تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
جنسیت و جامعه - بخش هشتم

سکس، گونه‌ای دیگر

ماه‌منیر رحیمی

از "تن" و "روان" و "سن" یک "فرد"، به "زن در متن" و "اروس در ادب" رسیدیم و از مسأله‌ی "شهوت نزد اعراب" گذر کردیم و از یک به "دو" گام برداشتیم. با گفت‌وگویی خاص بین یک جفت، به میدان کارزار "عشق و اروس" سر کشیدیم، که دست‌کم دو نفر را حاضر دارد؛ یا بیشتر، زن و مرد یا شاید هم‌جنس.
شواهدی چون وجود فیلم‌ها و ابزار تشدید میل جنسی نشان می‌دهد که روابطی موسوم به سکس گروهی، سکس با حیوانات، سکس با کودکان، سکس با خویشان یا زنای با محارم، یا آن‌ها که عمل جنسی را با خشونت یا به شکل‌های دیگر می‌پسندند نیز، کم نیستند. اما در جوامع امروزی بیشتر هم‌جنس‌گرایی موضوع بحث است.

هرچند به نظر می‌رسد تمایلات جنسی بین یک جفت نر و ماده رایج‌تر یا نزد عموم پذیرفته‌تر است، وجود مقررات شرعی و قوانین مربوط به روابط جنسی خارج از عنوان "زن و شوهر" حکایت از این دارد که حتا دولت‌مردان نیز، نتوانسته‌اند وجود شکل‌های دیگر کشش جنسی را نادیده گیرند؛ فارغ از این‌که این انواع را نامشروع و ممنوع بدانند یا مجاز. مدافعان حقوق بشر تا کنون توانسته‌اند حتا ازدواج رسمی بین یک جفت هم‌جنس را در بسیاری از کشورها قانونی کنند، ولی این امر هم‌چنان در بسیاری از کشورهای به‌ويژه مذهبی، جزء تابوها یا امور ممنوعه جای دارد.

باری، این بخش از سلسله برنامه‌ی «جنسیت و جامعه» گرایش به جنسی از خود را بررسی می‌کند.

برنامه را از «اينجا» بشنويد.

***

ماه‌منیر رحیمی هستم و این بار گفت‌وگویم را با جوانی در ایران پیشکش‌تان می‌کنم که هم‌جنس‌گرایی موضوع پژوهش او نیز هست. وی به رادیو زمانه می‌گوید، در ایران هم‌جنس‌گرا را کسی می‌دانند که تنها، میل جنسی به جنس موافق خود دارد. پوریا نخست این تعریف رایج را نقد می‌کند:
تعریفی که به نظر ما صادق هست توی کیس‌های مثل ما، این است که باید بیشتر از جنبه‌ی عاطفی و احساسی نگاه کرد به این قضیه، بعد آن موقع تعمیمش داد به رابطه‌ی جنسی به هر شکل‌ش که به‌وجود می‌آورد.


پوریا جان آیا این هم ممکن هست که کسی رابطه‌ای عاطفی-عشقی داشته باشد، اما ارتباط جنسی نداشته باشد؟ آن را هم آیا می‌توانیم هم‌جنس‌گرا بخوانیم؟

به‌شرطی می‌توانیم بگوییم هم‌جنس‌گرا که توی ذهن طرفی که رابطه‌ی عشقی و عاطفی به وجود آمده است، زمانی منتظر این بوده که بتواند رابطه‌ی سکسی را هم انجام بدهد.

اساساً چرا همچنان این موضوع هم‌جنس‌گرایی تابو پنداشته می‌شود؟

درمورد این قضیه، خب اگر بخواهم نظر قطعی بدهم، خیلی سخت است. چون بالاخره هر جغرافیایی، با هر فرهنگی و با هر مذهبی باهم فرق می‌کند...

من نظر خودت را می‌خواهم، با توجه به مطالعات و حس شخصی‌ات؟

آنچه به نظر من در این زمینه خیلی مهم بوده، اگر پژوهشی بکنیم روی ادیان ابراهیمی و به خصوص در یهودیت و اسلام، که این دو تا خیلی در منع هم‌جنس‌گرایی تأکید داشته‌اند، می‌بينيم چون خانواده مهمترین رکن اجتماع مذهبی محسوب می‌شود، به لحاظ اینکه قرار است یک تنازع بقایی اتفاق بیفتد، این قضیه را خیلی تابو درنظر گرفته‌اند. حتا اگر ما مقایسه کنیم، می‌بینیم در ایران باستان این قضیه منع شده، ولی در یونان باستان رواج داشته است. در کشور ایران خب به خاطر اینکه اکثراً کشاورز بودند، باید ازدواج می‌کردند و بچه‌دار می‌شدند و این بچه‌ها می‌شدند نیروی کار. ولی در یونان باستان به اعتقاد من این قضیه توسط برده‌ها اتفاق می‌افتاده.

پوریا جان، اما ما در ایران باستان هم، اگر بگوییم ادبیات یا آنچه نوشته شده، بازتاب فرهنگ عمومی یا آئینه‌ی دست‌کم بخشی از فرهنگ یک کشور هست، هم‌جنس‌گرایی را داشته‌ایم. درادبیات کهن‌مان از شاهدبازی، نوجوانان تازه‌ بالغ‌شده و از عشق به مرد زیاد یاد شده است. این سؤالی که کردم می‌تواند عاطفی باشد، اما الزاماً به هم‌خوابی نرسد، به یاد شمس و مولوی افتادم.

قبل از اسلام با این چیزی که شما می‌گویید من تا حالا برخورد نکرده‌ام. ولی در ادبیات بعد از ظهور اسلام، طبق کتاب شاهدبازی، دکتر سیروس شمیسا منشأ این قضیه را می‌برد به کتاب ضیافت افلاطون که در مورد عشق یک مرد به یک مرد است و از آنجا عبور می‌کند و این عشق تبدیل می‌شود به رابطه‌ی میان مخلوق و خالق.

تفاوت آن زمان را با حالا چی می‌بینی؟ آیا می‌توانیم بگوییم که آن موقع هم بوده و بیشتر بيان‌های ادبی به‌خودش می‌گرفته، اما الآن آشکارتر و تبدیل به یک موضوع اجتماعی شده و در رسانه‌ها قابل بحث است؟

آیا نوع عرفانی‌اش مد نظر است، شهوانی‌اش مد نظر است یا اینکه نه؛ عشقی که الآن در دنیای قرن بیستم ما اسمش را گذاشته‌ایم هموسکسوآلیته یا هم‌جنس‌گرایی؟ بنابراین ما در ادبیات کهن مقداری دچار مشکل شده‌ایم، ولی در ادبیات معاصر نمی‌بینیم کسی بیاید به جای اینکه در مورد زنش صحبت بکند، در مورد یک پسر صحبت بکند. خب ما در ادبیاتمان کسانی داریم که هم‌جنس‌گرا بودند و هیچ وقت نمی‌توانستند مستقیم آن را مطرح کنند و در مورد معشوق ناهم‌جنس‌ خودشان صحبت کرده‌اند. جنبه‌ی دیگرش هم بیشتر به اعتقاد من «بچه‌بازی» هست تا هم‌جنس‌گرایی.


تفاوتش چی هست پوریا جان؟

بچه‌بازی و هم‌جنس‌گرایی؟

بله. منظور اینکه آیا تفاوتش فقط در سن است؟

نه! نگاه کنید، در کشورهای اسلامی به خاطر محدود بودن رابطه‌ی زن و مرد تا حدودی تمایل به رابطه‌ی مرد با مرد اتفاق می‌افتد. اما این رابطه هم‌جنس‌گرایی محسوب نمی‌شود، چون معمولاً رابطه‌ی بین دو فرد بالغ را هم‌جنس‌گرایی می‌گویند، چون مشخص شده که جنسشان چه هست. اما شما تفاوت کمی می‌توانید قائل بشوید بین یک دختربچه و یک پسربچه؛ هردو اندام ظریفی دارند و شهوت می‌تواند خیلی راحت رد و بدل بشود...

پوریا جان ببین، یک دیدگاه هست که در جوامع (کوچک یا بزرگ) محدودتر، بسته‌تر از نظر روابط جنسی، تمایل به هم‌جنس‌ بیشتر دیده می‌شود. از جمله مثالهایی که می‌زنند در سربازخانه‌ها، در اردوگاههای آموزشی-تفریحی و به‌خصوص در مثلاً مدارس دینی هست که گفته می‌شود این ارتباطها بیشتر دیده می‌شوند. اما اگر این طور بود، چرا ما در فضاهای باز هم به‌وفور می‌بینیم هم‌جنس‌گرایی را؟

مسأله قابل لغزش هست. چون به طور دقیق نتوانستیم تفاوت قائل بشویم بین نوع انحرافی آن که صرف شهوت مطرح است، و نوع عاطفی و عشقی آن، دچار یک چنین مغلطه‌ای شده‌ایم.

پس شما هم قائل هستید به انحراف جنسی؟ به خاطر اینکه حتا صرف جنسی‌اش را هم تصور بکنیم، بسیاری از اهل نظر می‌گویند این گرایش جنسی هم یک امر طبیعی است بین برخی.

یعنی همین نوع سکسی‌اش فقط؟

بله. یعنی عبارت "انحراف جنسی" چندان پذیرفتنی‌ نیست، به نظر می‌رسد.

آخر آن انحرافی که من مرادم هست، نه آن انحرافی است که آقایان اینجا توی ایران می‌گویند. منظور من این است که شما نگاه کنید، وقتی در برابر یک انسانی یک پسر قرار بدهید و یک دختر، اگر به عنوان یک استریت یا هتروسکسول محسوب شود، خب جنس موافق را انتخاب می‌کند. اما اگر آن جنس موافق را برداریم و جنس مخالف را در برابرش قرار بدهیم هم به راحتی بتواند با او سکس انجام بدهد، دیگر هم‌جنس‌گرا نیست. یک نفر که هم‌جنس‌گراست این گزینه‌ را ندارد که حالا من با جنس موافقم رابطه برقرار کنم یا با جنس مخالفم. یعنی خود به خود این قضیه شکل می‌گیرد.

یعنی تصمیمش رو ...

بله. هر کسی می‌تواند هرجوری توی زندگی‌اش رفتاربکند؛ حالا این یا انحراف محسوب بشود یا نشود.

پوریا در زمینه‌ی هم‌جنس‌گرایی مطالعه‌ی علمی هم داشته‌ای. به چه نتیجه‌ای رسیده‌ای؟

نگاه کنید، در ایران جز کتاب شاهدبازی دکتر سیروس شمیسا که نشانه‌های هم‌جنس‌گرایی را در ادبیات ما پیدا کرده و اصلاً در مقدمه کتاب اعلام می‌کند که ادبیات ما اصولاً ادبیات هم‌جنس‌گرایی‌ست، من تحقیق دیگری در این زمینه در ایران ندیده‌ام. البته در مورد ترانس سکسوالها که به‌اصطلاح دوجنسه هستند، یعنی از لحاظ فیزیکی و هورمونی توانایی تغییر جنسیت دارند، تحقیقات زیادی شده است. ولی در مورد هموسکسوالها نه! چه به لحاظ اینکه این افراد چه ويژگی‌هایی دارند و چه گونه رفتار می‌کنند، و چه گونه این احساسات شکل می‌گیرد. خب اینها نیاز به تحقیقات گسترده‌تری دارد؛ چه در زمینه‌ی فیزیولوژیکی، روانشناسی و چه در زمینه‌ی جامعه‌شناختی...

پوریا جان نتایج خودت را بگو لطفاً.

آن تحقیقی که ما بررسی کرده ایم در مورد این است که آیا اصلاً عوامل اجتماعی روی شکل‌گیری این گرایش تأثیر می‌گذارد یا نه؟ مثلاً عامل فقر،‌ مشکلات خانوادگی، نیاز به نشان‌دادن خودشان یا تجربیات اولیه‌ی جنسی‌شان. و جالب اینجا بود که در نود درصد تحقیقات اجتماعی که ما انجام داده‌ایم، هیچ کدام از اینها عامل تعیین‌کننده‌ی به وجودآمدن این گرایش نبودند.

یک ایده هم هست که گفته می‌شود بخشی از هم‌جنس‌گرایی از اینجا برمی‌خیزد که مردی فکر می‌کند مرد دیگری را بهتر درک می‌کند، بهتر می‌تواند حس‌اش را بفهمد. یعنی بین‌شان تفاهم بیشتر هست، از نظر فکری یا جنسی. زنها هم همین طور؛ بین‌شان درک متقابل هست. با این عقیده چقدر موافقی؟

من اتفاقاً از مخالفان این نظر هستم. بسیاری از افرادی که هم‌جنس‌گرا بودند، وقتی ما زندگی‌ خصوصی‌شان را مرور می‌کنیم، از دوره‌های بسیار خردسالی، مثلاً پنج‌سالگی، که اینها اولین تجربه‌ی جنسی‌شان را داشتند، من فکر نمی‌کنم آن موقع خیلی کسی بتواند با اراده تصمیم بگیرد که خب من می‌توانم با پسر رابطه برقرار کنم یا با دختر...

جزء آن هایی هستی که می‌گویند: گرایش به هم‌جنس اکتسابی نیست،‌ بلکه تا حد زیادی از خردسالی همراه آدم می‌شود؟

شاید از دوره‌های جنینی حتا و یا حتا پیش از آن، یعنی وراثت. ولی مطمئناً جبرگرایی هم فکر نمی‌کنم که حتما ژنتیک عامل صد درصد باشد.

از همین که به نتیجه‌ی مشخصی نرسیدی، آیا می‌توانیم این طوری برداشت کنیم که دلایل برای هر شخصی در شرایط اجتماعی یا فردی آن شخص تعیین می‌شود؟ یعنی یک دلیل عمومی برای همه نمی‌توانیم پیدا کنیم؟

خب ما وقتی تحقیقی را شروع می‌کنیم، باید از یک نظریه یا فرضیه‌ای شروع کنیم. درست است؟

بله. و فرضیه اول شما چی بود؟

فرضیه اول ما این بوده که طبق نظریه‌ی آقایون، قضیه خدادادی نیست و اجتماع به وجود می‌آورد، و بعد به این نتیجه رسیدیم که نه...

اما این متغیرهای اجتماعی به فرمایش شما می‌تواند نوع گرایش را تشدید بکند یا...

دقیقاً. می‌تواند تشدید کند یا باعث شکوفایی آن بشود.

خب پوریا بیا حالا مقداری شخصی‌تر صحبت کنیم. اساساً چنین حسی را درون خودت از کی متوجه شدی؟

از ۱۴ یا ۱۵ سالگی.

بعد، طی این مسیر عاشق شدی یا اینکه... یعنی ابتدا از تمایل جنسی شروع شد یا از عشق و محبت؟

نمی‌توانم دقیقاً بگویم که اسمش را می‌شود گذاشت عشق یا...

یا نمی‌توانی مرزبندی دقیقی بکنی بین آنها، هان؟

آره، دقیقاً مرزبندی دقیقی نمی‌توانم روی این قضیه بکنم. ولی خب تجربه‌ای که داشتم و کاملاً توی ذهنم مانده، یک رابطه‌ی عشقی بوده همراه با سکس.

از اولین به‌اصطلاح برخوردها یا ناملایماتی، اگر بتوانیم اسمش را بگذاریم، از واکنش‌های اطرافت برایمان بگو.

می‌دانید، بیشترین واکنش منفی که توی جامعه ایران بخصوص که یک جامعه‌ی سنتی و مردسالار است، تأکید می‌کنم بر "مردسالاری"ش، این است که مسأله‌ی هم‌جنس‌گرایی واقعاً در فرع قرار می‌گیرد. خب به عنوان فردی که یک خصوصیات خیلی خاص داری، به لحاظ صحبت‌کردن، راه‌رفتن یا... چه می‌دانم،‌ نوع رابطه‌ات با بقیه،‌ مورد آزار قرار می‌گیری. مثلاً من خودم یادم هست از کلاس اول یا دوم دبستان مورد تمسخر قرار می‌گرفتم و حتا وقتی مدرسه تعطیل می‌شد، تعدادی از بچه‌ها دم در مدرسه وامی‌ایستادند و منتظر می‌ماندند که من از مدرسه بیایم بیرون تا کتکم بزنند. گفتم، مسأله‌ی جنسی را بگذارید کنار،‌ اصلاً آن برای خود آقایون، ما نخواستیم. این چیزها هست که واقعاً می‌تواند تأثیرات منفی بگذارد. من اصلاً آن وقتها از مدرسه متنفر بودم.

ولی بچه‌های آن سن و سال که احتمالاً نمی‌توانستند تشخیص بدهند نوع گرایش شما را؟

نه، نوع گرایش نه؛ نوع رفتار، نوع رفتن یا حرف‌زدنم یا نمی‌دانم نوع بازی‌کردنم. می‌دانید؟ آن چیزی که در ایران بهش می‌گویند «اوا خواهر».

پوریا هیچ وقت توی این درگیری‌ها یا احیاناً اگر غمگین شدی یا در فشار قرار گرفتی، آرزو کرده ای که تمایلت به جنس مخالف بود؟ یعنی شبیه اکثریت بودی؟

بله، مطمئناً.

آرزو کرده بودی؟

یک چیز طبیعی‌ست، آره واقعاً همیشه همین جوری بوده.

یعنی الآن از اینکه این حالت را داری احساس رضایت و خرسندی درونی نمی‌کنی؟

خب بالاخره سخت است. آدم توی هر راهی که گام برمی‌دارد که مشکل هم باشد، حالا چه خواسته چه ناخواسته، ‌ وقتی ناامید می‌شود یا سختی می‌بیند، می‌خواهد که ای کاش اصلاً توی این راه وارد نشده بود. یک چریک هم وقتی جنگی را شروع می‌کند و دارد جنگ را می‌بازد یا فرار می‌کند توی کوهستان، بارها می‌گوید کاشکی من این کار را انجام نداده بودم. شاید البته.

ولی تو که دست خودت نبوده، طبق گفته‌های پیشین‌ت این حالت با تو بوده! بنابراین نمی‌توانی خودت را ملامت کنی که کاشکی وارد این قضیه نشده نبودم.

من منظورم این است که چرا این جوری شدم؟ می‌دانید؟

یا چرا این جوری هستم...

آره چرا این جوری هستم، کاشکی این جوری نبودم. یا یک جور دیگری بودم. مثلاً وقتی شما می‌بینید درجامعه‌ی مردسالار زنها مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند، آیا تا حالا شنیده نشده که "کاشکی زن به وجود نیامده بودم"؟ یا کاشکی مرد به وجود می‌آمدم؟ درست است؟

چرا.

دقیقاً این حالت را در مورد هم‌جنس‌گراها هم می‌توانید تعمیم بدهید.

پوریا ولی تو از جمله کسانی هستی که تمام این فشارها نتوانسته تو را از حداقل ادامه‌ی تحصیل، تأمل در این موضوع، فکرکردن و تحقیق بازبدارد. احیاناً توصیه‌ای داری به هم‌جنس‌گرایان دیگر یا کسانی که با تو احساس همدلی می‌کنند؟

بله. اینکه همه‌مان به عنوان یک انسان، فارغ از جنسیت، یک سری وظایفی در زندگی داریم. اگر ما اینها را در اولویت قرار بدهیم، می‌توانیم در برابر همه مشکلات بایستیم. الآن ببینید در جامعه‌ی ما خیلی از زنها هستند که در بدترین شرایط دارند فعالیت سیاسی و اجتماعی می‌کنند. اگر می‌خواستند بنشینند و بپذیریند و بگویند که خب زن هستند و باید تن بدهند به یک سری مشکلاتی که جامعه‌ی مردسالاری برایشان ایجاد می‌کند، هیچ وقت نمی‌توانستند موفق بشوند.

توی زندگی شخصی چی؟ آیا بنا داری روزی به‌شکل جدی، فرض کن رسماً با کسی ازدواج کنی؟...

با هم‌جنس‌؟

بله دیگر. یعنی می‌گویم وقتی ممکن نیست در ایران امروز و چنین چیزی رسمی نیست، تو برای آینده‌ات برای زندگی‌ات، با حس فرزندخواهی که گفته می‌شود امر طبیعی است با تشکیل خانواده که گفته می‌شود به آدم یک حس امنیت می‌دهد، با این مفاهیم چه کار می‌خواهی بکنی؟

نگاه کنید، وقتی که آدم در سال های اولی که تازه با احساساتی که در درونش هست به شکل علمی آشنا می‌شود و می‌خواهد به یک سری آرمانها یا آن عواطفی که الآن شما شمردید دست پیدا بکند، خب خیلی شور و حال عجیبی آدم دارد. ولی خب رفته‌رفته وقتی بیشتر در جامعه غرق می‌شود یا اینکه با افرادی که احساساتشان و گرایش‌شان مثل تو هست بیشتر آشنا می‌شود، آن دوآتشه بودن، اینکه به آن عقیده‌ای که توی ذهنم بوده حتماً می‌رسم، کمرنگ می‌شود. یعنی یکسری مسائل و مشکلاتی را شما می‌بینید که خیلی از این صحبت‌ها بیشتر شبیه به یک اتوپیا، نوعی مدینه فاضله به نظر می‌رسد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

man az site shoma sepasgozari mikonam bekhatere darje matalebi ke dar iran taboo ast

-- Kamyar ، Jun 7, 2007

شب به‌خير!
شايد به اين پديده‌ي غم‌انگيز از منظر سينمايي نگاه كنيم، بد نباشد:
حدود ۳2سال پيش (نوامبر ۱۹۷۵ ميلادي)، «پير پائولو پازوليني» كارگردان شهير، هم‌جنس‌باز و فمنيست ايتاليايي در خرابه‌اي و به‌طرز وحشيانه‌اي (بخوانيد دل‌خراش) به‌قتل رسيد.
هر چند درباره‌ي پازوليني داستان‌هاي سياهي را روايت مي‌كنند، اما در ابتداي دهه‌ي ۱۹۷۰ ميلادي بود كه او آزادي جنسي را دربست پذيرفت و در اين زمينه - و در آثارش -، به ترويج و تبليغ آزادي عمل سكسي – هرج و مرج طلبانه - پرداخت. او مصرانه معتقد بود: همه‌ي ما در نقش مصرف کنندگان مطلق سكس ظاهر مي‌شويم و سکس به کالايي مثل ديگر کالاها تبديل شده و از همين‌روست که سکس كردن در هر سبك و سياقي، ديگر رسوايي آور نيست!
پازوليني فيلم‌ساز ، تقدس مذهبي(پوريتانيسم) را در حال از بين رفتن مي‌ديد و اين‌گونه سكس را به نوبه خود جذب و در «متن» جامعه ادغام شده مي‌ديد و عملا سكس‌كردن «بي‌قاعده» را تابو و حرام نمي‌دانست.
اين هنرمند نفرين شده‌ي بزرگ كه همواره با دنياي پيرامون خود دست و پنجه نرم مي‌كرد، در زمان حيات خويش، دست به پيش‌گويي عجيبي زده و گويي به‌خوبي مي‌دانسته که جهش اساسي و مردم شناسانه در زمينه‌ي سكس‌هاي غير كليشه‌اي، در شرف تكوين است . با آن‌كه تحول بزرگ آن‌روزگار بورژوازي در حال گسترش بود و تسلط قدرت ، مسير روزافزون ديگري داشت، پازوليني «تريلوژي زندگي» يا سرود آزادي جنسي را مي‌سازد . او در اين 3گانه ، مردم را به‌شكل ديگري مي‌بيند. مزدمي كه هنوز به تابعيت کامل تقدس‌گرايي بورژوايي در نيامده‌اند.
اگر امروز «پازوليني هم‌جنس‌باز» زنده بود و مي‌ديد که تصاوير وي به عنوان يکي از بت‌هاي «فتيش» هم‌جنس گرايان « گي و لزبين‌« تبديل شده ، شايد عکس‌العمل او مي توانست تمسخرآميز باشد؛ چون وي يك سينماگر - شاعر هم‌جنس‌باز بود.
براي پازوليني امر جنسي (هم‌جنس گرايي و يا گرايش به جنس مخالف) ، پديده خاصي بود . او در تعزيف عقايدش مي‌گفت: «شهوت جنسي، امري شديدا فردي و خصوصي است» .
«ماه‌منير»!
جسارت شما به‌عنوان يك زن خبرنگار كه پاي در اين حوزه‌ي خطرناك مي‌گذاريد، قابل تقدير است اما يادمان باشد كه با «پوريا»ها كه از محتومان جهان سومي‌اند، نبايد با برخوردهاي ترحم آميز، سرخورده‌تر شوند! خوب خوب كه صداي او را گوش دادم، حكايت ديرينه و دردآوري را شنيدم كه گويي تمامي دردهاي عالم را يك‌جا در آواي خود جمع كرده بود. تاريخ گواهي‌ست بر اين مدعا كه حقوق انساني‌ اين عده، به ناچيزي پايمال شده...
بانوي شجاع دل!
خوش‌حال‌ام كه اين‌بار ،«ماه‌منير» را سرهم (ماهمنير) نمي‌بينم! براي‌ام دعا كن و از قول من به «زمانه» بگو : بيا و بنگر!
وقتي «سكوت» را بايكوت شده ديدم، زدم به «كوچه‌ي خلوت»ام!
http://h00l00.blogfa.com
فقط به‌رسم مهمان نوازي‌ست كه دعوت مي‌كنم و بس.
راستي!
من‌هم معتقدم : :«شهوت جنسي امري شديدا فردي و خصوصي است».

-- ح.ش (كوچه خلوت) در سكوت! ، Jun 8, 2007

با سلام

من نیز یکی دیگر از همجنسگرایان هستم .
من از نظر رفتاری و گفتاری کاملا نرمال هستم ( البته از دیدگاه برخی مردم که نوع خاص گفتار یا رفتار یک شخص را آنرمال می پندارند )
بله من مرد هستم و کاملا رفتار و گفتار مردانه دارم و در ورزشهای رزمی موفق به اخذ درجات بالا شده ام
ولی یک همجنسگرا هستم کسی هستم که از نظر گرایش جنسی و عاطفه و علاقه جنسی به همجنس خودم تمایل دارم

واین مقوله ای کاملا فردی است و کاملا شخصی
من از همان دوران نوجوانی که با مسائل جنسی اشنا شدم پی به نوع گرایش حنسی خود بردم ودر ان دوران همانند تمامی نوجوان دچار احساس سر در گمی گشتم اما بعد از اینکه از نظر سنی رشد نمودم در راستای افزایش سن از نظر آگاهی و علمی نیز رشد کردم و بنا بر احساس هموسکشوال بودنم به تحقیق و مطالعه در این زمینه پرداختم
و این شناخت باعث آرامش عظیم من گشت هر چند که قبل از ان نیز همیشه از نوع گرایش جنسی خود کاملا راضی بودم و هیچ گاه حس بدی نسبت به گرایش جنیسم نداشتم

مایلم مواردی را در این جا ذکر کنم

از منظر مذهبی اگر این گرایش را مورد بحث قرار دهیم اولین چیزی که به نظرم میرسد حقیقت روح است

زیرا در مذهب به روح انسان توجه خاصی شده است و تمامی اعمال و احکام بر اساس و بر پایه توجه و سعادت و حقیقت روح بنا شده است

و اما مساله اینجاست : تمامی رفتارها و کرداهای یک انسان و تمامی گرایشات و علایق یک انسان فاکتورهایی هستند که ریشه در روح ان انسان دارند و جسم کالبدی است برای ان روح

در واقع این روح انسان است که ذات اصلی و حقیقی یک انسان را در بر میگیرد نه جسم ان و این روح انسان است که دربرگیرنده اخلاق و عاطفه و علاقه و احساس و عشق و غریزه ان می باشد نه جسم ان

بنابر این در منظر توجه به رفتارها و کردارها و گرایش یک انسان در مرحله نخست می بایست به روح ان انسان توجه داشت نه به جسم ان

روحی که ذاتا درون جسم دمیده با تمامی ویژگیهای خاص خود روحی که حتی قبل از پا گذاشتن به دنیای ما حقیقت خود را داشته

همجنسگرایی احساس و گرایشی نیست که اکتسابی و انتخابی بوده باشد بلکه احساس و گرایشی است که یک همجنس گرا کوچکترین نقشی در نوع گرایش و احساس خود نسبت به همجنس ندارد

همانطور که دگر جنسخواه هیچ نقشی در احساس و گرایش خود به جنس مخالف نداشته است

یک سوال می کنم

اگر گرایش جنسی قابل تغییر بود و قابل انتخاب آیا دگر جنسگراها این توانایی را دارند که گرایش حنسی خود را به همجنس خود تغییر دهند و بعد از چندین سال گرایش جنسی دیگری را برای خود انتخاب کنند ؟

اگر چنین بود که به راحتی میشد گرایش جنسی را تغییرداد و بنا به میل و شرایط خود حس جنسی را انتخاب نمود

اما چنین نیست زیرا گرایش جنسی و میل جنسی اختیاری نیست همان گونه که حتی در جنیست خود هیچ نقشی نداشتیم در نوع گرایش جنسی خود نیز هیچ نقشی نداریم زیرا حس و میل جنسی ریشه در روح با ان ویژگیهای خاص خود دارد

من و همجنسگراهای دنیا از گرایش جنسی خود کاملا راضی هستیم و فقط تنها موردی که باعث ناراحتی هموسکشوالها میگردد عدم شناخت عموم به هموسکشوالیست است که به خاطر همین عدم شناخت البته از سوی برخی از مردم با افکار و پندارهایی نادرست روبرو میشویم که در شان یک روح که فطرتا و ذاتا دارای چنین گرایشی است نمی باشد
البته خوشبختانه با تلاش روانپزشکان و روانشناسان و حتی خود همجنسگرایان این حقیقتی که همچنان پنهان مانده بود دارد چهره حقیقی خود را بیان میکند و با امید به ان روزی که تمامی انسانها با هر گرایش جنسی که دارند با ارامش در کنار هم زندگی کنند و همدیگر را به رسمیت بشناسند و به خصوصی ترین حقوق فردی هم احترام بگذارند

در پایان بگویم که :

گرایش جنسی و غریزه جنسی چیزی نیست که قابل تغییر باشد بلکه این تفکر و اندیشه انسان است که می باید در راستای حقایق موجود تغییر کند و از دامنه محدود خود پا فراتر نهد و به گستره حقابق مشرف شود

-- یک روح ، Jun 8, 2007

سلام
من ميگم به جاي پوريا جان همين كسي كه مصاحبه ميكرد جواب ميداد يه دفعه ديگه!ماه منير خانوم(اسمت خيلي ضايعست) چرا عقايد خودت رو تحميل ميكني به كسي كه داري باهاش مصاحبه ميكني؟
1-ساساً چرا همچنان این موضوع هم‌جنس‌گرایی تابو پنداشته می‌شود؟

2-پوریا جان، اما ما در ایران باستان هم، اگر بگوییم ادبیات یا آنچه نوشته شده، بازتاب فرهنگ عمومی یا آئینه‌ی دست‌کم بخشی از فرهنگ یک کشور هست، هم‌جنس‌گرایی را داشته‌ایم. درادبیات کهن‌مان از شاهدبازی، نوجوانان تازه‌ بالغ‌شده و از عشق به مرد زیاد یاد شده است. این سؤالی که کردم می‌تواند عاطفی باشد، اما الزاماً به هم‌خوابی نرسد، به یاد شمس و مولوی افتادم.


3-تفاوت آن زمان را با حالا چی می‌بینی؟ آیا می‌توانیم بگوییم که آن موقع هم بوده و بیشتر بيان‌های ادبی به‌خودش می‌گرفته، اما الآن آشکارتر و تبدیل به یک موضوع اجتماعی شده و در رسانه‌ها قابل بحث است؟


4-پوریا جان ببین، یک دیدگاه هست که در جوامع (کوچک یا بزرگ) محدودتر، بسته‌تر از نظر روابط جنسی، تمایل به هم‌جنس‌ بیشتر دیده می‌شود. از جمله مثالهایی که می‌زنند در سربازخانه‌ها، در اردوگاههای آموزشی-تفریحی و به‌خصوص در مثلاً مدارس دینی هست که گفته می‌شود این ارتباطها بیشتر دیده می‌شوند. اما اگر این طور بود، چرا ما در فضاهای باز هم به‌وفور می‌بینیم هم‌جنس‌گرایی را؟


5-پس شما هم قائل هستید به انحراف جنسی؟ به خاطر اینکه حتا صرف جنسی‌اش را هم تصور بکنیم، بسیاری از اهل نظر می‌گویند این گرایش جنسی هم یک امر طبیعی است بین برخی

قربون سردبير اين سايت برم با اين انتخاب اعضاء سايت


6-ولی تو که دست خودت نبوده، طبق گفته‌های پیشین‌ت این حالت با تو بوده! بنابراین نمی‌توانی خودت را ملامت کنی که کاشکی وارد این قضیه نشده نبودم.


7-یا چرا این جوری هستم...

خجالت خوب چيزيه

8-بله دیگر. یعنی می‌گویم وقتی ممکن نیست در ایران امروز و چنین چیزی رسمی نیست، تو برای آینده‌ات برای زندگی‌ات، با حس فرزندخواهی که گفته می‌شود امر طبیعی است با تشکیل خانواده که گفته می‌شود به آدم یک حس امنیت می‌دهد، با این مفاهیم چه کار می‌خواهی بکنی؟

خوب امر ديگه اي نداشتي؟ماه منير(با اون اسم جوادت)
اينكه ما از يك نفر بدبخت بيچاره(پوريا) به نفع خودمان استفاده ابزاري كنيم و او را وسيله اي براي حرف زدن خود قرار دهيم عملي ننگين و بي شرمانه است اينكه مصاحبه گر اين سايت از طريق يك ادم بدبخت عقايد شخصي خود را بيان ميكند(نمونه هاي ذكر شده بالا) در درجه اول نشان از كوچه بازاري بودن سطح مصاحبه گر كه دانش او در سطح (يه چيزي شنيده) و در درجه دوم به زرد بودن و جهت دار بودن سردبير اين سايت داره كه در غير اين صورت اجازه نمايش اين مصاحبه احمقانه رو نميداد البته از يك سوئي براي ماه منير (با اون اسم خزخولكت) بد هم نشد چون يكي از مشكلات جامعه ما كمبود شوهر است و چه بسا همجنس گرايي مشكل اين حسرت به دل مانده هاي بي شوووووووووهر را حل كند:-)
ماه منير (اسمت رو عوض كن تو رو خدا) هم اينجوري به جاي اينكه حرفهاي خودش رو از طريق پورياي فلك زده و اسباب بازي باز گو كنه ميره .......
به هر حال ميدونم كه پاك ميكني و سانسور ميكنيد همان طور كه مطالب من رو در نوشته هاي اقاي جاهد سنسور و حذف ميكنيد به هر حال حذف من يعتي حذف خودتان حالا بيا منو مثل قبل سانسور كن واقعا مانده ايم در ايران سانسورمان ميكنند و در غير ايران هم به همچنين !به هر حال ممنون ماه منير جون از اين به بعد خواستي حرف يا عقيده شخصي خودت رو بگي بيا بي رو دربايستي حرف بزن و با خودت مصاحبه كن خودت هم جواب بده :-)
(مخلص سردبير و مسئول سانسور هم هسيتم:-)

-- حسين يوسفي ، Jun 9, 2007

به نظر من این افرادمنحرف وروانی هستند وباید فکری به حالشان کردیعنی باید به طورجدی درپی معالجه خودشان باشد . اینهمه مریضی های لاعلاج ازهمین افراد لواط کاراست که دین اسلام هم خوب راه حلی برایشان دارد.تنها مرگ است که می تواند آنها راازاین لجنزار نجات دهد . ازمصاحبه تون وازاین آدمها حالم به هم می خوره.

-- بدون نام ، Jun 10, 2007

ممنون از مباحث خوبی که مطرح می کنید.
من در مورد درک غیر اکتسابی بودن این گرایش (به همجنس) مشکل دارم. نمی توانم بپذیرم که کسی مادر زاد همجنس گرا متولد شود.
حداقل در مورد پسر ها. چون در 3 مورد از دوستان من که گرایش اینگونه داشتند، ریشه های اکتسابی این گرایش کاملن مشهود بود:
- خانواده های متزلزل
- کودکی و نوجوانی همراه با انزوا و افسردگی
- عدم توانایی (خجالت، کم رویی، ترس) در ایجاد ارتباط با جنس مخالف (که نتیجه دو مورد قبلی است به نظر من)
-و در یک مورد هم بی بندوباری اخلاقی عامل این گرایش بود.
من به اصالت آزادی معتقدم در هر جنبه ای.
ولی یکسری جزییات این جریان برایم گنگ و غیرقابل قبول است.
مثلن چرا باید 2 همجنس بتوانند سرپرستی یک کودک را به عهده بگیرند.
شاید هم مشکل از طرز تلقی من از موضوع است.
ممنون می شوم اگر کسی دلیلی برای این مساله ارایه کند.
باز هم ممنون

-- صمد ، Jun 10, 2007

سلام به رادیو زمانه
من به عنوان یک بنده خدا از نظر آقایی که خود را بدون نام معرفی کرده بود بسیار ناراحت شدم
و چه زیبا بود اگر هر کسی دنیای اطراف خود را با دید و نگاه محدود خود نمی گریست و به دنیا و حقایقش از روزنه کوچک خویش نگاه نمی اندخت و دیگری را تنها به دلیل عدم درک حقیقتش انکار نمی کرد و سرانجام خود را برتر از دیگری نمی یافت
چه زیبا بود دیگری را با آن حقیقتی که دارد دیدن و او را همانگونه که خلق شدن پذیرفتن حتی اگر حقیقتش با حقیقت او فرق داشته باشد اما حقیقت یکدیگر را در حقیقتی به نام حق یکتا دیدن خدای یکتایی که خالق حقایق و همه است
شاید سیاهی در صفحه نمایش تو نقشی نداشته باشد و سفیدی در صفحه نمایش من جایی نداشته باشد اما مهم حقیقت بودن سیاه و سفید است که خالقش خداوند رنگ آفرین است
من معتقدم هر کسی را و هر خلقتی را آنگونه که خلق شده است باید نگریست و پذیرفت چرا که همان خداوند خالق با ان توان و قدرت و علمش او را به نام یک حقیقت آفریده است و نباید به جرم عدم ادراک حقیقتی و یا عدم درک شخصیتی او را منکر شد زیرا در آن صورت خلقت الهی را مردود خواهیم نمود که اساسا نادرست است
و فراموش نکنیم که همه بنده اوئیم و در منظر او همه یگانه ایم حال هر که می خواهیم باشیم با هر تفکر و هر فرهنگ و هر دین و هر گرایش و هر نامی که داریم در برابر خداوند فقط بنده اوئیم و او خالق ما و دوستدار بندگانش
و چه زیبا بود که بنده ای بنده دیگری را به دلیل تفاوت با خود جدا از دامنه خلقت نداند و خود را لایق حکمی بر آن تفاوت بداند زیرا در ان صورت حکمی نشئت گرفته از محدودیت ادراک خود بر ضد خلقتی الهی از خود بر جا می نهد
به امید روزی که همه بندگان خدا با هر آئین و کیشی و با هر گرایش و خلقتی در کنار هم و به رسمیت شناختن یکدیگر و احترام به حق زندگانی هم در سایه لطف و رحمت خداوند با صلح و آرامش زندگی کنند


-- معصومه ، Jun 11, 2007

واقعا این یک معما است از ان جهت که چرا دین و مذهب که در بر گیرنده تمامی اصول و احوال انسانی در خود هستند و تمام نیازهای بشر را در قالب اصول و احکام و ارزشهای انسانی ارائه داده اند و هیچ شکی در این نمی باشد
اما همیشه در ذهن خودم نسبت به این قضیه این سوال مطرح بوده است سوالی که اینک حکم یک معما را برایم پیدا کرده
و ان این است که هموسکشوالی یک حقیقت است یک واقعیت است واقعیتی که حکمت و آفرینش و قدرت خداوند در خلقت ان نقش داشته است ( و این مورد عیر قابل انکار است ) پس چرا از این واقعیت در دینی که تمامی ابعاد بشری و نیازهای آن را بیان کرده است از این حقیقت سخنی گفته نشده است ؟
از یک طرف آفرینش انسانهایی با این گرایش از جانب خداوند یک واقعیت محض بوده و از طرفی دیگر باز همان معما وجود دارد که چرا خداوندی که چنین بنده ای را خلق نموده در کتب دینی که بیان خداوند است و توسط اولیایش به بنده گان دیگر رسیده در مورد این گروه از نوع خلقت اشاره ای نکرده
البته من بنابر ایمانی که به خداوند دارم و شناختی که نسبت به خدای یگانه دارم این را نمی توانم قبول کنم که خداوند هیچ سخنی و هیچ اشاره ای به این حقیقت نکرده باشد بلکه معتقدم عدم نبودن سخنی روشن و اشاره ای محکم به این حقیقت ریشه در محدود بودن افکار انسانی داشته چون محال است خداوندی که می شناسیم و می پرستیم نسبت به بنده اش توجه ای نداشته باشد و چقدر جای تاسف دارد که بنده دیگری بدون توجه به خدای آفریننده خلقت او را زیر سوال می برد

. ولی واقعا این معما برایم حل نشده است نمی دانم شاید هم در مورد این حقیقت بیان خداوند اشاراتی باشد ولی به گوش ما نرسیده باشد البته تاکنون هر مطلبی که در این مورد به گوشها رسیده جای تاسف و سوال داشته . و احکامی که این دسته از مخلوقات الهی را بر مرگ و اعدام سوق داده است ممیباشد که باز این خود جای بحث دارد که چطور ممکن است خدا وند خودش بنده ای را با چنین گرایشی بیافریند و بنده دیگر به خود این اجازه را دهد که او را فقط وفقط به خاطر گرایش فطری خود محکوم به اعدام و انزوا و زندگی دشوار کند ؟
اگر چنین بود اگر حکمش مرگ بود خوب چرا خداوند او را خلق کرد ؟

آیا میتوان گفت که خود خدا آگاهانه بنده اش را همجنسخواه آفریده تا بنده دیگرش او را اعدام کند ؟
مسلما نه چون اصلا با ذات الهی جور در نمیاید
حقیقتی که غیر قابل انکار است این میباشد که این اقلیت جنسی که آفریدگان خداوند ما و شما هستند را نیز خود خدا آفریده است یعنی با توجه به علم و دانایی خودش اینان را خلق نموده
. فقط خود خداوند به داد این بنده گان برسد و امید دارم بنده گان دیگر خدا هم با افکاری باز و تحقیق در علوم روانشناسی و علم ژنتیک و حتی شناخت عظمت خداوند نگاهی مثبت به حقایقی اینچنانی پیدا کنند

و باید بگویم از کسی که بدون نام خودش نظرش داده بسیار متاسف شدم چرا که یک انسان و یک بنده خدا و یک مسلمان نباید هیچگاه خلقت خدا را نادیده بگیرد و هیچگاه نباید بنده دیگر خدا را قاطعانه محکوم به مرگ کند چرا؟
از خودتان تا حالا پرسیدید که خالق همان بنده چه کسی بوده است ؟
اگرشما سفید هستید دلیلی بر نبودن رنگ سیاه نمی باشد

-- رامین ، Jun 11, 2007

آقا یا خانم بدون نام
شما جزء همان کسانی هستید که وحشیانه دختر نوجوان کرد را بنا بر افکار متعصب خشکتان با بلوک و آجر و سنگهای چند کیلویی مثلا سنگسار کردید و شب با وجدان راحت سرتان را روی بالش میگذارید و خود را راضی میکنید که حکم خدا را به جا آورده اید
چه راحت از کشتن یک انسان حرف میزنید در واقع شما منحرف هستید که در ذهنتان کشتن یک انسان را به راحتی تداعی میکنید نه ان عزیزانی که بنا بر نوع خلقتشان و نوع گرایششان از انها نا آگاهانه حرف میزنید
من نیز مثل خیلی از دوستان دیگر نسبت مقوله همجنسخواهی نه علمی دارم و نه شناخت کاملی اما هرگز به خودم اجازه نمیدم در مورد بنده دیگری نابخردانه و وحشیانه حرف بزنم
حالم از شما که اینطور خشک مذهب هستید و فقط از دین خدا کشتن و رسوایی و فراموش کردن گناهان خودتان را آموخته اید بهم میخورد

نکنه می خواهید بگویید این همه فساد که ایران را گرفته به خاطر اینها هست و بقیه مثل خودت فرشتگان بی گناهی هستید که به خاطر اینها و آتش انان دارید میسوزید

مشکل خود شما هستید که هنوز به احترام حقوق دیگران نرسیده اید و همین ادمهایی مثل شما هستند که دیگران را نیز گرفتار افکار و تعصبات خود میکنند

-- شهلا ، Jun 11, 2007

سلام وخسته نباشید

می خواستم در مورد کامنت آقای صمد مطلب کوچکی داشته باشم

آقا صمد عواملی که شما قید نمودید درست است که در ایجاد انحرافات اخلاقی موثر میباشند ولی همین عوامل در ایجاد انحرافاتی که بین کسانی که حتی میل جنسی به جنس مخالف خودشان را دارند نیز موثر است یعنی عواملی که نام بردید بله در ایجاد انحرافات اخلاقی موثر است بین تمام گرایشات فرقی نمیکند

ولی مطلب مهمی که وجود دارد این است که آیا همجنسخواهی امروزه یک انحراف تلقی میشود یا خیر ؟
و بحث بر سر این است که علم روانشناسی و ژنتیک و علوم مرتبط دیگر امروزه اعلام میدارند که همجنسخواهی جز انحرافات جنسی نیست بلکه نوعی از گرایش جنسی است که بصورت غیر ارادی در ساختار روحی برخی از انسانها بدونه اینکه کوچکترین نقشی در آن داشته باشند می باشد
و این کاملا طبیعی است که از نظر افکار عمومی با یک دافعه روبرو میشود زیرا با افکار و سنن فکری عموم هارمونی ندارد اما یک حقیقت علمی است و حتی بودن همین افراد خود ثابت کننده یک پدیده حقیقی است حتی اگر بر خلاف تصور و باور افراد بیشماری باشد

مثلا تنوع طلبی جنسی یک انحراف جنسی نامیده میشود که در اکثر کسانی که میل جنسی به جنس مخالفشان را دارند دیده میشود با وجود اینکه از نظر افکار عمومی رابطه جنسی بین یک زن و یک مرد نرمال است ولی این نوع رابطه که از تنوع طلبی شریک جنسی سخن میگوید یک انحراف جنسی نامیده میشود ولی همجنسخواهی انحراف نامیده نمی شود بلکه همجنس خواهی نشان دهنده توانایی کنش جنسی افرادی است که فقط با همجنس خود قادر به ارتباط هستند مگرنه اگر توانایی کنش جنسی با غیر جنس خود را داشتند که همجنسخواه تلقی نمیشدند

برخی تصور میکنند که این افراد خود خواسته و با اگاهی خود این نوع گرایش را انتخاب میکنند ولی اینطور نیست این افراد بدون کوچکترین نقشی دارای این حس هستند

خوب بگذریم من قصدم این بود که بگویم یه طرفه به قاضی نریم و اینکه بگویم این افراد همانطور که من وشما در نوع احساس و گرایش خود هیچ نقشی نداریم انها هم هیچ نقشی در نوع غریزه و احساس خود ندارند و باید نوع کنش و رفتار جنسی انها را با توجه به مطلبی که گفتم غیر عادی ندانست بلکه کاملا بر اساس نوع غریزه و گرایش روحی خود دارند رفتار میکنند

-- احمدی ، Jun 11, 2007

سلامی غمبار

دلم می خواست می توانستم چیز دیگری بگویم تا قدری آرام شوی

اما دل من نیز به سختی دل تو غریب مانده است

دلی که نمی داند به چه جرمی به اعدام محکوم شده

دلی که از غم درونش چشمهایش همیشه گر یان است و با نگاه خشمگین چشمان دیگران گر یبانگیر شده

دلی که هر چه توان داشته در اولین سالهای نوجوانی برای سر پا داشتن خود از دست داده

و حالا ناتوان و بی رمق و تنها و خسته جز’ یک جسد چیز دیگری ازش نمانده

خسته شدم

از خدا

از خودم

از درد

از نگاه خشمگین آدما

از اشک

از بغض

از هق هق های مداوم خسته شدم

دیگر نا ندارم دیگر رمقی برای ماندن ندارم

دلم می خواد راحت شم

حتی دیگر احساسی برای درد و دل کردن با تو را ندارم

می خوام برم به همون جهنمی که همه میگن در انتظار ماست

از این دنیا خسته شدم

به من حکم مرگ و اعدام را نشان دادند و گفتند بهترین راه را خدا برای تو در نظر گرفته که همان مرگ تو است ای کثافت منحرف

خدا جون کجایی تا بگویی که خودت مرا آفریدی

یه روزایی وقتی ناراحت میشدم میگفتم میرم پیش خدا اونجا آروم میشم ولی حالا از خدا هم نا امید شدم

پیش اونم نمیخوام برم نمیدونم کجا برم فقط میخوام برم از اینجا برم و گم بشم شاید دیگه کاری باهام نداشته باشند شاید دیگه بهم نگاه تند و خشمناک نکنند شاید دیگه بهم برگه اعدام نشون ندند شاید با مرگ من دیگه خیالشون راحت بشه و بگن یکی از کثافتها کم شد و از خدا تشکر کنن

بزار اونا خدا روهم برای خودشون نگه دارن من نخواستم

می خوام کاسه و کوزه شکسته ای که هنگام اومدن به این دنیا بهم دادند را جمع کنم و برم یه جای دیگه که منو به خاطر کاسه شکسته ام اعدام نکنند

هر چی بهشون میگم دست خودم نیست من این طوری به این دنیا اومدم میگن نه تو منحرفی تو خودت این راه رو انتخاب کردی و باید بمیری

باشه بزار خیالتونو راحت کنم دارم میرم که بمیرم

شما بمانید با نمازهای شکرتان که از مرگ ما می خوانید

شما بمانید و تعداد کشتن ما را جمع بزنید و لبخند بر گوشه لبتان بگذارید

شما بمانید تا دنیا را پاکیزه کنید و غرق در عطر پاکی خود نمائید

شما بمانید تا اگر روزی دیگر کسی مثل من با کاسه ای شکسته قدم در دنیایتان گذاشت او را نیز اعدام کنید و اشکش را در آورید

بدونه آنکه بدانید و بپرسید او که است او چه است

شما وظایف سنگینی دارید که باید بمانید و آنها را اجرا کنید

تا هر کسی را که همرنگ شما نبود از تخته سیاه دنیایتان پاک کنید

ای انسان خدا شناس خیالت آسوده باشد ما می رو یم تا بمیریم

-- بیچاره ، Jun 12, 2007

متاسفانه همیشه رد نمودن حقایقی مثل هموسکشوالی از ناحیه افرادی که قدرت درک حقیقتی غیر از حقیقت خود را ندارند مطرح میشود
من به عنوان یک روانکاو باید به عرض خوانندگان گرامی برسانم که گرایش جنسی که عده ای از افراد به همجنس خود دارند کاملا یک گرایش نرمال با توجه به روح و روانی که دارند میباشد زیرا این افراد بر اساس ذات روحی که درونشان نهفته است رفتار میکنند
و باید خدمت دوست عزیز که با عنوان صمد نظریه خود را بیان نموده بود عرض کنم : بله عوامل نامبرده توسط شما در پیدایش انحرافات اخلاقی موثر است توجه کنید می گویم انحرافات اخلاقی که یکی از ان انحرافات انحراف جنسی میباشد که در تمامی گرایشات جنسی می تواند موثر باشد
و من در برخود با این افراد و خانوادهایشان این را بوضوح می بینم که بر خلاف تصور و فکر برخی از دوستان و خوانندگان که این افراد را از نظر کانون خانواده سست و لاقید و متزلزل می پندارند چنین نیست بلکه افرادی هستند که در خانوده هایی محکم و معتقد و حتی مذهبی متولد و رشد کرده اند ولی بدون دخالت داشتن عنصری خارجی فطرتا و روحا دارای چنین گرایشی میباشند
و مراجعه این افراد به مراکز روانکاوی به دلیل تضادهایی که در روح و روان خود با جسم و فیزیک خود میبینند و همینطور از منظر اجتماعی مورد انواع ناملایمات و پندارهای بی رحمانه قرار میگیرند صورت میگیرد و اما چون از نظر علم روانشناسی این نوع احساس وگرایش انحراف جنسی دانسته نمی شود لذا تلاش میگردد از نظر مشکلات روانی که از نظر برخورد جامعه و افکار عمومی با ان گریبانگیر میشوند مورد روانکاوی قرار گیرند و اصولا چون نوع گرایش این افراد بیماری و انحراف تلقی نمی شود نیازی به درمان دیده نمی شود زیرا اساسا بیماری نیست که نیاز به درمان داشته باشد
و اما وظیفه رسانه ها میباشد که این حقیقت را با دلیل و علم به مردم و عموم برساند تا مردم و جامعه با این حقیقت به شکل درست ان آشنا شوند
البته این قضیه به زمان نیاز دارد بخصوص در کشور ما که از لحاظ فکری و فرهنگی ریشه مذهبی دارد

-- مهدی ، Jun 13, 2007

خدمت تمامی همجنس بازان عرض کنم که حرفهایی مانند حرفهای اقای روح همش توجیح است برای اروم کردن روحی که از گناهی به این بزرگی ترسان است
روحتان را اروم کنید ولی با توبه که خدا این عمل رو خیلی زشت دونسته به کتاب گناهان کبیره دست غیب جلد یک گناه یازده یه نگاهی بندازید
من خودم تا چند قدمی مرگ رفتم خیلی ترس داره اون لحظه ها فقط خداست و بس اونوقط نمیشه الکی توجیه کرد

-- reza ، Jun 14, 2007

با سلام

خدمت آقای رضا عرض کنم که ایت الله دستغیب پیش کش خودتان فقط شما هستید که هنوز به فکر تیمم اگر آب نبود هستید

بزرگترین گناه زیر پا گذاشتن و پایمال کردن حقوق دیگری با نام خداست

در ضمن آن آقا یا خانم همجنسخواه را همان خدا آفریده و جای تعجب دارد که بنده خدایی مثل تو جای خدا مینشیند و حکم می کند

و آن آقا یا خانم هجنسگرا در برابر خدا آرامش دارد زیرا خود را بنده او میداند و با افکار محدود و متعصب شما کار ندارد بلکه فقط با خدای خودش راز و نیاز می کند

شما فکر می کنید یک انسان همجنسگرا خدا را نمی شناسد

خیلی هم خوب میشناسد و خیلی هم معتقد است و چون شناخت بهتری از خدا نسبت به شما دارد این را می داند که خود خدا او را با چنین گرایشی خلق کرده است با وجود اینکه از طرف بنده هایی مثل شما مورد کم لطفی قرار می گیرد اما شما برایش مهم نیستید بلکه همان خدا برایش کافیست

از ان گذشته فکر کردید که از نظر جنسی چون به جنس مخالفت گرایش داری آدم درست و سالمی هستی و هر چی بگویی همان است
خیر آقا درستی و سلامت چیزی نیست که به گرایش جنسی ربط داشته باشد بلکه به روح و روان سالم انسان مربوط می شود

شما برو کتاب ایت الله دستغیب را بخوان و از گناه های کبیره ای که کرده ای توبه کن وگرنه آن آقا و خانم همجنسگرا هیچگاه خود را به دلیل گرایش جنسی که خود خدا به انها عطا نموده خود را گناه کار نمی دانند و این شما هستید که اول از همه باید به خاطر برتر دانستن خودتان از دیگران از خدا طلب بخشش کنید نه ان همجنسگرایی که از جانب شما گناه کار محسوب میشود

اصلا این مساله گرایش جنسی یک مساله فردی است که ریشه در روح و روان فرد دارد

آیا کامنت آقای رامین را خوانده اید لطفا بروید یه بار دیگر بخوانید به نکته های جالبی اشاره کردند حتی خود آقای روح بسیار واضح از غیر ارادی بودن و ذاتی بودن این گرایش گفته اند

از ان گذشته شما این همه گفتارهای روانپزشکان وروانشناسان که پس سالها تحقیق و پژوهش با اسناد علمی و مثالهای زنده بیان می کنند که این بیماری نیست بلکه نوعی گرایش است و همینطور این همه همجنسگرا در سطح دنیا که می گویند بدون داشتن دخالتی و انتخابی دارای این گرایش هستند را نادیده می گیرید

و به افکار تند و مذهبی برخی توسل میکنید با این وجود همه همجنسگراها از همین حالا بروند مراسم ختم خودشان را برگذار کنند

اصلا آنها را خدا نیافریده به قول آقای رامین اگر حکم همنجسگرا مرگ بود پس چرا خدا بنده اش را همجنسگرا آفرید ؟

نه جونم حکم ان حکم نیست بلکه این نوع نگاه برگرفته از همان نگاه تند و خشک مذهبی برخی است که مسائل و حقایق را از دیدگاه خود نگاه کرده اند

و اما در پایان بگویم حرفهایی مثل حرفهای آقای روح توجیه نمی باشد بلکه حقیقتی است که با ان زاده شده اند

-- حسن ، Jun 14, 2007

خدمت دوست گرامی آقا رضا عرض کنم

من می توانم احساس شما را از اینکه مرا خطاب کردید و مرا به توبه راهنمایی نمودید درک کنم

و می دانم که نیت شما نیتی مثبت و از روی حس انسان دوستی بوده است آقا رضا

ولی دوست من

من بارها با هر کسی که حرف زده ام گفته ام که کوچکترین نقشی و دخالتی در نوع گرایش جنسی خود نداشتم و ندارم

بگذارید قدری از زندگی خصوصی خودم برایتان بگویم آقا رضا تا هم شما و هم سایر خوانندگان که اگر تصور میکنند من و امثال من به کلی از خدای یکتا دوریم و او را نمی شناسیم دریابند که ما نیز در حد توان خود ستایشگر خدائیم و بنده او

گرچه آقای عزیزی به نام مهدی ( روانکاو ) اشاره ای داشته اند ولی من از خودم میگویم

در همان دوران نوجوانی که حس و حال خداجویی در همه نوجوانان شکوفا میشود در من نیز شکوفا گشت ولی همگام با پی بردن من به حس گرایش متفاوتم با دوستان دیگرم بود و همین مساله باعث شد با حالتی نیازمندانه تر و عمیقتر به سوی خداوند جذب شوم در ان سنین نوجوانی تنها امیدم شفای الهی بود و نمازم را حتما باید جماعت می خواندم و علاوه بر واجبات به مستبحات نیز خود را مقید می دانستم روزها گذشت تا جایی که به سالها رسید و من همچنان در همان حس نیاز به شفای الهی بودم در طول ان سالها علاوه بر عبادت خدای خویش به روانپزشک و روانشناس مراجعه کردم اما اما اما
نا امید تر از گذشته خود را حس کردم چون تازه در ان زمان بود که دریافتم حسی که دارم ذاتی است و با چند تا قرص و مشاوره روانشناسی قابل تغییر نیست و البته در طول همان سالها بود که دریافتم گرایشم نوعی از گرایشات موجود بین انسانها است و از نظر علمی و روانشناسی بیماری محسوب نمی گردد اما غم دیگر در دلم بود که روزبروز بزرگتر میشد و ان غم و درد نگاه مردم به من بود

مانده بودم که چطور میتوانم ذهن شکل گرفته و متعصب مردم را نسبت به حقیقت وجودیم و ذاتی خودم روشن کنم که البته امروزه با وجود این همه اطلاع رسانی از جانب روانشناسان کل دنیا هنوز هم نه تنها من بلکه تمام اقلیت جنسی نتوانسته اند این حقیقت را روشن نمایند

آقا رضا چه سالها بود که به دیدار اما زمان (عج ) به مسجد جمکران رفتم و چه شبهای سه شنبه بود که در مسجد جمکران نزد آقا ماندم و درد ودل کردم در آن روزها و شبها تنها کسی که قادر به حرف زدن با او از خودم بودم همان حضرت امام زمان ( عج ) بود

چه شبها تا صبح منتطر طلوع آفتاب شدم و از پشت پنجره با خدا درد و دل کردم که ای خدایا سنم دارد بالا می رود اگر قرار است مرا شفا دهی شفا ده که دارد دیر میشود

اما خداوند همچنان با سکوت خود باعث آرامش من میشد

و یک روز عصر در حالیکه بر سجاده ستایشم نشسته بودم یک ان به خود امدم و فهمیدم که در طول این سالها خدا همیشه با من بوده است و مراقب من فهمیدم که از نظر خدا سالم هستم گرچه روانشناس عزیزم بارها گفته بود که خیالی آسوده داشته باشم زیرا هیچ موردی از نظر علم روانشناسی ترا ناسالم و منحرف خطاب نمی کند ولی برای من نگاه خدا مهم بود و همین قضیه باعث نزدیک شدن من به خدا شد و دریافتم که حتی قبل از آفرینش و آمدن من به دینا خدا از همه چیز و همه حقیقت و شخصیت من آگاه بوده است و خود او مرا با این احوال به دنیا سپرد تا من او را بشناسم و به او نزدیک شوم

و بعد از دریافت این احساسات بود که به آرامش رسیدم

البته می دانم که عده بسیاری از خوانندگان همین که بفهمند کسی همجنسگرا است او را از نظر شخصیتی و روحی آدم کثیف و لا ابالی و بی دین و... ... ... تصور میکنند

اما عزیزان اینطور نیست باور کنید که ما هم مثل شما در کلیه امور زندگی مشغول به زندگی خودمان هستیم و تنها تفاوتی که داریم فقط از نظر گرایش جنسی با شما تفاوت داریم

و با توجه به اینکه در کشوری اسلامی با قوانین و عرف موجود و فرهنگ جامعه و خانوادگی خود زندگی سالمی داریم

و نباید پنداشت که یک همجنسگرا فقط به لحاظ حس گرایش جنسی خود آدم بی دین و مذهب و در کل کثیفی است

نه عزیزان در حالیکه همین همجنسگراها همه این موارد را در نظر دارند و با توجه به نوع حقیقتشان با بسیاری از مشکلات اجتماعی روبرو هستند ولی با توکل به خدا ناملایمات را تحمل میکنند و سعی در داشتن زندگی سالم دارند

گرچه هر انسان ناسالمی در اجتماع مختص به یک گروه از هر گرایشی چه دینی چه جنسی چه قومی و ... نمی باشد بلکه بزه کاران اجتماعی از هر قومیت و کیش و گرایشی هستند ونمی توان عده ای را فقط به دلیل گرایش خاص خودشان چون از منظر اجتماعی قابل درک نیست مجرم دانست

ببخشید که زیاد حرف زدم اما این را هم بگذارید به حساب درد ودلی با شما

-- یک روح ، Jun 14, 2007

با سلام
حسن اقا تو که مارو با ابن ملجم یکی کردی و رفتی درست می گی منم خودم کلکسیون گناهم و احتیاج به توبه دارم ولی این که گفتی به جای خدا نشسته ام و حکم می کنم خیلی کم لطفیه چون همون خدا در سورهای-اعراف -هود- نمل- عنکبوت - قمر-به قوم لوط و عمل لواط اشاره کرده و از عذابشون گفته حتی یه قوم رو به خاطر همین نابود کرده.
کامنت اقا رامینم خوندم حرف جدیدی نداشت قبلا هم در تمامی حوزه های علوم انسانی به خصوص فلسفه ، اخلاق ، جرم وجنایت و... از این حرفها زده شده مثلا خدا چرا بدی را افرید یا اصلا چرا چنگیز و هیتلر را افرید . خدا هرچه افرید در مرتبه بالا تر ان عقل و اراده را افرید
تازه تغییر جنسیتم یه راه حله برا اونایی که واقعا این کارشون غیر ارادیه و یقین به عدم
کنترل خود دارند.
در ضمن جناب روح منم زمانی نه چندان دور گرایش به همجنسانم پیدا کرده بودم و علاوه بر ان خود ارضایی شدید هم داشتم ولی خودم رو با همون کتابایی که حسن اقا رو عصبی کرد کم کم اروم کردم سخته و هنوزم گاهی به شدت به فکرش می افتم تو اون لحظات سوره ناس رو بخون البته با توجه به معناش یا سبحان الله و الحمد الله ... رو بگو خدا خودش کمک میکنه چون خدا هیچوت دروغ نمیگه استثناهم برای هیچکس قایل نیست

-- reza ، Jun 20, 2007

با سلام خدمت آقا رضای گل و دوستان

آقا رضا دوست عزیز بله از نظر علوم فلسفی و اخلاقی و غیره ... که نام بر ید بدی همیشه مورد بحث بوده و اینکه چرا وجود دارد
اما مساله هموسکشوالی که یک گرایش درونی است با بدی تفاوت دارد و نمی توان آنرا با چنین مواردی در یک طبقه قرار داد
بحث سر این است که همجنسگرایی امروزه از نظر علم روانشناسی و علوم مرتبط دیگر نوعی گرایش جنسی نامیده می شود که فرد همجنسگرا ذاتا با این گرایش پا به دنیا میگذارد همانطور که یک فرد دگر جنسگرا بدونه هیچ دخالتی و انتخابی با گرایش جنسی خود پا به دنیا می گذارد واما یک موردی که باید به آن اشاره نمود این است تفاوت دو واژه همجنسباز و همجنسگرا
این دو واژه در ظاهر یک معنا دارند ولی در باطن دارای تفاوتهایی هستند
واژه همجنسباز بیانگر این است که دو همجنس از نظر فیزیکی به لذت جویی جنسی با هم می پردازند که می تواند به دلیل شرایط موجود این ارتباط رخ دهد
شرایطی همچون نبودن و غیر دسترسی به جنس مخالف
که در شرایط مکانی و زمانی خاصی ایجاد میگردد که مثال رایج آن سرباز خانه ها یا هر مکان دیگری که در یک مرحله زمانی عده ای همجنس در کنار هم زندگی میکنند و این مساله در همه جای دنیا میباشد و بحث اینجاست که در این بحره واژه همجنسباز معنا پیدا میکند
یعنی دو همجنس فقط به دلیل نبودن شرایط مساعد به لذت جویی جنسی از هم میپردازند در صوریتکه اگر شرایط مناسبی باشد بطور حتم با جنس مخالفشان عشق بازی میکنند بله در این مورد می توان گفت همجنسباز که نباید با واژه همجنسگرا آمیخته گردد

و تفاوت این دو واژه اینجاست چرا که یک فرد همجنسگرا یا همجنسخواه از نظر فطرتی و ذاتی به همجنس خود گرایش دارد حتی اگر در زمانی طولانی مجبور به زندگی بین غیر جنس خود باشد نمی تواند و توانایی کنش جنسی با جنس مخالف خود را ندارد به همین جهت به این افراد همجنسگرا یا همجنسخواه گفته میشود و با فردی که توانایی کنش جنسی با جنس مخالف را دارد ولی در شرایطی خاص با همجنس خود نیز رابطه برقرار میکند فرق دارد
و افراد همجنسگرا از نظر روحی و عاطفی به همجنس خودشان گرایش دارند یعنی فقط از نظر جنسی به همجنس تمایل ندارند بلکه بطور کلی از نظر سیستم روحی گرایششان به همجنس خود میباشد
البته تغییر جنسیت مختص آن دسته عزیزانی است که دوجنسی هستند بطور عامیانه اگر بگوئیم نه زن هستند نه مرد از نظر روحی متعلق به یک جنس میباشند و از نظر فیزیکی بیانگر جنسی دیگر که این عزیران در ایران بعد از فتوی امام راحل مجاز به عمل تغییر جنسیت شدند و امروز در ایران عزیزان دوحنسی بیشماری هستند که برای تشکیل پرونده مراجعه میکنند و بعد از طی نمودن مراحل اولیه دوره درمانی به عمل تغییر جنسیت می پردازند
دلم می خواست میشد در اینجا مصاحبه هایی که با این عزیزان صورت گرفته را می توانستم بگذارم اما امکانش نیست فقط یه مورد اشاره کنم که عزیزی بعد از طی نمودن کلی مشکلات بعد از عمل تغییر جنسیت که به گفته خودش تولد تازه او به این دنیا بود ... هنوز بطور کامل سلامت و توانایی خود را برای روی پا نگه داشتن خود بعد از جراحی بدست نیاورده بود از بیمارستان به اجبار خودش مرخص شد زیرا از طرف برادران متعصب و به قول خودشان با غیرت تهدید به مرگ شده بود و ان بینوای تنها بعد از سالها که خود را از اسارت در جسمی نامتناسب با روحش رها کرده بود باید در ان شرایط ناتوانی که در بستر بیماری بود به فکر نجات خود از دست افکار متعصب و دور از عواطف انسانی برادرانش و انسانهایی که مثل برادرانش فکر میکردند می بود و خدا میداند چه بر سرش آمد
خوب حالا دوست عزیز من آقا رضا و یا دوستان دیگر من دلم میخواهد بدونه هیچ تعصبی و هیچ جانبداری در مورد این حقیقت زنده که من فقط یک نمونه کوچکش را بیان کردم قضاوت کنید
شما که همه این مسائل را ارجا میدهید به کتاب آسمانی قران که من خودم هرگاه دلتنگ می شوم همان قرآن را در آغوش میکشم و آرام میشوم بگوئید در قران مقدس راجب دوجنسیتیها چی نوشته شده است
حالا از مقوله دوجنسیها بگذریم میرسیم باز به مقوله همجنسگراها
و امروز در حوزه های نظام وظیفه به پسران همجنسگرا که با مدرک و مستندات پزشکی و روانشناسی همجنسگرایی خود را اعلام و اثبات میکنند معافیت پزشکی ارائه می گردد
زیرا این گرایش به عنوان حقیقتی از جانب علم پزشکی و روانشناسی تا جائیکه در علوم دیگر و حوزه های دیگر رسوخ دارند شناخته شده و پذیرفته گردیده
اما از نظر افکار عمومی و اذهان که شالوده آن مذهب و سنتگرایی است هنوز شناخته نشده چه برسد به پذیرش
البته نمیشه گفت صد در صد چون در بین همین اجتماع هستند کسانی که با این مقوله با چشم دیگری مینگرند و بر اساس عقاید و دید تند مذهبی خود انان را رد نمی کنند بلکه بر اساس همان نوع نگرش الهی خود با این حقیقت آشنا میشوند و با این عزیزان به چشم بنده خدا مینگرند و سعی در بخشیدن آرامش روحی و حتی آسایش جسمی دارند
اگر غیر از این بود که میبایست سر یه چشم بهم زدن تمامی همجنسگراها و دوجنسیها را یه شبه ... ... ... استغفرالله
خوب وقتی این افراد از هیچ راهی قادر به تغییر گرایش جنسی خود نیستند که البته حق هم دارند چون گرایش جنسی چیزی نیست که تغییر کند و با دارو درمان به گرایش دیگری تبدیل شود
چه باید بکنند ؟ آیا باید قید زندگی را بزنند و به گوشه گیری پناه ببرند ؟ آیا بروند پیشاپیش خود را بکشند به دلیل اینکه از منظر دینی محکوم به مرگ هستند ؟
به نظر شما چنین چیزی با عقل انسانی که خدا را خالق جهان با همه مخلوقاتش میداند جور در میآید ؟و اصلا درست است بنابر چنین فکری عده ای را از سر تیغ بگذرانیم و بگوئیم که چنین و چنان
حرف بسیار است و درد بیشتر از حرف
عزیزی را میشناسم که ماه ها از خانه بیرون نمی اید زیرا هنگام برخورد با مردمی که چنین فکر میکنند و او را با تمسخر و با صدای بلند و خنده کنان مورد متلک و ناسزا قرار میدهند و او را شیطان خطاب میکنند می گوید اتاق خانه کوچمان برای من حکم بهشت را دارد و من از این بهشت 9 متری اتاقم بیرون نمی روم تا روزی باز به حکمت خدا به بهشت یک متری قبرم بروم و انجا دیگر کسی به من متلک نگوید و مرا مسخره نکند
دوستان ببخشید باید در میدان بود و بعد قضاوت کرد اگر مایل بودید باز هم از زندگی این عزیزان نمونه هایی برایتان میگویم
خدانگهدار همگی

-- چه فرقی میکند ، Jun 23, 2007

با سلام به خوانندگان عزیز
در مقام یک انسان لازم دانستم چند نکته را در این مورد که به نظرم باید به انها توجه داشت را عرض کنم
در گام نخست باید بودن یا نبودن هموسکشوالی یا همان همجنسخواهی را از نظر داشتن حقیقت بررسی کرد که آیا همجنسخواهی وجود دارد یا ندارد ؟
که با توجه به آمار و اطلاعات و مثالهای زنده بودن همجنسخواهی در مرحله نخست ثابت می گردد
و گام بعدی چگونه بودن همجنسخواهی است ، و اینکه همجنسخواهی چیست و به چه چیزی و بهتر بگوئیم به چه کسی گفته میشود .
همانطور که از زبان خود همجنسخواهان شنیده میشود غریزه جنسی انان بدون داشتن حق انتخاب و دخالت آنان به همجنس خودشان می باشد که در این زمینه علاوه بر وجود خود همجنسخواهان ، روانشناسان و پزشکان و... سالهاست که در مورد این مقوله تحقیق نموده اند که نتیجه تحقیقاتشان را در سطور بعد بیان خواهم کرد.
اما نکته ای می خواستم بگویم این می باشد :
هر بنده ای که از جانب خدا آفریده می شود ، یکی از مخلوقات الهی به شمار می رود ، و در انسان بودن ان شکی نمی باشد مثل تمامی دوستانی که این نوشته را می خوانند مثل من ، من تو ، مثل او ، بطور خلاصه از همه به عنوان یک انسان یاد می شود و حال نکته اینجاست ، اگر فردی را که همجنسخواه می باشد ( با توجه به این که ذاتا اینگونه آفریده شده است مثل شخصی که که ذاتا نابینا آفریده می شود ) را به عنوان یک بنده قبول داریم پس به عنوان یک انسان نیز قبولش داریم .
حالا این انسان بنابر انسان بودن مانند همه انسانهای دیگر حق زندگی با تمام کمیتها و کیفیتهایش را دارد ، و نمی توان به دلیل نوع گرایشی که دارد بخصوص چیزی که خارج از توانش می باشد و اصولا نیازی به تغییرش نمی بیند او را از زندگی محروم کرد .
این را از ان جهت می گویم که برخی انسانها بدونه حتی تاملی بی درنگ به نام خدا و حکم الهی آنان را به مرگ محکوم میکنند که بسی جای تاسف و جای سوال است .
اگر در انسان بودن انان شبه ای وجود نداشته باشد ( که بی ترتید ندارد و من اجبارا چنین جمله ای را نوشتم و همینجا از همه خوانندگان پوزش می خواهم ) ، بنابراین زندگی و زندگی کردن حق الهی انان است و هیچ بنده دیگری نمی باید در مورد زنده بودن و زندگی کردن انان چنین تفکری داشته باشد ، همانطور هنگامی یه بنده از نظر جسمانی معلول و یا ناقص الخلقه به دنیا می آید بدونه داشتن دخالت خود اما زندگی کردن و و زنده بودنش را همه می پذیرند و وجودش را به رسمیت می شناسند ، چرا ؟
چون با وجود اینکه از نظر جسمانی با دیگران تفاوت دارد ولی برای دیگران قابل پذیرش است زیرا مشکل آفرینش او برای همه قابل درک و قابل رویت است ولی همجنسخواهی که ریشه در روان و روح افراد دارد در نظر اکثر مردم به دلیل قابل رویت نبودن ، قابل درک نیز نمی باشد .
و اما همجنسخواهی چیزی نیست که گفته می شود نتیجه روابط دنیای مردن امروز و تحفه غرب است ، خیر اینطور نیست ، بلکه این حقیقتی است که به اندازه تاریخ بشر تاریخچه دارد ولی به دلیل نبودن سطح فکری دنیای امروز و نداشتن عقیده به حقوق فردی در دنیای امروز ، همجنسخواهان در طول تاریخ سکوت نمودند و با مشکلات طاقت فرسا که از جانب اجتماع با ان روبرو بودند سوختند و ساختند ،می شود تصور کرد که چه زندگی دشواری داشتند ، و هنوز هم دارند .
بله ، چه بنده های بیگناهی که قربانی افکار مردم شدند ، چه ترنسجندرهایی ( دوجنسی ها ) توسط مردم و حتی والدین و خانواده خود کشته شدند ، و چه همجنسگراهایی که کشته شدند و از سوی خانواده خود طرد شدند ، چرا ؟
فقط به خاطر همان افکار سنتی و تند مذهبی ، دین خوب است ، دین لازمه زندگی است اما آیا به نام دین و حکم چنین جنایاتی صورت گیرد و چنین بنده هایی کشته و آواره و طرد شوند ، جایز و عقلانی و انسانی است ؟
البته امروز با پیشرفت علم و سطح آگاهی و قدرت ادراک مردم ، من جمله خود همجنسخواهان بعد از قرنها سکوت و تحمل مصائب به حقوق فردی و انسانی خود ایمان پیدا کردند و با گفتن از خودشان پرده از این حقیقت کهن برداشتند .
و علم روانشناسی امروز اعلام میدارد که همجنسخواهی ، انحراف جنسی نیست ، بلکه یک نوع گرایش جنسی است و در آغاز دهه 1980 میلادی همجنسخواهی را از لیست بیماریهای جنسی خارج نمودند .
و نکته دیگر این است که اگر همجنسخواه از نظر افکار عمومی محکوم به مرگ است ، سوالی پیش میاد.
آیا همجنسخواه مجرم است ؟ آیا می توان فقط به دلیل گرایش ذاتی آن را مجرم دانست که ناخواسته چنین گرایشی دارد ؟
اصلا چرا به ان به چشم یک مجرم ، آنهم مجرمی که حکمش مرگ است نگاه می شود ؟
به نظر شما این دید و این نگاه با نگریستن به ذات الهی تضاد پیدا نمی کند ؟
چرا چیزی را که قابل درک و قابل پذیرش برای افکار عمومی نیست از جانب عموم بنا برحکم الهی تنها راه مرگ خوانده می شود ؟
چه راحت ، مرگ ، زیرا آنان به دلیل تفاوتی که با ما دارند باید کشته شوند ، جمله وحشتناکی نیست !!!!!!!
پس عقل جایش کجاست ؟ پس تفکر جایش کجاست ؟ پس انسانیت جایش کجاست ؟ پس حق زندگی و زنده بودن آن همجنسخواه به عنوان یک انسان چه می شود ؟
اصلا به چه جرم مرتکب شده ای ، از جانب افکار عمومی مجرم دانسته می شوند و مستحق مرگ ؟
به نظر میرسد برخی اعتقادات که ریشه در برخی افکار دارد چهره خدا را غیر از آن چیزی که هست بیان میکند در صورتیکه همان خدای یکتا همان بنده همجنسخواهش را به قدر دیگر بندگانش دوست دارد و همان بنده همجنسخواه به او اعتقاد دارد و او را می پرستد و بنده دیگر خدا او را ... ... ... می داند.
با توکل به خدا و امید به درک افکار عموم به حقایقی از خلقت الهی

-- یک انسان ، Jun 24, 2007

با سلام به همه خوانندگان
رادیوزمانه لطفا این حرف من را چاپ کنید
هی می خوام بگم ، ولی این دست اون دست میکنم ، ولی وقتی میبینم بعضیها که حرف علم و دانش امروز را قبول ندارند و هر مساله ای را از نظر علمی و وجدانی براش جوابی ندارند می چسبند به قران و سوره های قرآنی ، پس بزارید منم از همین قرآن یه مطلبی بگم
و اون حقیقت تنوع طلبی جنسی و صیغه اسلامی است .
همه میدانند که در اسلام و در قران و احکام و کتابهایی که توسط فقیهان اسلامی مثل ایت الله دستغیب نوشته شده امر صیغه یه امر حلال و جایز دانسته شده و هیچ کس حق ندارد به ان با نگاه شک و مخالف نظر اندازد
ولی همین آقایون نمی دانند که دارند یک امری را که از نظر روانشناسی انحراف شمرده میشوند به نام دستور خدا به عموم القا میکنند و ان هم تنوع طلبی جنسی است که حقیقت صیغه در آن است
بله ، از نظر روانشناسی انسانی که با بیش از یک نفر رابطه سکسی ( که شرعا باید همان همسر قانونیش باشد ) برقرار کند دچار انحراف جنسی است . یعنی همچین کسی که با آزادی و افراط در سکس دارای چندین شریک جنسی است از نظر روانی و اخلاقی منحرف نامیده میشود .
و جای سوال است که چطور بعضیها یک گرایش ذاتی را که دلیل بر تنوع طلبی فرد نیست انحراف میدانند و با توسل به قران و سوره های قرانی انرا رد میکنند ولی تنوع طلبی جنسی را که هم از نظر علمی و هم از نظر وجدانی و هم از نظر اخلاقی انحراف تلقی میشود را باز با توسل به قران و سوره های قرانی و کسانی مثل دستغیب ترویج میدهند و حکم الهی میدانند
اون آقایی که دم از سوره های قرانی میزنی ، همون سورهای قرانی و همون فقهای دینی تنوع طلبی جنسی را بر چه اساسی قبول دارند و حکم الهی میدانند چرا فطرت ذاتی یک انسان را که بدون کوچکترین نقش خودش دارای گرایش جنسی دیگری است را قبول ندارند؟
یا اگر شما تعریف دیگری از تنوع طلبی جنسی دارید لطف کنید بفرمائید
مگر در اسلام داشتن چهار زن رسمی جایز نمی باشد و در کنار ان زن صیغه ای الی ماشالله ... و این یعنی همان تنوع طلبی جنسی مگر غیر از این است
پس چطور در اینجا با چنان تعصب و تدینی از این تنوع طلبی جنسی دفاع میکنید و انرا حکم خدا میدانید اما بنده خدا را که خالقش همان خدا است را رد میکنید و محکوم به اعدام و مرگ ؟

-- احسان ، Jun 24, 2007

nazareton dar morede ezdevaj 2 hamjens(f)chist?

-- nazi ، Aug 15, 2007

عالی

-- بدون نام ، Sep 3, 2007

حرف و نظرات موافق و مخالف را خواندم. و چه خوب که در این فضا همه با احترام با هم برخورد می کنند. تعجب من اما از رادیو زمانه است. آخه نبودن اطلاعات در باره همجنسگرایی یکی از بزرگترین مشکلات است و نباید توقع داشت که مردم تو بی اطلاعی این مسئله را براحتی بپذیرند.
سئوال من اینه که چرا رادیو زمانه مجلات همجنسگرایان ایران که بزبان فارسی هستن و کلی اطلاعات علمی در باره همجنسگرایی در آنها هست را معرفی نمی کند؟؟ مثلآ مجله ماها و ویژه نامه های آن منبع بسیار خوب و قابل اعتمادی برای آشنا شدن با همجنسگرایی است. ایمیل این مجله را چرا معرفی نمی کنید؟/
من اینجا می نویسم و امیدوارم رادیو زمانه اینو منتشر کنه:
majaleh_maha@yahoo.com
هر کسی میتونه با ایمیل فوفق تماس بگیره و اطلاعات خوبی و بی طرف در باره همجنسگرایی کسب کنه. موفق باشید.

-- همجنسگرا ، Sep 13, 2007

من نیز شما را درک می کنم امید وارم همه همدیگر را در ک کنند یک قربانی

-- اشیل ، Sep 20, 2007

اگر کامل تر شود عالیتر است

-- lman ، Sep 20, 2007

سلام
رامین عزیز درجواب این سئوال که چطور ممکن است خداوند خودش بنده هایی را با چنین گرایشی بیافریندو به بنده دیگر خود این اجازه را بدهد که اورا فقط وفقط بدلیل این گرایش فطری که دارد به اعدام محکوم کند توجه شما رابه قوم لوط در قرآن جلب میکنم وبنظر من آنچه که از این سوره استنباط میشود محکوم کردن وکیفر این قوم بدلیل عمل غیر اخلاقی (انجام این عمل با زور وبصورت وحشیانه ) میباشد برای آگاهی بیشتر توجه شما را به سخنرانی دکتر آرش نراقی تحت عنوان اقلیت های جنسی در سایت www.arash naraghi.com جلب میکنم

-- کورش ، Mar 13, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)