رادیو زمانه > خارج از سیاست > اجتماعی، حوادث > خدا را شکر که کار، کار یک مسلمان نبود | ||
خدا را شکر که کار، کار یک مسلمان نبودفروغ.ن. تمیمیصبح روز سی آپریل پای تلویزیون نشستهام. مراسم هر ساله جشن روز ملکه به طور زنده از شهر آپلدورن هلند پخش میشود. ملکه بئاتریس، ولیعهد، ماگزیما همسر آرژانتینی او (محبوبترین عضو خانواده سلطنت) و بقیه فک و فامیل آنها در کارناوالی پر شور و هیجان به میان مردم آمدهاند. آنها با همه دست میدهند. در بازیها و کارهای بامزهای که مردم برای آنها تدارک دیدهاند، شرکت دارند و همراه آنها به رقص و پایکوبی مشغولند. مراسمی که هر سال در روز تولد ملکه قبلی یعنی ژولیانا برگزار میشود. جشنی مردمی و سمبولیک برای نشان دادن وحدت ملی و ارضای عطش نوستالژیک شهروندان به حفظ سنتهایی که هلندیها در جامعه پسامدرن خود به تدریج از آن فاصله گرفتهاند. هلند کشوری مدرن و دموکراتیک است. جامعهای که در آن پیشرفت اقتصادی، توزیع سیاسی قدرت و تأمین حقوق فردی و اجتماعی، فاصله طبقاتی و فرهنگی را در میان مردم کاهش داده است. ژولیانا، ملکه سابق هلند درسال ۲۰۰۴ و در سن ۹۵ سالگی فوت کرده است. اما محبوبیت او به عنوان ملکه «بیشیله پیله، خاکی و مردمی» هنوز ادامه دارد. ملکهای که از مردم گله داشت که چرا میگویند که او فقط چند دختر به دنیا آورده و پسر ندارد، ملکهای که با دوچرخه به نانوایی میرفت، تئاتر بازی میکرد و برای معالجه چشم دختر نابینایش، پیش دعانویس میرفت. در تلویزیون با شوهرش پرنس برنارد بحثهای تند میکرد و آه میکشید! یکبار در مصاحبهای باز هم تلویزیونی دستهایش را روی زانوهایش کوبید و گفت: «شما فکر کردید که من یک غول بیشاخ و دم هستم و نه یک ملکه امروزی، اگر مرا به امل بودن متهم کنید،حسابتان را میرسم!» در حین تماشای جشن خود به خود به مقایسه خانواده سلطنتی هلند با خاندان پهلوی مشغولم. خانوادهای تازه به دوران رسیده که هیچ ارتباطی با مردم نداشتند. شاه در زمره خدایگان و حتی سایه خدا بود و پابوسی و تعظیم در مقابل او از واجبات روزمره! آیا در ایران کسی میتوانست تصور کند که شهبانو فرح را در خیابان بغل کند و ببوسد و دوربینش را به دست شاه بدهد و بگوید: لطفا از من و خانمتان یک عکس بگیرید! مراسم ادامه دارد. حالا ملکه بئاتریس و خانوادهاش سوار بر اتوبوسی روباز به طرف قصر مادرش میروند و هلهله و کف زدن مردم ادامه دارد. اما ناگهان از گوشهای از تصویر ماشین کوچک سیاه رنگی که قسمت جلوی آن به شدت آسیب دیده را میبینم که با سرعت و تقربیاً به موازات اتوبوس پیدا میشود.
اتوبوس حامل ملکه شاید دو سه ثانیه زودتر از تیررس او رد شده و ماشین با درو کردن چندین نفر به ستون باریک و سنگی روبهروی خود برخورد میکند. من از جا میپرم و در یک آن فکر میکنم که این صحنه ساختگی و شوخی است، اما با دیدن چهرههای وحشت زنده سرنشینان اتوبوس و فریاد گزارشگر و صحنه خونین روی کف خیابان سر جایم خشک میشوم. این سومین سوء قصد سیاسی در هلند در سالهای اخیر است، در آن لحظه تنها به یک موضوع فکر میکنم که آیا راننده این ماشین یک مسلمان تروریست است و این حمله انتحاری از طرف بنیادگراهای اسلامی است؟ تصور ترور ملکه هلند آنقدر از ذهن دور است که حتی گزارشگر تلویزیون و مردمی که شاهد آن هستند فکر میکنند که این حادثه فقط یک تصادف اتفاقی است. اما بعداً گفته میشود که سوء قصد کننده در حال مرگ به جرم خود مبنی بر قصد ترور ملکه بئاتریس اعتراف کرده است. او باعت مرگ خود، شش نفر دیگر و زخمی شدن هفت نفر از مردم شده است. اتفاقی باور نکردنی! روز قبل از حادثه یکی از مسئولین در مورد حفظ امنیت ملکه و خانوادهاش هشدار داده بود و امروز آنها از یک سوء قصد جدی جان بدر بردهاند. خانواده سلطنتی هلند اغلب بدون محافظ به میان مردم میآیند و تا به حال حوادثی از این قبیل برای آنها رخ نداده بود. حالا همه میخواهند بدانند که راننده دیوانه این ماشین سیاه کیست؟ آیا یک مسلمان عضو شبکه تروریستی است، همان شبکهای که تئو وان گوگ، کارگردان سینما را در سال ۲۰۰۴ در وسط شهر آمستردام ترور کرد؟ و فوراً به یاد میآورم که وقتی در سال ۲۰۰۲ پیم فور تان، رهبر یک حزب تازه تأسیس و محبوب دست راستی به دست یک اکتیویست هلندی کشته شد، همه خدا خدا میکردند که طرف یکی از مسلمان مهاجر نباشد. و زمانی که اعلام شد که متهم یک هلندی سفید است واقعاً همه نفس راحتی کشیدند و البته عدهای هم ناراحت شدند، چون اگر قاتل یک مسلمان بود، بهانه خوبی برای دست راستیها بود که به احساسات ضد خارجی و ضد اسلامی در میان مردم دامن بزنند. اما در حادثه روز ملکه امسال هم پلیس بعد از دو ساعت اعلام کرد کسی که میخواسته ملکه و اعضای خانوادهاش را ترور کند، هلندی سی و هشت سالهای به نام «کارتس تاتس» است که در دو سال گذشته در دهی نزدیکی آپلدورن ساکن بوده است و هیچ سابقهای در اداره پلیس نداشته است. او تنها زندگی میکرده و چندی پیش بیکار شده بود. همسایگان او را مردی مودب توصیف کرده و میگویند که او با آنها رفت و آمدی نداشته است. اعلامیه پلیس سبب میشود که باز هم همه نفس راحتی بکشند. خوب پس طرف هلندی بوده نه یک مسلمان مهاجر و بنیادگرا، یک آدم تنها، ناراضی و بلوند، شاید یک دیوانه که خواسته خودکشی کند و در ضمن با حمله به ملکه و دیگران، سیستم سیاسی و فرهنگ ملی را زیر سوال ببرد. او با این کار حتماً میخواسته بگوید من بیکار شدهام، تنها هستم و با کشتن خودم و دیگران از همه انتقام میگیرم. حالا بحث این است که چرا مردی که هیچ سابقهای در جرم و جنایت نداشته ناگهان دست به چنین عملی میزند؟ حتی خانمی یک شاخه گل سفید کنار در خانه «کارتس تاتس» گذاشت تا شاید بتواند با این کار توجه مردم را به کاوش در علل درماندگی و خشونت کور این آدم جلب کند و در ضمن خانواده او را هم دلداری دهد.
در این سه روزی که از ماجرا گذشته و شوک اولیه، جای خود را به بهت،حیرت، خشم و نفرت داده است، باز هم در تمام برنامهها و مصاحبههای تلویزیونی این موضوع مطرح میشود که چه خوب که طرف یک مسلمان تروریست نبوده و این سوء قصد تنها از سوی یک فرد ناراضی و روانی هلندی انجام شده است. سوء قصدی به ملکه سمبل وحدت و تمامیت مملکت، سوء قصدی به آزادی و بیگناهی کشوری کوچک اما قدرتمند و پیشرفته، که خشونت در آن تابوی بزرگی است. در این کشور سالانه میلونها یورو صرف مبارزه با خشونت کور و یا بیهدف میشود. سرزمین شاه پریانی که همیشه میزان وقوع جرم و جنایت در آن به شدت پایین بوده و شهروندانش از جمله خوشبختترین و راضیترین آدمها در دنیا هستند. مملکتی که تنها مشکلش به زعم آقای ویلدرز، رهبر حزب دست راستی: آزادی، سرازیر شدن مهاجرین مسلمان به آن و ساخته شدن چهارصد مسجد در گوشه و کنار آن است. اما از شما چه پنهان گاهی هم با شنیدن این بحثها این حس به آدم دست میدهد که بعضیها هم با تکرار مدام این موضوع که به به چه خوب که طرف یک مسلمان دو آتشه نبود، شاید ته دلشان آرزو میکنند که کاشکی طرف یکی از همین بچه مراکشیهای مسلمان ناراضی بود تا آنوقت میتوانستیم به بهانه سوء قصد به بالاترین مقام مملکت، بدون بحث ،بردن لایحه به مجلس و دردسرهای قانونی هر گونه مخالفت را در هم شکسته و برای همیشه با آنها تصفیه حساب کنیم. و یا این احساس به آدم دست میدهد که به طور غیر ضمنی به مردم تفهیم میشود که این فقط مسلمانان ناراضی هستند که قادر به انجام چنین اعمالی هستند. و از خدا که پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد که من و خیلیهای دیگر هم، از مسلمان نبودن آقای «کارتس تاتس» خیلی خوشحالم شدیم و ایزد یکتا را هزار بار شکر کردیم. در همین رابطه: • حادثه در مراسم «روز ملکه» در هلند • ۴ کشته در حادثه روز ملکه در هلند |
نظرهای خوانندگان
ما هم دعا مي کرديم که طرف خارجي نباشد. چون جامعه هلند متاسفانه بسرعت به سمت عدم بردباري در مورد اقليتها خصوصا مسلمانان پيش ميرود.ما هم که نمي توانيم برچسبي روي پيشاني خود نصب کنيم که تند رو نيستيم. درست است که جامعه هلند از خشونت بيزار است ولي حداقل طي دو سال گذشته در اين مورد هم تبعيض قايل شده اند. برخوردهاي خشونت بار پليس با خارجي ها خصوصا نوجوانان و جوانان در محله هاي خارجي نشين که اغلب فقير نشين هم هستند و همين طور برخوردهاي تبعيض اميز در مدارس از نشانه هاي بارز ان است. به هر حال خدا بخير کند نميدانيم اگر از اينجا رانده شديم کجا مي توانيم برويم.
-- گيوي ، May 3, 2009 در ساعت 05:25 PMالبته همینطور که شما بی آنکه بنویسید نوشته اید کار، کار یک مسلمان نبود ولی چنان شبیه بود که شما خدا را شکر می کنید که کار یک مسلمان نبود!!!
-- بدون نام ، May 3, 2009 در ساعت 05:25 PMاما اینکه آقای «کارتس تاتس» مسلمان نیست مسلمانان را تبرئه نمی کند! مسلمان ها همیشه مقصرند ، چون فقط از مسلمان ها می توانند هر گونه وحشیگری بکنند. این حکم کلی است که با استثنائاتی چون این آقا هیچ گاه باطل نمیشه
-- یک مسلمان ، May 3, 2009 در ساعت 05:25 PMبا خواندن این مطلب این احساس به آدم دست می دهد که شما مهاجران ایرانی در هلند چقدر در موقعیت شکننده ای هستید و هر اتفاقی می تواند زندگی شما را دچار مشکل کند. فقط کافی بود طرف مسلمان باشد. به هر حال برای شما هم بد می شد. آدم اینجا می فهمد که چرا مهاجر ایرانی در غربزدگی و ضدیت با اسلام گوی سبقت را از خود راستگرای هلندی می رباید. می خواهد بگوید من مثل «اینها» نیستم. من تروریست نیستم. من رعیت خوبی هستم برای ملکه. بگذارید اینجا بمانم و...
-- میم ، May 3, 2009 در ساعت 05:25 PMولی خوب شد که طرف مسلمان نبود. و خوب شد که بلوند بود. نه؟ بلوند بودن هنوز هم مهم است. حالا هی بگویید نژاد پرستی وجود ندارد.
ولی خوب متاثر از برخوردهای مسلمانها بود، بالاخره مسلمانها هم روی اروپایی ها تاثیر میگذارند دیگر.
-- پژواک ، May 4, 2009 در ساعت 05:25 PMآیا در ایران کسی میتوانست تصور کند که شهبانو فرح را در خیابان بغل کند و ببوسد و دوربینش را به دست شاه بدهد و بگوید: لطفا از من و خانمتان یک عکس بگیرید!!
-- بهروز ، May 4, 2009 در ساعت 05:25 PMاینقدر رویایی وبدون در نظر در نظر گرفتن شرایط قضاوت نکنید جامعه ما چه در گذشته و چه در حال حاضر با این شرایط فاصله نجومی دارد شما فقط این را در نظر بگیرید که حتی یک زن یا دختر در بهترین شرایط نمی تواند بدون هزاران مزاحمت کلامی و فیزیکی در خیابان راه برود بقیه چیزها پیشکش
زنده باد کانادا
-- مهاجر ، May 4, 2009 در ساعت 05:25 PMدوستی که به نام میم کامنت گذاشته اید و در مورد نژاد پرستی نوشته اید. کاش مردم ایران با افغانیان مهمان که زمانی هموطنشان محسوب میشدند، فقط یکهزارم رفتاری را داشتند که کشورهای غربی با مهاجران کشورهای شرقی دارند. ماها که ادعای مهمان نوازی داریم تا اسم افغانی را میشنویم یاد جرم و جنایت میافتیم، این بنده خداها ادعایی هم ندارند.
-- سعید ، May 4, 2009 در ساعت 05:25 PMالبته که نژاد پرستی هست ولی خالص ترین آن در مدعیان نژاد آریایی هست. اینکه فرصت به نمایش درآوردنش را ندارند حکایتی است دگر.
کاملا با سعید موافقم.
-- بدون نام ، May 5, 2009 در ساعت 05:25 PMمن با فاصله طبقاتی در زمان شاه موافق نیستم ولی در مورد شهبانو که گفتید اگر کمی در تاریخ آن روزها جستجو کنید میبینید که خانم دیبا در همان زمان به میان جزامی ها رفت و من عکسی را از آن بازدید دیدم که یکی از آنها شهبانو را در آغوش گرفته است
-- ایمان ، May 5, 2009 در ساعت 05:25 PMخانم در حق دستراستیها کم لطفی کردهاید! به اذعان خود شما ازاین ۳ ترور بزرگ تاریخ هلند، یکی کار یک مسلمان بوده، آن هم تبعه کشوری (مراکش) که هلند در آن هیچ سابقه استعماری نداشته است. حالا با این همه گندی که مسلمانها در اروپا بالا میآورند، از تروریسم تا سانسور تحمیلی و قتل ناموسی و تجاوز به عنف و ...، شما طوری نوشتهاید که انگار اینها خوابنما شدهاند که مسلمانها را بد نگاه میکنند! ایرانیها خودشان از حکومت اسلامی فرار میکنند، بعد وقتی میبینند که غربیها قادر به تمییز بین عرب بادیهنشین و "نوادگان آریایی کوروش کبیر"(!) نیستند، خودشان هم میشوند طرفدار همان اسلامی که آوارهشان کرده است!
-- bahram ، May 7, 2009 در ساعت 05:25 PMخدا را شکر که بیسوادی اگر نه به جایی میرسیدی و با سانسور دهان مردم را میدوختی .حداقل به کسانی در زمانه بنگر که سانسور را نمیدانند چیست البته شاید گناهی هم نداشته باشید ممکن است رادیو زمانه ترکه باقیمانده از مامان مامان مامان مامان مامان مامان مامان مادر بزرگتان باشد ومیخواهید مانند همان زمان با دعا و جادو جنبل کار را پیش ببرید
-- دارا ، May 12, 2009 در ساعت 05:25 PMخدا را شکر که بیسوادی این نوشته اعتراضی من به شما است این را لازم نبود بگذارید وقتی که نوشته شما در صفحه اول بود بنده چیزی نوشتم نگذاشتید . حال این را میگذاری ؟ این یعنی چه؟ ماد موزل
-- دارا ، May 19, 2009 در ساعت 05:25 PM