رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۷ مهر ۱۳۸۶
گفتگو با مریم خورسند و مژگان جمشیدی خبرنگاران حوزه محیط‌‌‌ زیست

از محیط زیست خبر خوشی نمی‌رسد

گفت‌وگو از معصومه ناصری


خبرهای حوزه محیط زیست معمولا خبرهای ناخوشایندی هستند. قطعاً کسانی مثل مریم خورسند که به‌طور تخصصی در این حوزه به کار روزنامه‌نگاری مشغولند از ماجراهای تلخ محیط زیستی ایران بیشتر خبر دارند.

به عنوان یك خبرنگار حوزه‌ی محیط زیست، به ما بگو آیا هیچ وقت، خبر خوشایندی از محیط زیست ایران به گوش می‌رسد؟

به ندرت. آنقدر كم كه برای مثال، در 10 سال گذشته، می‌شود پنج خبر را اعلام کرد.

مثلا یكی از این خبرهای خوب را كه در سال‌های اخیر اتفاق افتاده برای ما بگویید.

مثلا یكی از موارد خبر بازپس گیری دریاچه ملی نای‌بند از پارس جنوبی بوده است كه آن اتفاق نیز به خاطر جنجال‌های تشكل‌های زیست محیطی و روزنامه‌ها اتفاق افتاد.

چرا خبرهای حوزه‌ی محیط زیست اینقدر تلخ و بد است؟

ببینید، نكته‌ای هست و آن اینكه حوزه محیط زیست از برنامه چهارم وارد مباحث سیاست گذاری كشور شده‌است و تا پیش از آن یك موضوع لوكس و تفننی محسوب می‌شد. مثلا به این نكته كه محیط زیست می‌تواند یكی اركان و نظام‌های تصمیم گیری برای برنامه توسعه باشد، توجهی نمی‌شد.
سال گذشته، سازمان مدیریت و برنامه ریزی یك سند طراحی کرد كه (اگر اشتباه نكنم) به آن سند پایه‌ای گفته می‌شد زیرا در آن محیط زیست را در تمام ساختارهای سیاست‌گذاری و برنامه ریزی مورد بررسی قرار داده‌است. این سند را به 5 وزیر هم ابلاغ كردند كه آن در دستور كار خود قرار دهند. نكته جالب اینجاست كه 6 ماه از صدور این سند گذشته بود و وقتی با معاون وزرا دراین مورد صحبت می‌كردیم، اصلا از وجود چنین سندی اطلاع نداشتند. مشخص بود كه این سند با یك هزینه‌ هنگفت تهیه شده‌، ابلاغ شده‌ و نهایتا در آرشیو دفتر وزیر بایگانی شده‌است. چون اجرای این سند منوط به آن می‌شد كه تمام سدسازی‌ها، جاده سازی‌ها، احداث پروژه‌های پتروشیمی و كارخانه‌های فولاد مورد بازنگری مجدد قرار گیرد.

پس اینطور كه به نظر می‌آید، محیط زیست، مساله دولتمردان ما نیست.

مساله‌ی آن‌ها هست، اما ترجیح می‌دهند كه به آن توجه نكنند. چون اگر قرار باشد به آن توجه كنند، باید بسیار از ساختارها را عوض كنند. چون اگر قرار باشد توجه كنند، اجازه نخواهند داشت كه در استان گلستان،‌ در كنار سه تالاب بین المللی، یك مجتمع پتروشیمی احداث كنند. اگر قرار باشد توجه كنند، باید هزینه گزاف‌تری را بپردازند تا این مجتمع پتروشیمی را در جای دیگری احداث كنند و از لحاظ اقتصادی به نفعشان نیست كه توجه كنند.

برای مردم چطور؟ آیا برای مردم، محیط زیست، مساله‌ای محسوب می‌شود؟

در سه-چهار سال اخیر،‌ بله. تا شش سال پیش اگر به كسی می‌گفتید كه درخت را نشكن. می‌گفت: «به توچه؟ درخت مال شهرداری است، شهرداری پول مفت می‌خورد. اگر یك درخت را بشكنم،‌ یك درخت دیگر خواهد كاشت.» ولی این نگرش در سه-چهار سال اخیر خیلی عوض شده‌است. پیدایش صفحه محیط زیست در روزنامه‌ها و حتی ورود (هرچند با تاخیر) تلویزیون در این حوزه،‌ باعث شده‌است كه در میان قشر روشنفكر و تحصیلكرده جامعه تا سایر طبقات (بخصوص دانشجوها) این نگرش بسیار متحول شود.

امروز، روز توجه جهانی وبلاگ نویسان به محیط زیست است. بین دوستان روزنامه نگاری كه با آن‌ها در تماس هستی، یا روزنامه نگاران آن‌لاین، این مساله چقدر مهم است؟

خیلی كم. بین روزنامه نگاران فقط مژگان جمشیدی را می‌توانم نام ببرم كه وبلاگ دارد و وبلاگش می‌تواند به روز باشد. بین سایر دوستان محیط زیستی،‌ اگر وبلاگ هم داشته باشند، وبلاگشان مشخصا در مورد محیط زیست نیست. حتی بسیاری از وب‌سایت‌های محیط زیستی حدود پنج ماه است كه بروز نشده‌اند به دلیل اینكه در یكی دو سال اخیر، هیچ نكته خوشایندی برای نوشتن نداشته‌اند، و اگر هم می‌نوشتند، وجهه سیاسی پیدا می‌كرد.

آیا قصد نداری كه یك وبلاگ محیط زیستی درست كنی و توجه كسانی را كه قبلا در روزنامه نوشته‌هایت را می‌خواندند،‌ بصورت آنلاین، به موضوع محیط زیست جلب كنی؟

من از زمانی كه روزنامه تعطیل شده‌است، دیگر جایی برای حرف زدن ندارم. امیدوارم وبلاگم تا دو هفته دیگر درست شود و بتوانم این كار را انجام بدهم.


مژگان جمشیدی وبلاگ‌نویس و روزنامه‌نگار


مساله محیط زیست لوکس نیست

در روز توجه وبلا‌گ‌ها به محیط زیست به سراغ مژگان جمشیدی خبرنگار حوزه محیط زیست رفتیم که در وبلاگ دیده‌بان محیط زیست از همین مسائل می‌نویسد. جمشیدی از تاثیر نوشتن در دنیای مجازی،‌ بر جلب توجه مردم نسبت به محیط زیست می‌گوید.

آیا مساله محیط زیست و توجه به آن، در فضای مجازی (فضای وبلاگستان فارسی)، مساله حساسی محسوب می‌شود؟

دقیقا همینطور است. برخلاف آن چیزی كه در سطح جامعه ایران وجود دارد و كسی به مساله محیط زیست آنقدرها واكنش نشان نمی‌دهد، (چه بین مردم و چه بین مسئولین)، در فضای مجازی، علاقه وبلاگ نویسان به مسائل محیط زیستی، در یك‌سال اخیر، بسیار جلب شده‌است. حداقل خودم‌، بعد از این 10 ماهی كه وبلاگم را راه‌اندازی كرده‌ام، بسیاری افراد دیگر را دیده‌ام كه می‌توانم به جرات بگویم كه با خواندن وبلاگ من و برای تشكیل یك گروه بزرگتر در دنیای مجازی، به ما ملحق شده‌اند و خودشان در زمره وبلاگ نویسان خیلی خوب محیط زیستی شده‌اند. فكر می‌كنم كه محیط زیست توانسته‌است، جای خود را در فضای مجازی باز كند.

پر بیننده ترین پستی كه تاكنون درباره محیط زیست و مسائل مربوط به آن نوشتی، كدام پست بوده‌است؟

فكر می‌كنم پستی كه درباره‌ی مرگ و میر فلامینگوها در دریاچه بختگان نوشتم و طی این اتفاق، دو ماه پیش دراثر احداث سد سیوند، حدود 2000 تا 2500 جوجه فلامینگو در دریاچه بختگان در استان فارس، از بین رفتند و تلف شدند. این پست تا كنون پر بیننده ترین پست محیط‌زیستی وبلاگم بوده‌است و چیزی در حدود 2000 نفر بازدیدكننده داشته‌است.

بعضی‌ها می‌گویند كه بحث‌ها و مسائل محیط زیستی،‌ بحث‌های شیك و لوكسی است.

اصلا اینطور نیست. حداقل من در اطرافیان خودم اینطور نمی‌بینم. برخلاف آن چه كه در سطح جامعه ما جا افتاده‌ و اغلب مسولان سعی می‌كنند اینگونه وانمود كنند كه طرفداران محیط زیست و حقوق حیوانات، افراد مرفه جامعه هستند، عملا اینطور نیست. چون اگر ما طرفداران محیط زیست واقعا جزء انسان‌های مرفه و رفاه زده بودیم و مساله محیط زیست نیز یك مساله لوكس محسوب می‌شد، باید كارهای خیلی بیشتری (حداقل از نظر مادی) برای آن انجام می‌دادیم. به همین دلیل، این موضوع صحت ندارد و تصور می‌كنم كه محیط زیست به دغدغه‌ای برای همه مردم بدل شده‌است و همه مردم آن را لمس می‌كنند.
مثلا بحث آلودگی هوای تهران و ترافیك در شهرهای بزرگ، مسائلی هستند كه مردم با آن‌ها سروكار دارند. یا مثلا دریاچه‌ای مثل دریاچه‌ارومیه،‌ نابود می‌شود و بدلیل طوفان شن دراطراف دریاچه، هزاران هكتار از مزارع از بین می‌رود. این‌ها چیزهایی است كه مردم با آن سروكار دارند. به همین دلیل نمی‌توان گفت كه مساله محیط زیست یك مساله لوكس است. حداقل هم اكنون نمی‌توان این برچسب را به طرفداران محیط زیست زد كه آن‌ها به‌دنبال مسائلی هستند كه اهمیتی در جامعه ندارد.

من همین الان دارم وبلاگ شما را می‌بینم. در چند پستی كه درصفحه اول وجود دارد،‌ یكی حاوی تصاویر تكان دهنده‌ای است از آتش سوزی جنگل‌های غرب و سوختن حیات وحش، در یك پست دیگر نوشته‌ای، در ضیافت وزیر نیرو همه نمك گیر شده‌اند و عكس‌های فلامینگوها را گذاشته‌ای. و یك پست دیگر در اعتراض به قتل عام پرندگان در بختگان، به نظر می‌رسد كه اخبار محیط زیست،‌ بسیار تلخ و آزار دهنده هستند.

متاسفانه در ایران همینطور است. من عموما از دید خبری خودم به قضایا نگاه می‌كنم، اما چیزی كه حقیقت دارد این است كه ما به ندرت با اخبار خوب و مثبت سروكار داریم. شما اگر در كل وبلاگ من نیز جستجو كنید، فكر می‌كنم كه تقریبا هر دو ماه یكبار، (شاید) یك خبر خوب از محیط زیست گذاشته باشم كه مثلا دو قلاده یوزپلنگ در فلان جا دیده شده و فرستنده‌های رد یاب ماهواره‌ای روی آن‌ها نصب شده‌است. اما عموما اتفاقاتی كه در كشور ما رخ می‌دهد، اتفاقات تلخی هستند و هر كدام برای خود، یك تراژدی محسوب می‌شوند. این‌طور فكر نكنید كه من فقط تلخی‌ها را می‌بینم و می‌گویم. حقیقت این است كه آنقدر رخ‌دادهای تلخ محیط زیستی در كشور زیاد شده‌است كه حتی كسانی كه در فضای مجازی، محیط زیستی نبوده‌اند نیز به صدا در آمده‌اند و یك یا دوپست از وبلاگشان را به این موضوع اختصاص داده‌اند.

امروز، روز حركت جهانی وبلاگ نویسان در جهت محیط زیست است. آیا امروز كه به خانه رفتید، هیچ پست جدیدی در وبلاگ خود خواهید گذاشت؟

حتما تاریخ آخرین پست مرا دیده‌اید. خیلی وقت است كه چیزی ننوشته‌ام و فكر نمی‌كنم كه تا اطلاع ثانوی چیزی بنویسم و روی وبلاگ بگذارم. چون فكر می‌كنم كه خودم (نمی‌خواهم بگویم نا امیدی) به یك بن بستی رسیده‌ام كه فكر می‌كنم شاید واقعا فایده‌ای ندارد. خیلی از دوستانم معتقدند كه حركت‌هایی كه در فضای مجازی كرده‌ایم خوب بوده‌است. ولی برای من كه روزنامه نگار هستم و مدتی است كه بدون كار به سر می‌برم و روزنامه‌ام در توقیف است، ننوشتن خیلی آزار دهنده است. به همین دلیل، نوشتن در فضای مجازی (به تنهایی) مرا راضی نمی‌كند و اینكه هیچ تریبونی در اینجا ندارم كه بخواهم از آن در فضای مطبوعاتی، مسائل زیست محیط را مانند گذشته انعكاس بدهم، باعث شده‌است كه اخیرا در فضای مجازی هم حضور كمتری داشته باشم.

مرتبط
وبلاگ مژگان جمشیدی

Share/Save/Bookmark