رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۳ شهریور ۱۳۸۷
به بهانه یازدهم شهریور، روز صنعت چاپ

صنعت چاپ در اروپا و ایران

حسین نوش‌آذر

قرن پانزدهم میلادی که به سر آمد، قرون وسطی به پایان رسید و عصر روشنگری آغاز شد.
در عصر روشنگری؛ کریستف کلمب، قاره‌ی آمریکا را کشف کرد، میکل آنجلو، مجسمه‌ی داوود و لئوناردو داوینچی، پرده‌ی مونالیزا را آفرید و گوتنبرگِ آلمانی هم دستگاه چاپ را اختراع کرد.


گوتنبرگ، مخترع ماشین چاپ

در تقویم خورشیدی، یازدهم شهریور را روز صنعت چاپ خوانده‌اند. به این مناسبت در این گزارش نگاهی می‌اندازیم به آغاز صنعت چاپ در اروپا و در ایران. در این میان البته از کاتبان و خوشنویسان صدر مشروطه هم یادی می‌کنیم.

کتاب در انحصار کلیسا بود

اغراق نکرده‌ایم اگر بگوییم در طول تاریخ هیچ وسیله‌ای به اندازه‌ی صنعت چاپ، فرهنگ را متحول نکرده است. گوتنبرگ با اختراع ماشین چاپ، کتاب را که تا پیش از این در انحصار کلیسا بود؛ بین مردم آورد و به این ترتیب فرهنگ را عمومی کرد.

در سال ۱۴۵۴ میلادی این مخترع و بازرگان آلمانی برای نخستین بار در تاریخ اروپا، انجیل را در یکصد و هشتاد نسخه و در یک هزار و دویست و هشتاد و دو صفحه همراه با تصاویر رنگی بی‌شمار در دو جلد چاپ کرد.

پیش از اختراعِ ماشین چاپ اگر می‌خواستند انجیل را در چنین شمارگانی منتشر کنند؛ به لشکری از کاتبان و خطاطان نیاز داشتند.

نخست چرم را در قطع مناسب می‌بریدند، خطوطی روی چرم ترسیم می‌کردند و سپس خطاطان و کاتبان دست به کار می‌شدند و با زحمت روی چرم خط کشی شده، خط می‌نوشتند.

اگر کاتب، در نوشتن کلمه‌ای اشتباه می‌کرد، یا اگر لکًه‌ی مرکب روی چرم می‌ریخت، تمام نوشته را پاک می‌کردند و چرم را از نو صیقل می‌دادند.


کاتبی و خطاطی از کارهای دشوار بود. اما کاتبان که در خدمت کلیسا بودند، گمان می‌کردند در راه خدا قلم می‌زنند و به این جهت سختی کار در نظرشان آسان می‌آمد.

ناگفته پیداست که نسخ خطی، بسیار ارزشمند بود و کلیسا هرگاه می‌خواست کتابی را به پادشاهی هدیه دهد، آن را مصور می‌کرد.

یکی از گران‌بهاترین نسخ کتاب مقدس، نسخه‌ی مصوری است که کلیسا در قرن دوازدهم میلادی به هاینریش شیر دل هدیه کرد.

چینی‌ها با صنعت چاپ آشنا بودند

صدها سال پیش از اختراع ماشین چاپ در اروپا، چینی‌ها با کاغذسازی و صنعت چاپ به خوبی آشنا بودند. اما چین با اروپا مناسبات بازرگانی نداشت و فن‌آوری‌های خود را در اختیار بیگانگان قرار نمی‌داد.

به این جهت احتمالاً گوتنبرگ از فن‌آوری چاپ قالبی که در چین مرسوم بود اطلاع نداشت. تعدد حروف در زبان چینی، حروف‌چینی و انتشار کتاب را بسیار دشوار می‌کرد.

کام‌یابی و رونق روزافزون صنعت چاپ در اروپا از برخی لحاظ مدیونِ خط ساده‌ی لاتین است که فقط بیست و شش حرف دارد و حروف آن منفصل است.


پیش از آن که گوتنبرگ ماشین چاپ را اختراع کند، نوعی صنعت چاپ قالبی با حروف چوبی در اروپا پیدا شده بود. هر حرف را روی تکه چوبی کنده‌کاری می‌کردند و از حروف مُهر می‌ساختند و با مهر کردن و نشاندن حروف کنار یک‌دیگر، می‌توانستد با زحمت بسیار کتابی را در شمارگان اندک منتشر کنند.

اما مشکل اینجا بود که نه تنها این کار، بسیار وقت‌گیر و پرهزینه بود، بلکه شکل حروف، بسته به سلیقه و مهارت مهرساز تغییر می‌کرد. گوتنبرگ برای حروف، قالب سربی ساخت و نوعی خط چاپی واحد را ابداع کرد.

در ایران قدیم کاغذ خان بالغ بهترین کاغذ بود

در ایران قدیم بهترین کاغذها را از چین می‌آوردند. کاغذ چینی در آن زمان در پکن تولید می‌شد و به این دلیل که در زبان مغولی به پکن «خان بالغ» می‌گفتند، این نوع کاغذ چینی هم به «کاغذ خان بالغ» معروف بود.

خوش‌نویسان و کاتبان ایرانی از روی تجربه دریافته بودند که روی کاغذ لغزنده، خط، خوش‌تر از کار درمی‌آید. به این منظور کاغذ را در نشاسته می‌خواباندند تا آهار بگیرد و صیقلی بشود، سپس روی آن خط می‌نوشتند.

البته گاهی پیش می‌آمد که به کاغذ سفید، رنگ‌های مختلف بزنند و روی کاغذ رنگی خط بنویسند.

به کاغذهای مجلل، گرد طلای مصنوعی می‌پاشیدند و به این نوع کاغذ، کاغذ زرافشان می‌گفتند.

تا زمان مشروطه علاوه بر کاغذ خان بالغ؛ کاغذ سمرقندی، کاغذ اصفهانی و کاغذ ترمه – که از هندوستان می‌آوردند – معمول بود. پس از مشروطه کاغذ فرنگی و کاغذ روسی هم باب شد.


کاغذ را در برگ‌های بزرگ می‌خریدند و لوله می‌کردند و پر شال خود می‌گذاشتند و هر گاه که می‌خواستند روی کاغذ خط بنویسند با مقراض ظریف و زیبایی که به این منظور در قلمدان نهاده بودند، به اندازه‌ی لازم از کاغذ می‌بریدند و روی آن خط می‌نوشتند.

استادکاران چاپ، محترم بودند و نام آنها در انتهای کتب می‌آمد

نخستین چاپ‌خانه در ایران به فرمان عباس میرزا و توسط شخصی به نام آقا زین‌العابدین تبریزی در تبریز دایر شد.

هم‌چنین نخستین کتابی که در این چاپ‌خانه به چاپ رسید، رساله‌ای است به نام رساله‌ی جهادیه که در سال 1233 هجری قمری، یعنی چهار قرن پس از اختراع ماشین چاپ به چاپ رسید.

به این چاپ‌خانه باسمه‌خانه می‌گفتند که بعدها به مطبعه تغییر نام داد.

رساله‌ی جهادیه درواقع فتح‌نامه‌ای بود که به پیروزی‌های ایران در نخستین جنگ روس و ایران می‌پرداخت. معلوم نبود اگر عباس میرزا از روی جاه‌طلبی نظامی هوس نمی‌کرد فتوحاتش را به شکل رساله‌ای منتشر کند، تا چند قرن دیگر ما می‌بایست از صنعت چاپ بی‌خبر بمانیم.

ناصرالدین شاه هفت سال پس از این تاریخ، زین‌العابدین تبریزی را که در این مدت چم و خم کار چاپ به دستش آمده بود به تهران فراخواند. زین‌العابدین در تهران زیر نظر منوچهر خان معتمدالدوله، کتاب‌هایی چاپ کرد. این کتاب‌ها را کتاب‌های معتمدی خواندند.


از سال ۱۲۶۰هجری قمری چاپ‌خانه سنگی در ایران دایر شد و نخستین کتابی که از این چاپ‌خانه بیرون آمد، حدیقه‌الشیعه نام داشت که آخوندی به نام ملا احمد اردبیلی آن را تألیف کرده بود.

چاپ سنگی به مدت بیست سال در ایران رواج داشت تا این که ناصرالدین شاه در سفرش به فرنگ یک دستگاه چاپ سربی از استامبول خرید و با خود به تهران آورد. اما در تهران کسی به این دستگاه علاقه‌ای نشان نداد.

یک بارون فرانسوی به نام بارون نرمان در این تاریخ از ناصرالدین شاه اجازه‌ی انتشار روزنامه‌ای را گرفت و دستگاه چاپ سربی را به راه انداخت.

در این سی سال که ایرانیان با دستگاه چاپ آشنا شده بودند، چاپ‌خانه‌ها دولتی بود و در تهران، تبریز و اصفهان؛ کتب و نشریات دولتی را منتشر می‌کردند. استادکاران چاپ در این دوره بسیار محترم بودند و نام آنان را در انتهای کتب می‌آوردند.

انواع بمب دست‌ساز و یک نوع ماشین چاپ ساده

در زمان حکومت محمد رضا پهلوی، دستگاه چاپ افست به تدریج جای چاپ سنگی و سربی را گرفت و دوران کتاب‌های خطی با جلد چرمی به سرآمد.


در آن زمان دستگاه فتوکپی به بازار آمده، اما هنوز همگانی نشده بود. مدارس و برخی ادارات به یک دستگاه پلی‌کپی مجهز بودند که در اتاقی مجزا نگهداری می‌شد.

در مغازه‌های نوشت‌افزار نوعی کاغذ وجود داشت که به آن کاغذ استنسیل می‌گفتند. روی این کاغذ خط می‌نوشتند یا نوشته را تایپ می‌کردند، سپس با دستگاه پلی‌کپی دست‌نوشته را به هر تعداد که لازم بود تکثیر می‌کردند.

اوایل انقلاب یکی از گروه‌های سیاسی چپ، کتاب ساده‌ای با جلد سفید منتشر کرده بود و در آن دستور ساخت انواع بمب‌دست‌ساز و یک ماشین چاپ ساده را آورده بودند.

این ماشین چاپ، یک چهارچوب چوبی داشت که به آن پارچه‌ی ململ می‌بستند و این چهارچوب با لولا به یک صفحه‌ی چوبی که اندکی از قطع ورقه‌ی امتحانی بزرگ‌تر بود وصل می‌شد.

کاغذ استنسیل را به پارچه‌ی ململ متصل می‌کردند و با غلطکی که با ساده‌ترین وسایل ساخته شده بود، مرکب را به طور یک دست روی پارچه پخش می‌کردند. مرکب از تار و پود پارچه می‌گذشت و حروف کاغذ استنسیل را روی کاغذ منتقل می‌کرد.

در آن زمان با این روش، روزنامه‌ای در چهار صفحه به شمارگان دویست نسخه منتشر می‌کردند و در مدارس توزیع می‌کردند. حاصل کار البته چنگی به دل نمی‌زد، اما حروف خواندنی بود.

اواسط سال پنجاه و هشت خورشیدی، یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مغازه‌های نوشت‌افزار اجازه نداشتند کاغذ استنسیل را بدون مجوز دولت به مردم بفروشند.

این تاریخ را باید مبدأ آغاز ممیزی و سانسور در ایران در نظر گرفت. پس از این تاریخ بود که دستگاه طویلِ وزارت ارشاد و اداره‌ی کتاب را به وجود آوردند و دولت را بر چاپ کتاب در ایران مسلط کردند.

Share/Save/Bookmark

لینک‌های دیدنی و صفحات خواندنی در اینترنت:
تاریخ چاپ در ایران، شهلا بابازاده
موزه‌ی گوتنبرگ در شهر ماینس آلمان همراه با اطلاعات مفید درباره‌ی زندگی گوتنبرگ
انجیل گوتنبرگ، همراه با اطلاعات مفید درباره‌ی تاریخ چاپ در اروپا و زندگی گوتنبرگ

نظرهای خوانندگان

كدام تاريح را بايد مبدا مميزي شمرد؟
از قول اعتمادالسلطنه می‌آورند که:

«چون بعضی از مطبوعات بعضی از ممالک مشتمل بر طعن طریقی یا قدح فریقی یا هجاء شخصی یا هزل فاحش بود، به لحاظ مبارک ناصرالدین‌شاه می‌رسید و از انتشار آن‌ها همواره کراهت بر جبین همایون هویدا بود تا این که رساله‌ی هجو سلاله‌ی شیخ هاشم شیرازی طبع بمبئی به تهران رسید و نسخه‌ای از آن را به حضور مبارک شاهانه بردند. از مشاهده‌ی آن اشعار ناسزا در حق آن دانشور بزرگ نعوذبالله من غضب‌الله! شعله‌ی خشم شاهنشاهی زبانه‌زدن گرفت و همان دم به انهدام و از بین بردن تمام نسخه‌های آن فرمان رفت. بنده‌ی نگارنده که حاضر درگاه بود به حضور مبارک عرض کرد که دولت‌های اروپایی برای جلوگیری از این عیب در ممالک خویش دایره‌ی تفتیش ایجاد کرده‌اند و اسم آن سانسور است. چون شرحی از کیفیت و نحوه‌ی اجرای این طریق به حضور شاهانه عرض داشت بر خاطر مبارک پسندیده آمد و فرمان رفت که تحت نظر خود این خانه‌زاد در داخل سرحدات اداره‌ی سانسور ایجاد شود و از آن وقت تا حالا راه این عیب بسته است و رشته‌ی این تجارت گسسته.»

-- رضا ممبيني ، Sep 3, 2008 در ساعت 05:30 PM