رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و جامعه > تکیه کافیشاپ | ||
تکیه کافیشاپسحر مرانلوبرای من ماه محرم، خاطره هلیم دادن عمویم را در پایینشهر تهران زنده میکند. مادربزرگم با بازیافتن اعتماد از دست دادهاش مسئولیت نذری دادن را میپذیرفت. ما از کوچک و بزرگ، زن و مرد در خانه مادربزرگ جمع میشدیم. من و دخترهای فامیل با صدای دسته سینهزنی به بیرون میپریدیم تا دسته را تماشا کنیم. شب که از نیمه میگذشت، زنهای همسایه دسته دسته به خانه مادربزرگ میآمدند تا هلیم را هم بزنند و حاجتشان را از خدا بگیرند. انگار که هلیم نذری هم زدن، لحظه جادویی باشد و همه آرزوهایم با هم محقق شود؛ به خاطر همین واقعاً تمام آرزوهایم را مثل شاگردهای تنبل از خاطر میبردم. اما صبح روز عاشورا بدترین روز خدا بود. دستههای قمهزنی در خیابان راه میافتادند؛ در حالی که خونشان آسفالت را رنگین کرده بود. خواهر کوچکترم با صدای دسته قمهزنی، گوشهای میخزید و از ترس فریاد میزد. من در وسوسه نگاه کردن و گوشهای کز کردن باقی میماندم و به گزارشهای زنده بچههای فامیل که دسته را تماشا میکردند، گوش میکردم: - نیگا کن، یه بچه کوچیک! باباش سرش رو داره با چاقوی بزرگ خط میاندازه ... آنجا بود که سؤالات زیادی در ذهن من شکل میگرفت . خدایا این چه جهالتی است؟ چرا این مردم خونشان را به بیماران در بیمارستانها نمیدهند؟ از جان بچههایشان چه میخواهند؟ مگر کودک دوسالهشان انتخاب کرده است که به سبک آنان مسلمان باشد؟
احساس میکردم خود امام حسین هم دارد برای جهل مردم گریه میکند. البته چند سالی است که قمهزنی ممنوع شده است؛ ولی مردم هنوز در بعضی از مناطق و شهرها در صبح عاشورا قمه میزنند. برای من همیشه عزاداریهای ماه محرم قابل توجه بوده است. همیشه فکر کردهام که این همه انرژی، این همه تلاش، این همه مرثیه و گریه برای درک تنهایی یک اسطوره مذهبی است یا مردم با توسل به این رویداد، به دنبال چیزهای دیگری هستند که جامعه از آنها دریغ کرده است. مثلاً یک بار در تاکسی راننده کاست عزاداری را گذاشته بود که فکر کردم نوع بدیعی ازموسیقی پاپ است.خواننده با تغییر صدا، فریادهای کوتاه، نفسهای ریتمدار و هیأت عزاداران با کنترل هماهنگ سینه زدن و تکرار ترجیع بندها ترکیبی عجیبی از موسیقی ساخته بودند که شنونده را بیش از متاثر شدن، دچار هیجان و تحرک میکرد. از راننده پرسیدم که آیا نوارکاست را میفروشد یا نه و راننده با غرور زیاد پاسخ داد:
البته خیلی تعجب نکردم. چند سال است که در دستههای سینهزنی، نتهای ترانههای عاشقانه ترکی استانبولی (ابراهیم تاتلیس، کوچیک امراه و ...) و تصنیفهای قدیمی فارسی با تغییر مضمون به کربلا خوانده میشوند. چند سال است که حسین در اشعار نوحهسرایان صفاتی را یافته است که معمولاً پسران جوان برای دوستدخترهایشان انتخاب میکنند. به عنوان مثال میتوانیم به عبارات زیر اشاره کنیم: از طرفی آلات موسیقی به کار گرفته شده در دستهها به کیبورد و جاز هم آراسته شدهاند. نگاهی به شرکتکنندگان در دستههای سینهزنی نشان میدهد که اگر در گذشته ریشسفیدان و بزرگترها و به اصطلا ح افراد مؤمن محللات در دستههای شرکت میکردند؛ امروز جوانانی پای همیشگی هیأتها هستند که به اندازه وسعشان سعی میکنند از مد و دختربازی عقب نیفتاند. همین طور شکل تکایا روز به روز مدرنتر و مجللتر میشود. کسی تعریف میکرد در غرب تهران، تکیهای را به شکل کافی شاپ دیده است که افراد میتوانستهاند به دور میزها بنشینند و قهوه سفارش دهند.
البته نمیخواهم به احساسات مذهبی گروهی هر چه که باشد، توهین کنم؛ بلکه منظور توجه به تغییرات واقعی است که در دنیای اطرافمان اتفاق میافتد. به نظر میرسد عزارداریهای ماه محرم به خصوص برای گروه اجتماعی جوانان، کارکردهای تازهای یافته است که در زیر به بعضی از آنها اشاره میشود: 1- در جامعهای که تشکیل اجتماعات با هزار اما و اگر روبهروست و جمع شدن گروهی از مردم، خصوصاً جوانان میتواند نگرانکننده باشد، محرم این فضا را ایجاد میکند که جوانان و گروههای دیگر اجتماعی بتوانند به راحتی دور هم جمع شوند. 2- میدانیم که یکی از بحرانهای مورد تأکید در جوانان ایرانی بحران هویت است. با عبور از دلایل این بحران که در حوصله این یادداشت نیست، عزاداریهای محرم به جوانانی که معمولاً بزرگترها برای نصیحت کردن و درمان کردن به آنها مینگرند، فرصت میدهد تا بتوانند با ساز و کارهای خودجوش و مشارکتی تواناییهای خود را در برنامهریزی، برپایی، هدایت تکایا و هیأتهای عزاداری به منصه ظهور برسانند. از طرف دیگر به عکس انتظارات نهادینه شده در جامعه ما در حرکتی مثل عزاداری برای امام حسین، بزرگترها دنبالهرو جوانان میشوند و غیرت و همت آنان را ستایش میکنند. 3- مدیریت احساسات و تخلیه هیجان یکی دیگر از کارکردهای عزاداریهاست. سالهاست که در کشور سعی میشود به مسئولان قبولانده شود مردم و خصوصا جوانان به برنامههایی برای مدیریت شادی احتیاج دارند. آنها حق دارند عشق بورزند؛ دور هم جمع شوند؛ با صدای بلند فریاد بزنند؛ گریه کنند و در موسیقی شریک شوند. اما متأسفانه در کشور ما پاک کردن صورت مسأله هنری است که خیلی از مسئولین دارای آن هستند. به خاطر همین بعد از مسابقات فوتبال، نیروهای انتظامی با قوت به نظاره جوانان مینشینند تا با هم شادی نیافرینند. 4- رقابتپذیری یکی دیگر از کارکردهای امروز عزاداریهای ماه محرم است. اینکه تکیه یا دسته کدام گروه باحالتر باشد و اینکه کدام یک پذیرای جمعیت بیشتری باشد و غذای کدام تکیه حسابیتر ... مواردی هستند که حس ضروری رقابتجویی و برتری یک جوان را تسلی میبخشد. 5- بدعتگذاری از طریق شرکت در خلق موسیقی یا شکل تازهای از عزاداری میتواند یکی دیگر از کارکردهای مراسمهای عزاداری ماه محرم باشد. جامعه به جوانان این حق را میدهد که بتوانند با بلندگو و میکروفن موسیقی که میخواهند پخش کنند و مردم به نظاره آنها بنشینند.
البته نکات مذکور فقط توجهی کوتاه به ماه محرم و جوانان در کشور بود و مطمئن هستم شما هم با تأمل در این امر میتوانید سرفصلهای بیشتری به موارد بالا اضافه کنید. ناگفته نماند عزاداریهای ماه محرم نمونهای از یک حرکت اجتماعی است که مکانیسمهای مشارکتی آن به خوبی میتواند مورد الگو برادری در نهادهای دیگر مدنی باشد. اما آنچه اهمیت دارد، اینکه کارکردی مثل فقرزدایی که میتوانسته از طریق خرجی دادن (غذا دادن) مورد توجه قرار بگیرد، به کارکرد ابراز خود یا خود دوستی تبدیل شده است. به نظر میرسد مردم به خوبی میتوانند با دستکاری در نهادهای اجتماعی به دفاع از خود بپردازند. به خاطر همین وقتی راستگویی و درستکاری مایه دردسر میشود، دروغ مصلحتی و زرنگی را میسازند و همین طور وقتی نمیتوانند از طریق سایر نهادها به پاسخهای نیازهای خود برسند، عزاداری محرم را به مکانیسمی برای ارضای آنها مبدل میکنند |
نظرهای خوانندگان
Matlabe jaleb i bud. Az negahe rizbin shoma dar tahlil in harekathaye new dar azaadari moharam besyar estefsdeh kardam .
-- iran ، Jan 15, 2008 در ساعت 07:21 PMaz negahe mosbad va bedune gharazetan dar in maghaleh moteshakeram.
بسیار مقاله جالب و واقع بینانه ای بود.کمال تشکر را از نویسنده این مطلب دارم
-- بدون نام ، Jan 16, 2008 در ساعت 07:21 PMمن هم با نویسنده موافقم که یکی از دلایل رونق عزاداری ها امکان برآوردن نیازهای دیگری هم است که در موقعیتهای زمانی دیگر از آدمها دریغ میشود.
اما به نظر من این منحصر به زمان حاضر نیست و همیشه اینطور بوده است. اکثرا آدمها نگاه نوستالژیکی به گذشته دارند و فکر میکنند آنچه خودشان در گذشته تجربه کرده اند با معنی تر و اصیلتر بوده و الان تغییرات دنیای جدید آن مفاهیم اصیل را سطحی کرده است. مثلا نویسنده نگاهی منفی به کسانی دارد که به هیاتها میروند و همزمان با عزاداری عشق و حال و تفریحی هم میکنند.
درحالی که همیشه همینطور بوده است. همیشه دسته های عزاداری و علم بلند کردن و زنجیر زدن علاوه بر عزاداری مکانی برای خودنمایی مردها و پسران جوان بوده است و همیشه زنان و دختران جوان شبها به خیابان آمده اند تا آنها را نگاه کنند. من باور نمیکنم که این مسایل غریزی تازه الان مطرح شده باشد و مثلا در صدسال پیش مردها معصومانه زنجیر میزدند و زنها محجوبانه نگاه میکردند و در تمام مدت همه به امام حسین فکر میکردند! بالاخره مگر چندبار در سال چنین فرصتی فراهم است که شب تا دیروقت همه بیرون باشند (آنهم برای خانمها) و تازه غذای مجانی و خوراکی و موسیقی هم مهیا باشد.
الان فقط شکلها و قالبها عوض شده. قمه زدن کمتر جالب است به جایش موی ژل زده داشتن و نوحه دیسکویی خواندن جذاب تر است.
-- فردا ، Jan 17, 2008 در ساعت 07:21 PMخوب بود.شاید چنین گزارش هایی بتواند نگاه کلیشه ای به مذهب و مراسم ماه محرم را در برسی جامعه ی ایران و سازوکارش به صاحبنطران روشنفکر ایرانی برای شناخت چندوچون موتیوهای اجتماعی کمک کند.
-- بدون نام ، Jan 18, 2008 در ساعت 07:21 PMخانمی آلمانی در تهران مراسم عزاداری محرم را "کارناوال ایرانی" نام نهاده بود.
حضور پسران جوان در دسته های سینه زنی، جایی که دختران تا نیمه های شب در خیابان های تهران به تماشای آن ها می ایستند، با آرایش و لباس شیک و روسری های عقب رفته، نشان از قدرت زنان در به بازی گرفتن رفتارهای پسران هم دارد.
حضور عکس های جذاب و اروتیک حضرت عباس، حضرتی که صدهاسال است در ایران صاحب سفره است، در همه جای تهران، با آن ابروهای کمانی و پیوسته و لب های شهوانی، نمونه ی دیگری از پروسه ی انقلاب اروتیک در ایران است. انقلابی که در تمامی ارکان اجتماعی تاثیرش را می توان دید، حتا در عاشوراتاشورا.
مقاله جالبی بود
-- اختر ، Jan 18, 2008 در ساعت 07:21 PMمرسی
ممنون از نظرات همه ... در پاسخ دوستی گفته است مثلا نویسنده نگاهی منفی به کسانی دارد که به هیاتها میروند و همزمان با عزاداری عشق و حال و تفریحی هم میکنند ... بايد بگويم منظور اين مطلب اصلا قضاوت ارزشی در مورد افراد نبوده است به نظرم نه هيات رفتن مشکلی دارد نه عشق و حال به تعبير شما ... منظور اين مطلب فقط بررسی تغییر کارکردهای غزاداری های ماه محرم برای جوانان است بدون هیچ خط کشی اخلاقی.
-- بدون نام ، Jan 19, 2008 در ساعت 07:21 PM1- حلیم صحیح است نه هلیم 2- فکر میکنم نویسنده فراموش کرده است که در ماه محرم معمولا شله زرد میپزند نه حلیم
-- بدون نام ، May 15, 2009 در ساعت 07:21 PM................
زمانه: دوست عزیز همان هلیم درست است. رجوع شود به لغتنامه دهخدا
http://tinyurl.com/qkugok