رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۲ تیر ۱۳۸۹

رنگ و بوی نظامی و نظارتی ممیزی کتاب

الاهه نجفی

از وقتی که بهمن دری اخوی به جای محسن پرویز به معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب شده، اعطاء مجوز نشر به کتاب با ابهام بیشتری روبرو شده است. نهاد سانسور در ایران دو بازو دارد: یک بازوی قانون‌گذار که آن را شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌نامند و یک بازوی اجرایی که همان معاونت فرهنگی وزارت ارشاد است.

اواخر سال گذشته شورای عالی انقلاب فرهنگی در پی اعتراض نویسندگان و ناشران به طولانی بودن روند اخذ مجوز کتاب اعلام کرد که ممیزی کتاب به زودی تغییر خواهد کرد. ابعاد این تغییرات و ملاک و معیاری که بر اساس آن ممیزی کتاب اعمال می شود هرگز منتشر نشده و در اختیار عموم مردم قرار نگرفته است. به این جهت هر گاه در کار ممیزی کتاب بستگی یا گشایشی اتفاق افتاده نویسندگان، ناشران و روزنامه نگاران چاره‌ای جز گمانه‌زنی نداشتند.

آیا انتصاب بهمن دری اخوی به عنوان یک سپاهی به معاونت فرهنگی وزارت ارشاد، در ماه‌های آینده سختگیری‌های ممیزان را افزایش می‌دهد یا اینکه به زودی گشایشی در نشر کتاب پدید می‌آید؟ هیچکس نمی‌تواند به این پرسش به درستی پاسخ دهد.


بهمن دری اخوی

معاون نوآمده قصد دارد کاغذبازی‌های اداری را کاهش دهد و به دقت و سرعت کارها بیفزاید. اما آیا ادبیات مستقل و غیردولتی و غیرایدئولوژیک ایران از نعمت «دقت» و «سرعت» در صدور مجوز برخوردار خواهد شد یا اینکه در نظر دارند فقط از نوع خاصی از ادبیات حمایت کنند و نسبت به ادبیات مستقل بیش از گذشته سخت بگیرند؟
بهمن دری اخوی در مراسم معارفه‌اش به خلاً در «ادبیات انقلاب و دفاع مقدس» اشاره کرده بود و از «فرهنگ جهادی» سخن گفته بود.

باید بپرسیم «ادبیات انقلاب و دفاع مقدس» چیست که خلأ آن پس از سه دهه که از انقلاب ضد سلطنتی می‌گذرد هنوز پر نشده است؟ تاکنون هیچکس تعریف مشخصی از «ادبیات انقلاب و دفاع مقدس» به دست نداده و در سی سال گذشته هم هیچ نمونه‌ی شاخصی از این نوع ادبیات نوظهور وجود ندارد که با استناد به آن بتوانیم بگویم: این است «ادبیات انقلاب و دفاع مقدس». برای همین در اینجا هم چاره‌ای نداریم جز گمانه‌زنی.

یک احتمال این است که آقای بهمن دری اخوی اصولاً درک کاملاً متفاوتی از ادبیات داستانی و شعر دارد. ممکن است در نظر آقای معاون وزیر و یارانش ادبیات داستانی و شعر نه یک امر عاطفی بلکه یک امر فرموده و به یک معنا «جهادی» باشد. جهاد کنیم که داستان انقلاب پدید آید. جهاد کنیم شاید داستان و شعر دفاع مقدس نوشته شود.

آقای بهمن دری اخوی ظاهراً از درک این موضوع ساده عاجز است که اگر حتی نیمی از بودجه‌ی کشور را هم به فرهنگ اختصاص دهند، با فرهنگ جهادی حتی یک سطر شعر ماندگار یا یک صفحه داستان به یاد ماندنی پدید نخواهد آمد. در تمام تاریخ ادبیات جهان حتی یک نمونه هم وجود ندارد که یک شخص مؤمن و معتقد که قصد دارد برای مثال عملیات استشهادی انجام دهد موفق شده باشد یک سطر شعر خوب بنویسد. رمان که دیگر جای خود دارد.

به عبارت دیگر ادبیات در زمان صلح و در ثبات و آرامش شکوفا می‌گردد نه در بحران‌های انقلابی و اگر بخواهیم با دایره‌ی واژگانی آقای دری صحبت کنیم ادبیات بی‌اهمیت‌تر از آن است که هنگام جهاد متولد شود. برای همین هم هست که کلاً نمونه‌های موفق و ماندگاری از ادبیات ایدئولوژیک در دست نیست. اما اینها بحث‌های درازدامنی است.

محسن پرویز، معاون سابق وزیر هم یک سپاهی بود. او در لشگر ۲۷ محمد رسول الله خدمت کرده بود و خیال می‌کرد قلمرو فرهنگ هم مانند میدان مشق پادگان است. محسن پرویز پس از آن که حکم عزلش را دریافت کرد، در گفت و گو با یکی از خبرگزاری‌های نزدیک به حکومت از ناکارآمدی چرخه‌ی نشر سخن گفت و به این مسأله بدیهی اشاره کرد که وقتی امکان چاپ آثار نویسنده فراهم نشود، او دلزده خواهد شد.


محسن پرویز

آقای پرویز اما به این حقیقت اعتراف نمی‌کند که دوره‌ی چهار ساله‌ی معاونت او یکی از سیاه‌ترین و نابسامان‌ترین دوره‌های ممیزی در تاریخ سی ساله‌ی پس از انقلاب بوده است. جالب اینجاست که همین شخص از عشق و علاقه‌اش به نوشتن چند اثر! حرف می‌زند و اعلام می‌کند که به زودی قصد دارد به جمع نویسندگان بپیوندد.

کمتر ممیزی است که به نویسندگی علاقمند نباشد و کمتر ممیزی را می‌توان یافت که در نویسندگی موفق باشد. مسأله‌ی حذف خلاق واژه‌ها یک حرف است و حذف بر اساس آیین‌نامه‌ی مصوبه‌ی شورای عالی انقلاب فرهنگی حرف دیگری است.

از طرف دیگر معاون فرهنگی نورسیده در مراسمی که به مناسبت روز جهانی قلم در هتل لاله برگزار شده بود، به نویسندگان وعده‌ی وام مسکن داد. در این مراسم برخی چهره‌های دولتی سخنرانی کرده بودند. یکی از سخنرانان هم یوسف علیخانی بود که البته خوشنام‌تر از آن است که بتوان به او وصله‌ی دولتی بودن چسباند.

علیخانی در گفته‌هایی عاطفی از بی‌توجهی به نویسندگان انتقاد کرده بود و گفته بود: اقای دری! فرهنگ ما، فرهنگ ماست و ایران ما، ایران ماست. شما چاره‌ای ندارید جز سر فرود آوردن و حمایت کردن و دیدار با اهالی‌اش.
اما آقای یوسف علیخانی توجه ندارد که اتفاقاً همه‌ی آن آیین‌نامه‌ها و مصوبه‌ها و دستگاه‌های عریض و طویل ممیزی را به این منظور به وجود اورده‌اند که اولاً نویسندگان ایرانی در برابر آقای دری و یارانش سر خم کنند و در ثانی نه فرهنگ ما، فرهنگ ما و نه ایران ما، ایران ما باشد.

فرهنگ ما دو شاخه دارد: فرهنگ اصیل و مستقل و فرهنگ ایدئولوژیک و وابسته. اولی یک امر خودجوش و عاطفی و پویاست دومی یک امر فرموده، حسابگر و جهادی است.

معاون فرهنگی وزارت ارشاد اگر از اعطاء وام و کرامت انسانی یک نویسنده سخن می‌گوید به آن گروه از نویسندگانی نظر دارد که از قلمرو فرهنگ جهادی می‌آیند. آقای دری می‌خواهد «دیده بان» و «سنگربان» فرهنگ باشد در جنگی که به نظر او یک جنگ نرم است.

تصوری که او از فرهنگ دارد چیزی است شبیه صحنه‌ی نبرد در مثلاً عملیات فتح‌المبین. او نمی‌داند و نمی‌خواهد بپذیرد که فرهنگ مرزپذیر نیست و در تعامل با دیگر فرهنگ‌هاست که به تعالی می‌رسد. گمان می‌کند آنچه که او به آن اعتقاد دارد، متعالی‌ترین شکل فرهنگ است و آمده است که با برداشتن موانع اداری از پیش پا، این فرهنگ متعالی را بر دیگر فرهنگ‌ها غلبه دهد. جهاد کنیم که داستان انقلاب پدید آید. جهاد کنیم شاید داستان و شعر دفاع مقدس نوشته شود.

با این حال بعید نیست که در خلوت گاهی مثل معاون پیشین، محسن پرویز آرزو داشته باشد که سه، چهار، پنج یا حتی ده، دوازده کتاب هم «بیافریند». می‌گویند سنگ بزرگ علامت نزدن است. عده‌ای اعتقاد دارند یکی از دلایل بی‌مهری‌ها به نویسندگان در ایران رقابت روحانیون با نویسندگان فکل کراواتی در فاصله‌ی بین انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن ۱۳۵۷ است.

احمد کسروی و علی دشتی اگر ترک لباس نمی‌کردند، بعید بود به این درجه از شهرت و محبوبیت برسند. آنچه که این ظن را شدت می‌دهد، علاقه‌ی سانسورچی‌ها به حرفه‌ی نویسندگی و مترجمی است. در کامیابی ادبی رازی وجود دارد که قدرتمندان را وسوسه می‌کند. پادشاه سابق ایران هم به نویسندگی علاقه داشت.

به هر حال هر چه هست این واقعیت دارد که با جابجایی معاونت فرهنگی وزارت ارشاد بر ابهامات در ساز و کار ممیزی کتاب افزوده شده است. این روزها بسیار پیش می‌آید که مجوز برخی کتاب‌ها را بدون هیچ دلیلی لغو کنند و باز هم پیش می آید که بر خلاف انتظار همگان به کتابی مجوز بدهند. اگر کسی با دقت در سیاست صدور مجوز کتاب تأمل کند، ممکن است گمان کند که شاید اصلاً مصوبه‌ی مشخصی وجود ندارد و امر ممیزی همچنان یک امر سلیقه‌ای است.

می‌گویند در اداره‌ی کتاب ۵۰۰۰ نفر کار می‌کنند. اگر چنین باشد، ممکن است ۵۰۰۰ قانون و مصوبه‌ی گوناگون وجود داشته باشد. احتمالاً معاون فرهنگی نوآمده هم هیچ علاقه‌ای به سامانمند کردن سانسور در ایران ندارد. سانسور طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران غیرقانونی است و همه می‌دانند که قانون‌شکنان به اوضاع آشفته و نابسامان بیشتر علاقه دارند تا یک وضع مشخص و مقرر و سامانمند.

باید صبر کرد و دید که معاون فرهنگی تازه کی از کارش برکنار می‌شود که او هم به جمع نویسندگان بپیوندد و از حقوق پایمال‌شده و از کرامت نویسندگان داد سخن بدهد. فعلاً تا اطلاع ثانوی نویسندگان خودی می‌توانند تا دیر نشده تقاضای وام مسکن کنند. منتهی خوب است که اول جهاد کرده باشند و چند عنوان کتاب در زمینه‌ی ادبیات انقلاب و دفاع مقدس در کارنامه‌ی نویسندگی‌شان فهرست کرده باشند.

بهمن دری اخوی در روز قلم خاطرنشان کرده بود که درهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد به روزی همه باز است. او قول داده که روزها و ساعت‌های خاصی را تعیین کند تا نویسندگان بتوانند مشکلات‌شان را با مسئولان در میان بگذارند. اما در مورد وام مسکن آقای دری گفته نویسندگان نامه‌نگاری نکنند. ما خودمان کسانی را که مشکل مسکن دارند شناسایی می‌کنیم و وام مسکن را در اختیار آنها قرار می‌دهیم.

بعید نیست که در آینده با رواج یافتن فرهنگ صدقه در امر فرهنگ عده‌ای از نویسندگان بی‌خانمان جلو در وزارتخانه چادر بزنند. آن‌گاه گفت و گوهایی از این دست بین نویسندگان جهادگر یک امر عادی خواهد بود. گوش بدهید، صداشان را می‌شنوید؟ اگر نزدیک‌تر بروید می‌شنوید که یکی از همین چادرنشین‌های دست به قلم می‌گوید:

• چقدر وام گرفتی؟

• دویست میلیون تومان.

• دویست میلیون تومن! ایول! چی نوشته بودی؟

•سه عنوان کتاب درباره‌ی انقلاب. پنج تا هم درباره‌ی جنگ.

Share/Save/Bookmark