رادیو زمانه > خارج از سیاست > جنسیت و جامعه > آزادی جنسی و خانواده | ||
آزادی جنسی و خانوادهماهمنير رحيمیاز اينجا بشنويد. جایگاه خیانت و وفاداری همسران در قانون چیست؟ آیا جرم تلقی میشود، یا یک مسألهی شخصیست؟ توضیح دو حقوقدان را به این پرسشها و مقررات رسمی بین یک زوج را در دو بخش قبل برنامهی جنسیت و خانواده شنیدیم. در یازدهمین بخش از برنامهی "جنسیت و جامعه" این سؤال را مطرح کردهايم که مرز آزادی جنسی کجاست و در این مورد با یک کارشناس و چند ایرانی صحبت میکنيم.
در گفتوگوی پیشین دیدیم که خیانت جنسی یک نفر از زوج در آمریکا جرم محسوب میشود، ولی دکتر کریم لاهیجی حقوقدان، مقیم پاریس، میگوید این امر در اروپا متفاوت است: در حقوق جزایی مدرن امروزه دیگر این عمل جرم تلقی نمیشود. بله! چهلـ پنجاهسال پیش تلقی میشد. مثلاً در کشوری مثل کشور فرانسه و بیشتر کشورهای اروپایی، آنچیزی که در شریعت اسلام به آن میگویند «زنای محصنه» یکی از موارد طلاق بود. در مواردی میشد که حتا مثلاً یک زندانی هم برایش درنظر بگیرند. دکتر لاهیجی البته نقش قانون را از اخلاق تفکیک میکند: باید به آن اذعان کرد که حقوق همیشه نمیتواند تا جایی برود که اخلاق میرود. از نظر اخلاقی رابطهی شخصی که، حالا نمیخواهم کلمهی "قید" ازدواج را بگویم؛ ازدواج یکی از حقوقیست که، بله، در اعلامیهی حقوق بشر هم برای انسان شناخته شده است، ولی وقتی کسی تعهدی میکند و آن تعهد اسمش ازدواج هست و در راستای زندگی مشترک است، خب از لحاظ اخلاقی ناپسند است که برخلاف تعهد خودش عمل بکند. مثل یک بدهی اخلاقیست که کسی به کسی دارد و متأسفانه این بدهی انجام نمیشود. محور بحث من سکس و خانواده است و مقررات بیرونی حاکم بر آن. نظر دکتر کریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون جهانی حقوق بشر، را در باب چندهمسری جویا شدم: این شیوه شیوهایست که مربوط به دورانهای بههرحال مردسالارانه در جامعههای گذشته بوده است. الآن دیگر در جوامع مدرن، واقعاً این بهعنوان یکی از زشتترین اعمالیست که انسانی ممکن است مرتکب بشود. همینجا باید بگویم که مسألهی چند زنی، غیر از ارتباط داشتن است. برای اینکه چند زنی عملیست که قانون به آنها این اجازه را میدهد. در صورتی که مردی که همسر دارد و با زن دیگری ارتباط مخفیانه دارد، یعنی به صورت دزدانه میرود به کسی؛ لااقل قانون دیگر به این اجازه را نمیدهد. همانطور که یک کسی دزدی میکند، یک کسی هم میرود با دیگری و ارتباط نامشروع برقرار میکند. دکتر لاهیجی جای چندهمسری را در منشور جهانی حقوق بشر برایمان گفت. گرچه متعه را برخی آزادی جنسی نیز تفسیر میکنند و آن را برآمده از فرهنگ عربستان زمان اسلام میدانند که به گفتهی تاریخنگاران، فضای سکسخواهی بازی داشته است. اما اولین ایرادی که مدافعان حقوق بشر از این حکم اسلامی میگیرند، نابرابری این مجوز برای زن و مرد است: دوشیزه بدون اجازهی پدرش حق ازدواج ندارد. زن پس از طلاق یا فوت همسر باید دورهی عده نگهدارد. و از همه بنیادیتر، هرگز، در هیچ شرایطی، هیچ زنی، حق داشتن هم زمان دو شوهر را ندارد؛ حال آنکه مردان میتوانند چندین زن رسمی و بیشمار زن صیغهای داشته باشند. در گفتوگوی پیشین دیدیم که یکی از موجبات اختلاف در خانواده، عمل یا روابط جنسی—عشقی فردی از زوج است. حال ببینیم چند ایرانی خارج از ایران، آزادی جنسی را، خاصه هنگامی که ازدواجی وجود دارد و خانوادهای تشکیل شده است، چهگونه میپذیرند. علی جان، مرز آزادی جنسی را شما کجا میبینید؟ با توجه به عقاید خودت، یعنی ورای آمریکا، ایران، یا هر جغرافیایی... منظورتان... یعنی محدودهاش کجاست؟ تا کجا کسی حق دارد بگوید "این حریم خصوصی من است و من هر کاری دلم بخواهد توی این چارچوبم میکنم". این چارچوب را کجا میدانی؟ هر انسانی آزاد است. دلیلی که توی این دنیا هستیم، همین آزادیست. مثلاً ما شاید خیلی private )خصوصی) هستيم. شاید آن عرب توی صحرا خیلی زیاد private هست و شاید خواننده مادونا اصلاً private نیست. من شخصاً با همه میتوانم سکس داشته باشم. شوخی میکنم... بهعنوان اینکه مرد هستی و میتوانی بینهایت صیغه داشته باشی... نخیر، متأسفانه... یعنی... مثل؟ کسانی که به دین اعتقاد دارند، خیلی به قوانین و structure (چارچوب) خاصی (پایبندد)؛ انگار که خداوند یک وکیل است و میخواهند باهاش بازی کنند و خیلی وقتها بهخاطر این پیچیدگی زیاد دین امروز، امروز خیلیها بدشان آمده، انقلاب کرده و یا فرار کردهاند از این دین و آزادی خالص میخواهند. من میگویم این وسط یک چیزی وجود دارد، که آن حقیقت است. از نظر تو حقیقت چی هست؟ حقیقت اول خداوند است. توی این موضوع خاص؟ توی این موضوع ازدواج یک نوع relationship (رابطه) هست که خوب devise (نقشهکشی از پیش و مشخص) نشده و فقط این است که مرد و زن باهم هستند. مرسی علیجان. خب من را توی بد موقعیتی گیر انداختهاید؛ خانم رو هم را دعوت کردید اینجا... همان حقی را که برای آقایان قائل هستی، برای خانمها هم قائل هستی؟ چه من این حق را قائل باشم و چه نباشم، مسلماً هر کسی مختار است که هرکاری دلش میخواهد بکند. حال اگر حکومتی آمد و این حق را از یک نفر گرفت، یا بنا به مصلحت خودش منحصر کرد، معنایش این نیست که آن زن یا مرد آن حق را ندارند. ساناز جان چهقدر با حرفهای شوهرت موافقی؟ با بیشتر حرفهایش موافقام. ولی به نظر میآید که شما فکر میکنید مردها خیلی قدرت بیشتری دارند. ولی خب ببینید مردهای دیگری هم هستند که همجنسگرا هستند و آن قدرت و قوانینی که مردهای دیگر دارند به آنها تعلق نمیگیرد و آنوقت باید ببینیم که مرز روابط جنسی تا کجاست؟ فقط اینکه جنسهای مختلف باشد یا اینکه همجنسها هم همان حقوق را دارند؟ اگر روز و روزگاری حس بکنید که سامان گرایش یا هیجانی دارد به مرد دیگری، ببخشید! به زن دیگری... فرقی نمیکند؛ یعنی مرد باشد یا زن، غیر از این ازدواج ماست. من قول دادهام که فقط با سامان باشم و سامان هم به من قول داده که فقط با من باشد و این یک قراردادیست بین من و او. هر کار دیگری بکند، درست نیست و آنهم نه بهخاطر خدا و قانون. ما یک قرارداد داریم. اگر این قرارداد را بشکند، قرارداد شکسته میشود. افشین اگر با کسی ازدواج کرده باشی، فرض کن رفتی شبی بار و در یک عالم هیجانی چنین اتفاقی برایت بیفتد چه حسی پیدا میکنی؟ امیدوارم هیچوقت این اتفاق نیفتد. خب باعث شرم، آبروریزی، و احساس گناه شدید میشود و امکانش هم هست که آدم مریضی بگیرد. اگر روزی متوجه بشوی که طرفت، این تعهد دوجانبه را زیر پا گذاشته، یکجانبه رفته به میل خودش یا آنچه مطلوبش بوده، پیش رفته، چه واکنشی نشان میدهی؟ مسألهی خیلی جدیای است که آدم باید فکر بکند آیا میتواند با این شخص ادامه بدهد، زندگی کند هنوز. برای اینکه اگر یکبار این اتفاق بیفتد، حرکت شایستهای نیست و ممکن است دوباره انجام داده بشود. اگر همسرت بگوید "این بدن شخص من هست و هیچکس حق تملک آن را ندارد"، اگر کسی چنین چیزی بگوید چی؟ خب این یک عقیدهی شخصیست، ولی نیازی نیست که این شخص همسر من باشد؛ اگر از اول این عقیدهاش بوده، خب من با او ازدواج نمیکردم و توی این قرارداد وارد نمیشدم. علی جان، با نظر افشین چهقدر موافقی؟ کاملاً موافقم. نکتهی تازهای؟ من این را بهعنوان تست شخصیت یک انسان میبینم. کسی که اینقدر نقطهضعف دارد که نتواند با برنامه یک کاری را انجام بدهد، ناگهانی از روی هوس یا همینطوری بدون فکر کاری بکند، کاراکتر یا وجدان قوی یا کاملی ندارد. اگر کسی بگوید که "ما فقط یکبار زندگی میکنیم، عمر ما کوتاه و محدود است، پس من میخواهم اصلاً هوسهایم را هم برآورده بکنم" آن موقع چه میگویی؟ خیلیها توی دنیای امروز این نظر دارند و انجام میدهند. آزادند. اگر قاضی باشی، برای اینها مجازاتی قائل میشوی؟ نه، راستش. یکسری قوانین توی قرآن هست که بیرون از قرآن خیلی بیشتر توضیح داده شده است. متأسفانه، گفتم، دین چیز پیچیدهای شده. خب کسی که وارد یک جامعهی اسلامی میشه و خودش تصمیم ندارد یک مسلمان باشد، چه جوری میتواند با قوانین اسلام تنبیه بشود. نمیدانم، اینها سؤالهای سنگینی است. شخصاً شاید اگر من امیر یک امارات بودم، سیستمی پیاده میکردم... سؤال من دقیقاً همین است. اگر حاکم یک کشور بودی، چه سیستمی پیاده میکردی؟ سؤال خیلی خوبی هست و فکر زیادی میخواهد. خیلی سامان ساکت نشستهای، نظری نداری؟ علی معتقد است چون بحث اسلامی سنگین است و باید بگذاریم بهعهدهی کسانی که میتوانند. من هم معتقدم باید این کار را کرد، با این تفاوت که اصلاً نباید دین را در اینجا به میان آورد. چون خیلی از شنوندههای ما مسلمان نیستند، خیلیها در خانوادهای مسلمان زاده شدند، ولی به قوانین اسلامی پایبند نیستند. و خیلیها هم مسلمان هستند و به این قوانین پایبندند. مشکلی که وجود دارد این است که آیا ما به همان درجهای که به احکامی مثل زنا، دست قطع کردن حساسیت نشان میدهیم که به دروغگویی، بیتالمال را خوردن، خیانتکردن در مسائلی که به حقالناس مربوط است؟ یا اینکه نه، ما سعی میکنیم قوانین اسلامی را در همه جا ترتیب اثر بدهیم. یا مناظری که مستکننده باشد... چه مرد چه زن، آیا حکمش با آن کسی که دانسته و به قصد انجام این کار آمده این کار را کرده است یکی هست؟ اگر بهقول شما بخواهم این را قضاوت بکنم، من میگویم نه، نیست. اما خب در آمریکا هم ضربالمثلی هست که میگوید کسی که یکبار دروغ بگوید، همیشه دورغگو باقی خواهد ماند... یا میتواند باز هم دروغ بگوید... بله، باز هم دروغ بگوید، این هم یک بحثیست شاید... ولی به نظر من اولین جایی که ما میتوانیم به نقطهای مشترک برسیم این است که بیاییم این را فردیاش کنیم، نه اینکه بهصورت دینی و جمعی برایش حکم صادر کنیم. مطمئناً مورد به مورد فرق خواهد کرد. حال نگاهی وراتر اندازیم به موضوع؛ دکتر کریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون جهانی حقوق بشر، تفاوت تعریف جرم را برایمان بازمیگوید و آنچه در مذاهب گناه خوانده میشود: در تعریف حقوق جزایی مدرن، یعنی حقوق جزایی که طی دو قرن اخیر تدوین شده و در تمام کشورهای پیشرفته و شاید در کشورهای در حال توسعه هم الان کموبیش پذیرفته شده است، جرم آن عملیست که به جان، آزادی، حیثیت و آبروی کسی دیگر صدمه بزند. بنابراین اگر عملی که از ناحیهی کسی سرمیزند چنین نتایجی دربرنداشته باشد، آن عمل جرم نیست. آقای دکتر کریم لاهیجی، مرز آزادی روابط جنسی یا بهطور کلی آزادیهای فردی در منشور جهانی حقوق بشر چهگونه تعریف شده است؟ ببینید در منشور جهانی حقوق بشر تعریف آزادی همان تعریفیست که تمام فلاسفه "آزادی" را تعریف کردهاند؛ حد آزادی شخص را آزادی دیگری میشناسند. یعنی اینکه هر کسی میتواند در رفتارش، در مناسبات اجتماعیاش تا حدی عمل بکند که به آزادی کسی دیگر صدمه نزند. موضوع بخش بعدی سلسله برنامهی «جنسیت و جامعه» نیز «خانواده» خواهد بود، اما از این زاویه که آیا خانواده نهادیست برای اعمال قدرت در دست حاکمان؟ |
نظرهای خوانندگان
باز هم سينمايي «نگاه» ميكنم:
-- ح.ش ، Jul 1, 2007 در ساعت 08:25 PMحدود 3 سال و اندي پيش و هنگام اكران «ديشب باباتو ديدم آيدا» (ساختهي رسول صدر عاملي) در جشنواره فجر همانسال ، گزارش كوتاهي از جلسه پرسش و پاسخ روزنامهنگاران با كارگردان اين اثر سينمايي رانوشتم ، كه فرداي همان روز هم انتشار يافت:
تيترش اين بود: «نداشتن معشوقه رنجه !»
«فيلم ديشب باباتو ديدم آيدا ، در ادامه 2 فيلم « دختري با كفشهاي كتاني» و « من ترانه 15 سال دارم» ، تريلوژيي3 گانه از جنسِ يك درد مشترك اجتماعيست.
آيداي نوجوان از سرتفحص وكنجكاوي ( پيرامون رفتار مشكوك پدرش ) به جايي ميرسد كه ميفهمد باباي او، معشوقه دارد و...
صدرعاملي در نشست پرسش و پاسخ ( در سالن سينماي ويژه رسانههاي جمعي ) ودر پاسخ به اهالي مطبوعات ، حرفهاي جسورانهاي زد: نداشتن معشوقه رنجه، داشتن معشوقه رنجه، داشتن خانواده رنجه، نداشتن خانواده رنجه و...
رسول صدرعاملي كه خود پيش ازاين روزنامهنگار قابلي بوده ، درجواب اين سوال كه چرا مادر آيدا از خيانت همسرش بيخبر است ؟ صريح وشفاف گغت : وقتي مردي به زنش خيانت ميكند؛ زنش اولين كسي خواهد بود كه از اين مساله خبردار ميشود ...ولي اگر زني به همسرش خيانت كند، مرد آخرين شخصيست كه از اين «ماجرا» مطلع خواهد شد!
كارگردان اين فيلم در همين رابطه ادامه داد : مادر آيدا ميداند كه همسرش به او خيانت ميكند.اما او با اين مساله كنار آمده و مي سوزد و ميسازد!»
خانم ماهمنير رحيمي عزيز!
شنيدهام وقتي پاي زنان ايراني به آنسوي آبها ميرسد، بناي رفتارشان با شوهرانشان عوض ميشودو ميشوند: «ناسازگار»!
ماهمنير جان!
درست است كه در ايران همه چيز بههم ريخته، اما آيا اين درست است كه «توپ» را به زمين ما بدبختها بياندازي و از غربت نشينان رفع تكليف (بخوانيد رفع اتهام) كني؟
راستي!
در آنجا، چه ميگذرد؟
بدون تعارف بگويم؟
گزارشهايات يواش يواش دارد ميشود مثل برنامههاي بيخاصيت خانوادگي راديو جمهوري اسلامي ايران.
تهران
ح.شريفيفر
دوستان سلام
-- hansander27@yahoo.com ، Jul 1, 2007 در ساعت 08:25 PMبه نظر من ازدواج یک قراردد هست همانطور که بعضی از مهمانان محترم هم اشاره کردند ولی مطلبی که اشاره نشد این بود که ماهیت قرار داد می تواند برای افراد متفاوت مختلف باشد. ادامه را به انگیسی می نویسم
Dear Friends,
Sorry for typing in english , i dont have farsi keyboard , so it was a bit of work, i am 27 and already in a 9 year relationship ,the rule of our marriage had not changed since we were friends and we both believe our marriage started since we decided so , not when it was stamped by gov official or wjhat so ever,as i said t me marriage is a contract , base on partis interest and like every other contract people are seeking something out of it , in simple world people want to have a better life ,i believe the contrcat terms could change base on those expectation and i hardly believe every one want the same thing, unfortunatly we are facing a society with one well written recipte , i admit the current established contract are good and well thought and worded but those rules are so general , that could not fullfill the society , to wrap it up always answer these questions ,
know why you get married, write down what you gain and what you loose if any , then think and talk about it , (million dollar point)
review your expectation after a while and refine it , dont expect to be the same person you were 10 years a go ,
Cheers,
H , Canada
-- hansander ، Jul 1, 2007 در ساعت 08:25 PMباز هم سينمايي «نگاه» ميكنم:
-- ح.ش ، Jul 1, 2007 در ساعت 08:25 PMحدود 3 سال و اندي پيش و هنگام اكران فيلم «ديشب باباتو ديدم آيدا» ساختهي رسول صدر عاملي در جشنواره فجر همانسال ، گزارش كوتاهي از جلسه پرسش و پاسخ روزنامهنگاران با كارگردان اين اثر سينمايي را نوشتم ، كه فرداي همان روز هم انتشار يافت:
تيترش اين بود: «نداشتن معشوقه رنجه !»
«فيلم ديشب باباتو ديدم آيدا ، در ادامه 2 فيلم « دختري با كفشهاي كتاني» و « من ترانه 15 سال دارم» ، تريلوژيي3 گانه از جنسِ يك درد مشترك اجتماعيست.
آيداي نوجوان از سرتفحص وكنجكاوي ( پيرامون رفتار مشكوك پدرش ) به جايي ميرسد كه ميفهمد باباي او، معشوقه دارد و...
صدرعاملي در نشست پرسش و پاسخ ( در سالن سينماي ويژه رسانههاي جمعي ) ودر پاسخ به اهالي مطبوعات ، حرفهاي جسورانهاي زد: نداشتن معشوقه رنجه، داشتن معشوقه رنجه، داشتن خانواده رنجه، نداشتن خانواده رنجه و...
رسول صدرعاملي كه خود پيش ازاين روزنامهنگار قابلي بوده ، درجواب اين سوال كه چرا مادر آيدا از خيانت همسرش بيخبر است ؟ صريح وشفاف گغت : وقتي مردي به زنش خيانت ميكند؛ زنش اولين كسي خواهد بود كه از اين مساله خبردار ميشود ...ولي اگر زني به همسرش خيانت كند، مرد آخرين شخصيست كه از اين «ماجرا» مطلع خواهد شد!
كارگردان اين فيلم در همين رابطه ادامه داد : مادر آيدا ميداند كه همسرش به او خيانت ميكند.اما او با اين مساله كنار آمده و مي سوزد و ميسازد!»
خانم ماهمنير رحيمي عزيز!
شنيدهام وقتي پاي زنان ايراني به آنسوي آبها ميرسد، بناي رفتارشان با شوهرانشان عوض ميشودو ميشوند: «ناسازگار»!
ماهمنير جان!
درست است كه در ايران همه چيز بههم ريخته، اما آيا اين درست است كه «توپ» را به زمين ما بدبختها بياندازي و از غربت نشينان رفع تكليف (بخوانيد رفع اتهام) كني؟
راستي!
در آنجا، چه ميگذرد؟
بدون تعارف بگويم؟
گزارشهايات يواش يواش دارد ميشود مثل برنامههاي بيخاصيت خانوادگي راديو جمهوري اسلامي ايران.
تهران
ح.شريفيفر
خواننده ی وفادار
-- ماهمنیذر رحیمی ، Jul 4, 2007 در ساعت 08:25 PMح ش عزیز
دلخور شدی , برام نوشتی که چرا جوابی برات ننوشتم. ننوشتم ولی نمی دانم چرا چاپ نشد.
دوست خوب
1. راستش من عبارت «نداشتن معشوقه رنجه!» را درنیافتم.
2. مردان را نمی دانم ولی بله! زنان به سرعت یک نیم نگاه می توانند حس کنند که دل جفتشان هنوز با اوست یا نه.
3. نمی دانم "سوختن و ساختن" را حسن می دانی یا قبح. اما من آن را هم، برای عشق و نه از سر ناتوانی و ناچاری، زیبا می بینم.
4. شنیده ی شما که "پاي زنان ايراني به آنسوي آبها ميرسد، بناي رفتارشان با شوهرانشان عوض ميشود و ميشوند: «ناسازگار»! " درست باشد یا نباشد، تنها یک شنیده است. ولی دیدن و چشیدن تجربه هم این سوی آب وجود دارد؛ مردان به محض این که بوی تازه ای به شامه شان می خورد، ...
5. مقصودت را از این جمله هم درک نکردم: "آيا اين درست است كه «توپ» را به زمين ما بدبختها بياندازي و از غربت نشينان رفع تكليف (بخوانيد رفع اتهام) كني؟" لطفادوباره توضیح بده.
6. اینجا چیزی نمی گذرد؛ سلامتی است تاحدی و تلاش برای کار برقرار!
7. هر چیزی که از جنبه ای شبیه اثار در ایران بشود که بد نیست! هست؟
8. در مورد "بی خاصیت" شدن گزارش هام، چه عرض کنم؟ لابد نظر شما این است و برای من محترم.
9. در مجموع نظرهات مایه ی خوشحالی است که مطمئنم می کند کارم از مرزهای اصولی حرفه ام بیرون نمی زند.
10. شما مشوق آن بخش از این رشته برنامه شدی که منتظرش نبودی. حق داری. اما درمورد باقی، من به تقسیم اطلاعات با مخاطبانم قناعت می کنم. قضاوت و تصمیم با شما.
ماهمنیر
اگر منصفانه به نقد بنشيني،انتقادم را مثبت ارزيابي خواهي كرد و نه چيز ديگر!
-- ح.ش ، Jul 5, 2007 در ساعت 08:25 PMكاش جوابيه 10 مادهاي شما 100 ماده ديگر نيز داشت اما همراه نميشد با اين لحن گزنده... به هرحال و بهطور يقين، باز هم شنوندهي اين بحث «جنسيت»ي خواهم بود و اميدوارم «ماهمنير رحيمي» فارغ از توهمات (ناخواستهي) سنتي - فيمينستي- زنانه، به سراغ شكستن كليشهها و تابوها برود و بهجاي ملال - بهمن شنونده-، هيجان تزريق كند؛ حداقل!
فعلا كات...
بحث بی حاصلی بود-علی رغم اینکه خوب و با جسارت و متانت اداره می شد- موضوعی است که نمی توان درباره آن سخن گفت، اگر چه بشر تا به اکنون هم نتوانسته درباره آن خاموش بماند.
-- دانش آموز ، Jul 13, 2007 در ساعت 08:25 PMشما، خانم رحیمی، می پرسیدکه -مثلا-"سامان جان، اگر همسر تو بگذارد برود و در موقعیتی و در لحظه ای به هیجان خود پاسخ دهد و با کسی ارتباط جسمی برقرار کند، شما چه کار می کنی؟"
و سامان هم می گوید:" من عمل D را انجام می دهم چون به قانون L معتقدم"
حالا این D هرچه می تواند باشد، از کشتن و سوختن و جامه دریدن گرفته تا سر نهفتن و زجر دادن ، به اقساط دراز مدت و یا گذاشتن و رفتن
L هم می تواند هر عقیده ای باشد، از قانون خدا و تعهد به کانون خانواده گرفته تا اخلاق و قرارداد و کنتراکت، تا اختیار انسان آزاد
اما ، این چیزی را اثبات نمی کند، حتی هیچ چیزی را هم روشن نمی کند، حتی اینکه واقعا سامان در آن لحظه چه کار خواهد کرد، خود "سامان" هم بعد از انجام تصمیم متوجه خواهد شد که چه تصمیمی گرفته است.