رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایرانیان خارج از کشور > باید به خانه، به ایران، برگردم | ||
باید به خانه، به ایران، برگردممرجان ساتراپی؛ ترجمه مینا ملکیانپاریس-شش سال قبل برای گفتگو با مردی که، از گفتن نامش معذورم، به کافهای در پاریس رفتم. او میگفت که ۲۴ سال است که از ایران خارج شدهاست درست بعد از انقلاب ۱۹۷۹و به دلایل سیاسی. او از خیلی چیزها حرف زد و حرفهایش را با این گفته به پایان رساند که «اگر قرار باشد در کشور خودت زندگی نکنی، میتوانی هر جای دیگر زندگی کنی، اما من نمیخواهم هیچ جا غیر از ایران بمیرم، اگر نه زندگی من معنایی نداشتهاست.»
عمیقا تحت تاثیر این گفته اش قرار گرفتم. هنگامی که به آن چه گفته بود فکر میکردم نه تنها آن را درک میکردم بلکه با تمام وجود معنای آن را حس میکردم من نیز متقاعد شده بودم که نباید در جایی غیر از کشور خودم، ایران، بمیرم، اگر نه زندگی من نیز بی معنا خواهد بود. گمان میکنم برای همه این طور است: خانه جایی است که در آن به دنیا میآییم و بزرگ میشویم. هر چقدر که عاشق پاریس و زیبایی وصف ناپذیرش باشم، باز هم تهران با همه زشتیهایش در نگاه من عروس شهرهای جهان است. سخن از جغرافیا است، از بوی باران، از همه آن چیزهایی که میشناسیم بی آنکه هرگز از خود پرسیده باشیم چرا آنها را میشناسیم. زمانی که این حرفها را از آن مرد شنیدم از آخرین دیدارم از خانه چهار سال گذشته بود. حالا ۱۰ سال است، دقیق تر بگویم، ۱۰ سال و شش ماه و ۳ روز. همه این مدت معتقد شده بودم که چندین دهه دیگر هم میآیند و میروند و من همچنان نخواهم توانست قدم در کوههای خودم بگذارم.اما ۱۸ روز پیش، ۱۲ ژوئن ۲۰۰۹، اتفاقی افتاد، اتفاقی افتاد، اتفاقی که هرگز فکر نمیکردم که در زندگیم شاهدش باشم: ایرانیها با استفاده از همان اندک فضای دموکراسی، آنقدر که از میان نامزدهای برگزیده شورای نگهبان یکی را برگزینند، مطابق با قانون رای دادند. یاد آوری این نکته به نظر ضروری نمیآید که این اولین بار نیست که ایرانیها عشق خود به آزادی را نشان میدهند. تنها به قرن بیستم نگاهی بیندازیم ۱۹۰۶، ایران اولین کشور آسیایی بود که انقلاب مشروطه در آن به وقوع پیوست، ایرانیها اولین ملت در خاورمیانه بودند که در ۱۹۵۱ صنعت نفت را ملی کردند ۱۹۷۹ انقلاب کردند، و قیامهای دانشجویی ۱۹۹۹ را به راه انداختند، که ما را به امروز و به این فریاد بلند دموکراسی خواهی میرساند. تقریبا ۲۰ سال پیش بود که شروع به تحصیل هنر در تهران کردم در آن زمان نفس کلمه سیاست چنان ترسناک بود که حتی جرات نداشیم به آن فکر کنیم، چه برسد به آن که از آن حرف بزنیم، تظاهرات خیابانی علیه رییس جمهور امری فرا واقعی به نظر میآمد، انتقاد از رهبر، اصلا شدنی به نظر نمیآمد، و شعار «مرگ بر خامنهای» مجازات مرگ را در پی داشت. امروز جایی چیزی خواندم که اندک مایهای از طنز در آن بود:«انقلاب مخملی» ایران به «کودتای مخملی» ختم شد، ولی اگر اجازه بدهید این را بگویم که:این نسل، با همهٔ امیدها، رویاها، هراسها و طغیانش برای همیشه جریان تاریخ را تغییر داد، هیچ چیز دیگر مثل سابق نخواهد بود. و من ایمان دارم که این تازه آغاز راه است. از حالا به بعد، همیشه خواهم گفت:اگر قرار باشد در کشور خودت زندگی نکنی، میتوانی هر جای دیگر زندگی کنی، اما من نمیخواهم فقط در ایران بمیرم، روزی در آن جا زندگی هم خواهم کرد اگر نه زندگی من معنایی نداشتهاست. |
نظرهای خوانندگان
درود بر تو
-- از ایران ، Jul 4, 2009 در ساعت 01:50 PMهروقت اسم مرجانه ساتراپی رو توی وبسایت شما میبینم خیلی خوشحال میشم. البته هنوز این مطلب رو نخوندم.
-- مه سا ، Jul 4, 2009 در ساعت 01:50 PMراستی هروقت اسم محسن نامجو رو میبینم هم همینطور ;)
مرجانه ساتراپي با پرسپوليس اثبات كرد كه ايران، وطن ماست و همين حرفي كه اينجا هم گفته كه هر جاي دنيا كه باشيم باز هم ايران وطن ماست
-- بهناز ، Jul 5, 2009 در ساعت 01:50 PMو زنده باد ايران؛ حتي ايران ويران...
Man mosahebash ro dar CNN didam, be nazaram dar mavaredi mese Sangsar ziade ravi karde, afradi mese ooon baes mishan ke nazare jameye beynolmelali be Irania dar hadde ye mosht aghabmoondeye biaboongard taghlil peyda kone.
-- Amin ، Jul 6, 2009 در ساعت 01:50 PMبراوو... واقعا از این نوشته میشه لدت برد.
-- هموطن ، Jul 6, 2009 در ساعت 01:50 PMمرجان ساتراپی فقط نماینده یک طبقه محدود از مردم ایران است.
-- میم ، Jul 6, 2009 در ساعت 01:50 PM