تقسیمی که مایل است آن را با گروه دوم شریک شود. او میتواند تا حد 99 درصد پول را برای خود نگه دارد. نکتهی مشخصی که محققان به دنبال آن بودند واکنشهای گروه دوم بود. جمعبندی آمارهای رفتاری به دستآمده از تحقیق فوق، باز هم تأییدی بود بر وجود مکانیزم اعتراض به نابرابری در انسانهای گروه دوم.
با آنکه افراد گروه دوم از طرف گروه اول نسبتی از پول را سهیم میشدند، هیچکدام از اتفاقی که شانس نابرابری را در اختیارشان گذاشته بود، راضی نبودند. مهمتر از همه آنکه با وجود تفاوتهای وسیع نژادی، فرهنگی و اقتصادی بین افراد گروه دوم، اکثریت آنها به پیشنهاد دریافت پول، وقتی که کمتر از 30 درصد وجه اولیه به آنها تعارف میشد جواب رد دادند.
پروفسور لیکسینگ سان مشغول نوشتن کتاب کاملی دربارهی «غریزهی مساوات» است و بلندپروازانه امیدوار است موضوعات و دستاوردهای مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را به کنکاش درآورد.
از جمله بحثهای دامنهدار، ادعای کارل مارکس بود که 150 سال پیش گفته بود: «هر کس به اندازه تواناییاش باید در تولید نقش داشته باشد و به هر کس به اندازهی نیازش داده شود». آقای سان به گفتهی خودش چارهای ندارد جز آنکه در قلمرو نظری بسیار پیچیدهای به جستجو، جمعآوری اطلاعات و نقد بپردازد، قلمرویی که در طول تاریخ، خشمگینانه صدای بشر را تکرار کرده است که «عادلانه نیست، نه، اصلاً عادلانه نیست.»
منبع:
David P. Barash. Hey, Wait a Minute! Biological Roots of Today's Anger, The Chronicle Review
|
نظرهای خوانندگان
اگر مساوات طلبی ذاتی است پس چرا بعد از این همه مدت اتفاقی نیافتاده است؟
-- هبوط ، Jul 14, 2010 در ساعت 07:52 PMدر آنجا که سختترین «چیز» ظاهری بشری مییابد. آنجا که این «چیز»، آپوزیسیون کپیوار یک رژیم انسانیت کش است و یکی از ماموریتهایش پوشیدن لباس انسانها و بدرقهشان به مرگ است و «امیر» و «جواد» و «فر» و «بابک»، در گنجیینهی رمقاش گوشهای از«مدالهای افتخار» حفظ میکند؛ حتا روانشناسی بریا و آیشمن که با نام خود مجریان میلیونی جنایات بودند، جواب نمیدهد. اینجا فصل جدیدی در روانشناسی باز خواهد شد که شاید ابهت رعباش به هیچ زبان بشری ترجمهپذیر نباشد.
زنجیر سوگ
-- بدون نام ، Jul 16, 2010 در ساعت 07:52 PM