رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۳ شهریور ۱۳۸۷
گزارشی از فروشندگان زن در متروی تهران

بازار مکاره‌ای به نام متروی تهران

سمیرا ندایی

متروی تهران، بازار مکاره‌ای است؛ از نوع متفاوتی که تا به حال نمونه‌اش را زیاد ندیده‌ایم. بازار خوبی است برای خریدن همه چیز. اگر چه از شیر مرغ تا جان آدمیزاد، چندان برایش مصداق ندارد، اما اجناسی که در آن‌جا به فروش می‌رسد گاهی تعجب‌تان را بر می‌انگیزد.

اگر مسیری از محل کارتان تا خانه را در مترو می‌گذرانید، حتماً با فروشندگان زنی که کیفی بزرگ بر دوش دارند و یا ساک‌های بزرگی را حمل می‌کنند، مواجه شده‌اید.

زنانی که از یک ایستگاه تا ایستگاه دیگر را همراه مسافران می‌گذرانند، کارشان را از صبح زود آغاز می‌کنند و تا ساعات زیادی از شب گذشته را در زیرزمین‌هایی که از قطارها و مسافرها پر و خالی می‌شود می‌گذرانند. از دخترهایی ۲۰ ساله گرفته تا خانم‌های ۶۰-۵۰ ساله. با قیافه‌ها و پوشش‌های مختلف و البته با تبلیغات متنوع.

در ساک‌های‌شان خیلی چیزها می‌توانید پیدا کنید. لوازم آرایش، سنجاق سر، بادکنک، اسباب‌بازی کودکان، لباس‌های زیر زنانه، لباس‌های زمستانی و تابستانی، ابرجادویی، سی‌دی‌های آموزشی تغذیه مناسب، گاهی کتاب‌های مذهبی و ‌...

‌اما پر‌طرفدارترین‌های‌شان لباس‌های زیر زنانه و لوازم آرایش است که زحمت رفتن به بازار بزرگ تهران را از دوشتان بر می‌دارد. با سود کمی برای فروشندگان که به هر حال برایتان ارزان‌تر از خرید از مغازه تمام می‌شود.


ابر جادویی، این پدیده جدید، که بر خلاف دیگر اجناس بساط این فروشنده‌ها، برای خودش بروشوری دارد و کلی آدم حسابی محسوب می‌شود، در روزهای شلوغ پیش از عید نوروز یکی از پرفروش‌ترین محصولات بود.

هر فروشنده‌ای در کنار لباس‌های زیر، اسباب‌بازی‌ها، لوازم آرایش و لباس‌هایش حتماً تعداد زیادی ابر جادویی هم تبلیغ می‌کرد. ابر جادویی بی‌نیاز به هیج ماده شوینده‌ای، همه چیز را تمیز می‌کند.

فقط مراقب باشید برای تمیز کردن چیزهایی با رنگ سیاه یا خیلی تیره از آن استفاده نکنید. این توصیه فروشندگان به شماست. به هر حال قیمت چندانی ندارد و به یک بار امتحان کردنش می‌ارزد.

به فراخور فصل‌ها می‌توانید انواع دیگری از لباس‌ها را هم در بساط فروشندگان مترو پیدا کنید. لباس‌های آستین‌بلند و گرم برای زمستان و لباس‌های بی‌آستین و خنک برای تابستان.

اغلب می‌تواند مفید هم باشد و اصلاً لازم نیست فکر کنید که باید حتماً همان لباس را با قیمت بالاتری از مغازه بخرید تا احساس کنید که جنس خوبی خریده‌اید.

تبلیغات، به ابتدایی‌ترین شیوه‌اش را می‌توانید این‌جا ببنید. معمولاً جملات همه با «خانم‌ها... دارم.» شروع و تمام می‌شود. اما باذوق‌ترهایشان شعر و آواز را هم چاشنی‌اش می‌کنند. شعرهایی مثل: «‌این تی‌شرت‌ها قشنگه؛ مال مامان هوشنگه» یا «این لباس‌ها چه نازه؛ مال خاله النازه» و ‌...

اگر چند سال پیش دیدن زنان فروشنده در مترو برایتان پدیده‌ای جدید به حساب می‌آمد، حالا در هر واگن مخصوص خانم‌ها که وارد شوید، بی‌شک یکی دو تایشان را در حال فروش اجناس‌شان می‌بینید.

این روزها ندیدن‌شان عجیب است و تعدادشان هم روز به روز در حال افزایش است. می‌توانید در یک واگن چند فروشنده را با یک جنس مشابه ببنید که رقابت‌شان جالب است.

البته حالا دیگر خیلی‌هایشان همدیگر را می‌شناسند و یک‌جورهایی برای خودشان گنگ و این چیزها دارند. همدیگر را از آمدن مأموران مطلع می‌کنند و خلاصه مجموعه هماهنگی شده‌اند.


با فرزانه، دختر ۲۲ ساله‌ای که این روزها از فروش لوازم آرایش به فروش نوع خاصی از بادکنک تغییر شغل داده است حرف می‌زنم. قیافه ناراضی‌ای ندارد. اما معتقد است که درآمد چندانی از این راه به دست نمی‌آورد. وقتی از او می پرسم چرا دنبال کار دیگر نمی‌رود پاسخ می‌دهد: «چه کار دیگری؟ کار دیگری برایم وجود ندارد.»

او می‌گوید اجناسش را از بازار تهران می‌خرد و روی هر تکه‌اش تنها صد تومان سود می‌برد. لیلا هم که همکار و دوست اوست و لباس زیر زنانه می‌فروشد، از این‌که تنها روی هر تکه از لباس‌هایی که می فروشد، ۳۰۰ تومان سود می‌برد، گله دارد؛ اما او هم معتقد است که کار دیگری نمی‌تواند بکند و تمام روزش را در مترو می‌گذراند.

از لیلا درباره عکس‌العمل مامواران مترو می‌پرسم می‌گوید: «با ماهایی که سال‌هاست داریم این کار را می‌کنیم، کاری ندارند؛ اما مانع کار تازه‌واردها‌ می‌شوند. آن‌ها را شناسایی می‌کنند و جنس‌هایشان یا درآمدی را که تا آن لحظه داشته‌اند، ازشان می گیرند.» لیلا و فرزانه تجربه دستگیری توسط مأموران را نداشته‌اند.

با فریده، زن میان‌سالی که به همراه پسربچه کوچکش در متروست و لوازم آرایش می‌فروشد، در فرصت کوتاهی به صحبت می‌نشینم. او در انتظار متروی بعدی به مقصد ایستگاه امام حسین است.

می‌گوید با وجود پسرش، احتمال این‌که مأموران مترو بخواهند به او مشکوک شوند، کمتر است. برای همین با وجود همه اذیت‌ها و دست و پاگیری حمید، او را به همراه خود می‌آورد.

او البته خاطره بدی هم دارد. بعد‌از‌ظهر یکی از روزهای کاری‌اش توسط مأموران مترو شناسایی شده و دو سوم درآمد آن روزش را از دست داده است. ضمن این‌که با التماس از مأموران خواسته که اجناسش را از او نگیرند.

پسر کوچکش حمید هم با شیطنت کودکانه‌اش می‌گوید: «مأمورا گرفتنمون. ولی فقط پولمونو گرفتن. کاری‌مون نداشتن.»

فاطمه، زن ۵۰ ساله‌ی شاد و سرحالی است که حسابی سرزنده‌تان می‌کند؛ وقتی دارید با خستگی تمام از سرکار بر می‌گردید و حالتان از هر چه کار کردن است به هم می‌خورد، دیدن قیافه سرزنده فاطمه که دایم بهتان لبخند می‌زند و یکی از فروشندگانی است که همیشه شعرهای زیبا در چنته دارد، می‌تواند دلچسب باشد.

هر چه قدر هم جنس‌هایش را سر و ته کنید و آخر سر هم چیزی نخرید، لبخند فاطمه از روی صورتش پاک نمی‌شود. او نمونه واقعی احترام به شعار «حق با مشتری است» به حساب می‌آید.


با یکی از مأموران ایستگاه صادقیه تهران هم که یکی از مهم‌ترین ایستگاه‌های متروی تهران است، گفت و گو می‌کنم. او درباره رشد بسیار زیادی که فروشندگان مترو داشته‌اند می‌گوید: «دلیل اصلی این افزایش، درآمد بسیار بالایی است که دارند.»

او معتقد است بر خلاف آن‌چه که خود فروشندگان می‌گویند، درآمدشان از این راه بسیار زیاد است. او می‌گوید: «خانم فروشنده‌ای را در یکی از ایستگاه‌های مترو شناسایی کردیم که تا ساعت چهار بعد‌از‌ظهر همان روز بیشتر از ۲۰۰ هزار تومان درآورده بود و ما تنها سودی را که کرده بود، از او گرفتیم.»

می‌پرسم که این پول را به کجا تحویل می‌دهند؟ می‌گوید: «جلوی همان خانم پول را به صندوق صدقات کمیته امداد ریختیم.»

به گفته آقای امامی امکان کنترل این افراد وجود ندارد. چون آن‌ها در واگن مخصوص خانم‌ها هستند و مأموران مترو مرد هستند و امکان ورود به واگن خانم‌ها را ندارند.

اگر بتوانند آن‌ها را که در انتظار متروی بعدی هستند، شناسایی کنند، بازداشت‌شان می‌کنند. در غیر این صورت هیچ راه دیگری برای کنترل این افراد وجود ندارد.

او معتقد است مأموران مترو موظف هستند که مانع کار این افراد شوند؛ چون حضورشان در واگن‌های مترو مسافران و هم‌چنین کارکنان مترو را با مشکل مواجه می‌کند. مخصوصاً صبح‌ها و عصرها در ساعات شلوغی مترو.

با همه این‌ها، متروی تهران با همه دردسرها و شلوغی‌هایش در همه ساعات روز مملو از فروشندگانی است که جنس‌هایشان را به شما عرضه می‌کنند.

با وجود غیرقانونی بودن کارشان به هر دلیلی هم‌چنان مشغولند و واقعیت این است که بسیاری از مسافران از بودن این فروشندگان در واگن‌های مترو ناراضی نیستند. اجناس مورد نیازشان را می‌خرند، درباره کیفیت جنسی که خریده‌اند با هم بحث می‌کنند و حتی گاهی فروشندگان را از حضور مأموران مترو در سالن‌های قطار آگاه می‌کنند.

رابطه خوبی با هم دارند. به هم تخفیف می‌دهند و بین خیلی از آن‌هایی که مسافران دایمی مترو هستند با فروشندگان، رابطه دوستی خوبی به وجود آمده است.

Share/Save/Bookmark