رادیو زمانه > خارج از سیاست > جنسیت و جامعه > دلایل خودخواهانه برای داشتن بچه | ||
دلایل خودخواهانه برای داشتن بچهگردآوری گزارش: ونداد زمانیv.zamaani@gmail.com«بریان کاپلان» استاد رشته اقتصاد در دانشگاه «میسون» که در انتظار به چاپ رسیدن کتاب تازهاش «دلائل خودخواهانه برای فرزند بیشتر داشتن» روزشماری میکند در مقالهای که در وال استریت ژورنال منتشر کرده است نگاه بسیار حسابگرانهای دارد به این پرسش که آیا در دنیای معاصر زوجهای جوان بهتر است بچهدار شوند یا نه؟ او مقالهاش را با به کارگیری احساس عاطفی تهییج شده در حول و حوش روز پدر شروع میکند و با صراحت مطرح میکند که اگر به داشتن بچه فکر میکنید ولی از مشکلات آن میترسید بدانید که بر اساس دیدگاههای اقتصادی و حتی علمی جدید داشتن بچه، مفیدتر از نداشتن آن است. دکتر کاپلان بلافاصله با به چالش کشیدن یک باور عمومی دربارهی بچهها، خوانندگانش را متوجه این امر میکند که با نوشتهای روبرو هستند که برای به کرسی نشاندن عقیدهی خود از کلیشههای مرسوم استفاده نمیکند. باور عمومی بر این است که از هزاران سال پیش والدین به بچهها به دید سرمایهگذاری برای آینده و منبع حمایت برای دورهی کهنسالی مینگریستند ولی مورخین جامعهشناس در تحقیقات خویش به نتیجهی متضادی با عقیدهی عمومی دست یافتهاند. مدارک مستند حاکی از آن است که تا قبل از انقلاب صنعتی، در دورهی تمدنهای ماقبل – بیابانگردی و کشاورزی – والدین با از خودگذشتگی تمام در طول زندگی، از غذای خود صرف نظر میکردند و به فرزندانشان میدادند ولی به دلیل طول عمر کوتاه بشر در دوران قدیم، فرصت بهرهبرداری از فرزندان را به گور میبردند. بچههای خانواده نیز با اینکه سهم بیشتری از مواد غذایی نصیبشان میشد فرصت بازپرداخت برای آنها مهیا نمیگردید. تنها شیوهی بازپرداخت در هیبت ازخودگذشتگی فرزندانی که خود به والدین تبدیل میشدند بسنده میگردید. این روند مصرف بدون بازپرداخت فرزندان و ایثار ناخواسته و ناگزیر در دورهی اقتصاد کشاورزی نیز کمابیش شکل قالب بده بستانهای والدین و فرزندان را تدارک میدید. دکتر کاپلان از سکوی این باور غیرمترادف ولی علمی به وضعیت خانوادههای معاصر جهان اشاره میکند و ضمن پذیرش واقعیتهای حسابگرانهی اقتصاد «دو دو تا چهار تا»ی معمولی به این مسئله اعتراف میکند که پدر و مادرها در دنیای جدید شانس بیشتری برای بازگشت سرمایهگذاری که بر روی فرزندان خود داشتهاند را دارا هستند. با وجود چشمانداز کمی روشنتر دربارهی امید بیشتر والدین معاصر در دورهی سالخوردگی به فرزندان خود، دکتر کاپلان با جمعآوری آمارهای عرضه شده در سراسر جهان به آنها حق میدهد که روز به روز با تردید بیشتری به بچه داشتن بنگرند. او بدون سرپوش گذاشتن بر روی حقیقت به این واقعیت مستند اشاره میکند که در اکثر کشورهای غربی درجهی زایش و نسبت تولید بچه پایینتر از حد نصابی است که باعث افزایش و یا ثابت ماندن جمعیت میگردد.
تحقیقات علمی پیرامون تشخیص اندازهی «شادی» در بین افرادی که اقدام به بچهدار شدن میکنند نیز مؤید این حقیقت است که افراد مجرد نسبت به والدین آدمهای شادتری هستند. دکتر کاپلان در قدم اول سعی دارد که از درون تحقیقات و آمارسنجیهای مؤسسهی معتبری چون «گالوپ فاند» راه فرار جدیدی برای بیرون رفتن از چرخه بدبینانهی بچهدار شدن پیدا کند. او میگوید مشکل و زحمت اصلی بر روی بچهی اول سنگینی میکند به طوری که تولد فرزند اول منجر به پایین آمدن شش درصد از خوشبختی و شادی آنها میگردد ولی فرزندان بعدی هر کدام فقط نیم درصد از شادی والدین میکاهند. جمعبندیها و دیدگاههایی که پدر و مادر شدن را بدبینانه مییابند در این نکته اساسی تمرکز مییابد که بدون شک والدین باید بیشتر زحمت بکشند و از تفریح کمتری برخوردار گردند. والدین به این باور عمومی تن میدهند که سالها زحمت، از خود گذشتگی و هزینهی مالی و نگرانیهای تربیتی فشار فوق العادهای را بر دوش آنها خواهد گذاشت و به همهی این دلائل رغبت عمومی برای تولید مثل در سراسر جهان بهویژه در چند دههی اخیر کاهش چشمگیر داشته است. نویسندهی اقتصاددان و خوشبین سعی میکند با مددگیری از تحقیقات وسیع و درازمدتی که دربارهی بچههای دوقلو و بچههایی که به فرزندی خوانده شدهاند به این دغدغهی اساسی در دنیای مدرن پاسخ دهد که تجربیات واقعی حاکی از آن است که بچهداری آنقدر هم که تصور میشد سخت نیست ، به ویژه آنکه ثابت شدهاست تأثیر والدین در شکلگیری شخصیت بچهها و تبدیل و هدایت آنها به بزرگسالان کمتر از آن مقداری است که خواب و خوراک را از والدین گرفته است. آرزوهای والدین برای فرزندان از شباهتهای رفتاری و اخلاقی، شعور، پشتکار، صداقت و راستگویی و شادی گرفته تا موفقیت و پولدارشدنشان در آینده میتواند در میدان بحث بین «ذات» و «شرائط » به مناظره کشیده شود، بحث بیانتهایی که به ماجرای تقدم و تأخر «مرغ و تخم مرغ» معروف منجر میگردد. از یک طرف نگاه منطقی وجود دارد که معتقد است بسیاری از توانمندیهای فرزندان به ذات و طبیعت درونی آنها بستگی دارد که در کلافی پیچ در پیچ با دیدگاه متقابلی که بار اصلی شکلگیری شخصیت انسانها را بر روش شرائط و امکانات قرار میدهد در هم میپیچد. آقای کاپلان با پذیرش اهمیتی که دو دیدگاه فوق در باورهای عمومی دارند به زیرکی تمام به شیوه نظری و علمی جدیدی روی میآورد که در تلاش است تا گره کلاف بین تاثیر و نقش ذات طبیعی و اجتماع را از هم باز کند. دکتر کاپلان به تحقیقات دانشمندان «رفتار گرایی ژنیتیکی» روی میآورد و مطالعات تجربی دانشمندان فوق در خانوادههایی که بچههای دو قلو دارند و خانوادههایی که دارای « فرزند خوانده« هستند را مد نظر قرار میدهد. نتیجهی تحقیقات دانشمندان «رفتارگرایی ژنیتیکی» را به این نتیجهگیری نزدیک کرده است که در درازمدت، موقعیت مالی خانواده، ارزشهای اخلاقی و رفتاری آنها و تلاش شبانه روزیشان برای ساختن فرزند موفق، شریف و مشابه خودشان در شکلگیری شخصیت بچهها تاثیر چندانی ندارد. این گروه از دانشمندان با تأکید هر چه بیشتر بر این نکته پافشاری میکنند که به نقش والدین در ایجاد نسل بعدی بزرگسالان بیش از حد امتیاز داده شده است. «رفتارگرایی ژنیتیکی» اما بر این واقعیت توجه دارد که بیشترین تاثیر ماندگار بر فرزندان در این نهفته است که چه خاطرهی خوشایندی از والدین برای فرزندان پا بر جا میماند. این شیوهی علمی رفتاری به والدین میگوید که دست از کنترل و فعالیتهای بیرویه بردارند و به جای آن در آرامش و دلپذیری کامل رابطهی مطبوع و راحتی را با فرزندان در پیش بگیرند. طرفداران این شیوهی علمی تأکید میکنند که والدین میتوانند از همه دانش و امکانات موجود برای رشد و پرورش فرزندان استفاده کنند اگر توانایی اجرای مطلوب و خوشایند آن را در خود حس میکنند. اگر از خواندن داستانهای کنار تختخواب برای فرزند تان لذت میبرند و قادر به ایجاد داستانخوانی مطبوع هم هستند بدون هر گونه کوتاهی به آن و همه اعمال مشابه آن همت گمارند. دکتر کاپلان در پایان بعد از فضاسازیهای متنوع و مطلع کننده به زوجهای جوان پیشنهاد میکند که با نگاهی سبکتر و دلپذیرتر به پدر و مادر شدن بنگرند و مطمئن باشند که تجربهی بسیار خوشایند و لذتبخشی خواهند داشت. آرامشبخشتر از همه آنکه شبح سنگین گناه و وحشت غیرعلمی را از خود دور کنند که آنها عامل اصلی موفقیت و یا شکست فرزندان خود خواهند بود. منبع: |
نظرهای خوانندگان
دلائل بشر برای فرزند داشتن همیشه خودخواهانه بوده است. چیزی بگویید که ما نمی دانیم!
-- سحر ، Jun 25, 2010 در ساعت 11:41 PMبعنوان سنگواره ای که از زندگی فقط خودپرستی و نفرت را وظیفه ذاتی خود می فهمم، به جرأت میگویم پدر شدن مردود است.
تجربه شخصی خودم این است که با حضور جانور بلعنده ای چون خودم، با عنوان پدر کوچک همه جوانان و مالکی که فرزندان را به جوخه های اعدام جنسی، جسمی و روانی مشایعت میکند، حیوانی ترین نصیحت ام این است که دیگر «بچه دار» نشوید!!!
بابی ن آ ک
-- بدون نام ، Jun 26, 2010 در ساعت 11:41 PMbache bi bache!
-- بدون نام ، Jun 26, 2010 در ساعت 11:41 PMبچه دار شدن جنایت هست..
-- بدون نام ، Sep 23, 2010 در ساعت 11:41 PM