رادیو زمانه > خارج از سیاست > محیط زیست > ارسباران؛ تلفیق طبیعت و تاریخ | ||
ارسباران؛ تلفیق طبیعت و تاریخسام خسرویفردتازیانه میزند پیرمرد بر ورزا تا زمین را رام کند، سیطره خود بر ارض را به اثبات برساند و معاش را چارهای به دست داده باشد. آن سوتر پیرزنی به افق چشم دوخته است، مکثی میکند و پا در پای استری هیزم به خانه میبرد برای اجاقی که اینک خاموش است.
اینجا ارسباران است؛ سرزمین مه و باران و رودخانه، جنگل و کوه و جلگه. عرصهای جادویی و شگفتانگیز از تلفیق طبیعت و تاریخ. کلیبر نام شناخته شده این سالهاست برای گردشگرانی که قلعه بابک را میشناسند. آثار دیدنی و تاریخی درگوش راست گربهای که ایرانش نامیدهاند اما بیش از یک قلعه است. با پیچ و تاب جاده، منظرهای دیگر نمایان میشود. جاده در انتهای افق به لکههای ابر گره میخورد. پشت پیچ، روستایی رخ مینماید، به پیش میآید با گردشِ دوار چرخهای خودرو. مادر و فرزندی از پس یک دیوار ظاهر میشوند.
زن لباسی بلند و کرمرنگ به تن دارد و دستاری بنفش بر سر. هنوز خردک نشانههای اصالت بر تنپوشش نمایان است. اما پوششِ پسرک مو طلایی همچون کودکان شهری است، یادآور فتحی دیگر از سیطره جهانی شدن در نقطهای دور دست. در این روستا ساکنانی کم شمار روزگار میگذرانند با حداقلهای ممکن. زبان طبیعت را میشناسند و میدانند اگر درختی را بکنند، سرزمینشان را ویران کردهاند. اینان تنوری ساختهاند با آجر و سیمان، نه با هیزم که با نفت میسوزد. اما نفت گاهی در این آبادی دوردست کیمیاست.
آینانلو روستای مجاور است؛ پشت تپهای آرمیده در درهای سبز رنگ و آرام. هفت خانوار در آن زندگی میکنند و با شروع فصل سرد تن به کوچ میدهند. حاشیه آینانلو، گوزنهایی در اسارت نگهداری میشوند. از گرگان آورده شدهاند تا شاید جمعیتشان پرشمار شود و نسلشان احیا در جنگلهای ارسباران. مجاورت این اسارتگاه، تعدادی سکو و آلاچیق و اتاقک را با بیسلیقگی کنار هم قرار دادهاند تا شاید جلب سیاحان کنند. انبوهی زباله چهره طبیعتِ بینظیر این منطقه را مخدوش کرده است. با اینحال گوشه دیگر باقی مانده قلعهای بر بلندای تپهای خودنمایی میکند. قلعه طومانیانس نامیده میشود و میگویند مردی به این نام آن را ساخته، تابستآنها را در آینانلو میگذرانده و بازرگانی بوده است ارمنی و متمول.
پنجرهها و سقفهای ویران شده، دیوارهای ریخته و ترک خورده همگی از چیره دستی معمارش خبر میدهد. درست رو به روی این قلعه، با پشت سرگذاشتن درهای، کلیسایی است ساخته شده از سنگ و مصالح بومآور. سقفش ریخته و ورودیاش تخریب شده اما هنوز زیباست. ارسباران، سرزمین کلیساهاست، کلیساهای تخریب شده، در هر روستایی یا هر مسیری حتی مالری میتوان عبادتگاهی یافت که بعد از خروج ارامنه به حال خود رها شده یا ویران شدهاند. ناپشته، وینق، تازهکند، داشباشی کلیساهایی داشتند که اینک جز مخروبهای از آنها باقی نمانده است.
در روستای وینق کلیسایی است درست روبه روی قلعهای که همچون قلعه آینانلو، طومانیانس نامیده میشود؛ در محیطی به نسبت گرم و ماوایی بوده برای گذرانِ زمستآنها. در حاشیه جاده خاکیاش بر سینه کوه میتوان پازنها را دید، سلاطین صخرهها، دیوارهای عمودی را چنان بالا میروند که گویی بر زمین هموار قدم میزنند. هنوز در کلیسای وینق شمعهای روشن دیده میشود. چند تن مسیحی در این روستا باقی ماندهاند. عصرها در سایه دیواری لم میدهند، سیگاری دود میکنند و با سایر اهالی گپ میزنند. قلعه طومانیان این روستا نیز از آینانلو سالمتر مانده است و مدتی پایگاه بسیج بوده و اکنون پاسگاه محیط زیست است.
گورستان آن سوی قلعه، متعلق به مسیحیان بودهاست. سودای یافتن گنج باعث شده برخی با نابخردی سنگهای قبر را تخریب کنند که خود گنجی است؛ حجاریهای زیبا که تاریخهای حک شده روی آنها تقویم را صد سال به عقب بازمیگرداند. جاده از وینق به سمت شرق چون ماری بر زمین چنبره زده است با شیبی تند، به روستای تازهکند میپیوندد. این روستا نیز گورستانی دارد با سنگهای قدیمی و کلیسایی که سالهاست نقش مسجد را ایفا میکند. سیمای شرق به غرب یا شمال به جنوب این منطقه حفاظت شده که حدود ۷۰ هزار هکتار وسعت دارد به قدری متفاوت است که گویی از چهار گوشه جهان کنار هم گرد آمدهاند؛ حاشیه ارس در شمال شرق ارسباران، جلگهای حاصلخیر و گرمسیری را میتوان مشاهده کرد و ضلع مقابلش در شمال غرب کوهستانی صعبالعبور سر به آسمان میساید. جنوب غرب این منطقه درهها و کوههایی است که بخشهایی از آن را جنگلهای انبوه فرا گرفته؛ جایی که تابستآنها هم باید با غروب خورشید بخاریها را روشن کرد. آب ارس که تبخیر میشود در این ناحیه فرود میآید و بدین ترتیب ارسباران را طبیعت هجی میکند.
این ناحیه زادگاه پرندهای است کمیاب، با رنگی تیره و کاکلی سرخ، سیاهخروس مینامندش. جنوب شرق ارسباران اما سیمایی ملایمتر از طبیعت به نمایش میگذارد. بخشی از جنگلها امروز کشتزاری شدهاند و برخی روستاها خالی از سکنه. ارسباران سرزمین شگفتیهاست، آرمیده بر گوش راست ایران. آنان که یک بار قدم بر خاکش نهادهاند آرزوی دوباره دیدنش را همواره در دل خواهند داشت. |
نظرهای خوانندگان
آقای سام نوشته شما توصیف نه بلکه تحریف است.
-- علی ، Sep 22, 2009 در ساعت 07:03 PMدر آن منطقه نه ارمنی بوده که دارین دروغ می بافین و نه کلیسایی.
آنجا همان جایی است که سر گربه شما را خواهد برید و آذربایجان ما را آزاد خواهد کرد
yashasun arasbaran
-- amir ، Sep 23, 2009 در ساعت 07:03 PMخیلی عالی است . سام عزیز انشا ا.. چیزهای خوب باز هم بنویسی
-- علی ، Sep 23, 2009 در ساعت 07:03 PMبا تشکر از نویسنده
-- فرید ، Sep 23, 2009 در ساعت 07:03 PMلطفا در استفاده از واژه های جغرافیایی دقت فرمایید مردم منطقه و کتابهای تاریخی وجود واژه ارسباران را تائید نمی کنند بلکه واژه قره داغ درست بوده و مستند تر است
با تشکر
امیدوارم روزی به این سرزمین بروم
-- شروین ، Sep 23, 2009 در ساعت 07:03 PMجایی که خیال و واقعیت با هم زیست می کنند
بسیار زیبا، لطیف، و همخوان با شاهکار طبیعت، ارسباران..................
-- بدون نام ، Sep 23, 2009 در ساعت 07:03 PMزاییده نشده کسی که سر گربه مارو ببره!!!!!!
-- بدون نام ، Sep 23, 2009 در ساعت 07:03 PMهرکی هم ناراحته بره جمهوری آذربایجان یا ترکیه! ما گربمون رو به هیچ کس نمیدیم
چو ایران نباشد، تن من مباد............
جناب آقاي مهندس خسرويفرد دوست و استاد عزيز..... قربان اميدوارم قلم شما هميشه بر كاغذ باشد. مطالب شما براي بنده هميشه جالب بوده و با اينكه تا كنون اظهار نظري بر آنها نكرده بودم ولي از طرفداران هميشگي آنها هستم. اين بار هم به دليل تلاوت سخناني تقريبا نابخردانه از سوي بعضي از عزيزان احتمالا ياغي الزام ديدم كه علاوه بر تاييد مطالب شما با توجه به تحقيقاتي كه در رابطه با اين منطقه دارم، مجددا از همت شما در زمينه قلم،محيطزيست و اصولا قلم قوي شما تشكر كنم. به هر حال آن كس كه مينويسد يعني فكر ميكند ،آن كس كه فقط نقد ميكند، فكر ميكند كه فكر ميكند و مي نويسد، و آنكس كه نقد ياوه ميكند احتمالا مشكلاتي در پس زمينه فكري و ... دارد.
-- آيدين ، Sep 24, 2009 در ساعت 07:03 PMبه مانند گذشته نثر شما هم جذاب هم پر از اطلاعات و مفاهیمی هست که چه بی ریا در اختیار دوستداران طبیعت و عاشقان این مرز وبوم قرار گرفته... همیشه پاینده باشید.
-- الناز ، Sep 24, 2009 در ساعت 07:03 PMشما قلم بسیار شیوایی دارید و گویا با این منطقه هم به خوبی آشنا هستید.
-- از روستای آینانلو ، Sep 24, 2009 در ساعت 07:03 PMمن فرزند ارسباران هستم، قلعه وینق از پر خاطره ترین لحظات زندگیمه و افتخار می کنم که ایرانیم.
با اجازتون این صفحه رو پرینت میکنم.
جواب علی 22 سپتامبر:
-- کاظم ، Sep 24, 2009 در ساعت 07:03 PMاذربایجان جزو ایران است و با ترک اشتباه نشود. (عین مصر و عرب که فقط زبانشان عربی است) وقتی مراغه چند ین سال پایتخت هلاکوو... بوده زبان ما را عوض کردن و بعضی ها را هم عوضی و گِج!.تازه اذربایجان انطرف ارس هم جعلی است که به علت کمبود جا و وقت شما را حواله به تاریخ واقعی میدم. من خودم آذری هستم.
جواب علی 22 سپتامبر: اذربایجان جزو ایران است و با ترکستان اشتباه نشود.(عین مصر ی و عرب که زبانشان عربی است) وقتی مراغه چندین سال پایتخت هلاکوبوده زبان ما را عوض کردن و بعضی ها را هم عوضی و گِج!.تازه اذربایجان انطرف ارس هم جعلی است که به علت کمبود جا و وقت شما را حواله به تاریخ واقعی میدم.
-- بهارآذری ، Sep 24, 2009 در ساعت 07:03 PMترکها 7000 سال در آن منطقه ساکن بوده اند و تمدنهای اوراتو و ماننا جزوی لاینفک از تاریخ آذربایجان است.این تمدنها با حمله کوروش خونخوار و نژادپرست دچار قتل عام شد و سکنان اولیه و اصلی آن منطقه ترکها هستند.
-- علی ، Sep 25, 2009 در ساعت 07:03 PMاساس حقوق یک ملت نه تاریخ بلکه وجود انسانهایی با آن هویت است.
آذربایجانی اگر تصمیم بگیرد سر گربه را ببرد هیچ کس جلودارش نبوده و نخواهد بود
نمیدانم دوستان عزیز چرا به هر نوشته ای در مورد آذربایجان رنگ سیاسی میدن؟!آیا بهتر نیست تعصبات خشک قومی وقبیله ای را کنار بگذاریم ودر شناساندن زیباییهای منطقه ودر بیان محرومیتها وراههای آبادانی تلاش کنیم؟اون دوستی که میخواد سر گربه را ببرد!!آیا فکر نکرده که با سر بریده گربه چیکار میخواد بکند؟!!همین افکار تخریبی یکی از مهمترین علل عقب ماندگی این خطه است.
-- مسعود-محمدی سراملو(متخصص بیماریهای داخلی) ، Sep 25, 2009 در ساعت 07:03 PMسام عزيز
-- شروين ، Sep 26, 2009 در ساعت 07:03 PMقلم شما چنان تاثير برانگيز است كه جدايي طلبان!!! آذربايجان را سخت تحت تاثير قرار داده كه اينطور به ابراز نظرات خود پرداخته اند. فكر مي كنم اگر بخواهم پاسخي به اين دوستان بدهم توهين به شما و قلم شما محسوب ميشود و خارج از بحث است.
اميد، كه روزي ايران عزيزمان آزاد و آباد گردد.