رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و جامعه > دوزبانگی و دشواریهای آن | ||
دوزبانگی و دشواریهای آنسمیه دهبانsomaye@radiozamaneh.comوقتی بچه بودم، هرموقع مادر و پدرم میخواستند راجع به موضوعی باهم صحبت کنند که ما بچهها نفهمیم، بهزبان آذری باهم صحبت میکردند.
بعد از مدتی، یکسری از واژهها را یاد گرفته بودم، اما بازهم همهی موضوع را متوجه نمیشدم. برادر بزرگترم زودتر از من این زبان را یاد گرفت و یادم هست که گاهی پدرم با او آذری صحبت میکرد. اما هیچوقت مادر و پدرم با من آذری صحبت نکردند. شاید من الان کمی زبان آذری را متوجه بشوم، اما بهسختی میتوانم محاورهای به این زبان با کسی داشته باشم. آن موقع خیلی هم برایم مهم نبود که این زبان را یاد بگیرم. چرا که همهی آدمهای اطرافام چه در خانه و فامیل و چه در مدرسه و بعدها در محل کار، به زبان فارسی صحبت میکردند. وقتی یکخُرده بزرگتر شدیم، در مدرسه زبان عربی و انگلیسی جزو برنامهی درسیمان بود، اما سیستم آموزشی سیستمی نبود که آخر سال بتوانیم ادعا کنیم که حداقل کمی بر این زبانها مسلط هستیم. اگه بعدها یاد گرفتیم به زبان انگلیسی صحبت کنیم، نه بهخاطر درس زبان انگلیسی در مدرسه که به خاطر شرکت در کلاسهای زبانی بود که در آموزشگاههای زبان برگزار میشد. هیچوقت به این موضوع دقت نکرده بودم که مادر و پدرم هردو، دوزبانه هستند و بدون این که حتی در کلاس زبان شرکت کنند، بلدند دوتا زبان را بهخوبی صحبت کنند. بعد از چندسال زندگی در کشوری که زبان مادری من جزو زبانهای رسمی آن نیست، بیشتر و بیشتر به اهمیت آموزش زبان و یادگیری زبانهای مختلف در کودکی پی بردم.
در هلند، البته هلندی زبان اول این کشور است، اما عدهی زیادی از مردم به زبان عربی، عربی- مراکشی و یا ترکی صحبت میکنند و در کنار آن، تقریباً همهی مردم زبان انگلیسی بلدند. بهطوریکه بعد از بیشتر از پنج سال زندگی در این کشور، همهی کارهای روزمرهی من هنوز هم با زبان انگلیسی راه میافتد. در دنیای امروز، چه در کشوری زندگی کنیم که همه به زبان مادری ما صحبت میکنند و چه در کشوری که زبان مادری ما اصلاً جزو زبانهای مورد استفاده نیست، یادگیری زبان دوم و یا حتی سوم، از اهمیت بالایی برخوردار است. در برنامهای که امروز برایتان تهیه کردهام، تعاریف موجود برای واژهی «Bilingualism» و یا دوزبانه بودن را مطرح کردهام و به بررسی مزیتها و دشواریهای یادگیری زبان دوم و یا سوم پرداختهام. در بخش آخر هم چند راهکاری که معمولاً از طرف کارشناسان برای آموزش همزمان دو زبان به کودکان ارائه میشود را مطرح کردهام. محتوای این برنامه برداشتی است از کارگاه زبانشناسی و زبانآموزی در دانشگاه اوترخت، زیر نظر دکتر شارون آنسبورد، دکتر ایوانا برازیلرو و دکتر مانوئلا پینتو که با همکاری آنهفرانس پینخه برگزار شده بود. بنا بر گزارش این گروه زبانشناسی و زبانآموزی، دوزبانهگی در دنیا معمولتر از تکزبانی است. به این معنا که اکثریت جمعیت جهان حداقل به دو زبان صحبت میکنند. همچنین دوزبانهگی به معنای حضور دو تکزبان در یک فرد نیست. چرا که در اکثر دوزبانهها، یک زبان غالبتر از زبان دیگر است. این که کدام زبان غالبتر خواهد بود، در طول زمان تغییر میکند و رابطهی مستقیمی با محیط زندگی شخص دوزبانه دارد. دوزبانهگی همچنین به معنای وجود دو نیمتکزبان در یک فرد نیست. چرا که در ذهن آدمی به اندازهی کافی فضا برای یادگیری بیش از یک زبان وجود دارد. از آنجایی که مخاطب اصلی این کارگاه، والدینی بودند که هرکدام زبان متفاوتی را صحبت میکردند و یا این که زبان والدین، از زبان محیط زندگی متفاوت بود، یکی از سئوالهای مطرح شده در این کارگاه به این موضوع پرداخته بود که چرا باید در پرورش کودکان، به آموزش بیش از یک زبان اهمیت بدهیم؟ بنا بر یافتههای این گروه تحقیقاتی، پنج مزیت عمده در آموزش و پرورش کودکان دوزبانه وجود دارد: مزیت اول، مزیت ارتباطی (Communicative Advantage ): تحقیقات نشان داده که کودکان دوزبانه از حساسیت بالاتری نسبت به نیازهای شنوندهی خود برخوردارند. این کودکان بهتر و سریعتر تشخیص میدهند که چه فردی از اعضای خانواده به چه زبانی صحبت میکند و در نتیجه، ارتباط سریعتر و موفقتری با سایر اعضای خانواده و گروه برقرار میکند. مزیت دوم، مزیت فرهنگی (Cultural Advantage): واضع و مبرهن است که زبان دریچهی ورود به یک فرهنگ و ادبیات است. حس تعلق به دو فرهنگ، در بین کودکان دوزبانه بالاتر است. همچنین به دلیل آشنایی و مطلع بودن از دو فرهنگ، حس مداراجویی اجتماعی این کودکان به مراتب از کودکانی که فقط با یک فرهنگ آشنا هستند، بالاتر است. مزیت سوم، مزیت تحصیلی- آموزشی (Curriculum Advantage): کودکانی که از ابتدا با دو زبان آشنا میشوند، درک عمیقتری از ساختارهای زبانی دارند. این مسئله باعث میشود که این کودکان خیلی راحتتر زبان سوم و یا چهارم را یاد بگیرند. مزیت چهارم، مزیت استخدامی (Employment Advantage): با توجه به ارتباط بیشتر بین کشورهای مختلف، نیاز به افراد متخصصی که توانایی صحبت کردن و برقراری ارتباط به زبانهای مختلف را دارند، رو به افزایش است. دوزبانگی بیشک یکی از مهارتهای فردی است که میتواند در زمینهی استخدام یک فرد تاثیر بسیار مثبتی داشته باشد. مزیت پنجم، مزیت شناختیCognitive Advantage)): تحقیقات بسیاری نشان داده که افراد دوزبانه، خلاقیت بیشتری از خود نشان میدهند و در یافتن راهحل، راهکارهای تازهتر و عملیتری ارائه میدهند. لازم به ذکر است که آموزش کودکان به دو زبان، دشواریها و معایبی را هم بهدنبال دارد: اول این که آموزش و پرورش کودکان به دو زبان، نه تنها زمان بیشتری را میطلبد، بلکه هزینهی بالاتری را هم برای والدین بههمراه دارد. ممکن است هیچکدام از دو زبان بهطرز صحیح در کودک تکامل پیدا نکند. در این حالت توصیه میشود فقط بر یک زبان تمرکز صورت بگیرد. همچنین در مورد کودکانی که دچار «خوانشپریشی» هستند، فقط یک زبان باید آموزش داده شود. چگونه کودک خود را با بیش از یک زبان آشنا کنیم؟ به گفتهی دکتر شارون آنسبورد، هیچ راهحل و یا توصیهای که برای همگان مورد استفاده باشد، وجود ندارد. این موضوع به محیط، کودک، والدین، شرایط و همچنین سن کودک بستگی دارد. اگر والدین هرکدام زبان متفاوتی را صحبت میکنند، یکی از راهکارهای معمول این است که هرکدام از والدین بهزبان خودشان با کودک صحبت کنند. این راهکار، همیشه به یک دوزبانهگی کامل ختم نمیشود. چرا که بستگی کامل به این موضوع دارد که کودک چه مدت زمانی را با هرکدام از والدین سر میکند. در حالتی که هردو والدین بهیک زبان صحبت میکنند، اما این زبان متفاوت از زبان محیط زندگی و تحصیل کودک است، راهکار توصیه شده این است که هردو والدین در خانه و محیط خانوادگی زبان خودشان را صحبت کنند و اجازه بدهند که کودک، زبان محیط را در مدرسه یاد بگیرد. در این روش، موفقیت یادگیری زبان والدین، رابطهی مستقیمی با درجهی اهمیت و موقعیت زبان والدین دارد که در اینجا به نام زبان اقلیت به آن اشاره میشود. در هریک از این دو راهکار معمول، توصیه شده که جدایی و فرق میان دو زبان، از همان ابتدا مشخص شود. البته نمیشود در همهی شرایط این فرق را رعایت کرد. در یادگیری هردو زبان، وجود محیط مثبت و غنی زبانی، لازمهی موفقیت کار است. همچنین بهتر است که زبان اقلیت با کمک سیدی و یا دیویدی ترویج داده شود. با آشنا کردن کودک با سایر افرادی که بهزبان اقلیت صحبت میکنند، میتوان کودک را ترغیب و تشویق به یادگیری زبان کرد. یکی از موضوعاتی که باید مدنظر قرار داد، این است که زبان اقلیت و یا زبانی را که کمتر در گفتوگوی روزانه غالب است، باید در محیطهای مختلف و شرایط مختلف، به کودک آموزش داد. مثلاً اگر زبان اقلیت فقط در خانه با کودک صحبت میشود، بهتر است در یک گردش به باغ وحش، نام حیوانات را به زبان اقلیت هم به کودک یاد بدهید تا دامنهی لغات کودک به این زبان هم گسترش پیدا کند. نکتهی پیشنهادشدهی آخر این که با استفاده از روشهای مختلف، کودک را تشویق به استفاده از هردو زبان بکنید. مثلاً وقتی در محاوره با مادربزرگ و یا پدربزرگ که به زبان اقلیت صحبت میکنند، کودک هم از زبان اقلیت استفاده میکند، او را مورد تشویق قرار بدهید. کتابها و راهنماهای زیادی دربارهی آموزش کودکان به دو زبان نوشته شده است. برای اطلاعات بیشتر در اینباره، میتوانید به این تارنما مراجعه کنید. |
نظرهای خوانندگان
با تشکر از خانم دهبان به خاطر پرداختن به موضوع مهم دوزبانگی و آموزش زبان مادری که متاسفانه در رسانه ها کمتر به آن پرداخته می شود. همانطور که شما گفته اید، زندگی در یک محیط باز و بین المللی مثل اروپاست که تازه به ما می فهماند که پدر و مادرهای بسیاری در ایران چه راحت فرصت یادگیری زبان مادری را از بچه هایشان می گیرند! وقتی بدانیم که پس از چند سال کلاس رفتن برای یادگیری زبان دوم در مدارس ایران باز هم نتیجه مطلوبی ندارد تازه می فهمیم که پدر و مادرها چه فرصت طلایی را از کودکانشان می گیرند چون کودکان به راحتی می توانند دو و حتی سه زبان را همزمان یاد بگیرند ولی در بزرگسالی این کار دیگر بسیار سخت می شود. شاید مسخره باشد ولی همه این سوء تفاهم ها به مساله به ظاهر ساده تحقیر لهجه ها در ایران بر می گردد! پدر و مادر برای اینکه بچه شان لهجه ترکی یا رشتی یا... نداشته باشند و از سوی بقیه مسخره نشوند، از همان ابتدا با بچه هایشان فارسی تهرانی حرف می زنند و به همین سادگی فرصت یادگیری یک زبان را از کودکانشان می گیرند!؟ به این مساله واقعا باید جدا پرداخته شود تا نسلهای آینده حداقل این فرصت را از دست ندهند و جامعه ای دوزبانه و چندزبانه داشته باشیم و نه فقط تک زبانه و تک لهجه یعنی فقط لهجه تهرانی و بقیه زبانها و لهجه ها مسخره شوند و نشانه دهاتی بودن و عقب مانده بودن!؟ این سوء تفاهم تاریخی در ایران باید برای همیشه از بین برود.
-- سعید ، May 31, 2010 در ساعت 03:15 PMسرکار خانم سمیه دهبان بسیار مقاله جالبی بود ای کاش مقامات دولت ایران این مقاله ی شما را بخوانند و در ایران بکار ببرند همچنین با نظره سعید هم موافقم من فارسی را با لهجه جنوبی حرف میزنم و به همین خاطره بارها من را به دهاتی بودن متهم کرداند طوری شده بود که درجمع جرات حرف زدن را از دست داده ام یا باید با لهجه تهرانی حرف بزنی یا خفه بشی و حرف نزنی این چیزها باعث بوجود امدن تنفری بزرگ در بین ایرانیان غیره تهرانی یا غیره فارس زبان شده است واقعن باید فکری برای این فرهنگ مریض کرد امیدوارم خانم سمیه دهبان باز هم مقالاتی از این نوع در این سایت بنویسند و ایرانیان را به فکره چاره وادارند.
-- بدون نام ، May 31, 2010 در ساعت 03:15 PMگزارش مفیدی بود. مشکل عمده بجه های ایرانی متولد خارج یادگیری خواندن و نوشتن فارسی است که اگر آنها به این کار موفق شوند درجه انس اشان با زبان بسیار بالاتر خواهد رفت. از آنجا که من خودم در خانواده با همین موضوع مواجه هستم و فرزندم در المان بزرگ شده است به تازگی یک روش دیگر به ذهنم رسیده است که خوب هم جواب داده است. از این قرار که من برای پسرم فقط به فارسی ایمیل می زنم و برایش هر روز مطالب جالب کودکانه به فارسی روی ایمیل می فرستم و او هم خوشحال است و بدین طریق فارسی خوانی و نویسی را تمرین می کند
-- علی ، Jun 1, 2010 در ساعت 03:15 PMبرای لغت های معمولی مانند مزیت های ارتباطی، فرهنگی، تحصیلی ... دیگر لازم نیست در یک متن فارسی برابرهای انگلیسی نوشت. این کارها باعث ضعف زبان و وابستگی زبانی می شود.
-- بدون نام ، Jun 1, 2010 در ساعت 03:15 PMدو زبانه بودن تنها مزیت ندارد، معایبی هم دارد. ایکاش به آنها هم اشاره میشد.
-- بدون نام ، Jun 1, 2010 در ساعت 03:15 PMدوستان عزیز غیر فارس و غیر تهرانی بحث تکراری لهجه را مطرح کردن که به نظر من ریشه در اشکال تربیتی و عدم اعتماد به نفس خودشون داره.
-- بدون نام ، Jun 1, 2010 در ساعت 03:15 PMایران 70 میلیون جمعیت داره که 12 میلیون آن در تهران زندگی می کنند. از این 12 میلیون هم همه لهجه تهرانی ندارن، برخی بعد از سال ها مهاجرت هنوز لهجه شهر خودشون رو دارن.
حالا با این حساب اگر 58 میلیون دیگه از ترس اون 12 میلیون می خوان لهجه خودشونو عوض کنن؛ مشکل از خودشونه که اعتماد به نفس ندارن. وگرنه تهرانی ها اینقدر بد بختی و گرفتاری دارن که وقت ندارن شما رو مسخره کنن.
نام زبانی که در آذزبایجان رواج دارد ترکی است و نه آذری. زبان آذری زبانی بوده هم خانواده با زبان فارسی که با چیره گی زبان ترکی از بین رفته است. زبان ترکی آذربایجانی از شاخه زبان های آلتایی است و هم خانواده با ترکی ای که در ترکیه و ترکمنستان و قرقیزستان و ازبکستان رواج دارد.
-- بدون نام ، Jun 2, 2010 در ساعت 03:15 PM