رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۹ آبان ۱۳۸۷

کوروش در تصور غربی و ایرانی

شنبه هجدهم اکتبر ۲۰۰۸ (۲۷ مهر ۱۳۷۸) همایشی یک روزه در شهر تولوز در جنوب فرانسه برگزار ‌شد که عنوان «کوروش در تصور غربی و ایرانی» را بر تارک خود داشت.

این همایش که از نخستین همایش‌های علمی- فرهنگی ایرانی- فرانسوی در این زمینه در تولوز به شمار می‌رود، به همت انجمن ایرانی- فرانسوی سبلان و با همکاری آکادمی شرق در تولوز و با پشتیبانی برخی نهادهای عمومی فرانسوی (مانند شهرداری تولوز و استانداری منطقه‌ی میدی پیر‌نه) عملی شد.

در آغاز همایش، مسوولان دو انجمن ونماینده‌ی شهردار تولوز از ضرورت چنین همایشی در این شهر - که از دیرباز چهار راه فعالیت‌های انسانی در میانه‌ی شرق و غرب بوده است- و اهمیت هم‌زیستی و رواداری در درون رژیم مبتنی بر لائیسیته‌ی فرانسه و جایگاه کورش به عنوان نماد انسان‌باوری و آغازگر اندیشه‌ی پاس‌داشت حقوق بشر سخن گفتند.

صادق کیهانی، رییس انجمن سبلان از تلاش این انجمن برای برپایی همایش بین المللی کورش در طول دوسال گذشته سخن به میان آورد و ناکامی در آن را نتیجه‌ی عدم پشتیبانی مالی از این برنامه دانست. امری که سبب شد تا همایش کورش، در محدوده‌ی فرانسه و شهر تولوز بماند؛ اما به هر روی سرانجام پنجره‌ای از تولوز بر روی ایرانیان برای شناسایی تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانی و پنجره‌ای بر روی تولوزنشینان برای شناخت دستاوردهای تمدنی ایران‌زمین گشود.

نخستین سخنران صبح همایش، ژان میشل پواریه (روحانی کاتولیک و مدرس انستیتو کاتولیک تولوز) بود که درباره‌ی «کوروش و کتاب مقدس» به تفصیل سخن گفت و با استناد به اسفار مختلف عهد قدیم،‌ پیش‌گویی‌های دانیال، اشعیاء، ارمیاء و عزرا را درباره‌ی کورش بررسی کرد و تفاوت‌های روایت کتاب مقدس و پاره‌ای گزارش‌های تاریخی از کوروش را یادآو شد.

وی پاره‌هایی از کتاب اشعیاء نبی را برخواند که در آن کوروش «شبان خدا، مسیح و متبرک» نامیده شده است. به گفته‌ی او، در الهیات یهودی، این نخستین بار و شاید تنها مرتبه‌ای است که فردی غیر یهودی از سوی خداوند به چنین نامی خوانده ‌شده است.

مسیح شمردن کوروش، از جنبه‌ی آخرت‌شناسی و خداشناسی، زمینه‌ساز تحولی در الهیات یهودی شد، چرا که مفهوم عبریان از خداوند و تصور آنان از امکان شناخت خدا از سوی فردی بیرون از قوم برگزیده را دگرگون کرد.

در این دگرگونی، خداوندی جهانی (جهان‌شمول و رب العالمین) جانشین خدای قومی عبریان (یهوه، خدای اسراییل، قوم برگزیده‌‌ی یهوه) ‌شد. خداوند نه تنها با فردی بی‌ایمان (به مفهوم الهیات یهودی غیر عبری و بیرون از قوم برگزیده) خطاب کرده بود‌، بلکه مشیت و اراده‌ی خود و نقشه‌ی نجات قوم خود را به دست هم او اجرا کرده بود.


در این برداشت، کوروش،‌ نمونه‌ی والا و برتر فرمان‌روایی است که اراده ی الهی را - شاید ناخواسته یا نادانسته - عملی کرده است؛ هرچند کتاب مقدس به آگاهی او از برخی مکاشفه‌ها‌ی عهد قدیم (به ویژه مکاشفه‌ی اشعیاء) به مدد یهودیان بابل و تلاش‌های آنان برای ترغیب کوروش در پایان دادن به اسارت بابلی و بازگرداندن یهودیان به اورشلیم و بازسازی معبد (هیکل) گواهی می‌دهد.

سخنران دیگر مراسم، پی‌یر پوئل، رییس افتخاری آکادمی شرق در تولوز، استاد و رییس بازنشسته‌ی دانشکده‌ی پزشکی تولوز و معاون اسبق شهردار تولوز بود.

پوئل درباره‌ی «کوروش و بینش توحیدی هخامنشیان» سخن راند. به نظر وی، تبار اندیشه‌ی توحید و یگانه‌پرستی نزد زرتشتیان به نظامی بیرون از خداشناسی مصطلح زرتشتی باز می‌گردد که وی از آن با عنوان «نظم کلی جهان» یاد کرد.

به گفته‌ی وی، زرتشتیان در آغاز به جای خداوند یگانه‌ی حکیم، مردوخ، خدای بابلیان را می‌پرستیدند. دوگانگی میان خدای آسمانی و خدای زمینی، بر پایه‌ی نظم کلی و عمومی جهان به آموزه‌ی یگانه‌پرستی ‌انجامید.

به تعبیری یگانه‌پرستی زرتشتی، وجهی سیاسی به مفهوم اداره‌ی ایران‌شهر داست که شاید بتوان آن را در اصطلاح «توحید سیاسی» خلاصه کرد. پس از آقای پوئل، روژه اتالی استاد دانشگاه، مدیر مرکز فرهنگی میمونید (موسی بن میمون) و نایب رییس شورای کلیمیان در منطقه‌ی میدی پیرنه درباره‌ی «کوروش و قوم یهود» سخن گفت.

نخستین سخنران نشست بعد از ظهر، این همایش، لوسین ماندویل استادیار بازنشسته‌ی دانشگاه علوم اجتماعی تولوز و منشی انجمن سبلان بود که درباره‌ی «کوروش: مسأله‌ی حافظه‌ی تاریخی میان شرق و غرب» سخن راند.

ماندویل که در طول دو سال گذشته طرح کننده‌ و پی‌گیر لزوم برپایی همایشی برای پاس‌داشت و شناخت کوروش در تولوز بود، نخست‌ از ایده‌ی اصلی این همایش سخن گفت.

وی گفت: یکی از اهداف انجمن سبلان، شناساندن فرهنگ و واقعیت جامعه‌ی ایرانی به فرانسویان است.
در راستای عملی کردن این هدف، و در حالی که تصویرهای مخدوشی از ایران ارائه می‌شد، شخصیت کوروش، به عنوان نمونه‌ی آرمانی (به مفهوم جامعه‌شناسانه) و شخصیتی که ایرانیان از هر گرایش دینی و سیاسی با احترام از او یاد می کنند، به عنوان پل ارتباطی میان ایرانیان و فرانسویان انتخاب شد، تا نشان داده شود که ایران فقط احمدی‌نژاد نیست.

هر کس می‌تواند با توجه به وجوه مختلف شخصیت کوروش و ایده‌آل هویتی ایرانی، عنصری هویتی در آن بیابد و از آن زاویه به کوروش بنگرد. این زاویه می‌تواند اندیشه‌ی حقوق بشر یا رواداری باشد، یا تصویر سیاستمداری مطلوب و استراتژیستی نظامی برجسته باشد.

در ادامه، وی به وجود و حضور زنده‌ی کوروش در زندگی امروز ایران و جهان اشاره کرد و آن را فراتر از دل‌مشغولی تاریخی ایرانیان و دغدغه‌های هویتی آنان دانست. وی نمونه‌هایی از رویدادهای اخیر را برشمرد که در آن به نوعی به کوروش اشاره شده است.

آخرین این رویدادها، در حاشیه‌ی مناظره‌ی پایانی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده‌ی امریکا رخ داد که در آن شهروندی امریکایی از هواداران یکی از نامزدها، وی را کوروش نجات‌بخش نام داد.

به گفته‌ی ماندویل، تصویر کوروش به عنوان نجات‌بخش در حافظه‌ی جمعی جهانیان ثبت شده است. در عین حال، وی از گروهی از تاریخ‌نویسان تجدیدنظرطلب انتقاد کرد که تصویری وارونه از کوروش ارایه کرده‌اند. نگرشی که می‌کوشد به اشکال گوناگون چهره‌ی تاریخی کوروش را مخدوش کند.

گاه آشور بانیپال را «ادیب» و کوروش را «گنگ» لقب می‌دهد؛ یا گاهی با برکشیدن خشایارشا و فروکشیدن کوروش در میان شاهان ایران، و گاهی با بالا بردن پادشاهان بابلی و آشوری و فرونهادن کوروش، می‌کوشد تعادلی نابرابر یا ابتذالی تاریخی ایجاد کند و ارزش تمامی تصویرهای تاریخی به سود کوروش را از میان بردارد.

غایت این برداشت تجدید‌نظر‌طلبانه، تصویر کوروش را از برساخته‌های عبارت‌پردازانه‌ی یهود معرفی‌ می‌کند که در درون گفتمانی یهودمحور قابل فهم است. تصویری که در خدمت ایدئولوژ‌ی‌ای استعماری (به معنا و منظور اسراییلی) قرار گرفته است.

در این برداشت، در حالی که کشور اسرائیل، پدیده‌ی سیاسی متأخری است، ارجاع تاریخی به کوروش در بازگرداندن یهودیان به سرزمین‌شان و بازسازی معبد اورشلیم (بر اساس کتاب مقدس)، نسبتی با این پدیده‌ی نو ندارد.

وی سپس به گزارش حضور دامنه‌دار تصویر کوروش در ادبیات، تاریخ، هنر و سیاست فرانسه پرداخت و نمونه‌‌های جالبی از آن را به حاضران ارایه کرد. مقایسه‌ی جالبی که ماندویل میان شخصیت ناپلئون بناپارت و کوروش به مدد نوشته‌ای تاریخی افکند، نشان داد که چگونه تصور و تصویر کوروش نجات‌بخش از سوی نماینده‌ی یهودیان فرانسه در سال ۱۸۰۶ (در پی به رسمیت شناخته شدن آئین یهود در فرانسه) به ناپلئون داده شده و متن باب ۴۵ کتاب اشعیا خطاب به کوروش، این بار برای «ناپلئون، محبوب خداوند» خوانده شده است.

در پایان سخن، ماندویل با اشاره به حضور کوروش در هنر اروپائی از اپرای ۱۸۱۲ روسینی با نام «کوروش در بابل» نام برد و به نکاتی چند درباره‌ی فیم‌های نارواداری (انتولرانس) اثر ۱۹۱۶ گریفیث، و فیلم‌های اسکندر (۲۰۰۴، الیور استون) و ۳۰۰ (۲۰۰۷، اشنایدر) و تصویر کوروش در این فیلم‌ها اشاره کرد. نمایش برگزیده‌ای از تصاویر ایران امروز که در آن حضور کوروش و نمادهای ایرانی در درون جامعه‌ی ایران نشان داده شده بود، پایان بخش سخنان وی بود.

امانوئل گلفن، دبیر ادبیات کلاسیک درباره‌ی «کوروش و یونانیان: واقعیت تاریخی و اسطوره» به بررسی دو روایت تاریخی گزنفون و هرودت از کورش پرداخت و کوشش کرد تا تفاوت‌های اسطوره و واقعیت تاریخی را در خلال این مقایسه برجسته کند. تصویری که گزنفون، شاگرد سقراط، همدرس افلاطون واستراتژیست جنگی از کوروش (به ویژه در بخش‌های که به عشق، عشق به مردم و وفاداری از زبان کوروش، ویا در وصیت او به فرزندان اش) به دست می‌دهد تصویر چهره‌ای سقراطی، فیلسوفانه و استراتژیست جنگی است.


۷ آبان، روز کوروش

کوروش گزنفون همانند سقراط و سقراطیان به بقاء روح بعد از مرگ و فساد جسم، ایمان و اعتقاد دارد. گزنفون در کورش، در پی سیاست‌مدار، جنگ‌آور و اخلاقی‌مرد است.

به نظر گلفن، گزنفون در این روایت، چندان راه افراط می‌پیماید که در دام توجیه کرده‌های کورش می‌افتد و تناقض‌هایی در منطق و استدلال خود پدید می‌آورد. برای نمونه، در حالی که در بخشی از کتاب خود «تربیت کووروش»، شاه آشوری را به سبب اخته کردن سران محلی مقهور سرزنش می‌کند؛ از کرده‌ی کوروش در اخته‌ کردن افسران گارد شاهی به استدلال‌های گونه گون دفاع می کند و آن را موجه می شمرد. تا جایی که گاه ارزش تاریخی اثر را در حد رمان پایین می‌آورد و از مرزهای بی‌طرفی علمی و تاریخی فراتر می‌رود.

به نظر گلفن، کوروش در روایت تاریخی هرودت، آینه‌ای است که یونانیان در آن خود را می‌بینند و در حقیقت، روایتی دست‌کاری شده از تاریخ برای برکشیدن جایگاه یونانیان است.

از آن سو، روایت گزنفون نسب‌نامه‌ای خیالی و فانتزی از کوروش است که در آن جایگاه کوروش به عنوان الگوی آرمانی حکیم حاکم برکشیده می‌شود. برای گزنفون - که خود فلسفی مشرب و شاگرد سقراط بود-‌ کوروش، حاکم آرمانی و فیلسوف- شاهی است که هم‌درس‌اش افلاطون وفیلسوفان آرمان‌خواه یونان در جست‌ و‌جوی‌اش بودند.

‌تفاوت‌ پاره‌ای از داده‌های تاریخی هرودت و گزنفون در شرح جزییاتی مانند روایت مرگ او نیز جالب توجه است. در حالی‌که به روایت هرودت، کوروش در نبرد با ماساژت‌ها کشته شد و پیکر او در همان جا به خاک سپرده شد، گزنفون، مرگ او را مرگی در بستر، طبیعی و بر اثر پیری می‌شمرد و گفت‌و‌گویی از وی با فرزندان‌ اش را در قالب وصیت گزارش می‌کند. طبیعی است که برای گزنفون، قبر کوروش در سرزمین حکم‌رانی او و در پاسارگاد باشد.

آخرین سخنران این همایش صادق کیهانی، رییس انجمن سبلان بود که به «تصویر کوروش در ایران معاصر» پرداخت. وی سه عنصر دلبستگی ایرانیان به تمدن ایران باستان را همراه با تشیع و مدرنیت از مؤلفه‌های تاریخی فرهنگی ایران امروز برشمرد و نگاهی گذرا به نگاه ایرانیان پس از حمله‌ی عربان به ایران تا روزگار ما افکند.

وی بر نقش زبان و ادبیات فارسی و به‌ ویژه بر جایگاه فردوسی و شاهنامه‌اش در جان‌بخشی به تاریخ باستانی ایران زمین وکارکرد آن به منزله‌ی نماد حافظه‌ی تاریخی ایران اشاره کرد و از دو نگاه متفاوت به ایران پیش از اسلام به مثابه‌ی دوران جاهلیت تا ترجمه‌ی قرآن به فارسی در عصر سامانیان سخن گفت. در دوره‌ی صفویان، تشیع دین رسمی کشور شد.

در عصر مشروطه، نویسندگانی چون میرزا آقاخان کرمانی و آخوندزاده برای نخستین بار بحث عقب‌ماندگی تاریخی و انحطاط ایران پس از حمله ی عربان را طرح کردند. در این عصر، کوروش،‌ مظهر و مدافع آزادی است.
با برافتادن قاجاران و برآمدن حکومت پهلوی، بهره‌گیری از کوروش به عنوان مظهر اقتدار حکومت و نماد ناسیونالیسم ملی و عظمت امپراتوری ایران به وسیله‌ای برای توجیه سیاست‌های تبلیغی نظام حاکم بالا گرفت و حکومت پهلوی، به عنوان تداوم‌بخش و پیوستگی تاریخی امپراتوری پارس (ایران) معرفی می‌شد. از سوی دیگر، روشنفکران چپ‌گرا، در کورش، چهره‌ی نظام سلطنتی برافتادنی را یافته بودند.

در دوران پهلوی دوم، برپایی جشن‌های دو هزار و پانصد ساله و حمایت غربیان از شاه، طرح چهره‌ی کورش از سوی برخی روحانیان تندرو به توطئه‌ی یهود علیه ایران تعبیر شد و یکی از آنان جزوه‌ای نیز علیه کورش نگاشت.

با پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، ایران باستان و چهره‌ی کورش از پهنه‌ی مناظره‌ی عمومی پاک شد و به دست فراموشی سپرده شد. برخی سنت‌های آیینی ایرانی مانند چهارشنبه سوری منع شدند. و این‌مخالفت‌ها تا جایی پیش رفت که باستان شناسی با یهودی‌گری مترادف شد.

این در حالی است که امروزه، در چرخشی آشکار و فرصت‌طلبانه برخی از مسوولان جمهوری اسلامی به ارزیابی مجدد جایگاه ایران باستان و نقش کورش می‌پردازند. برای ایرانیان خارج‌نشین مسأله‌ی کوروش، مساله‌ی حافظه‌ی تاریخی ایران و ایرانیان است. امروزه بر سر ارزش‌هایی چون برابری همگانی، صلح جهانی، حفظ حرمت و حقوق اقلیت‌های دینی و رواداری نسبت به آنان اجماع وجود دارد.

در این همایش، دو فیلم مستند کوتاه از ساخته‌های مصطفی فرزانه، نویسنده و سینماگر ایرانی مقیم پاریس نیز به نمایش درآمدند.

فیلم نخست نگاهی گذرا به میراث تاریخی و هنری ایران هخامنشی داشت و «کوروش» نام داشت. فیلم دوم با عنوان شگفتی‌آفرین «زن و حیوان (جاندار)» به تاریخ هنر جهان و نمایش تحول هنر از راه نمایش پیکره‌ها و نگاره‌هایی از زن و حیوان اختصاص داشت.

لوسین ماندویل در نبود سازنده ی فیلم چنین توضیح داد که هر دو فیلم به درخواست آندره مالرو، وزیر فرهنگ نامدار فرانسه و به مناسبت نمایشگاه هفت هزار سال هنر ایرانی در سال ۱۹۶۱ ساخته شده و به نمایش در آمده‌اند.

تعبیر به کاربرده شده در عنوان فیلم نیز برگرفته از آثار مالرو است و به ارتباط مظاهر زایندگی و هنر و نقش زن در زایش هنر، جان‌بخشی به بشریت (در دومعنای اصول انسانی و جامعه‌ی بشری) باز می‌گردد. به گفته‌ی وی، مالرو در بیان جایگاه تمدن ایران در جهان گفته بود که اروپا چهار شبه‌جزیره دارد: شبه جزیره‌های ایبری، ایتالیا، یونان و ایران.

در حاشیه:

شهر تولوز در جنوب فرانسه و در ۶۵۰ کیلومتری پاریس واقع است.

انجمن‌های ایرانی متعددی از ایرانیان و فرانسویان ایران‌دوست برای شناساندن زبان، فرهنگ و تمدن در این شهر به فعالیت‌های فرهنگی مشغول‌اند. چندی پیش انجمن پرسپولیس نیز برنامه‌ای در شهر بالما در نزدیکی تولوز برگزار کرده بود که در رادیو زمانه نیز گزارشی از آن منتشر شده بود.

این همایش در تالار زیبای تولوزا در انستیتو کاتولیک تولوز برگزار شد. انتخاب این مکان به همراه شرکت چهره‌های دانشگاهی به وجهه‌ی علمی و دانشگاهی این همایش کمک کرد.

درآغاز برنامه‌ها، آقای کیهانی سخن خود را با متنی منظوم به فارسی آغاز کرد که احساسات صادقانه‌ی او با تشویق حاضران همراه شد.

استقبال از این مراسم به نسبت مناسب بود. شرکت فرانسویان بیش از حضور ایرانیان به چشم می‌خورد. نمایندگان انجمن‌های ایرانی از شهرهای مختلف فرانسه مانند پاریس و مون‌پلیه در این مراسم شرکت داشتند.

حضور جوانان ایرانی و نسل دومی‌ها بسیار کم‌رنگ بود. شاید ضعف اطلاع‌رسانی دلیل اصلی این عدم استقبال باشد.

Share/Save/Bookmark

سایت انجمن سبلان
برنامه‌ی همایش

نظرهای خوانندگان

کوروش جان!..... کوروش!...کوروش!... ای بابا.. عجب خوابی رفتیا.. پاشو تورو خدا... دیر میشه ها... کوروش؟!!... بابا جان سی سال پیش یکی یه چیزی گفت اگه می دونست چه بلایی سر خودش میاد عمرا اگه این حرفو می زد. بابا جان مملکت را آب برد. بیدار شو. بیا ببین یه آدم نیم وجبی چه بلایی سر این مردم آورده. از قدیم می گن یه دیوونه یه سنگ تو چاه میندازه صد تا عاقل باید بیان در بیارن. حالا حکایت این باباست. بیدار شدی یا نه؟!! ببین من رفتم بیدار نشی بقیه شو خود دانی. یه وقت بیدار می شی که از ایران چیزی نمونده.

-- مهتاب ، Oct 20, 2008 در ساعت 07:20 PM

Thank you for your report.
Despite my respect to "Napoleon Bonapart" and lots of French writers and intellectuals, I could never believe anything from french historicans. they convert some parts of events into their own interest. The best example in this report is the false background of "Hakhamaneshian". Before Zartosht, Iranians used to worship "Mazda". It was the basics of "AhuraMazda". Iranians never worshiped "Mardukh" the Babelian God. All symbols of Mazdaism are still existed in Fars and Khuzestan( the Southern provinces of Iran). British and German archaeologists were less hypocritical than French ones.The reason that we have historical evidences for our glamorous civilization is the fare and just historicans that some of them were Jews. May be some Clericks did't like that viewpoint of history,but it is a big lie that archaeology have been acused to be Jewsh!!!There are still archeologists in Iran. .

-- Fatemeh Ahmadi ، Oct 20, 2008 در ساعت 07:20 PM

به نظر میرسد که سانسور بیشتر یک سنت ایرانی است تا اینکه فقط در جمهوری اسلامی مرسوم باشد! نوشته ای را که در اینجا فرستادم، و هیچ توهینی یا کلام بی ادبانه ای هم در آن نبود، پس از سه روز هنوز منعکس نشده است!

--
زمانه: این اولین کامنتی است که برای این مطلب از شما دریافت کرده ایم. لطفا نظر خود را دوباره بفرستید.

-- رستم بن زال بن سام بن نریمان گرشاسبی ، Oct 26, 2008 در ساعت 07:20 PM

خیر آقای عزیز، بار دوم هم فرستادم و منعکس نشد! اگر واقعاً زمانه آن را سانسور نکرده باشد، باید به جاهای دیگر شک کرد، مثلاً به "فیلترهای بین راهی" که زمانه و مخاطبینش هر دو را چک می کنند!

-- رستم بن زال بن سام بن نریمان گرشاسبی ، Oct 30, 2008 در ساعت 07:20 PM